امیرکبیر و حق کشاورز فقیر

آخرین خبر/ سالها قبل در کشور ما ایران، مردی زندگی میکرد که معروف بود به «امیرکبیر». اون صدراعظمِ پادشاه بود، یعنی نفر دوم کشور. ولی چیزی که ایشون رو خاص میکرد، فقط مقامش نبود؛ بلکه شجاعت، دانایی و مهربونیاش بود. امیرکبیر دوست داشت کشور آباد باشه و مردم به خصوص فقرا زندگی بهتری داشته باشن، حالا بیاین یکی از داستانهای واقعی زندگی امیرکبیر رو با هم بخونیم:
روزی روزگاری، امیرکبیر با گروهی از همراهانش به شهر اصفهان سفر کرده بود. اونها توی راه، کنار مزرعهای توقف کردن تا کمی استراحت کنن. یکی از همراهان امیرکبیر یه قاطر داشت که خیلی گرونقیمت بود. ولی چون صاحبش حواسش نبود، قاطر رفت توی مزرعهی یک کشاورز و کلی از محصولاتش رو خراب کرد!
کشاورز که خیلی ناراحت شده بود، چند تا از همسایهها رو هم آورد تا شاهد باشن. بعد رفت جلوی چادر امیرکبیر ایستاد تا شکایت کنه. وقتی امیرکبیر از چادر بیرون اومد، کشاورز رو دید و پرسید: «چرا اینجا ایستادی؟» کشاورز گفت: «قاطر یکی از همراهات اومده توی مزرعهم و همه چی رو خراب کرده!»
امیرکبیر با دقت گوش داد و گفت: «قاطر رو نگه دار تا صاحبش پیدا بشه. اون باید هم خسارت مزرعهت رو بده، هم پولی که برای نگهداری قاطر خرج میکنی. تازه، باید تنبیه بشه تا بقیه یاد بگیرن مواظب حیوانهاشون باشن.»
کشاورز خوشحال شد و رفت خونه، ولی صاحب قاطر از ترس امیرکبیر خودش رو پنهان کرد و پیداش نشد. چند روز بعد، وقتی امیرکبیر و گروهش میخواستن از اونجا برن، کشاورز دوباره اومد و گفت: «هنوز صاحب قاطر پیداش نشده.»
امیرکبیر لبخند زد و گفت: «خب، حالا اون قاطر مال خودت باشه! اگه صاحبش پیداش شد، باید رضایت تو رو جلب کنه».
«آخرین خبر بچهها» رو به دوستات معرفی کن؛ دنیایی از دیدنیها، خواندنیها و خندیدنیهای سالم برای 5 تا 12 سال!