logo

سرمقاله اعتماد/ پیچیده‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری

منبع
اعتماد
بروزرسانی
سرمقاله اعتماد/ پیچیده‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری

اعتماد/ « پیچیده‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته رضا صدیق است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

زمان محدود تبلیغات کاندیداها در چهاردهمین انتخابات ریاست‌جمهوری، در خود فرآیند قابل توجهی را طی کرد. فرآیندی که فشرده یک دهه فن‌های تبلیغاتی، رسانه‌ای و جنگ روانی را در یک پکیج معوج به مخاطبان انتخابات ارائه داد. معوج به آن علت که زمان محدود گویی طراحان کمپین را از تمرکز خارج کرده بود و هر سو هرچه داشت به روی داریه ریخت. در این میانه اما چند بخش دارای نکته مهمی برای اهل تحلیل فرهنگ است.  یکم پایش‌ها و نظرسنجی‌ها بود. در انتخابات‌های گذشته، یکی از مهم‌ترین فاکتورهایی که سبب می‌شد چه کمپینرها و چه مخاطبان انتخابات در تصمیم خود بازنگری کنند، مرجعیت نظرسنجی‌ها و پایش‌ها بود تا جایی که در برهه‌های مختلف، گاه همین نظرسنجی‌ها سبب واکنش‌های اجتماعی و سیاسی جدی در عرصه رئال پولتیک می‌شدند. چند درگاه مشخص وجود داشت و هرکدام بسته به سابقه‌شان، مرجعیتی پیدا کرده بودند. 
مرجعیتی که تصمیم‌ساز بود. فرآیند چهاردهمین انتخابات ریاست‌جمهوری اما چهره دیگری از پایش‌ها و نظرسنجی را عیان کرد.  با پررنگ شدن عملکرد هوش مصنوعی و استفاده از آن، نظرسنجی‌ها تحت تاثیر قرار گرفتند و همزمان، نوع طرح‌بندی و سوال‌مندی نظرسنجی‌ها با گیجی فراوانی همراه شد. در این میان، کمپینرها با پایش‌سازی و نظرسازی تلاش کردند تا به ذهن مخاطبان انتخابات جهت‌دهی کنند. ترکیب این عوامل باعث شد که عرصه نظرسنجی و اهمیتش با تداخل‌های فراوان دیتا و خروجی مواجه شود. به آن شدت که هر روز - در شکلی و با عددهای متفاوتی-  نظرسنجی‌ای منتشر شد و حتی آن اسامی که روزی مرجعیت پایش بودند، مورد ظن قرار گرفته و از مرجعیت افتادند.  این اتفاق سبب آن شد که حجیت نظرسنجی‌ها به نسبت تمام دوران‌های پیش از این انتخابات از سکه بیفتد و دیگر محل رجوع نباشد. اتفاقی که یکی از اهرم‌های بازی رسانه‌ای کمپینرهای انتخاباتی را از کار انداخت و ماسک واقعیت نمای نظرسنجی از صورت تبلیغاتچی آن ترک برداشت و دستش رو شد.

در تمام جهان، نظرسنجی‌ها و پایش‌ها یکی از مهم‌ترین ابزار جهت‌دهی ذهن هستند و به‌رغم وجهه علمی و پیمایش گونه‌شان، یکی از مهمل‌های بازی‌سازی‌های رسانه‌ای هستند. کارکرد نظرسنجی‌ها در پروسه ای زمانمند و مشخص جواب می‌دهد و نیازمند زمان است تا به مرور بر ذهن مخاطب اثر بگذارد. در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری، به علت کمبود زمان تبلیغات، خروجی پشت سر هم نظرسنجی‌ها بازی را بر هم زد و به علیه خود بدل شد. به‌ طوری که هیچ کاندیدایی مشخص نمی‌کرد که چه میزان واقعی‌ای خواهان دارد. از سکه افتادن اعتبار نظرسنجی‌ها یکی از محصولات ناخواسته این انتخابات بود؛ اتفاقی که در صورت تحلیل‌های دقیق علمی، می‌تواند به عنوان یک فکت در دیگر عرصه‌ها به‌ کار برده شود.


دومین اتفاق که خود را در این میانه هویدا کردم، فقدان روزنامه‌نگاری تحلیلی بود. نکته اول زمانی می‌توانست برای جامعه آگاهی‌بخش باشد که در کنارش ذهن هوشمند روزنامه‌نگاری تحلیلی فعال می‌شد. با چیدن نظرسنجی‌ها در کنار هم و در توالی‌های زمانمند، روزنامه‌نگار تحلیلی می‌توانست به لایه پنهان پیمایش‌ها و پایش‌ها پی ببرد و به جامعه تصویری سازنده ارائه بدهد. نبود این بخش مهم در روزنامه‌نگاری امروز، در این برهه خود را به خوبی نمایان کرده است. تکثر و تعدد تحلیل‌های احساسی یا تحلیل‌های فاقد اعتبار عینی، تحلیل‌هایی که بر اساس ظن و گمان بنا شده‌اند و تنها نقش‌ های و هوی دارند، چنان در این انتخابات فراوان بود که جز به گیجی مخاطب منتج نمی‌شد. حتی تحلیلگران جناحی که برای کاندیداهای مورد اعتمادشان تحلیل می‌نوشتند نیز از این امر مستثنا نبودند. در خیل بی‌شمار تحلیل‌های اینستاگرامی و ژورنالیستی اما مطلبی نبود که فارغ از رقابت، به تشریح و تحلیلی آگاهی بخش بینجامد. آنقدر سوژه‌های قابل تحلیل در این انتخابات زیاد بود که فقدان مطلب برای‌شان، جز موکد این نکته نیست که نسل تازه ژورنالیست شده روزنامه‌نگاری ایران و یا حتی روزنامه‌نگاران قدیمی، دیگر وقعی به نگارش مطالب دیتامند و دارای هندسی تحلیل نمی‌نهند. این فقدان، جز به سطحی شدن نمی‌انجامد البته اگر امروز دچارش نشده باشد.

سوم رخداد این انتخابات اما در پیکره سیاسی کشور، اهمیت فراوانی دارد و این را از دل مناظرات انجام شده می‌توان فهم کرد؛ پیش‌تر و انتخابات دوره‌های قبل در مناظرات، کاندیداتورها برای وعده دادن هیچ نقطه یقفی نداشتند و برای جلب رای گاه وعده‌هایی می‌دادند که در قامت اختیارات قانونی ریاست دولت نبود و نیست. همین وعده‌های بزرگ و خارج از محدوده نیز پس از رای آوردن‌شان باعث انتظارات فراوان می‌شد و گاه باعث رادیکال شدن خواست‌ها. منتخب با آن وعده‌ها رای آورده بود و پس از رای آوردن وقتی به دیوار سخت قانون می‌خورد به جملاتی چون «نمی‌گذارند» و «از دست من خارج است» می‌رسید و همین نیز باعث تفرقه و تشویش‌های درونی می‌شد و طرفدارانش به جمله «کاری از دست‌شان بر نمی‌آید» می‌رسیدند. تشویش‌هایی که علت ابتدایی‌اش وعده‌های نامحدود و خارج از دسترس دادن بود و در آخر، سرخوردگی جامعه که هنوز می‌تواند آثارش را در بخشی از جامعه به خصوص طبقه متوسط مشاهده کرد. در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری اما گویی جامعه و سیاستمداران از دل یک تجربه تاریخی، همگی را به یک نقطه مشترک رساند؛ اینکه تصمیمات و سیاستگذاری‌های بزرگ و کلان استراتژیک از حیطه اختیارات نظام است و در اختیار دولت نیست. دولت در ریل‌گذاری این سیاست‌ها باید کوشا باشد و رییس دولت، کارگزار است و نه سیاستگذار استراتژیک.

با نگاهی به مناظرات، این فهم را در کلام هر شش کاندیدا می‌توان مشاهده کرد، تاکید بر برنامه هفتم و سیاست‌های کلی نظام و نحوه اجرای آنها، مهم‌ترین بخش سخنان هر کدام بود و محل بحث و مناظره، شکل اجرای سیاست‌ها بود و نه سیاستگذاری جدید و نه زیر میز زدن. این بلوغ سیاسی تاریخی که در از جامعه تا سیاست‌ورزان و سیاستمداران به آن رسیده‌اند، شاید مهم‌ترین نقطه اشتراک در وضعیت امروز باشد. نقطه‌ای که تکلیف سیاست‌ورزی را در هر شکل آن مشخص می‌کند و می‌تواند باعث یکدستی آمد و رفتن دولت‌ها به‌رغم تفاوت نگاه‌شان باشد. دیگر این گزاره که دولتی بیاید و کل بازی را بهم بزند یا دولتی بیاید و کل ریل‌گذاری پیش از خود را نابود کند، با این تحلیل جمعی، دیگر میسر نخواهد بود. غیر از سه سوژه ذکر شده، نکات و سوژه‌های بیشتری (از نوع ری‌برندینگ برخی چهره‌ها تا نوع PR و کمپین‌سازی‌ها) برای سخن گفتن و تحلیل در رقابت‌های چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری وجود دارد و نیاز است و جا دارد که این انتخابات به عنوان کیس استادی تحلیلی و جامعه‌شناختی برای تحلیلگران محل رجوع شود. زیرا که نتیجه این انتخابات هرچه که باشد، می‌توان آن را یکی از پیچیده‌ترین انتخابات اتفاق افتاده در تاریخ دموکراسی ایران دانست.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar