نماد آخرین خبر

سالروز شهادت فتحی شقاقی دبیر کل جنبش جهاد اسلامی فلسطین

منبع
تسنيم
بروزرسانی
 سالروز شهادت فتحی شقاقی دبیر کل جنبش جهاد اسلامی فلسطین
تسنيم/ اسحاق رابين نخست وزير وقت اسراييل، در ماه ژانويه دستور ترور شقاقي را در پي عمليات "بيت ليد" جنبش جهاد اسلامي فلسطين که به کشته شدن ۲۲ اسراييلي و زخمي شدن ۱۰۸ تن ديگر منجر شد، صادر کرده بود. «فتحي ابراهيم عبدالعزيز الشقاقي» سه سال پس از شکست 1948 اعراب در برابر رژيم صهيونيستي در اردوگاه رفح واقع در نوار غزه، چشم به جهان گشود. خانوادة او را مي توان خانواده اي فقير و متدين توصيف کرد. پدرش يک کارگر بود که در عين حال امام جماعت دهکده - زرنوقه- نيز به شمار مي آمد. وي فعاليتهاي سياسي خود را پس از شکست اعراب در جنگ ژوئن 1967 شدت بخشيد و در آن مقطع با توجه به اوج گيري گرايشات ناصريسم، وي شديداً تحت تأثير اين گرايشات قرار گرفت و به جمال عبدالناصر به عنوان يک شخصيت و يک رهبر عرب علاقمند شد. وي در سال 1966 با همکاري چند تن از دوستانش يک تشکل سياسي را در چارچوب انديشه هاي ناصريسم به وجود آورد. اما ديري نپاييد که اين تشکل در اثر مشکلات و موانع موجود بر سر راه فعاليت آن منحل گرديد. شکست 1967 ميلادي، تحول عميقي را در نگرش فتحي شقاقي به وجود آورد. وي در اين رابطه مي نويسد: اين شکست مسير حرکت جواني که خواستار آزادي و بازگشت به وطن اشغالي اش بود را تغيير داد، زيرا براي من قابل تحمل نبود که شخصيتي چون عبدالناصر شکست بخورد. در همان زمان (1967) يکي از دوستان وي کتاب «نشانه هاي راه» از شهيد سيد قطب در اختيار او گذاشت و اين کتاب در واقع پايه و ماية تأسيس جنبش جهاد اسلامي شد. وي در سال 1968 در دانشگاه بيرزيت در کرانه باختري پذيرفته شد و پس از طي دو سال تحصيل به عنوان معلم رياضيات عازم يک مدرسه در بيت المقدس شد. شقاقي در طي اين دوران عليرغم وجود حساسيت شديد و تنش ميان نيروهاي داخلي فلسطين، با برخي از گروهها و نيروهاي ملي ارتباط برقرار کرد و در بعضي از فعاليتهاي سازمانهاي ملي و چپ گرا مشارکت نمود. سپس در سال 1974 براي ادامه تحصيل در رشته پزشکي وارد دانشگاه الزقازيق مصر شد و موفق گرديد دکتراي طب اطفال را از اين دانشگاه دريافت کند. حضور فتحي شقاقي در مصر را مي توان از پربارترين و مهمترين مراحل سياسي و فکري زندگي شقاقي به شمار آورد. دوره ايي که از سال 1974 تا 1981- يعني تاريخ اخراجش از مصر- به درازا کشيد. در دانشگاه الزقازيق بود که نخستين نطفه يک جنبش واقعگراي اسلامي منعقد گرديد و نخستين هسته هاي اين سازمان متشکل از برخي دانشجويان جوان فلسطيني اين دانشگاه به رهبري او شکل گرفت و بعدها اين هسته به قلب فلسطين انتقال يافت تا هسته اوليه سازمان جهاد اسلامي در داخل فلسطين شود. علاوه بر اين شقاقي در همين دوران و دقيقاً در تاريخ (16/2/1979) کتاب «خميني، راه حل اسلامي و جايگزين» را منتشر نمود که اولين کتاب منتشره در سطح جهان در مورد پيروزي انقلاب اسلامي ايران به زبان عربي بود که به دنبال انتشار اين کتاب، وي مدتي نيز زنداني شد. شقاقي به دليل فعاليتهاي اسلامي - سياسي تحت پيگرد قرار گرفت و سرانجام به جرم بنيانگذاري جنبش جهاد اسلامي (1980) پس از تحمل چند ماه زندان از خاک مصر اخراج شد. شقاقي بلافاصله پس از بازگشت به فلسطين در نوامبر 1981 به تأسيس هسته هاي سازمان جهاد اسلامي در سرتاسر اراضي اشغالي و به خصوص در غزه و کرانه باختري پرداخت و همزمان براي آموزش و تربيت کادرهاي جديدي براي جنبش و ساختن نيروي نظامي و عقيدتي آن اقدام نمود تا اينکه سرانجام فعاليتهاي سياسي وي توجه نيروهاي اشغالگر صهيونيستي را جلب نمود. شقاقي که در آن هنگام در بيمارستان ويکتوريا در بيت المقدس کار مي کرد به مدت 11 ماه در سال 1983 به اتهام تشکيل سازمان جهاد اسلامي زنداني شد و در سال 1986 به اتهام تحريک مردم بر عليه رژيم صهيونيستي و انتقال اسلحه به غزه، به چهار سال زندان و پنج سال حبس تعليقي محکوم شد. زماني که رژيم صهيونيستي متوجه شد که شقاقي از درون زندان نيز فلسطينيان را رهبري مي کند، وي را به همراه برخي از دوستانش - پيش از پايان محکوميتشان- در تاريخ (1/8/1988) به جنوب لبنان تبعيد نمودند. شايان ذکر است که «اسحاق رابين» وزير دفاع وقت رژيم صهيونيستي خود شخصاً دستور اخراج شقاقي از فلسطين را صادر نموده بود. وي در سال 1995 با گذرنامه جعلي با نام «ابراهيم شاويش» به ليبي رفت تا پيرامون وضعيت آوارگان فلسطيني در مرزهاي ليبي و مصر با سرهنگ قذافي رهبر اين کشور ديدار کند. اما به دليل تحريم هوايي ليبي، وي مجبور شد با کشتي به مالت برود و سرانجام در ساعت يک بعدازظهر پنج شنبه مورخه (26/10/1995) وقتي به هتل (ديپلماتيک جزيره مالت) بازمي گشت توسط عوامل موساد ترور و به شهادت رسيد. ● جستاري در انديشه هاي شقاقي دکتر شقاقي، رهبري جنبش جهاد اسلامي را در دو بعد فکري و عملياتي برعهده داشت. عملکرد و کارنامة جنبش جهاد اسلامي طي سالهاي (1993-1987 سالهاي انتفاضه اول) را مي توان به نوعي بازتابي از افکار ايشان دانست. در عرصة تئوريک، دکتر شقاقي، تئوريسين جنبش نيز به شمار مي رفت. تأليف مقالات و کتب متعدد، از ايشان مبارزي سرشناس و ايدئولوگي متبحر ساخته بود. پايه گذاري و مديريت جنبش جهاد اسلامي، بزرگترين ميراث اين شهيد مي باشد. دکتر شقاقي طي مقالات و سخنراني هاي خود، آراء و نظرات خود را پيرامون مسايل متعدد فلسطين بيان نموده بود که اينک به اختصار نقل و تشريح مي شود: ● انديشه و جهاد شهيد شقاقي در رسالتي که عهده دار آن بود تلاش مي کرد. اين خود بهترين نمونه از ايمان و طرز تفکر و بينش اسلامي عميق اين شهيد بزرگوار به مسائل اسلامي و منافع امت اسلامي بود. در زمينه فکري نوشته هاي ايشان بهترين دليل و گواه برتيز بيني و دقت نظر و عمق ديدگاهشان نسبت به اسلام و آينده مسلمانان است. عميق ترين و پر شورترين مقالات و سخنراني هاي ايشان در اجلاسها و سمينارها چه آنکه در ايران شرکت کرده و چه آنکه در لبنان و سوريه و کشورهاي ديگر ايراد کردند خود مي تواند اين عمق را برساند. ايشان به وحدت مسلمانان با تمام وجود معتقد بوده و روحيه جهاد و شهادت را راه گشاي مشکلات مسلمين ميدانست. ● شقاقي و فلسطين فلسطين از نظر دکتر شقاقي اصل و اساس کليه مسايل جهان اسلام به شمار مي رود. به نظر ايشان آرمان فلسطين مي بايست براي تمامي مسلمانان و گروههاي ملي گرا و چپ گرا در سراسر جهان عرب و اسلام از مرکزيت برخوردار باشد و وجود وضعيت فعلي در فلسطين به نقش رهبران فرصت طلب غيراسلامي برمي گردد که زمام رهبري توده ها را به دست گرفتند. از نظر دکتر شقاقي شکست و ناتواني اعراب در جنگهاي 1948 و 1967، امروزه نيز در اقدامات مدعيان رهبري فلسطين و از لابلاي طرحهاي آنها براي حل مسأله فلسطين نمود دارد. با وجود تأثيرپذيري شقاقي از امام خميني(ره) و اعتقاد راسخ ايشان به مقاومت به عنوان تنها راه مقابله با رژيم صهيونيستي هيچگاه از همکاري غيرمسلمانان (مسيحيان) در انتفاضه فلسطين روي گردان نبود. وي معتقد بود در جنبش جهاد اسلامي بايد ديگر هموطنان فلسطيني نيز عليه رژيم غاصب متحد شوند. انتخاب اين هدف و حرکت در اين راستا، يکي از دلايل اصلي شهادت وي به نظر مي رسد. شقاقي عليرغم مخالفت با روند سازش و در نتيجه رد راه حلهاي عرفات، به خاطر نجات فلسطيني ها به ليبي رفته بود. معمر قذافي، رهبر ليبي ظاهراً و به بهانه مخالفت با مشي عرفات در راه حل سازشکارانه با رژيم صهيونيستي درصدد اخراج فلسطيني ها از ليبي برآمده بود که با عکس العمل شقاقي مواجه شد. از آنجاييکه شقاقي اخراج فلسطيني ها را از ليبي به تلافي عملکرد عرفات اقدام غيرمنطقي و به سود اسراييل مي دانست و سفر وي نيز به ليبي به همين منظور و متقاعد کردن رهبر ليبي بود. راه اين شهيد مبارز هم اکنون در عملکرد جنبش جهاد اسلامي از راه تشديد انتفاضه و مقابله با نيروهاي رژيم اشغالگر متبلور است. ● شقاقي و ساف (سازمان آزاديبخش فلسطين) دکتر شقاقي اسلام، جهاد و فلسطين را به عنوان سه شاخص مهم در حرکت جنبش جهاد اسلامي عنوان مي کند. وي اگرچه ساف را نيز از اين شاخص ها بي بهره نمي دانست. اما به زعم ايشان آنچه که در چند سال گذشته روي داد و به خصوص امتيازدهي هاي مجاني سياسي ساف باعث گرديد تا شکاف ميان آنها روز به روز بيشتر شده، به نحوي که رسيدن به نقطه اي مشترک با ساختار فعلي ساف غيرممکن گشته است. ساف با انديشة حذف و نابودي اسراييل و برپايي حکومت فلسطيني در سال 1964 متولد شد و طي 4 دهة گذشته فراز و نشيب هاي فراواني داشته است. به دلايل گوناگون اين سازمان رفته رفته از مواضع آرماني – جهادي اوليه خود عدول نموده تا اينکه نهايتاً در سال 1993 با امضاي پيمان غزه- اريحا، رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخته و عملاً برخلاف منشور اين سازمان حرکت نموده است. دکتر شقاقي در آن سالها، با ملاحظة نقطه نظرات ساف نسبت به کجروي اين سازمان هشدار داده بود و امروزه ميوه هاي اين سياست منحرف شده ساف به ثمر نشسته است. ساف در آن سالها با امضاي قرارداد غزه- اريحا در برنامه ريزي آينده خود، حکومت فلسطيني را در سال 1999 محقق مي پنداشت ولي امروزه نه تنها از آن حکومت فلسطيني هيچ اثري نيست و نه تنها عرفات در مقر خود هر از چندگاهي تحت محاصرة تانکهاي اسراييل واقع مي شود بلکه حتي قرارداد اسلو توسط شارون، مرده قلمداد مي گردد. دکتر شقاقي با هشدار به ساف درباره عدم تعهد رژيم صهيونيستي نسبت به مفاد معاهدات سعي کرده است تا اين سازمان را از مهلکه بازيهاي سياسي رژيم صهيونيستي نجات داده و با ارجاع ساف به تکيه بر توان مبارزاتي فلسطيني ها، راهنماي دستيابي به اهداف واقعي باشد. ● شقاقي و روند سازش دکتر فتحي شقاقي و جنبش وي ضمن مخالفت با هرگونه صلح و سازشي با رژيم صهيونيستي، معتقدند که سازش مي تواند شرايط مناسبي را براي آسودگي خيال صهيونيستها جهت توسعه طلبي و بهبود اقتصادي و تسلط سياسي فراهم ساخته و آنها را از بار سنگين جنگ فرسايشي خسته کننده اي که نتيجه ادامة مبارزه است، رها سازد. شقاقي در اين زمينه معتقد است که مسئله بسيار خطرناک در روند سازش اين است که خواسته ها و منافع رژيم صهيونيستي تناقص ريشه اي و اصولي با خواسته ها و منافع ملت فلسطين دارد. وي توافقنامه هاي اسلو و ديگر توافقنامه ها را خطرناکترين تهديداتي مي داند که تاريخ، مردم و ملت فلسطين را نشانه رفته است. چرا که اين توافقنامه ها، مشروعيت رژيم اشغالگر قدس را در بخشهاي بزرگي از فلسطين به رسميت شناخته اند. اين در حاليست که به فلسطينيان تاکنون تنها اجازه برپايي يک خودگرداني محدود در مساحتي کوچک که کمتر از 2 درصد از فلسطين مي باشد را داده است. حتي همين مساحت از فلسطين هم به طور کلي در اختيار فلسطينيان نيست و شهرکهاي يهودي نشين و حريم هاي امنيتي اش از آن مستثني مي باشند. دکتر شقاقي با لحني هشدارگونه، معاهدات و قراردادهاي سازش را راهکار رژيم صهيونيستي براي تحصيل فرصت زماني دانسته است. صهيونيستها با استفاده از فرصت ناشي از پيمان غزه- اريحا، با دولت اردن به قرارداد صلح وادي عربه در سال 1994 رسيدند. از ديد ايشان رژيم صهيونيستي در چارچوب سياست گسترش همکاريها اقتصادي و به اصطلاح تز «خاورميانه جديد» بعد از قرارداد غزه اريحا، با دولتهاي قطر، مراکش، تونس و اردن در زمينه روابط اقتصادي به نتايجي قابل قبول رسيده است. به نظر مي رسد رژيم صهيونيستي از قراردادهاي سازش با عرفات دقيقاَ در راستاي پيش بيني دکتر شقاقي، بهره برداري نموده است. زيرا بعد از حدوداً 10 سال از قرارداد غزه اريحا، نه از حکومت فلسطيني خبري هست و نه از مذاکرات نهايي نشانه اي، مذاکراتي که قرار بود در جريان برگزاري آن وضعيت آوارگان و شهر قدس معين شود. شقاقي و انقلاب اسلامي ايران ايشان جزء کسان نادري بودند و يا اولين کساني بودند که دروازه ارتباط و علاقه بسياري از مسلمانان به جمهوري اسلامي را گشودند و غير از مساله فلسطين و حرکتي که در فلسطين آغاز کرد و در آنجا به معرفي امام و به انتقال روحيات انقلابي ملت مسلمان ايران به مردم فلسطين پرداخت، رسالت ارتباط ديگر گروههاي مسلمان در کشورهاي ديگر با جمهوري اسلامي را ، هم ايشان بر عهده گرفت و بسيار تلاش کرد تا گروههاي مسلمان ديگر را به جمهوري اسلامي نزديک کند. رسالت ديگر ايشان در جنگ تحميلي عراق عليه ايران بود که بسياري از بوقهاي تبليغاتي دشمنان ما آمريکا، صهيونيزم و کشورهاي غربي که در حمايت از صدام برخاسته بودند تمام امکانات خودشان را بکار گرفته بودند تا کشورها و مردم مسلمان عرب را از جمهوري اسلامي دور نگهدارند و چنين قلمداد کنند که جمهوري اسلامي به اصطلاح منافع امت عرب را به خطر انداخته است ايشان در زدودن اين طرز تفکر از جامعه عرب نسبت به جمهوري اسلامي نقش بسيار اساسي داشت. با شخصيتهاي مختلف ملاقات و آنها را توجيه مي کرد و مواضع صحيح جمهوري اسلامي را به آنها منتقل مي کرد. ● شقاقي و مسيحيان فلسطيني وي در خصوص مسيحيان فلسطيني چنين عقيده اي دارد: هدف ما آزادي فلسطين است، در امر آزادي تمامي فلسطينيان چه مسلمان و چه مسيحي براي دفاع از وطن و مقدسات خويش بايد مشارکت داشته باشند، ما در جنبشمان آمادگي آن را داريم تا در صفوف خود مسيحياني را که قصد جهاد و مبارزه دارند، بگنجانيم، آنها مي توانند در عقيده خويش آزاد باشند (لا اکراه في الدين) هدف ما آزادي فلسطين است، هدف ما پيروزي اسلام در فلسطين و در جاي جاي گيتي است. ما ايمان قلبي داريم که اسلام راه صلاح و رستگاري بشريت است، با اين حال بايد اصول و قوانين اسلامي که به کسي ظلم روا نداشته و همه را يکسان مي داند، مد نظر و به اجرا در آيد، مسيحيان در ساية قوانين و اصول اسلامي عزت و کرامت را خواهند يافت. همانگونه که در قرن هاي گذشته زير ساية اسلام زندگي کردند و تنها پس از غروب آفتاب اسلام از آن مناطق بود که آنان ذلت و خواري با به چشم ديدند. من تأکيد مي کنم که اين مسيحيان ]مسيحيان فلسطين[ به وطن خويش ايمان داشته و خواهان آزادي آنند، و در راه انجام وظيفة دفاعي خويش نه خراجي بايد بپردازند و نه جزيه اي. ● شقاقي و نقش روشنفکران فرض بر اين است که انديشمندان و روشنفکران معلمان و به مثابة ضمير و نفس لوامة مردم و جامعه باشند، آنها بايد اولين مقاومت کنندگان بوده و آخرين کساني باشند که بشکنند، بلکه آنها بايد هرگز نشکنند، چون آنها نشانه هاي هويت اند، فرهنگ حتي با وجود شکست هاي متوالي بايد مقاومت کند. چون ويراني ديوار هويت و فرهنگ به معناي آن است که وطن به طور کلي در معرض تاخت و تاز قرار گرفته و اين امت ديگر آن امت پيشين نخواهد بود. تبعاتي که سياستمداران و رژيم هايشان دچار آن مي شوند باعث مي گردد تا آنها اقدام به مانور نموده و يا حتي سقوط کنند، آنها براي يافتن مخرجي براي حفظ وجود و حيات خويش هر نوع حيات و ادامة بقايي سقوط نموده يا مانور مي دهند، به همين خاطر است که سياستمدار به امپراطوري که بر قلة آن ايستاده پشت مي کند از اصول اساسي عدول نموده بدون در نظر گرفتن منافع امت با همگان به سازش مي پردازد. اگر اينها را تبعات کار سياستمداري و رژيم ها بدانيم چه تبعاتي مي تواند روشنفکران را هم به اين وادي بکشاند؟ روشنفکر اگر به چنين تبعاتي توجه داشته باشد و چنين راهي را اتخاذ کند به طور حتم به دلقکي بي نقش مبدل خواهد شد. در ساية توازن ترسناک نيروها و فشار عمل هاي انجام شده بر روشنفکر او وظيفه دارد تا وجدان و قلم خويش را به شجاعت برداشته و به مقابله با خطراتي که به دنبال تخريب کامل امت و بسط چپاول مادي و معنوي آن به نفع غرب غاصب و دشمن است، بپردازد. روشنفکر بايد حاضر به کرنش در مقابل سلطان نباشد نه آنکه مانند ده ها سال گذشته روشنفکر ملازم رکاب سياستمدار و سياستمدار ملازم رکاب نظامي باشد. امروزه بايد عکس آن صورت پذيرد، بايد اين مسير تصحيح شود. متأسفانه بعضي از روشنفکران به راهنمايي براي ورود چپاولگران مبدل شده اند، بعضي ديگر هم به سرعت در مقابل عمل هاي انجام شده تسليم مي شوند، اينان همگي نقش معلمي و آموزگاري خويش را از دست مي دهند و ديگر نمي توان آنها را وجدان و نفس لوامة مردم دانست. صهيونيست ها بيشتر بر عادي سازي اصرار مي ورزند تا صلح سياسي يعني روابط ديپلماتيک و امضاي اسناد با رژيم هاي مختلف علاقه دارند، زيرا وسيلة سازش روشنفکر و هنرمند است و او تنها کسي است که مي تواند اين صلح ادعايي را وارد صحنه کند، او تنها کسي است که توانايي محو يا تضعيف مقاهيمي را دارد که مردم با آن بزرگ شده، آنرا به ارث برده، غني تر ساخته، ترسيم کرده و تمامي ذهنها را با آنچنان پر کرده که به حزئي از شخصيت مبدل شده است. صهيونيست ها تاکنون توانسته اند به شکل دلخواه صلح خود را با مصر گسترده کنند، علت هم مقاومت مردم مصر در مقابل سازش و عادي سازي است، از يک سو عمليات هاي جهادي که دلاوران مصري انجام دادند امنيت دشمن را به خطر انداخت و از سوي ديگر مردم صهيونيست ها را بايکوت اقتصادي نمودند، به همين خاطر صلح از نظر امنيتي و اقتصادي شکست خورد. اما هم اکنون دشمن توانسته اين مسافت ها را بسيار کوتاه کند، علت هم ضعف مقاومت در برابر سازش است. امضاي توافقنامة سازش توسط سازمان آزاديبخش فلسطين و رهبري روند سازش به وسيلة چند چهرة معروف فلسطيني دست به دست هم دادند تا مسئله مقابله با سازش پيچيده تر و سخت تر شود. اما به هر صورت روشنفکر از نظر اخلاقي و فکري موظف است تا اين آخرين ديوار ]سنگر[ را حفظ کند، زيرا گرچه سياستمدار و نظامي شکست خورند اما او باقي مانده و بروز نموده تا اين تکه ها را جمع کرده روحيه هاي شکست خورده را التيام بخشد. دکتر شقاقي با علم به انديشه هاي صهيونيستي، بر اين اعتقاد بود که هر نوع راه حل سياسي و سازشکارانه با رژيم صهيونيستي محکوم به شکست است و تنها راه مقابله با اين رژيم، جهاد مسلحانه مي باشد. ايشان عملاً و نظراً به اين عقيده ايمان داشتند و در جهت نيل به اين هدف عمل نموده تا اينکه به شهادت رسيدند. شعار نيل تا فرات يکي از اصول بنيادين رژيم صهيونيستي است و در هر زمان و مکاني اين شعار با در نظر گرفتن مقتضيات مربوطه به اجرا درمي آيد. دکتر شقاقي با داشتن مطالعات اسلامي در کارنامه خود و اعتقاد به جهاد و شهادت در راه دفاع از نواميس و دين و متقابلاً با آگاهي از فرصت طلبي صهيونيستها، ديدگاههاي خود را صراحتاً در قبال ساف، روند سازش، عرفات، رژيم صهيونيستي و ديگر مسايل جهان اسلام عنوان مي کند. همين صراحت لهجه و آگاهي از نيات واقعي رژيم صهيونيستي، ايشان را در نظر رژيم اسراييل به دشمني آگاه بدل ساخته بود که جز با حذف وي از صحنه مبارزات، راه خلاص ديگري نمي يافت. جزييات ترور فتحي شقاقي روزنامه عبري يديعوت آحارونوت بخشي از کتاب "نقطه‌ي بي‌بازگشت" نوشته رونين برگمن که داستان موساد را در خصوص جزييات ترور فتحي شقاقي بيان کرده، منتشر کرد. در اين کتاب آمده است: اسحاق رابين نخست وزير وقت اسراييل، در ماه ژانويه دستور ترور شقاقي را در پي عمليات "بيت ليد" جنبش جهاد اسلامي فلسطين که به کشته شدن 22 اسراييلي و زخمي شدن 108 تن ديگر منجر شد صادر کرد و پس از صدور اين دستور از سوي رابين، موساد خود را براي انجام اين ترور آماده کرد و از آنجا که شقاقي پيش از اجراي عمليات "بيت ليد" سالها تحت نظارت موساد بود، توانست پس از صدور حکم رابين به راحتي محل سکونت وي را در دمشق شناسايي کند. بر اساس اين گزارش، اوري ساگي رييس اطلاعاتي نظامي ارتش رژيم صهيونيستي در آن زمان، نسبت به سرانجام اين عمليات و امکان بر آشفتن خشم سوريه هشدار داد. به همين دليل رابين توصيه "ساگي" را پذيرفت و به موساد دستور داد تا طرحي جايگزين را براي ترور شقاقي در جايي ديگر غير از دمشق ارايه دهد. در اين کتاب آمده است: از آنجا که شقاقي مي‌دانست تحت تعقيب است، زياد از دمشق خارج نمي‌شد، لذا زماني که در اوايل اکتبر سال 1995 زماني که از شقاقي براي مشارکت در نشست روساي گروه‌هاي فلسطيني در ليبي دعوت شد و موساد نيز مي‌دانست به دليل مشارکت "موسي مراره" از رهبران جنبش فتح در اين نشست با توجه به اين که او از مخالفان شقاقي است امکان مشارکت شقاقي در اين نشست بيشتر است، تصميم گرفت طرح ترور وي را در ليبي اجرا کند. بر اساس اين گزارش، مسير سفر شقاقي به ليبي براي موساد معلوم و شناخته شده بود و مشخص بود که اين سفر مثل سفرهاي قبلي از طريق مالت انجام مي‌شود. به همين دليل دو طرح مطرح شد؛ يکي ربودن شقاقي هنگام سفرش از مالت به ليبي که به دليل ترس از تعقيب‌هاي بين‌المللي با مخالفت رابين روبرو شد و ديگري طرح ترور شقاقي به هنگام حضورش در مالت. بر اساس اين گزارش، عناصر موساد به مالت رفته و در فرودگاه مالت منتظر شقاقي شدند؛ اما شقاقي نه در پرواز اول نه دوم و نه سوم حضور نداشت. هنگامي که ديگر موساد نسبت به فرود شقاقي در مالت نااميد شده بود، صداي يکي از عوامل موساد از طريق بي‌سيم به گوش رسيد که مي‌گفت "يک لحظه صبر کنيد کسي تنها در اين جا نشسته است". اين عضو موساد به فرد مورد نظر نزديک شده و شقاقي را که از کلاه گيس استفاده کرده بود، شناسايي کرد. شقاقي در آن زمان يک ساعت در مالت بود و بعد به ليبي سفر کرد بدون آن که بداند تحت تعقيب است.در ادامه اين گزارش آمده است: 26 اکتبر هنگامي که شقاقي پس از مشارکت در نشست ليبي به مالت بازگشت، موساد دريافت که با گذرنامه‌اي به نام "ابراهيم الشاويش" به ليبي رفته است که بنا به اين نام يافتن او در مالت کار مشکلي نبود. شقاقي هنگامي که وارد ليبي شد، اتاقي را براي يک شب در هتلي کرايه کرد وساعت 11 شب همان روز براي خريد از هتل خارج شد، به مرکز تجاري "مارکس اند اسپانسر" رفته و از آن جا خريد کرد و از آنجا نيز براي خريد به مرکزي ديگر رفت و پس از بازگشت در حالي که پياده راه مي‌رفت، متوجه موتور ياماهايي که او را تعقيب مي‌کرد نشد. در همين هنگام، راننده موتور به شقاقي نزديک شد و يکي ديگر از سرنشينان موتور با اسلحه‌ي صدا خفه کن چند تير به سمت سر فتحي شقاقي شليک و او را ترور کرد و اينگونه اين بزرگ مرد فلسطيني به درجه رفيع شهادت نايل آمد طرح نوين مبارزاتي در فلسطين در قالب هسته جهاد اسلامي تحت تأثير انقلاب اسلامي شکل گرفت. اگر جهاد اسلامي مهمترين هسته و سازمان به وجود آورندة‌ انتفاضه است، انقلاب اسلامي عامل اصلي پيدايش انديشه جهادي و تشکيل اين سازمان با عنوان جهاد اسلامي است. دکتر فتحي شقاقي در اين رابطه مي‌نويسد: جهاد اسلامي هم زمان با قيام و پيروزي انقلاب اسلامي ايران و با الهام از انديشه‌هاي امام فقيد امت در سال 1980 تأسيس شد و از آغاز کار به دنبال جهاد مسلحانه عليه رژيم صهيونيستي بود و حرکت ما مي‌ديد که گروه‌هاي غير مذهبي و ملي‌گرايي هستند که شعار آزادي فلسطين را برداشته اما با اسلام دشمني دارند و حتي گروه‌هاي اسلامي نيز بوده‌اند که ادعاي اسلام داشته اما سخني از جهاد به زبان نمي‌آوردند. جنبش جهاد اسلامي براي اعلام اسلام به عنوان ابزار و وسيله اين رهايي تشکيل شد. شقاقي با تأکيد بر نحوة برخورد حرکت اسلامي ايران در انديشه و عمل با مسأله فلسطين از آن به عنوان فهم صحيح حرکت اسلامي از نقش و ماهيت استعماري دشمنان و هم‌سو با انديشه حسن البناء، توفيق الطيب، سيد قطبق و ابوالاعلي مودودي ياد مي‌‌کند. وي ضمن اينکه به پيروزي امام بر شاه همچون الگوي عملي مي‌نگرد، در عناصر و مباني فکري انقلاب اسلامي به هيچ تعصب مذهبي و قومي توجه نمي‌کند و همچون يک شيعه از انقلاب اسلامي دفاع مي‌‌کند. همچنان که درانديشه سياسي امام کم‌ترين مناقشة مذهبي عليه تسنّن و ساير فرق اسلامي مشاهده نمي‌شود. مي‌توان گفت يکي از عوامل تأثيرگدار در جذب امثال فتحي شقاقي به انديشه‌هاي امام خميني (ره) همين منطق وحدت بخش انديشة امام در گفت‌وگوي اسلامي و نه فرقه‌اي با امت اسلامي است. شقاقي در اين باره مي‌گويد: «انقلاب اسلامي ايران يک انقلاب اسلامي به معناي وسيع قرآني است… وجوه مشترک ميان دو بال مسلمانان، تسنن و تشيع، پيکره اين انقلاب را بر اساس خاستگاه‌ها، هدف‌ها، ابزارها و انگيزه‌هاي آن تشکيل مي‌دهند.» وي با ذکر حکم شيخ محمود شلتوت در تجويز تقليد از مذهب تشيع همانند مذاهب اهل سنت هرگونه شائبه کفر و خروج از دين را برطرف مي‌کند. چنين پشتوانه‌اي از انديشه موجب نزديکي فکري فتحي شقاقي به انقلاب اسلامي و تأسيس جهاد اسلامي مبتني بر همين انديشه شد. جهاد اسلامي که بدين ترتيب شکل گرفت حلقه ارتباط انديشه امام خميني با فلسطين شد. هرچند که اين حلقه تنها راه انتقال انديشه انقلاب اسلامي به فلسطين نبود اما مهمترين آنها بود. جهاد اسلامي پس از اين که در سال 1980 تأسيس شد، در سه مرحله انتفاضه فلسطين را تا سال 1987 شکل داد. در مرحله اول از طريق کار فکري و فرهنگي و تربيت کادر، با استراتژي بسيج سياسي و مردمي در مراکز علمي، مساجد و دانشگاه‌ها، انديشه جهادي را گسترش دادند، در مرحله دوم در سال 1986 جهاد اسلامي مبارزه و جهاد مسلحانه را با صهيونيست‌ها در پيش گرفت و در مرحله سوم همراه با مردم،‌ انتفاضه را سازماندهي و رهبري کرد. ابوعمرو اعضاي جهاد اسلامي را از اولين کساني مي‌داند که در انتفاضه شرکت جستند. وي که يک ناسيوناليست لائيک است و لذا انگيزه‌اي براي حمايت از حرکت‌هاي اسلامي ندارد،‌ در رابطه با نقش جهاد اسلامي در انتفاضه مي‌‌گويد: قبل از آغاز انتفاضه مجموعه‌اي از حوادث که نقش آتش زير خاکستر را داشتند، منجر به قيام شدند و کوچک‌ترين شکي وجود ندارد که جنبش جهاد اسلامي نقش مهمي را در اين حوادث داشت. اين حوادث زمينه‌ساز انتفاضه شد و در نهايت انفجار مردمي را به دنبال داشت. شهيد فتحي شقاقي نيز نقش جهاد اسلامي را در انتفاضه مردم فلسطين اين گونه بيان مي‌کند:‌ جنبش جهاد اسلامي با انتفاضه وارد مرحله سومي از مراحل مبارزه و جهاد سخت وپيگير خود مي‌شود و يک هم ادعا نمي‌کند که انتفاضه را به وجود آورده است … ولي آنچه براي همه روشن است و نمي‌توان آن را انکار کرد اين است که جهاد اسلامي حضور فعال و مهمي در انتفاضه داشته و اين فرصت براي هيچ گروهي به اين اندازه نبوده است. با توجه به آنچه گذشت روشن شد که انديشه و حرکت جهاد اسلامي که نقش بسيار زيادي در انتفاضه فلسطين و مبارزه آنها با اسرائيل دارد، تحت تأثير انقلاب اسلامي و انديشه‌‌هاي حضرت امام (ره) شکل گرفت.