نماد آخرین خبر

متجاوز ولی ناکام؛ نگاهی به تکاپوی روسیه تزاری برای نفوذ در ایران

منبع
هم ميهن
بروزرسانی
متجاوز ولی ناکام؛ نگاهی به تکاپوی روسیه تزاری برای نفوذ در ایران

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

داود دشتبانی| براساس یکی از بندهای قرارداد ترکمانچای، روسیه تزاری به عنوان حامی حکومت خاندان قاجار شناخته شد و این موضوع موجب عمیق شدن روابط دو کشور گردید. بر همین اساس بود که با پیشنهاد ناصرالدین‏‌شاه، روس‌‏ها بریگاد قزاق ایرانی را تأسیس کردند که در چند دهه آینده تاریخ ایران و روابط ایران و روسیه بسیار حیاتی بود.

روابط ایران و روسیه به بیش از یک هزار سال پیش برمی‌گردد؛ پیش از قرن هجدهم، ایران و روسیه در روابط تجاری و دیپلماتیک پراکنده خود با یکدیگر برابر رفتار می‌کردند. از زمان سلطنت پتر کبیر، روسیه به دنبال طرح‌های توسعه‌طلبانه علیه ایران شد که در قرن نوزدهم با الحاق سرزمین‌های ایران و مداخله تهاجمی در امور داخلی ایران به اوج خود رسید. در اواخر قرن نوزدهم، روسیه درحالی‌که با بریتانیا رقابت موفقیت‌آمیز داشت، امتیازاتی را در ایران به دست می‌آورد، به پادشاهان ایران وام می‌داد، سرزمین‌های ایران را اشغال می‌کرد و حاکمان ایرانی را برای اتخاذ سیاست‌های باب میل خود تحت فشار قرار می‌داد.

پترکبیر و توجه به جنوب
قبل از پتر کبیر ارتباط ایران و روسیه در زمینه تجارت وجود داشته است. مسیر اصلی تجاری که ایران را به روسیه باستان متصل می‌کرد، از دریای خزر و رودخانه ولگا می‌گذشت. حملات مغول تجارت را قطع کرد. احیای روابط اقتصادی و سیاسی روسیه و ایران از اواسط قرن پانزدهم آغاز شد. بازرگانان روسی که به ایران سفر می‌کردند اغلب سفرهای تجاری را با مأموریت‌های دیپلماتیک از سوی حاکمان خود ترکیب می‌کردند.

در آن زمان صادرات ایران به روسیه شامل پارچه‌های ابریشمی و پنبه‌ای، پارچه‌های گلدوزی‌شده، برنج، میوه و ادویه‌های هندی بود. ایرانیان از روسیه خز، کهربا، کریستال، چرم، کاغذ، فلزات و نیز پارچه‌های پشم اروپایی وارد می‌کردند.  ایران صفوی و ایالت مسکو در روسیه برای اولین بار سفیران خود را مبادله کردند و از سال ۱۵۸۶ روابط دیپلماتیک منظمی برقرار کردند. مبارزات ضدعثمانی با چندین تلاش برای انعقاد معاهده نظامی، به‌عنوان اصلی‌ترین منافع مشترک سیاسی ایران و روسیه در طول دوره حکومت صفویه وجود داشت. ایران صفوی همزمان با روسیه و امپراطوری عثمانی برای تسلط بر قفقاز در حال رقابت بود.

در مجموع، پیش از زمان پتر کبیر، با وجود اختلافات گاه و بیگاه، ایران و روسیه با یکدیگر برابر رفتار می‌کردند، زیرا سطح توسعه نظامی و سیاسی آنها تقریباً یکسان بود. پتر کبیر سیاست‌های تهاجمی را در قبال ایران آغاز کرد. اگرچه او عمدتاً نگران موقعیت روسیه در اروپا بود، اما در سرزمین‌های شرقی از جمله ایران، قفقاز و آسیای مرکزی نیز طرح‌هایی داشت.

شاه‌سلطان حسین گروهی با محموله عظیمی از کالاها و مأموریت برای مذاکره در مورد حقوق بازرگانان ایرانی در روسیه به مسکو فرستاد و در پی آن به بازرگانان ایرانی در روسیه برخی از مزایای مالیاتی اعطا شد، اما روس‌ها خواستار آن شدند که بازرگانان روسی هم بتوانند آزادانه ابریشم را از ایران، عمدتاً گیلان، صادر کنند و بازرگانان ارمنی در جلفا تجارت ابریشم خود را منحصراً از طریق روسیه هدایت کنند. اگرچه پتر سعی داشت از این سفارت اطلاعاتی در مورد اوضاع داخلی ایران استخراج کند، اما اعضای آن چیز قابل توجهی فاش نکردند.

در سال‌های ۱۷۱۵-۱۷۱۸، افسر جوانی به نام آرتمی پتروویچ ولینسکی به ایران فرستاده شد تا اطلاعاتی درباره سپاه و قلعه‌ها و اوضاع سیاسی و اقتصادی آنجا جمع‌آوری کند. او همچنین می‌بایست شاه‌سلطان حسین را متقاعد می‌کرد که یک اتحاد نظامی علیه عثمانی‌ها منعقد کند و یک قرارداد تجاری که انحصار روسیه در تجارت ابریشم در ایران و تجارت روسیه با هند را از طریق ایران به رسمیت بشناسند. اطلاعاتی را که او در یک دفتر روزانه مخفی ثبت کرد فروپاشی دولت صفوی را به درستی پیش‌بینی می‌کرد. او همچنین اولین معاهده تجاری با ایران را با موفقیت منعقد کرد که به بازرگانان روس مزایای مختلفی از جمله تجارت آزاد ابریشم اعطا کرد. بر اساس این عهدنامه، روسیه نیز کنسول‌های خود را به اصفهان و گیلان فرستاد.

تهدید عثمانی برای ایرانِ ضعیف‌شده، همراه با تهاجم افغان‌ها و انحطاط عمیق داخلی، پتر کبیر را متقاعد کرد که برای جلوگیری از ظهور عثمانی‌ها در مرزهای جنوب شرقی روسیه مداخله کند. پتر علاقه قابل توجهی به منابع استان‌های دریای خزر از جمله ابریشم، میوه‌ها، شکر، احتمالاً مس، آهن، سرب و نمک داشت. حمله قبایل لزگی قفقاز که در آن چند تن از بازرگانان روسی کشته شدند و برخی دیگر دارایی‌های خود را از دست دادند، بهانه‌ای برای حمله به پتر داد. دو ماه قبل از سرنگونی شاه‌سلطان حسین توسط افغان‌ها، پتر در رأس بیش از صدهزارسرباز روسی به سواحل قفقازی دریای خزر حمله کرد. او دربند را تصرف کرد.

با این حال، روس‌ها به دلیل آب و هوای غیرمعمول گرم و مرطوب، سی و سه هزار سرباز خود را به دلیل بیماری از دست دادند. آنها همچنین بیشتر اسب‌های خود را از دست دادند و با کمبود شدید عرضه مواجه شدند. از این رو مجبور شدند با پشت سر گذاشتن پادگان‌های متعدد، ارتش خود را عقب برانند و متحدان گرجی و ارمنی خود و نقشه‌های بلندپروازانه خود را برای الحاق استان‌های خزر کنار بگذارند.


در سال 1723، فرستاده شاه طهماسب دوم، پسر شاه فقید، در سن‌پترزبورگ با روسیه قراردادی امضا کرد که به موجب آن ایران شهرهای دربند و باکو و استان‌های گیلان، مازندران و استرآباد را به روسیه واگذار کرد. شاه طهماسب از تصویب این معاهده امتناع کرد، اما روسیه پادگان‌هایی را در دربند، باکو و گیلان داشت. در سال 1724، روسیه با عثمانیان قراردادی امضا کرد که کنترل عثمانی بر آذربایجان و بیشتر ماوراء قفقاز را به رسمیت شناخت، درحالی‌که استان‌های دریای خزر تحت کنترل روسیه باقی ماندند. پتر کبیر در سال 1725 درگذشت و ملکه «آنا» در قراردادهای رشت  و گنجه  با نادرشاه موافقت کرد که نیروهای روس را از تمام سرزمین‌های ایران خارج کند. پس از آن، روابط ایران و روسیه تا اواخر قرن هجدهم محدود بود؛ زمانی که کاترین کبیر سیاست‌های توسعه‌طلبانه را از سر گرفت.

روابط ایران و روسیه به‌ویژه پس از مرگ نادرشاه و انحلال سلسله افشاریه که در نهایت جای خود را به سلسله قاجاریه در اواسط قرن هجدهم داد، دوباره افزایش یافت. اولین سفیر ایرانِ قاجار در روسیه میرزاابوالحسن خان ایلچی بود. در اوایل قاجار، روسیه توسعه‌طلبانه سلطه خود در قفقاز و استان‌های خزری را از سر گرفت. سیاست کاترین کبیر همچنین شامل اتحاد با گرجی‌های مسیحی و ارمنی‌های قفقاز برای جلوگیری از پیشروی‌های مکرر عثمانی بود. گرجی‌ها که از سوی عثمانی‌ها و آقامحمدخان تهدید می‌شدند، از روسیه حمایت می‌کردند و در سال 1783، معاهده گئورگی امضا شد که پادشاهی گرجستان را تحت‌الحمایه روسیه قرار داد. در سال 1795، آقامحمدخان در تلاش برای اتحاد مجدد امپراطوری ایران، به گرجستان حمله کرد و تفلیس را غارت کرد اما با مرگ آقامحمدخان سپاهی که از روسیه آمد بدون رویارویی با نیروهای ایرانی پس از یک سال قفقاز را ترک کرد. در نوامبر 1796، کاترین کبیر درگذشت و پسرش و امپراطور جدید روسیه، پل بلافاصله دستور بازگشت سربازان از قفقاز را صادر کرد.

روسیه و گسترش به جنوب و نفوذ در ایران
فتحعلیشاه، پس از دور نخست جنگ‌های روسیه و ایران مجبور به امضای معاهده نامطلوب گلستان شد و به‌طور غیرقابل برگشتی آنچه را که داغستان امروزی در گرجستان است واگذار کرد و بخش‌های وسیعی از جمهوری آذربایجان. معاهده ترکمانچای نتیجه دور دوم جنگ روسیه و ایران بود که منجر به از دست دادن ارمنستان امروزی و باقیمانده جمهوری آذربایجان شد و به روسیه حقوق بسیار سودمندی در زمینه حضور نظامی در دریای خزر و کاپیتولاسیون اتباع روسی در ایران اعطا کرد. تجارت روسیه و ایران پس از معاهده ترکمانچای که تعرفه‌های پایین و سایر امتیازات تجاری را به روسیه اعطا کرد، شروع به افزایش کرد.

با این حال، فقدان راه‌های قابل اعتماد و توسعه حمل و نقل، موانع جدی برای تجارت بود. تأسیس شرکت کشتیرانی روسی و ساخت راه‌های جدید، حمل‌ونقل را آسان‌تر کرد، اگرچه ارسال کالا به ایران و از ایران همچنان یک کار خطرناک و پرخطر بود. روس‌ها درحالی‌که با تجارت انگلیس رقابت می‌کردند، سلطه بازرگانی خود را بر شمال و مرکز ایران برقرار می‌کردند. تا اواسط قرن نوزدهم، صادرات روسیه به ایران بین 40 تا 60 درصد کل کالاهای صادراتی روسیه به آسیا را تشکیل می‌داد. کالاهای غالب روسیه شامل منسوجات پنبه‌ای، آهن‌آلات، چرم، خز، ظروف شیشه‌ای، گل و غلات، شکر، چای و روغن بود. صادرات ایران به روسیه شامل پنبه خام، ابریشم، برنج، خشکبار، تنباکو، تریاک و فرش بود. معاهده آخال، که در آن قاجاریه مجبور شد از تمام ادعاهای خود در مورد آسیای مرکزی و بخش‌هایی از ترکمنستان صرف‌نظر کند، خسارات ایران از قدرت‌یابی امپراطوری روسیه را تکمیل کرد.


براساس یکی از بندهای قرارداد ترکمانچای، روسیه تزاری به عنوان حامی حکومت خاندان قاجار شناخته شد و این موضوع موجب عمیق شدن روابط دو کشور گردید. بر همین اساس بود که با پیشنهاد ناصرالدین‌شاه، روس‌ها بریگاد قزاق ایرانی را تأسیس کردند که در چند دهه آینده تاریخ ایران و روابط ایران و روسیه بسیار حیاتی بود. قزاق‌های ایرانی توسط افسران روسی سازماندهی شده و کنترل می‌شدند. آنها بر تهران و اکثر مراکز زندگی شمالی تسلط داشتند. این واحد نظامی مدرن و منظم و وفادار به شاه شهرت داشت و در عین حال، ابزار نفوذ روسیه بود. ناصرالدین‌شاه امتیازات خارجی را در ایران تشویق کرد به این امید که این امتیازات به نوسازی کشور کمک کند، اما مانند سایر حاکمان قاجار، نیاز به اصلاحات اساسی مالی و اداری را دست‌کم گرفت.

ایران به دلیل رقابت بین روسیه و بریتانیا هرگز مستعمره نشد. توازن قوا بین روسیه و انگلیس در حفظ یکپارچگی ایران اهمیت ویژه‌ای داشت اما با گذشت زمان، حاکمیت ایران بیشتر و محدودتر می‌شد. کشمکش بین روسیه و انگلیس برای گرفتن امتیاز منجر به تسلط اقتصادی فزاینده دو امپراطوری بر ایران شد. یکی از نمونه‌های بارز آن بن‌بست در ایجاد راه‌آهن در ایران بود. از دهه 1870، انگلیس و روسیه هر کدام بر پادشاهان ایران فشار می‌آوردند تا امتیاز راه‌آهن را به آن اعطا کنند در نتیجه، منافع ایران کاملاً نادیده گرفته شد و به استثنای چندین شاخه ناچیز، ساخت راه‌آهن تا پس از جنگ جهانی اول متوقف بود.

مخالفت روسیه که با بی‌تفاوتی دولت بریتانیا تشدید شد، منجر به لغو امتیاز گسترده‌ای برای توسعه صنعتی شد که به بارون جولیوس دو رویتر اعطا شد؛ بعدها، پروژه‌های مشابه روسیه عملاً توسط رقبای انگلیسی لغو شد. زمانی که ناصرالدین‌شاه انحصار تنباکو را به سرگرد تالبوت انگلیسی اعطا کرد. جنبش اعتراضی شدید بازرگانان و علمای ایرانی با حمایت روس‌ها، شاه را مجبور به لغو امتیاز کرد. ایران برای جبران خسارت این شرکت باید مبلغ زیادی را پرداخت می‌کرد که شاه ابتدا از انگلیسی‌ها و بعداً از روس‌ها قرض گرفت.

بدهکاری به قدرت‌های اروپایی در حال تبدیل شدن به ابزار اضافی سلطه غرب بود. به‌رغم رقابت شدید با انگلیسی‌ها، روس‌ها موفق به ایجاد چندین بنگاه اقتصادی در ایران شدند که شامل دریانوردی دریای خزر، شیلات، خطوط تلگراف و راهسازی، شرکت بیمه و حمل و نقل و بانک استقراضی بود. دولت روسیه از طریق بانک به شاه و اشراف ایرانی وام می‌داد و بدین ترتیب نفوذ خود را بر آنها گسترش می‌داد.

در زمان سلطنت نیکلاس دوم روسیه، نیروهای اشغالگر روسیه نقش مهمی در تلاش برای سرکوب انقلاب مشروطه ایران توسط تزارها ایفا کردند. نفوذ روسیه در شمال ایران از زمان امضای کنوانسیون انگلیس و روسیه در سال 1907 تا آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 بسیار مهم بود. دفاتر دیپلماتیک این دو کشور در این بخش‌ها از قدرت قابل توجهی برخوردار بودند. این کنسولگری‌ها بر ادارات محلی ایران تسلط داشتند و در برخی شرایط حتی مالیات‌های محلی را نیز دریافت می‌کردند.

در همان سال با کنوانسیون انگلیس و روسیه، استعمار بدون برنامه‌ریزی روس در استان‌های مازندران و استرآباد آغاز شد. سپس در سال 1912، سیاست خارجی روسیه رسماً طرح استعمار شمال ایران را پذیرفت. در آغاز جنگ جهانی اول، به احتمال زیاد حدود چهار هزار نفر شهرک‌نشین روس در استرآباد و مازندران زندگی می‌کردند، درحالی‌که در شمال شرقی ایران، روس‌ها حداقل 15 روستای روسی تأسیس کرده بودند. در نتیجه نفوذ عمده انگلیس و روسیه در ایران، دولت مرکزی تهران بدون تأیید کنسول‌گری‌های انگلیس و روسیه، قدرتی برای انتخاب وزیران خود نداشت. به‌عنوان مثال، مورگان شوستر آمریکایی تحت فشار دیپلماتیک انگلیس و روسیه بر دولت ایران مجبور به استعفا شد.

رقابت با انگلیس برای کسب امتیازات
روسیه در رقابت تجاری با انگلستان از توان کمتری برخوردار بود چراکه استعمار روسی بر گسترش سرزمینی در مرزهای خود استوار بود و برخلاف بریتانیا که قدرتی دریایی بود از توان کمتری در تجارت بین‌المللی برخوردار بود. اما همسایگی با ایران این فرصت را برای روسیه فراهم کرده بود که بخش زیادی از تجارت داخلی ایران را در اختیار بگیرد و ضمن صادرات برخی محصولات به ایران از تولیدات خام ایرانی نیز بهره‌مند شود. یکی از نخستین اقدامات استعماری روسیه در ایران تاسیس بانک استقراضی بود که البته با موفقیت چندانی همراه نشد.

بانک استقراضی ایران با نام کامل بانک حسابداری و استقراضی ایران نیز یک بانک روسی بود که در سال ۱۸۹۱ میلادی برابر با ۱۲۷۰ خورشیدی به وسیله یکى از اتباع روسیه تزاری به نام یاکوف سولومونوویچ پولیاکوف در راستای رقابت‌های روسیه و انگلیس در ایران افتتاح شد. اولین و برجسته‌ترین صاحبان امتیاز روسی در ایران، سرمایه‌داران معروف، برادران پولیاکوف بودند. در سال ۱۸۸۹ میلادی مطابق ۱۲۶۷ خورشیدی، لازار سولومونوویچ پولیاکوف مؤسسه مشارکت صنعت و تجارت در ایران و آسیای مرکزی را با شعبه‌هایی در تهران، رشت، مشهد و سایر شهرهای بزرگ ایران تشکیل داد و در سال ۱۸۹۲ میلادی مطابق با ۱۲۷۰ خورشیدی نیز انجمن بیمه و حمل و نقل ایرانی را در تهران افتتاح کرده، ساخت کارخانه کبریت‌سازی را در آنجا آغاز کرد و سه‌چهارم سهام یک شرکت بلژیکی را که مالک شرکت فعال در زمینه خودرو با نیروی محرکه اسب بود، در تهران خریداری نمود.

همچنین در سال ۱۸۹۳ میلادی مطابق با ۱۲۷۱ خورشیدی، لازار پولیاکوف امتیاز ساخت بزرگراهی از سواحل دریای خزر، ابتدا به قزوین و سپس در سال ۱۸۹۵ به تهران را دریافت کرد. در سال۱۸۹۰ میلادی برابر با ۱۲۶۸ خورشیدی، برادر لازار پولیاکوف یعنی، یاکوف سولومونوویچ پولیاکوف  امتیازی به مدت ۷۵ سال برای تأسیس بانکی در ایران با حق شرکت در عملیات وام‌دهی با تضمین اوراق بهادار، برات و کالا و سازماندهی مزایده به دست آورد. سرمایه بانک ۵ میلیون فرانک تعیین شد که یک میلیون آن توسط صاحب امتیاز در ۶ ماه اول و مابقی در اقساط متوالی در مهلت تعیین‌شده توسط اداره بانک پرداخت می‌شد.

طبق شرایط این امتیاز، ۱۰ درصد سود خالص عملیات بانکی به خزانه شاه، ۲۵ درصد به مؤسسان و ۶۵ درصد به سهامداران می‌رسید. یاکوف پولیاکوف برای حق اعطا شده به بانک برای سازماندهی حراج در تهران، در پایان هر سال باید هزار تومان به دولت شاه می‌پرداخت.  بانک سلطنتی انگلیس و بانک استقراضی که به ترتیب در سال‌های ۱۸۹۹ و ۱۸۹۰ میلادی تاسیس شدند، عمده فعالیت‌های تجاری ایران که سابق بر آن بر عهده صرافان بود را بر عهده گرفتند.

آکاکی مددیوویچ خوشتاریا تبعه گرجی روسیه تزاری با تأسیس شرکتی به نام خود در ایران، فعالیت‌‌‌های اقتصادی‌اش را آغاز کرد. خوشتاریا با حمایت دولت روسیه و میانجی‌گری مقامات ایران از جمله میرزامحمدولی‌خان تنکابنی امتیاز بهره‌برداری از جنگل‌های شمال ایران را به دست آورد. خوشتاریا با کمک سفارت روسیه در تهران موفق شد در سال ۱۹۱۷ امتیازنامه‌ای از وثوق‌الدوله در خصوص بهره‌برداری از کلیه معادن و نفت و جنگل‌ها در پنج ایالت شمالی ایران برای مدت هفتاد سال بگیرد. براساس مفاد این قرارداد، ۱2 درصد از سود حاصل از این امتیازنامه به دولت ایران می‌رسید.

خوشتاریا به منظور تسریع در امضای موافقت‌نامه مبلغی رشوه به دولت پرداخت نمود که وزیر فرهنگ وقت، مبلغ رشوه را که به او رسیده بود به‌عنوان «کمک به فرهنگ» به وزارتخانه متبوعش هدیه نمود. همین کار باعث شد که راز امتیاز، آشکار شد و از آنجا که مطابق اصل ۲۴ قانون اساسی مشروطه کلیه امتیازنامه‌ها باید به تصویب مجلس شورای ملی می‌رسید و از آنجا که مجلس در دوره فترت قرار داشت، وزارت فواید عامه بطلان امتیازنامه مزبور را در اول خرداد ۱۲۹۷ به اطلاع عموم رساند. این امتیاز بعدها توسط خوشتاریا به کمپانی نفت جنوب فروخته شد و موجب بروز چالش‌هایی در روابط ایران با شوروی نیز گردید. پس از اخذ این امتیاز تا سال 1336ق (1918 م) میزان زیادی از درختان جنگلی شمال ایران توسط شرکت خوشتاریا قطع گردید و چوب آن به روسیه صادر شد. با انقلاب روسیه و استقلال کشور گرجستان در سال 1336ق (1918م) این فعالیت‌ها کمابیش تا سال 1921 م و حتی پس از آن ادامه یافت.

در سال 1873 نیز لیانازوف امتیازی از دولت ایران دریافت کرد که به او انحصار حقوق ماهیگیری در دهانه رودخانه‌هایی را که به جنوب دریای خزر می‌ریزد، داد. او با این اقدام پیشگام یک شرکت بزرگ تولید ماهی روسی در ایران شد. ماهی و فرآورده‌های جانبی ماهی صیدشده در دریای خزر با شناورهای بادبانی به آستاراخان تحویل داده می‌شد. هنگامی که استپان مارتینوویچ در مارس 1894 درگذشت، تجارت او توسط پسرش گئورگی اداره می‌شد و پس از مرگ گئورگی استپانوویچ در سال 1900، این شرکت به برادر استپان، گئورگی مارتینوویچ به ارث رسید. پس از انقلاب اکتبر، در مارس 1918، با تصمیم کمیته اجرایی استان آستاراخان، شیلات و مزارع نمک آستاراخان که متعلق به لیانازوف‌ها بود، ملی شد.

در سال 1907، روسیه و بریتانیا در کنوانسیون 1907 انگلیس و روسیه، ایران را به سه بخش تقسیم کردند که منافع متقابل آنها را تامین می‌کرد. براساس این قرارداد روس‌ها بر نواحی شمالی ایران که شامل شهرهای تبریز، تهران، مشهد و اصفهان می‌شد، تسلط یافتند. منطقه جنوب شرقی و کنترل خلیج فارس به انگلیسی‌ها واگذار شد و قلمرو بین دو منطقه به عنوان سرزمین بی‌طرف طبقه‌بندی شد. این قرارداد به تلاش‌های روسیه برای حضور و نفوذ در شمال ایران افزود و روس‌ها را برای تسلط بر شمال ایران حریص‌تر کرد اما وقوع انقلابات در روسیه و در نهایت انقلاب بلشویکی مطامع استعماری روس‌ها را دست‌کم برای چند دهه پایان بخشید و عرصه را برای بریتانیا خالی کرد. در مجموع روسیه برخلاف بریتانیا در زمینه کسب امتیازات اقتصادی موفقیت کمتری داشت و امتیاز نفت دارسی به تنهایی بسیار بیش از همه امتیازات دیگر ارزش پیدا کرد و نفت ایران را به عامل مهمی در اقتصاد بریتانیا بدل کرد و در جریان جنگ جهانی اول و به‌ویژه جنگ جهانی دوم اقتصاد این کشور را نجات داد.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره