تسنيم/ يک کتاب که به تازگي اقدام به مستندسازي جنايات وليعهد عربستان کرده، جزئيات کامل ربايش يکي از شاهزادگان منتقد سعودي از فرانسه را فاش کرد.

مجله وانتي فير مقاله‌اي را در خصوص يک کتاب جديد به نام «خون و نفت، جستجوي سرسختانه محمد بن سلمان از يک قدرت جهاني» به قلم برادلي هوب و جاستين شيک منتشر کرده است.

اين کتاب در بخش‌هايي از خود جريان ربوده شدن شاهزاده سلطان بن ترکي از پاريس را توضيح داده و مي‌نويسد که هواپيمايي که قرار بود وي را از پاريس به قاهره منتقل کند، مشکوک بود. سرنشينان هواپيماي 19 نفر بودند که بيشتر از تعداد عادي کارکنان يک هواپيما بودند، اين در حالي بود که همه آنها مرد بودند و هيچ مهمانداري در هواپيما حضور نداشت. چيزي که ترديد اطرافيان شاهزاده سعودي را افزايش داد، اين بود که هيچ اطلاعاتي از اين سفر به سلطان ارائه نشد. لذا اطرافيان شاهزاده سلطان به وي درخصوص فريبي که در اين هواپيما انتظار آنها را مي‌کشيد، هشدار دادند. اما امير سلطان خسته بود و تلاش داشت زودتر به نزد پدرش برود که در قاهره منتظر وي بود.

محمد بن سلمان هواپيماي اختصاصي را براي وي فرستاده بود تا او را براي ديدار پدرش به قاهره بفرستد. سلطان بن ترکي يکي از نوادگان عبدالعزيز بن سعود موسس خاندان سعودي است. پدرش ترکي دوم نام داشت، چرا که عبدالعزيز يک فرزند ديگر به نام ترکي داشت. ترکي دوم يکي از کانديداهاي رسيدن به پادشاهي عربستان بود، اما وقتي با دختر يک شيخ طريقت صوفي ازدواج کرد، مجبور شد زندگي خود را در تبعيد ادامه دهد. سعودي‌ها صوفي‌ها را يک جنبش انحرافي قلمداد مي‌کردند.

پدر سلطان سالها در يک هتل در قاهره زندگي کرد. سلطان مناسبات خود را با خاندان حاکم عربستان گسترش داده و در سال 1990 با دختر اميرعبدالله که پادشاه عربستان شد، ازدواج کرد. اما همسر وي در يک حادثه رانندگي جان خود را از دست داد. بعد از اين حادثه بود که شاهزاده 22 ساله سعودي سعي کرد آزاد زندگي کند. او پول زيادي از ملک فهد عموي خود دريافت مي کرد و با اين پول به همراه کارواني که متشکل از نگهبانان و زنان متعدد و هيئت همراه ايجاد کرده بود، در کشورهاي اروپايي به گشت‌وگذار مي‌پرداخت.

ملک فهد شاه مسن سعودي برادر زاده اش را دوست داشت، او در مجموع دوست داشت شاهزادگان سعودي زندگي مرفهي داشته باشند. وقتي که ملک فهد در سال 2002 عمل جراحي خود در بيمارستاني در ژنو را با موفقيت پشت سر گذاشت، شاهزاده سلطان صندلي چرخدار وي را حرکت مي‌داد. اين افتخاري بود که هيچ يک از شاهزادگان نتوانستند به آن دست پيدا کند. سلطان هيچ منصب رسمي در حکومت عربستان نداشت، اما تا حد زيادي تأثيرگذار بود و با روزنامه‌نگاران خارجي در خصوص ديدگاه‌هاي خود در سياست‌هاي عربستان صحبت مي کرد.

وي در سال 2013 در اظهاراتي خواستار توقف کمک‌هاي عربستان به نخست وزير وقت لبنان شد، او معتقد بود که رفيق حريري از پول عربستان براي زندگي پر زرق و برق خود استفاده مي‌کند. سلطان تنها شاهزاده سعودي نبود که رفيق حريري را به فساد متهم مي‌کرد، اما اين اظهارات در داخل عربستان به ويژه از سوي عبدالعزيز فرزند فهد مورد استقبال قرار نگرفت.

مدتي بعد عبدالعزيز از سلطان دعوت کرد تا در قصر ملک فهد در ژنو براي حل مشکلات با يکديگر ديدار کنند.عبدالعزيز در اين ديدار سعي کرد سلطان را به بازگشت به عربستان قانع کند، اما او اين موضوع را رد کرد. اما در نهايت وي را با دارو بيهوش کرد و با يک هواپيما به رياض برد. سلطان در آن زمان 182 کيلوگرم وزن داشت و تزريق مواد بيهوشي باعث تاثيرات منفي در اعصاب پاي وي شد. او 11 سال را در داخل و خارج از زندان يا در بيمارستان دولتي در رياض پشت سر گذاشت.

سلطان در سال 2014 به آنفولانزاي خوکي مبتلا شد، جان وي در نتيجه اين بيماري به خطر افتاده بود و تقريباً فلج شده بود، لذا خاندان حاکم بر عربستان به وي اجازه سفر به ماساچوست آمريکا را دادند. اين سفر به معناي آزادي مجدد شاهزاده سلطان بود.

در مدت مداواي وي در آمريکا اتفاقات مهم و تغييرات گسترده اي در داخل خاندان پادشاهي عربستان رخ داد، ملک عبدالله که پدر همسر متوفي وي بود، از دنيا رفت. البته سلطان ماهيت اين تغييرات را به خوبي متوجه نشده بود و نمي‌دانست که اين تحولات باعث مي شود کمک‌هايي که از رياض براي وي مي‌رسيد، قطع شود. او بعد از بهبودي عمل‌هاي جراحي زيبايي متعددي را انجام داد و بار ديگر کارواني از همراهان براي خود ايجاد کرد.

وي مانند گذشته سعي کرد در کشورهاي مختلف اروپا به گشت و گذار بپردازد. تيم همراه وي شامل عناصر مسلح و شش تن از پرستاران زن و چندين زن ديگر بودند که از يک شرکت مدلينگ در سوئيس اجاره کرده بود. سلطان ميليون‌ها دلار در ماه هزينه مي کرد و از اوسلو به برلين، ژنو، پاريس و مناطق ديگر سفر مي‌کرد. تيم همراه اين شاهزاده سعودي همواره بهترين غذاها و بهترين مشروبات را سرو مي‌کردند.

وي همواره در يک شهر اقامت مي‌کرد و بعد از اينکه از آنجا خسته مي‌شد، به خدمه‌اش دستور مي‌داد وسايلش را جمع کنند و با سفارت عربستان تماس مي‌گرفت و با جلب تدابير امنيتي از سوي آنها با يک هواپيماي اختصاصي به يک شهر ديگر سفر مي‌کرد. در نيمه سال 2015 شاهزاده سلطان هتل مرفهي را در بهترين موقعيت جزيره سردينيا اجاره کرد. خاندان پادشاهي تا آن زمان پولهايي که به وي اختصاص داده شده بود را ارسال مي کرد، اما احساس مي کرد اين پول‌ها هر لحظه ممکن است متوقف شود، لذا نقشه‌اي را طراحي کرد و از دولت عربستان خواست خسارت‌هايي که در نتيجه عمليات ربايش در سال 2003 به آن دچار شده است را دريافت کند، اما او پاسخي از سوي دفتر پادشاهي عربستان دريافت نکرد.

وي در تابستان 2015 تصميم گرفت يک دادخواست قضايي ضد خاندان حاکم عربستان آماده کند، نزديکانش سعي کردند او را از اين کار منصرف کنند، چرا که مي دانستند ممکن است بار ديگر ربوده شود. البته او به هشدارها گوش نداد و وقتي اخبار اين شکايت منتشر شد، دفتر پادشاهي عربستان مقرري او را قطع کرد. اطرافيان وي چند هفته بعد از اين موضوع مطلع شدند، چرا که هتل به علت اينکه پول آنها واريز نشده، از ارائه سرويس به آنها خودداري کرد. وي اما قول داد که خيلي زود بدهي يک ميليون دلاري هتل را بپردازد.

او در ادامه سعي کرد محمد بن سلمان را از عرصه خارج کند. در نظام حاکميت عربستان سعودي اگر پادشاه در عملکرد خود ناتوان مي‌شد برادرانش مي‌توانستند او را از قدرت خلع کنند، لذا دو نامه ناشناس به عموهايش نوشت و گفت که برادرشان ملک سلمان ناتوان شده و هيچ اختياري از خود ندارد و تمامي اختيارات در دست محمد بن سلمان است.

وي در اين نامه ذکر کرده بود که خطرناک‌ترين مشکل در اوضاع جسماني پادشاه عربستان مشکل عقلي وي است که باعث شده اين کشور در اختيار محمد بن سلمان قرار بگيرد. سلطان گفته بود که محمد بن سلمان فردي فاسد بوده و حدود دو ميليارد دلار از اموال دولتي عربستان را به حساب ويژه خود منتقل کرده است. او تنها راه حل مشکلات کشور را کنار زدن پادشاه و برگزاري نشست ويژه خاندان پادشاهي و بررسي اوضاع و اتخاذ تدابير لازم براي حفاظت از کشور دانسته بود.


اين دو نامه در روزنامه انگليسي گاردين منتشر شد. در حالي که اين نامه‌ها هيچ امضائي نداشت، اما مسئولان سعودي متوجه شده بودند که نويسنده اين نامه‌ها چه کسي است. سلطان در طرف مقابل منتظر تحرکات عموهايش يا دريافت باج براي ساکت شدنش بود، بعد از انتشار اين دو نامه يک ميليون دلار پول به حساب ويژه وي واريز شد که با نيمي از آن هزينه‌هاي هتل را پرداخت کرد و نيم ديگر را براي هزينه‌هاي سفرش به کار گرفت.

وي در ادامه دعوتنامه‌اي از پدرش دريافت کرد تا به قاهره سفر کند. دفتر پادشاهي عربستان يک هواپيماي ويژه براي انتقال وي به قاهره فرستاده بود، اما همراهانش نسبت به استفاده از اين هواپيما به شاهزاده سلطان هشدار دادند. چرا که آنها روند ربوده شدن وي در سال 2003 را مشاهده کرده بودند. سلطان اما مطمئن بود که شرايط به سمتي پيش مي‌رود که بتواند با پسرعمويش آشتي کند.

سلطان تيم همراه خود را براي مذاکره با کادر هواپيما ارسال کرد. کادر هواپيما بيشتر شبيه نيروهاي امنيتي بودند و هيچ مهمانداري در هواپيما نبود. لذا تيم همراه شاهزاده سلطان به اين نتيجه رسيدند که اين هواپيما به قاهره سفر نخواهد کرد و نبايد به آنها مطمئن بود.

کاپيتان هواپيما اما با پيشنهاد باقي گذاشتن 10 نفر از کادر پرواز در پاريس توانست نظر سلطان را به خود جلب کند و اين گونه نشان دهد که اين يک پرواز عادي است و يک ربايش به شمار نمي‌رود. شاهزاده سلطان از تيم خود خواست تا براي سفر آماده شوند. مجموعه پرستاران و مدل‌هاي همراه اين شاهزاده سعودي و نيروهاي امنيتي در کنار وي بيش از 20 نفر بودند. هواپيما بدون هيچ مشکلي از پاريس به آسمان بلند شد. به مدت دو ساعت مانيتور هواپيما نشان مي‌داد که به سمت قاهره در حرکت است. دو ساعت بعد مانيتور خاموش شد. وقتي اطرافيان شاهزاده سلطان علت ماجرا را سوال کردند، خلبان هواپيما گفت که احتمالاً با مشکل فني مواجه شده است.

اندکي قبل از فرود هواپيما همه متوجه شدند که در رياض فرود خواهند آمد و به قاهره نرفته‌اند، آنها رود نيل و اهرام‌هاي مصر را مشاهده نکرده بودند. سلطان از يکي از محافظان خود خواست تا تفنگش را به او بدهد، اما او ممانعت کرد، چرا که کادر پرواز نيز همگي مسلح بودند و ممکن بود مشکلي پيش بيايد. لذا سلطان نتوانست هيچ حرکتي انجام دهد تا زماني که در فرودگاه فرود آمدند. در اينجا بود که نيروهاي امنيتي او را کشان کشان از راهروي هواپيما بيرون بردند و بعد از آن ديگر هيچ کس شاهزاده سلطان را نديده است.

تيم اطراف شاهزاده سعودي در ابتدا به محل جلسات فرودگاه منتقل شدند و بعد از آن به يک هتل رفتند. آنها سه روز در هتل باقي ماندند، اما اجازه خروج از هتل يا تماس گرفتن با کسي را نداشتند. در روز چهارم به يک دفتر دولتي منتقل شدند و يکي يکي وارد اتاق جلساتي شدند که کاپيتان هواپيما در آنجا با لباس سعودي نشسته بود. او سعود القحطاني از کارمندان ارشد دفتر پادشاهي عربستان بود.

القحطاني از افرادي است که مهمترين ماموريت‌هاي محمد بن سلمان از جمله ترور جمال خاشقجي را مديريت کرد. قحطاني از تيم همراه شاهزاده سعودي خواست که تعهد بدهند که در خصوص اتفاقاتي که رخ داده با کسي صحبت نکنند. برخي از اين افراد نيز پول گرفتند و به هرجا که مي‌خواستند، رفتند.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar