ايسنا/ يک نويسنده لهستاني در کتابي تحت عنوان يک ديکتاتور چه ميخورد؟ به عادات غذايي برخي سياستمداران از جمله فيدل کاسترو و صدام از ديد سرآشپزهاي آنها پرداخته است.
به نوشته روزنامه ديلي ميل، «ويتولد شابوفسکي» نويسندهاي لهستاني است که چهار سال زمان صرف پرداختن به سرآشپزهاي «ديکتاتورها» کرده است.
اکثر اين افراد بسيار محتاط بودند و بيشترشان براي سالها از صحبت با اين نويسنده خودداري ميکردند. او به تدريج جزئيات کافي به دست آورد تا آنها را در کتابي به چاپ برساند.
اين سرآشپزها براي تعدادي از ساديسميترين و ترسناکترين ديکتاتورهاي جهان آشپزي کردند. او ميخواست بداند تهيه غذا براي شخصي که کوچکترين اشتباه شما ميتواند به قيمت مرگ شما و خانوادهتان تمام شود، به چه شکلي است.
ابو علي اولين بار در زمان جنگ ايران و عراق در ارتش براي صدام آشپزي کرد. غذاي مورد علاقه او سوپ ماهي بود. اگر صدام خوشخلق بود که هيچ اما اگر طعم غذا به مذاقش خوش نميآمد، سر آشپز را احضار ميکرد و مثلا به او ميگفت: «کدام احمقي آنقدر نمک به اين املت زده است؟» بعد او ابو علي را بابت "اسراف" غذا ۵۰ دينار جريمه ميکرد.
به گفته ابو عالي، تنها زماني که صدام شخصا به آشپزخانه سرکشي ميکرد، در زمان ماه مبارک رمضان بود که قرار بود او در طول روز روزه باشد و نميخواست کسي غذا خوردن او را ببيند.
سرآشپز پل پوت، ديکتاتور کامبوجي هم ميگويد که او عاشق آبگوشت مرغ بود. جنبش خمر سرخ به رهبري او از ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ بر کامبوج حکم راند.
پل پوت در مدت ۴ سال حکومت خمرهاي سرخ سه ميليون تن از جمعيت ۸ ميليون نفري کامبوج را در کشتزارهاي مرگ در گودالهايي که در زمين حفر کرده بودند، به رگبار بسته و سپس همان جا به خاک ميسپردند.
او براي ايجاد کنترل، مردمش را گرسنه نگاه ميداشت و مجبورشان ميکرد بابت هر لقمه غذا از او قدرداني کنند. به گفته سرآشپز پوت، گرسنگي جريمه ضعف يا نافرماني هم بود. مردم براي زنده ماندن ملخ، کرم و تخم مورچه ميخوردند.
رطيل کبابي و قورباغههاي پخته شده در برگهاي موز، غذاهاي لوکس محسوب ميشدند. اما آنها از شکار موشها منع ميشدند که همين امر انبار غلات را از بين ميبردند و باعث گرسنگي بيشتر ميشد. در مقابل براي سربازان خمر سرخ، فيل کشته ميشد.
در همين حال فيدل کاسترو که بيش از ۵۰ سال بر کوبا حکمراني کرد، پيش از آنکه به رهبري اين کشور کمونيستي برسد، آشپزي داشت و غذاي مورد علاقهاش بچه خوک بود. آشپز کاسترو در ۱۶ سالگي به ارتش چريکي کاسترو پيوسته بود.
او در کنار چه گوآرا هم جنگيده بود و در يگان او آشپزي را آموخته بود. بعد از به قدرت رسيدن کاسترو، آشپز او اول به عنوان باديگارد در کنار او حاضر شد و اندکي بعد يکي از سرآشپزهاي او شد.
يکي ديگر از سرآشپزهاي کاسترو گفت، در حاليکه غذاي مورد علاقه او بچه خوک بود، اما تمايل زيادي به بستني داشته است و تا روزي ۲۰ اسکوپ بستني ميخورد. او يک بار هم درخواست سالاد اسپاگتي با بچه مارماهي داشت. سرآشپز او هم که مارماهي در اختيار نداشت، مجبور شد با قايق به رودخانه برود و با تور مارماهي بگيرد.
سرآشپز انور خوجه، ديکتاتور کمونيست آلباني هم که در سال ۱۹۸۵ مرد، درباره عادتهاي غذايي او مطالبي گفته است. غذاي مورد علاقه او گلولههاي خميري شکرپاره ديابتي بوده است. خوجه به ديابت مبتلا بود و طبق توصيه پزشکان روزانه نبايد بيش از ۱۵۰۰ کالري دريافت ميکرد. انور خوجه صبحانه پنير با مربا ميخورد، ناهار سوپ سبزيجات و ماهي و شام، ماست.
عيدي امين، ديکتاتور اوگاندا شخصي بود که خودش را رئيسجمهوري مادام العمر، سپهبد، پروردگار همه جانوران زمين و ماهيهاي درياها، پادشاه بينظير اسکاتلند و فاتح امپراتوري بريتانيا معرفي ميکرد. غذاي مورد علاقه او بز کبابي بود.
بازار