عدم اجماع در جریان اصولگرایی میتواند منجر به شکست شود
صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
رویکرد اصلاحطلبان در آستانه انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری در نوع خود تکرار رویکردی قدیمی است. ارجاعی به 92 و همان استراتژی جمعبندی آرای طیفهای پراکنده برای یک کاندیدا. اصلاحطلبان در آستانه انتخابات پیش رو هدفی مهم را دنبال میکنند. عدم اجماع اصولگرایان. این استراتژی میتواند به کاهش شانس پیروزی اصولگرایان و افزایش احتمال موفقیت اصلاحطلبان کمک کند.
برخی از تحلیلگران اصولگرا معتقدند که دوستانشان از تجربه انتخابات سال ۹۲ عبرت نگرفتهاند. در آن انتخابات، عدم هماهنگی و اجماع میان اصولگرایان منجر به شکست آنان و پیروزی حسن روحانی شد. این تجربه نشان میدهد که عدم اجماع میتواند به نفع اصلاحطلبان تمام شود.
تحلیلگران اصولگرا بر این باورند که در صورت اجماع روی محمدباقر قالیباف، امکان برد در دور اول انتخابات وجود دارد. قالیباف بهعنوان یکی از چهرههای محبوب و شناختهشده، میتواند حمایت گستردهای را به خود جلب و از تشتت آرا جلوگیری کند.
یکی از نکات کلیدی در انتخابات پیشرو، نقش کاندیداهای اصولگرایی مثل جلیلی است. او با داشتن پایگاه اجتماعی و حمایت از سوی بخشهایی از جامعه اصولگرا، میتواند تأثیر بسزایی در نتایج انتخابات داشته باشد. اصلاحطلبان به دنبال ایجاد رقابت بین جلیلی و سایر کاندیداهای اصولگرا هستند تا از این طریق با ساختن دوقطبی ، شانس خود را برای پیروزی افزایش دهند. به همین خاطر است که آنها از این موضوع بهعنوان اهرم فشاری در رقابتهای انتخاباتی استفاده میکنند. با اهرم فشاری مانند دامن زدن به اختلاف و چند نامزدی اصولگرایان، برچسب زدن به کاندیداها و دامن زدن به اینکه کاندیداهایی مثل زاکانی تا آخر انتخابات در عرصه باقی نمیمانند قصد دارند اذهان را علیه اجماع جبهه انقلاب تحریک کنند.
اصلاحطلبان تمایل دارند که میان آقایان جلیلی و قالیباف اجماعی صورت نگیرد و هر دو در صحنه باقی بمانند. این وضعیت به وجود یک رقابت سهقطبی منجر میشود که اصلاحطلبان امیدوارند از آن بهرهبرداری کنند. در چنین شرایطی، رقابت درونی اصولگرایان میتواند باعث شود که آرای مردد به سوی اصلاحطلبان سوق یابد و آنها را به دور دوم انتخابات بکشاند، مشابه آنچه در سال ۱۳۹۲ اتفاق افتاد.
اهمیت اجماع در میان اصولگرایان
اصولگرایان برای پیروزی در دور اول انتخابات باید اجماع کنند. در صورت اجماع، احتمال باخت اصلاحطلبان در دور اول بسیار زیاد است. اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود، اعتماد به نفس اصلاحطلبان افزایش مییابد و آنها میتوانند جریان اصولگرا را که در دولت و مجلس حضور دارد، به چالش بکشند.
تحلیل نظرسنجیها
برخلاف اظهارات برخی از تحلیلگران اصولگرا مانند خضریان و اللهکرم، اجماع بر قالیباف می تواند موجب پیروزی در دور اول شود. نظرسنجیهای فعلی نیز نشان میدهند که هیچ نامزدی نمیتواند به تنهایی ۲۰ میلیون رأی بیاورد. تجربه سال ۱۳۹۲ نشان میدهد که عدم اجماع در جریان اصولگرایی میتواند منجر به شکست شود. اگر اصولگرایان از این تجربه درس بگیرند و اجماع کنند، میتوانند پیروزی را در انتخابات آینده به دست آورند . استراتژی اصلاحطلبان بر اساس ایجاد تشتت و عدم اجماع در جریان اصولگرایی شکل گرفته است. اصولگرایان برای پیروزی باید اجماع کنند و در غیر این صورت، خطر شکست در دور دوم وجود دارد. تجربه گذشته نشان میدهد که عدم هماهنگی و انسجام میتواند به ضرر اصولگرایان تمام شود و به نفع اصلاحطلبان باشد. اصلاحطلبان با تکیه بر تاکتیکهایی مانند جذب آرای خاکستری و افزایش مشارکت عمومی، سعی در تقویت پایگاه اجتماعی خود دارند. آنان با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی و رسانهها، پیامهای خود را بهطور گستردهتری به جامعه منتقل میکنند و به دنبال جلب حمایت اقشار مختلف جامعه هستند.در نهایت، چشمانداز انتخابات آینده به شدت به میزان اجماع درونی اصولگرایان و تاکتیکهای انتخاباتی اصلاحطلبان وابسته است. اگر اصلاحطلبان موفق شوند اختلافات میان اصولگرایان را افزایش دهند و از عدم هماهنگی آنان بهرهبرداری کنند، شانس بیشتری برای پیروزی خواهند داشت؛ اما در صورت اجماع اصولگرایان روی یک کاندیدای قدرتمند و استفاده از سایر نامزدها برای پیشبرد اهداف ، معادلات انتخاباتی ممکن است بهطور قابلتوجهی تغییر کند.