نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
بین الملل

مرگبارترین حمله‌های هوایی تاریخ که دنیا را شوکه کرد

منبع
باشگاه خبرنگاران
بروزرسانی
مرگبارترین حمله‌های هوایی تاریخ که دنیا را شوکه کرد
باشگاه خبرنگاران/ حملات هوايي در جنگ‌ها خصوصا بعد از جنگ جهاني اول و گسترش روزافزون استفاده از هواپيماها، تا امروز تاريخ و سرنوشت بشر را به‌طرز عجيبي دگرگون کرده است. قطعا در شروع هر جنگ، نبرد‌هاي هوايي امتياز مهمي بود که در محاسبات جنگ به طرفين مبارزه و اهميت آن جايگاه ويژه‌اي مي‌داد. وينستون چرچيل در وصف نيروي هوايي چنين ميگويد: «نيروي هوايي يا جنگ را پايان مي‌دهد يا تمدن بشر را!» قصد داريم تا ليستي از مرگبارترين و تاثيرگذارترين حملات هوايي در طول تاريخ را بررسي کنيم و بيشتر به جزئيات و ويراني‌هاي برجاگذاشته از اين نبرد‌هاي شوکه کننده بپردازيم. پس اين مقاله از دست ندهيد و در ادامه با برترين‌ها همراه باشيد. ۱۰. بمب‌باران گرنيکا (Guernica) جنگنده تاثيرگذار: هاينکل -۱۱۱ (Heinkel He- ۱۱۱) در طول جنگ‌هاي تاريخي که در قرن بيستم ميلادي اتفاق داد، جنگ‌هاي داخلي اسپانيا به طرز وحشتناکي به نتايج مرگباري رسيد. در واقع اين جنگ نتيجهي مبارزهي دو گروه داخلي ملي‌گرايان و جمهوري‌خواهان در کشور اسپانيا بود. طبق روال گذشته، کشور‌هاي همسايه با وقوع يک جنگ داخلي فرصتي را براي نفوذ و منفعت‌طلبي بدست آوردند. اتحاد جماهير شوروي از جمهوريخواهان با جنگنده‌هاي شرکت پوليکارپوف و حمايت بمب‌افکن توپولوف اس بي ۲ شروع به کمک کرد. از سوي ديگر، ايتاليا تحت ارادهي موسيلني، به حمايت از ملي‌گرايان و ژنرال فرانکوي کبير پرداخت. حتي آلمان که بعد از جنگ جهاني اول مجبور به پرداخت غرامت بود، وارد اين معرکه بزرگ شد. نتيجهي حمايت هيتلر، ورود هزاران داوطلب آلماني به جنگ داخلي اسپانيا بود که بيشترين تعداد آن از نيروي هوايي آلمان معروف به لوفتوافه (Luftwaffe) بودند. اين نيرو‌هاي ويژه بيشتر به نام لژيون کرکس (Condor Legion) شناخته ميشدند. سرانجام در روز دوشنبه ۲۶ آوريل ۱۹۳۷، شهر کوچک گرنيکا در شمال اسپانيا قرباني اين جنگ شد. هنگامي که مردم شهر در بازار محلي جمع شده بودند، توسط بمب‌افکن‌هاي آلماني غافلگير و زير بمباران شديد قرار گرفتند. اين تلاش مخوف که با نام عمليات رگين (Operation Rügen) نام گرفت، باعث شد تا گرنيکاي کوچک با ۷ هزار جمعيت در طول بيش از سه ساعت حملهي هواپيما‌هاي هاينکل -۱۱۱ آلماني، ۴۵ هزار کيلوگرم انواع بمب و مواد منفجره بر سر اهالي اين شهر ريخته شود. اين تهاجم خون‌بار و ويرانگر، علاوه‌بر تخريب ۷۰ درصد شهر منجر به مهاجرت غير نظاميان و مردم شد و در نهايت جمعيت شهر نيز به يک‌سوم کاهش پيدا کرد. وخامت اوضاع به اندازه‌اي بود که ژنرال فرانکو، در اعلاميه‌اي کل واقعه را زير سوال برد و انگشت اتهام را به سمت کمونيست‌ها گرفت. در عين حال، آتش‌سوزي شهر را هم به گردن جمهوريخواهان گذاشت که در حين عقب‌نشيني به آن دست زدند؛ هر چند اين تهمت‌ها و رفع تهمت‌ها تا مرگ فرانکو ادامه داشت. حضور و تاثير خاص بمب‌افکن‌ها در اين جنگ، به ويژه براي آلمان‌ها که با اين تجربه و تحليل استراتژي آن متوجه اهميت و قدرت نيروي هوايي در ميدان‌هاي نبرد شده بود. همچنين ترس ديگر کشور‌هاي اروپايي از قدرتي که دوباره در آلمان در حال ظهور بود. البته حق با آن‌ها بود، زيرا نازي‌هاي آلمان با تکيه بر اين تجربه به خلق تاکتيک خونباري به نام بمباران اشباع (carpet bombing) دست زدند که تکيه آن بر ريزش متراکم بمب در يک منطقه بهمنظور نابودي کامل منطقه بود. خلق تابلوي گرنيکا (Guernica) اثر پابلو پيکاسو، از معروف‌ترين آثار ضدجنگ با محوريت بمباران گرنيکا به شمار ميرود. ۹. حمله برق‌آسا به لهستان (Blitzkrieg over Poland) جنگنده تاثيرگذار: مسرشميت (Messerschmitt) حمله برق‌آسا يک استراتژي بر اساس غافلگيري دشمن بود که بر سرعت و کوبندگي برنامه‌ريزي شده بود. دو رکن اصلي اين استراتژي بر پايهي قدرت هواپيما در آسمان و تانک در زمين استوار بود. خسارت سنگين هواپيما‌هاي بمب‌افکن، دشمن را دچار سردرگمي کرده و پس از اين مرحله است که قواي زميني در قالب تانک‌هاي سريع به نفوذ در قلمرو دشمن مي‌پردازند. حمله لوفت وافه آلمان به کشور لهستان که با کسب تجربه از نبرد گرنيکا بدست آمده بود، براي آن‌ها کار سختي نبود. هواپيما‌هاي P.Z.L کشور لهستان، در برابر بمب‌افکن مدرن آلماني مسرشميت (Messerschmitt) قدرت چنداني نداشتند و مشکل بزرگ بعدي تعداد اندک هواپيماي لهستان در برابر نيروي هوايي آلمان نازي بود. از اين موضوع غافل نشويد که خلبانان لهستاني يک اسلحه قدرتمند، به نام شجاعت داشتند، و در برابر نيرو‌هاي هوايي آلمان (لوفت وافه) ايستادگي کردند و ۱۲۶ هواپيماي آلمان را ساقط کردند. با شکست خلبانان شجاع لهستاني، آلمان ادعا کرد که نيروي هوايي لهستان در عرض يک روز نابود شده است. خلبانان لهستناي با شجاعت درحال مبارزه با بمب‌افکن‌هاي هاينکل در حفاظت از ورشو بودند که دست همکاري يلستين با هيلتر در ماه اوت گذاشته طبق معاهده عدم تجاوز، تقديري جز شکست براي نجات کشور نميگذاشت. اين رويداد‌ها ادامه پيدا کرد تا اينکه خلبانان لهستان به دو گروه تقسيم شدند. عده‌اي بانااميدي و در عين حال شجاعانه به نبرد هوايي با جنگنده‌هاي قدرتمند آلماني ميرفتند تا شايد از آن سوي مرز‌ها راه نجاتي برسد که البته هيچ‌گاه محيا نشد. ديگر خلبان‌هايي بودند که به کشور‌هايي مانند فرانسه و بريتانيا عقب‌نشيني کردند تا با تجديد قوا به جنگ با ماشين کشتار هوايي نازي بازگردند. در نهايت سقوط لهستان، موفقيت استراتژي حملهي برق‌آساي آلمان را تاييد کرد. اين استراتژي که لهستان را در کمتر از يک ماه به زير سلطه آلمان برد، مدتي بعد به تاکتيک مرگباري تبديل شد که آلمان نازي کشور‌هاي ديگر اروپاي غربي مانند بلژيک و سپس فرانسه و هلند را مورد هدف قرار داده بود. ۸. نبرد بريتانيا (The Battle of Britain) جنگنده‌هاي تاثيرگذار: سوپرمرين اسپيت‌فاير (Supermarine Spitfire) هاوکر هاريکن (Hawker Hurricane) بعد از حمله آلمان نازي به لهستان، بلژيک، و هلند و فرانسه راهي جز تسليم نميديدند. در اين هنگامکه هيتلر توجه خود را به قلمروي بريتانيا متمرکز کرد؛ اما او مقابل خود مانع بزرگي به نام «کانال مانش» را ميديد و البته نيروي دريايي هوشمند و قدرتمند بريتانيا که در طول سال‌ها استعمارگري، اکنون باتجربه شده بود و در نقاط مختلف جهان حضور داشت. پس هيتلر چاره کار را در حمله هوايي به بريتانيا جست. در نهايت يکي از درخشان‌ترين لحظات در تاريخ نبرد‌هاي هوايي بشر رقم خورد. هواپيما‌هاي نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا (RAF) همانند سوپرمرين اسپيت‌فاير (Supermarine Spitfire) و هاوکر هاريکن (Hawker Hurricane) در مقابل رقبا آلماني خود يعني مسرشميت به مقابله و جنگي بي‌نهايت پرداختند. آلمان‌ها با راهي کردن ۱۳۰۰ بمب‌افکن و ۱۲۰۰ جنگنده يک و دو موتوره به مقابله نيرو‌هاي هوايي بريتانيايي که تنها ۶۰۰ جنگنده از قبيل: اسپيت فاير و هاريکن در خط مقدم داشت، حمله خود را آغاز کرد. هرچند نيرو‌هاي هوايي آلمان داراي برتري عددي بودند، اما از نظر تجربهي استراتژي در برتري هوايي، دچار ضعف بودند. از آن طرف، برگ برنده انگليسي‌ها تکنولوژي موثر رادار آن‌ها بود. در واقع اين رادار‌ها تاکتيک غافلگيري را از آلمان‌ها گرفته بودند. گستره حملات هوايي آلمان به بنادر، تاسيسات فرماندهي، نظامي و ايستگاه‌هاي راداري يا نبرد‌هاي هوايي بود تا شايد بتواند سد نفوذ به انگلستان را بشکند. در آن سو، تلفات خلبانان جوان انگليسي در اين حملات و مبارزات دردناک بود؛ اما هزينهي اين درگيري براي آلمان‌ها با از رده خارج شدن ۶۰۰ هواپيماي مسرشميت و هاينکل و خلبانان آنها، نيز سنگين بود. تجربه آلماني‌ها که در طي اين درگيري‌هاي هوايي در برابر انگليسي‌ها ناکارآمد بود و باعث شکست آن‌ها شده بود؛ براي آن‌ها پايان کار نبود که ناگهان انگليس با يک حملهي غافلگيرانه و مستقيم به برلين باعث تحقير هيتلر شد تا انتقام اين جنگ را گرفته باشد. هيلتر نيز در مقابل به قواي هوايي خود دستور دارد که استراتژي حمله را از مرز‌ها به شهر لندن تغيير دهند. با دستور هيتلر، حمله به لندن شدت گرفت و در طي ۵۷ شب، تلفات سنگيني به مردم عادي و غيرنظاميان انگليسي وارد شد. هيتلر با بمباران کردن شهر‌هاي انگليسي عملاً فرصت نابودي نيروي هوايي سلطنتي را از دست داد وي در تمام اين مدت کارگران و مردم انگليسي دست به تعمير پل‌ها و فرودگاه‌ها و کارخانه‌هايشان زدند. از طرف ديگر حضور مداوم ملکه و پادشاه انگليس در کنار سخنراني‌هاي آتشين چرچيل در حفظ روحيه مردم بريتانيا بدون تأثير نبود. در نهايت هيتلر نيز پايان توقف حمله به انگليس را صادر کرد. ۷. سدشکن‌ها (The Dambusters) جنگنده تاثيرگذار: آورو لنکستر (Lancaster) بدون شک اسکادران شماره ۶۱۷، از معروفترين اسکادران نيروي هوايي سلطنتي در جنگ جهاني دوم بود. اين اسکادران تحت فرماندهي خلبان گيبسون، در يکي از جالبترين حملات در تاريخ نبرد‌هاي هوايي شرکت داشتند. اين يک مأموريت بسيار ويژه و مخفي با عنوان عمليات تنبيه يا همان Operation Chastise بود که با هدف نابودي سه واحد تاسيساتي از مهمترين سد‌هاي آلماني اجرا شد که بيش از ۳۰۰ ميليون تن آب براي صنايع آلمان تخريب به جا گذاشت. سه سد موهن (Mohne)، ادر (Eder)، سورپه (Sorpe)، که هدف عمليات تنبيه بودند، از مهم‌ترين نقاط استراتژيک ارتش هيتلر بود. بمب‌افکن‌ها براي نابودي سد‌ها بايد در ارتفاع پايين پرواز و تقريبا در سطح آب پرواز ميکردند. به همين دليل بود که زمان عمليات به شب تغيير کرد. اين بمب‌ها به‌نحوي طراحي شده بود که روي سطح آب با حرکاتي جهش‌وار به پيش ميرفت تا به ديوار سد برخورد کند. خب براي انجام چنين پرتابي بايد خلبان هواپيما با سرعت ۳۴۵ کيلومتر بر ساعت در ارتفاع ۱۸.۳ متري بر بالاي آب حرکت ميکرد. فاصلهي رهاسازي بمب از ديوار سد نيز ۳۸۸ متر بود؛ اما درصد انحراف مجاز خلبان، تنها ۶ درصد بود. هواپيماي لنکستر، شانس اول اجراي اين عمليات ويژه بود. از ۱۹ لانکستر که مأموريت خود را انجام دادند، تنها هشت نفر از خلبان‌ها و ۵۶ نفر از اعضاي خدمه بازگشتند. پنج تن از اين هشت نفر به ضرب گلوله کشته شدند و دو نفر ديگر به شدت آسيب ديده بودند، مجبور به ترک مأموريت بودند. با اين حال، درصد موفقيت عمليات، بيشتر از آنچه که پيش‌بيني شده، به دست آمده بود. سرانجام با با شکست سد، سيل بزرگي به راه افتاده که علاوه بر صنعت برق، راه‌آهن نيز از کار افتاد. در ادامه شکست سد ادر در کار آلمان اخلال زيادي ايجاد کرد. هرچند نازي‌ها با فراخواني کارگرانشان از ديوار دفاعي آتلانتيک که در سواحل فرانسه مشغول ساخت آن بودند، به تعمير سريع سد‌هاي شکسته پرداختند. به اين ترتيب اسکادران شماره ۶۱۷ به عنوان يکي از افسانه‌هاي تاريخ کتاب ديمبستر شناخته شد. فرمانده گيبسون به واسطه رهبري درخشانش در عمليات تنبيه، موفق به دريافت صليب ويکتوريا و به عنوان قهرمان ملي شناخته شد. ۶. پرل هاربر (Pearl Harbor) جنگنده تاثيرگذار: ناکاجيما بي ۵ ان کيت (Nakajima B۵N Kate) در واقع اين عمليات قدم اول ورود آمريکا به‌صورت مستقيم به ميدان جنگ جهاني دوم بود. حمله ناگهاني و عظيم توسط ۳۵۳ هواپيماي ژاپني شامل بمب‌افکن‌ها، جنگنده‌ها و هواپيما‌هاي اژدر افکن به پرل هاربر جهان را در شوک فرو برد؛ ويرانگري بزرگ در يک صبح تعطيل که تلفات سنگيني براي آمريکايي‌هاي به دنبال داشت. يکي از حملات هوايي غيرمنتظره و عجيب در طول تاريخ، عمليات زد (Z) يا حمله به پرل هاربر نام دارد؛ عملياتي که روزولت رئيس‌جمهور آمريکا را مجبور کرد تا ۷ دسامبر ۱۹۴۱ را روز رسوايي بنامد. در آن روز، سه ناوشک (destroyer)، سه ناو (cruiser)، سه کشتي مين‌ريز (minelayer) به همراه ۴ نبرد‌ناو (Battleship) غرق شدند. ۲۰۰ هواپيما تخريب شد و از همه اين فجايع بزرگ‌تر، ۲۵۰۰ نفر کشته و ۱۰۰۰ نفر زخمي از آمريکايي‌ها پس از بمباران بود. اين واقعه درحالي بود که ژاپني‌ها تنها ۲۹ فروند هواپيما و ۵ زيردريايي را از دست دادند و مجموع کشته و زخمي آن‌ها نيز به ۶۵ نفر ميرسيد. عمليات پرل هاربر، نتيجهي تلاش‌هاي آمريکا در مقابل ژاپني‌ها براي تسخير سرزمين‌هايي نظير اندونزي و مالايا بود. اين عمليات در نيروي هوايي ژاپن طراحي شد تا قدرت مقابلهي آمريکا کم شود؛ به اين ترتيب ژاپن حضور خود را بر آسياي جنوب شرقي تثبيت کرد. در واقع حمله به پرل هاربر، اعلام جنگ ژاپن به ايالت متحده شناخته شد. اين حمله زنجيره‌هايي از اتحاد‌هاي ديپلماتيک را آغاز کرد و به زودي آلمان نازي و ايتالياي فاشيست نيز به ايالات متحده آمريکا اعلام جنگ کردند. از طرف ديگر؛ سياست پنهان حمايت امريکا از بريتانيا، به يک اتحاد کامل، علني و پرافتخار تبديل شد و در آنجا بود که جنگ جهاني دوم تمام جهان را درگير خود کرد. ۵. يورش ناگهاني بمب‌هاي اتمي (The Atomic Bomb Raids) جنگنده تاثيرگذار: بمب‌افکن ۲۹ -B (۲۹ Superfortress -B) در اواخر سال ۱۹۴۴ بود که ايالات متحده با بمب‌باران‌هاي مختلف در مقياس گسترده، شروع به مقابله در ژاپن کرد و تا ماه مه سال ۱۹۴۵، بسياري از شهر‌هاي کليدي ژاپن ويران شد. در عين حال، دولت آمريکا ۲ ميليون دلار صرف کرد و تقريبا ۲۰۰۰۰۰ نفر را براي راه‌اندازي يک پروژه ويژه به نام «منهتن» به خدمت گرفت؛ پروژه‌اي مخفي که هدف اصلي آن ساخت يک سلاح فوقالعاده بود. پس از انجام آزمايش‌هاي اوليه با استفاده از اين بمب انقلابي، تحت سرپرستي سرهنگ پل تيببت، يک تيم مخفي برتر تشکيل شد و آموزش‌هاي ويژه‌اي براي انجام يک کار صورت گرفت. انتخاب اول و بدون شک براي اين عمليات، بمب‌افکن ۲۹ -B بود؛ بمب‌افکني که برترين تکنولوژي روز را در اختيار داشت. سرهنگ تيببت و کارکنان او، پس از يک دورهي سخت آموزشي را از سر گذراندند. بخش تمرين فرار سريع يکي از مهم‌ترين بخش‌هاي اين تمرين‌ها بود؛ چرا که آن‌ها در ۲۰ روز قبل نتايج انفجار بمب اتمي را در آزمايش ترينيتي (Trinity test) به چشم ديده بودند. از طرف ديگر به گروه سرهنگ تيببت گفته شده بود که عدم فرار، امکان صدمه‌ديدن بمب‌افکن را بالا ميبرد. شهر هيروشيما (Hiroshima)، شهر کوکورا (Kokura)، شهر ناگاساکي (Nagasaki) اهدافي بودند که شرايط مناسب براي اجراي عمليات را داشتند. بمب‌افکن ۲۹ -B که به درخواست خلبان هواپيما سرهنگ تيببت، نام مادرش انولا گي (Enola Gay) بر آن حک شده بود، از پايگاه سري خود در اقيانوس آرام و از خاک جزيره تينيان (Tinian) که تنها در فاصله ۱۴۵۰ مايلي توکيو بود، به آسمان برخاست. سرانجام لحظهي مرگبار فرا رسيد. ساعت ۸:۱۵ پسر کوچولو بمبي «Little Boy»، با وزن ۴۰۴۶ کيلوگرم از انولا گي به روي هيروشيما سقوط کرد. چند لحظه بعد حتي ب. بمب‌افکن ۲۹ -B در حال فرار، اسير شوک موج انفجار بود. ليکن خلبان تنها گفت: «خداي من! ما چه کرديم؟» دومين هدف مرد چاق (Fat Man) بود که با بمب‌افکن ۲۹ -B ديگري با نام باکسکار (Bockscar) در سدد نابودي شهر ناکازاکي باشد. مرد چاق، بمبي اتمي فراتر از پسر کوچک بود؛ در حالي که آمريکايي‌ها صدمات بمب کوچک را بهتر از هر کسي ارزيابي کرده بودند؛ اما قدرت‌نمايي نظامي و تحولات سياسي آن سه روز، آمريکا را ترغيب کرد تا باکسکار در تاريخ ۹ اگوست به پرواز درآيد. هدف اصلي مرد چاق شهر کوکورا بود، اما ابر‌ها شهر را پوشيده بودند، بنابراين هدف سوم يعني شهر ناکازاکي انتخاب شد. هنگامي که اين بمب منفجر شد، در چند ثانيه، ۷۴ هزار انسان بيگناه جان خود را از دست دادند. ۴. جنگ کره (The Korean War) جنگنده تاثيرگذار: F-۵۱ Mustang, F-۸۰ Shooting Star, F-۹F Panther, MiG-۱۵ Fagot, F-۸۶ Sabre جنگ کره به عنوان يک نقطه عطف جدي در طول نبرد‌هاي هوايي بود؛ زيرا براي اولين بار بود که جنگنده‌هاي جت به صورت تاثيرگذار در جنگ‌هاي هوايي شرکت مي‎کردند. در حالي که نمونه‌هاي اوليه اين سري از هواپيما‌ها توسط آلمان در روز‌هاي آخر جنگ جهاني دوم مورد استفاده قرار گرفته شد، اما آن‌ها واقعا نقش مهمي در جنگ ايفا نکردند. در واقع جنگ کره، اولين جنگي بود که هواپيماي جت در مقابل يکديگر قرار گرفتند. جنگ کره در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با گذشتن نيرو‌هاي تحت فرمان کيم ايل سونگ رهبر کره شمالي، به سوي کره جنوبي آغاز شد. ايالات متحده نيز براي مقابله با تجاوز کمونيستي عليه کره جنوبي، کمک‌هاي خود را با پشتيباني جت‌هاي جنگنده آغاز کرد. از طرف ديگر جمهوري خلق چين براي کمک به کمونيست‌ها اقدام کرد و همچنين اتحاد جماهير شوروي به حمايت نظامي از کره شمالي پرداخت. روز‌هاي نخست جنگ، بيشتر به نبرد‌هاي هوايي بين موستانگ‌هاي آمريکا و لواچکين شوروي ميگذشت. سپس بعد از مداخله سازمان ملل متحد در حمايت از کره جنوبي، جنگ جت‌ها شدت گرفت و جنگنده‌هاي مدرن‎تر وارد ميدان نبرد شدند. آمريکايي‌ها از جنگنده‌هاي لاکهيد شوتينگ استار (Lockheed Shooting Star) و جنگنده شرکت نورث امريکن با نام سيبر (Sabre) مدل ۸۶-F در مقابل هواپيما‌هاي ميگ ۱۵ (MiG ۱۵) شوروي با خاصيت بال عقب گرد (swept wing) استفاده ميکردند. همچنين نيروي هوايي استراليا در ابتدا چند موستانگ ۵۱-F و بعد از آن جنگندهي گلاستر ميتيور (Gloster Meteors) مدل ۸-F را روانهي اين نبرد کردند؛ اما ميگ‌ها در جنگ کره به‌سختي قابل شکست بودند و در چندين نبرد با اين جنگنده‌ها هم به‌خوبي از پس وظيفهي خود برآمدند. هنگامي که جنگ کره‌اي به پايان رسيد، ايالات متحده آمريکا ۱۰۳ تلفات رنج برده و حداقل ۷۵۳ پيروزي را به دست آورد؛ بنابراين جنگ به اثبات خلباني جت در عرصه بين المللي نشان داد. ۳. عمليات Black Buck در فالکلند (The Falklands Black Buck Attacks) جزاير فالکلند از سال ۱۸۳۳ تحت حکومت بريتانيا قرار داشته است. با اين حال، آرژانتين در تلاش براي به دست آوردن حاکميت جزاير در سال ۱۹۸۲ به آنجا حمله کرد. مبارزات بريتانيا براي به دست آوردن کنترل از دست رفته جزيره، به دليل فاصله زيادي که از آنجا قرار داشت، دشوارتر شد. انگليسي‌ها بايد براي بازپس‌گيري جزيره به آن تجهيزات نظامي نقل‌مکان ميکردند، ولي در ابتدا بايد از سد نيروي هوايي آرژانتين عبور ميکردند. آن‌ها براي ضربه زدن به اين سد دفاعي بايد علاوه‌بر فرودگاه پورت استنلي (Port Stanley) در جزيره فالکلند که در شهر استنلي بود، رادار‌هاي آرژانتيني را نيز از بين ميبردند. انگليسي‌ها براي انجام اين ماموريت به يک پايگاه نياز داشتند و در ميان اقيانوس اطلس، جزيره اسنشن (Ascension Island) را براي اين‌کار انتخاب کردند. هنوز يک مانع ديگر يعني فاصله زياد تا فالکلند در حدود ۶۱۰۰ کيلومتر، براي انگليسي‌ها وجود داشت. اين مسير طولاني براي اجراي عمليات بمباران، تجربه‌اي بود که کسي تا به آن زمان امتحان نکرده بود؛ ولي برگ برنده انگليسيها، آورو ولکان (Avro Vulcan) بود که به عنوان يکي از جنگنده‌هاي پيشرفته در دوران پس از جنگ جهاني دوم شناخته مي‌شد. اقدامات اوليه براي طرح‌ريزي يک عمليات که جمع مسافت رفت و برگشت هواپيما‌ها ۱۳۰۰۰ کيلومتر و طولانيترين مسافت تجربه‌شده براي بشر و انگليسيها، انجام شد. اين عمليات به شدت سري و عجيب، با نام عمليات Black Buck شکل گرفت. مشکل بزرگ ديگر در اين عمليات، مسئلهي سوخت‌گيري بود و حل اين مشکل به جنگنده ديگر خانوادهي بمب‌افکن وي (V) با نام ويکتور (Victor) با نقش تانکر سوخت سپرده شد. دو ولکان در ۳۰ آوريل ۱۹۸۲ هر کدام با ۲۱ بمب با وزن ۱۰۰۰ پوند به سمت فالکلند پرواز کردند. پرواز آن‌ها تا فالکلند ۸ ساعت وقت مي‌گرفت و براي انجام عمليات حداقل به پرواز ۸ تانکر ويکتور براي پشتيباني سوختي نياز بود. البته در طي پرواز يکي از ولکان‌ها دچار مشکل شد و مجبور به بازگشت به فرودگاه شد. اين اتفاق باعث شد تا حداقل شماري از تعداد قربانيان کاسته شود. در نهايت بمب‌باران در فاصله ۵۰۰ کيلومتري از استنلي انجام شد و ولکان در کمتر از ۱۰۰ متر از سطح دريا فرود آمد تا از تشخيص به وسيله رادار‌ها فرار کند. سپس ولکان بمب گذاري نهايي را آغاز کرد؛ اين بار ارتفاع به بيش از ۳۰۰۰ فوت افزايش يافت. اما مشکل جديدي سر راه انگليسي‌ها قرار داشت؛ در حدود ۱۰ کيلومتر دورتر از استنلي، يک رادار ضد هوايي شناسايي شده بود. گذر از مانع براي ولکان‌ها کار سختي نبود؛ با استفاده از تجهيزاتي که به وسيله ايالات متحده در اختيار ارتش بريتانيا گذاشته شده بود، ولکان توانست هر ۲۱ بمب خود را به صورت مورب بر روي فرودگاه بياندازد. ۲. عمليات دره الدورادو (Operation El Dorado Canyon) پس از يک سري حملات تروريستي بر عليه ايالات متحده آمريکا در سال ۱۹۸۶، سازمان‌هاي اطلاعاتي آمريکا ادعا کردند شواهد غيرقابل انکاري وجود دارد که حادثه‌هاي تروريستي توسط حکومت ليبي حمايت شده است. در واقع عمليات الدورادو پاسخ آمريکا به اين تهديد رو به رشد تروريسم بود. در حالي که کشور‌هاي اروپايي همچون فرانسه، پرتغال، ايتاليا و اسپانيا با عبور هواپيماي آمريکا از آسمان کشورهايشان موافقت نکردند، انگليسي‌ها اجازه دادند امريکا از پايگاه ليکن هيت براي انجام عمليات استفاده کند. براي انجام اين عمليات، بمب افکن F-۱۱۱ انتخاب شد؛ هرچند سابقهي پرواز دور برد در روزمهي اين هواپيما وجود نداشت، ولي به واسطه سرعت بالا و بال‌هاي متحرک، از امتياز ويژه‌اي برخوردار بود. عمليات الدورادو دربارهي يک حمله به اهدافي در فاصلهي ۶۴۰۰ مايلي و زماني در حدود ۱۳ ساعت بود يا به عبارتي نياز به حداقل ۱۲ بار سوخت‌گيري بود! عمليات دره الدورادو پس از هماهنگي مستمر نيروي هوايي ايالات متحده آمريکا (USAF) و نيروي دريايي ايالات متحده آمريکا (USN)، يک فرودگاه در بنغازي، يک مرکز آموزش تروريستي و ۳ هدف ديگر در شهر طرابلس (Tripoli) شامل پايگاه هوايي ويلاس (Wheelus Air Base)، پادگان باب‌العزيزيه و کمپ آموزش نيروي دريايي که به آموزش تروريست‌ها ميپرداخت، جزو اهداف بودند. در ۱۴ آوريل ۱۹۸۶، تعداد ۲۴ هواپيماي F-۱۱۱ از انگليس به پرواز درآمدند. علاوه بر آن نيروي دريايي ايالات متحده نيز يک حمله همزمان را با بمب افکن‌هاي A-۶E و F-۱۸ Hornet آغاز کرد. اگرچه اين حملات موفق بود و به اهداف کليدي ليبي منجر شد، اما ماموريت آسان نبود. دفاع هوايي ليبي سيستم پيشرفت‌هاي در اختيار داشت که تقريبا با تکنولوژي آن روز‌هاي شوروي برابري مي‌کرد. در نهايت حمله به مقر‌هاي ليبي با موفقيت انجام شد و تنها يکي از هواپيماي F-۱۱۱ مورد هدف قرار گرفت که دليل آن، جدايي از دستهي پرواز و دوري از هواپيماي اخلاگر تحليل شد. اين حملهي موفقيت‌آميز، قذافي را سرنگون نکرد، ولي حملات او را به نيرو‌هاي آمريکايي متوقف کرد. ۱. جنگ خليج فارس (The Gulf War Bombers) اگر به دنبال هواپيما‌هايي هستيد که بعد از گذشت سال‌ها هنوز در خدمت نيروي هوايي هستند، جنگ خليج فارس فرصت خوبي است تا برخي از پيشرفتهترين بمبافکن‎هايي که هنوز در فعاليت هستند را در قامت يک قهرمان مشاهده کنيد. يک روز پس از مهلت تعيين شده سازمان ملل متحد براي خروج عراق از کويت، نيرو‌هاي ائتلاف آمريکايي اروپاي و عربي در يکي از بزرگترين حملات هوايي در تمام دوران دست به اقدام زدند. شاهين شب يا هواپيماي رادار گريز لاکهيد اف-۱۱۷ و دقت بالاي آن در انهدام اهداف، اين جنگنده را به يکي از مهره‌هاي تاثيرگذار در جنگ خليج فارس تبديل کرد. با حضور جنگندهي تهاجمي F. ۱۱۷ و توانايي رادارگريزي آن، عملا سيستم پدافند هوايي عراق به صورت کامل فلج شده بود. سپس نوبت به بمب‌افکن غول‌پيکر B-۵۲ رسيد تا کار ارتش عراق را يکسره کند. اين بمب‌افکن آمريکايي، مسافتي در حدود ۲۲ هزار کيلومتر را در طي ۳۵ ساعت بدون وقفه پرواز ميکرد. در ادامه حملات هوايي به عراق، ديگر بمب افکن‌ها به اين حمله پيوستند و کار حکومت صدام حسين را بيشتر از قبل سخت کردند. در طول بيش از يک ماه، هواپيما‌ها ائتلاف به حملات خود ادامه دادند. در اولين روز عمليات طوفان صحرا، مراکز کنترل زميني عراق و دفاع هوايي آن به طور کامل نابود شد. با کاهش قدرت پدافند هوايي عراق، هواپيما‌هاي جگوار (Jaguars)، هواپيما‌هاي F-۱۶ و F-۱۸ و حتي بمب‌افکن برجستهي ترنادو (Tornado) به مرز هوايي عراق يورش بردند تا هرچه باق مانده بود را از بين ببرند. هدف تيم پرواز ترنادو و بلکبرن بوکانير (Buccaneers) از بين بردن پل‌ها براي قطع راه‌هاي ارتش عراق بود که منجر به از بين رفتن بيش از ۲۰ پل در تگريت و فرات شد. در نهايت در سوم مارس سال ۱۹۹۱، صدام حسين تن به شکست و قبول آتش بس داد. جنگ خليج فارس اين فرصت را به بمب‌افکن‌ها و جنگنده‌هاي زمان خود داد تا با نمايشي چشمگير، خط و نشان جدي براي کشور‌هاي ديگر باشد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره