معمای غازهای شهر ملانصرالدین

آخرین خبر/ملانصرالدین که مردی بامزه و حاضرجواب بود تصمیم گرفت با حاکم تازهی شهر آشنا شود. برای همین، از زنش خواست یک غاز خوشمزه را بریان کند تا آن را برای حاکم ببرد. زن غاز را آماده کرد و ملانصرالدین آن را در سینی گذاشت و راهی شهر شد. اما در بین راه بوی وسوسهانگیز غاز در مشامش پیچید و برای همین تاب نیاورد؛ با خودش گفت: «یک ران کوچیک که چیزی نمیشه!» و همان را خورد.
وقتی به کاخ حاکم رسید، حاکم دستور داد سرپوش را بردارند. با دیدن غاز یکپا، اخم کرد و گفت: «ملا؟! غاز بریان را برای من آوردی که یک پایش خورده شده؟» نصرالدین با خونسردی گفت: «قربان، در این ولایت غازها فقط یک پا دارند!»
حاکم به کنار آبگیر نگاه کرد و دید غازها همگی بر یک پا ایستادهاند. گفت: «نگاه کن! مثل حرف تو فقط یک پا دارند!» در همان لحظه غلام حاکم با چوبی به غازها زد، و ناگهان همه دوپا شدند و شروع به راه رفتن کردند. حاکم خندید و گفت: «دیدی؟ حالا دوپا دارند!»
ملانصرالدین جواب داد: «بله قربان! اما اگر چوب به شما هم میخورد چهارپا درمیآوردید!»
«آخرین خبر بچهها» رو به دوستات معرفی کن؛ دنیایی از مطالب درسی و خواندنی برای بچه های 6 تا 12 ساله


















