ادعای ترور ترامپ و چند تحلیل
وطن امروز/متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مصطفی نصری| ایالات متحده از گذشته تاکنون رویکردی تهاجمی در برابر ایران اتخاذ و به دفعات تلاش کرده ایران را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی خود و امنیت غرب آسیا معرفی کند. در تازهترین مورد، وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرد فردی به نام فرهاد شاکری، تبعه افغانستان، با همکاری احتمالی ایران درصدد ترور دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا بوده و این طرح به کمک «افبیآی» خنثی شده است. بر اساس این ادعا، شاکری هنگام بازجویی ادعا کرده ایران به او مأموریت داده ترامپ را تحت نظر بگیرد و طرحی برای ترور او آماده کند. این ادعا توسط ایران رد شده و سخنگوی وزارت امور خارجه آن را بیاساس خوانده است. اسماعیل بقایی در واکنش به ادعای آمریکا درباره تلاش ایران برای ترور ترامپ گفت: «این موضوع توطئه محافل صهیونیست است». سابقه پروندهسازیها علیه ایران نشان میدهد آمریکا در پی اتهامات ضدایرانی اهداف دیگری را دنبال میکند که در این باره نیز همین اصل، قابل توجه است.
وجود دشمن ساختگی و تقویت نظامی اسرائیل
یکی از اهداف مطرح کردن اتهاماتی از این دست علیه ایران، ایجاد یک تهدید ساختگی خارجی علیه منافع ملی آمریکاست. چنین تهدیدی بویژه در شرایط فعلی که آمریکا از جانب افکار عمومی خود برای حمایتها از رژیم صهیونیستی تحت فشار است، میتواند به عنوان توجیهی برای تداوم حمایتهای مالی و تسلیحاتی و تقویت نظامی رژیم عمل کند. این کمکها معمولا با این توجیه انجام میشود که ایران به عنوان بزرگترین تهدید منطقه، باید با ائتلافی قدرتمند از همپیمانان آمریکا مهار شود. ردپای چنین نیتی را به وضوح در اظهارات دادستان کل آمریکا نیز میتوان دید. دادستان کل آمریکا با انتشار بیانیهای در این باره ایران را جزو معدود بازیگران دنیا دانست که میتوانند عامل خطر جدی علیه امنیت ملی آمریکا باشند.
درآمدزایی با تهدیدسازی
ایجاد چنین پروندههایی علیه ایران میتواند به افزایش ترس از نفوذ ایران در غرب آسیا کمک کند. با ایجاد چنین تصویری، آمریکا میتواند به کشورهای عرب منطقه مانند عربستان و امارات این پیام را بدهد که ایران همچنان به دنبال بیثباتسازی منطقه است. از این طریق، آمریکا میتواند فروش تسلیحات به این کشورها را افزایش دهد و سرمایهگذاریهای نظامی خود را در منطقه توجیه کند. این مساله در شرایطی که روابط ایران با برخی کشورهای عرب منطقه در حال بهبود است و احتمال کاهش تنشها وجود دارد، اهمیت بیشتری مییابد، چرا که با مطرح کردن اتهاماتی علیه ایران، تنشها در غرب آسیا زنده نگاه داشته میشود.
تشدید تنشهای شخصی بین ایران و ترامپ
هدف سومی که به نظر میرسد آمریکا در پی آن باشد، افزایش فشار بر ایران از طریق تحریک دونالد ترامپ، رئیسجمهور برگزیده ایالات متحده به تشدید اقدامات ضدایرانی است. از آنجا که ترامپ در دوران ریاست جمهوریاش سختترین سیاستها را علیه ایران اتخاذ کرد، دولت آمریکا ممکن است با این ادعاها سعی کند او را در بدو آغاز به کار مجدد به عنوان رئیسجمهور آمریکا درگیر یک فضای ضدایرانی کند. ترامپ با خارج شدن از برجام و اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران، یکی از تهاجمیترین رویکردها را در قبال تهران در پیش گرفت. ایجاد پروندهای مبنی بر تلاش برای ترور ترامپ، میتواند وی را به موضعگیریهای تندتر علیه ایران دعوت کند.
زمینهچینی برای ترور ترامپ
سناریویی پیچیدهتر نیز در راهبرد متهمسازی ایران وجود دارد. جریانهای مخالف ترامپ با ایجاد چنین پروندهای ممکن است به دنبال آسیبرسانی به او باشند؛ انگیزهای که پس از شکست در انتخابات بیشتر هم شده است اما بدون مقدمهسازی، در صورت بروز چنین رخدادی، انگشت اتهام بلافاصله به سمت رقبای انتخاباتی ترامپ خواهد رفت.
به همین دلیل، آنها نیاز دارند با آمادهسازی افکار عمومی و ایجاد یک پیشزمینه، این اتفاق را گردن یک دشمن خارجی بیندازند. این ادعا اگرچه تاکنون در سطح تئوری و تحلیلهای سیاسی مطرح شده اما با توجه به سابقه اقدامات آمریکا در زمینه پروندهسازی علیه ایران و کشورهایی که منافعش را به چالش میکشند، نمیتوان چنین احتمالی را به کلی رد کرد.
دوباره 11 سپتامبر؟
هدف قرار گرفتن برجهای دوقلو در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به نقطه عطفی در سیاست خارجی ایالات متحده و سیاستهای امنیت داخلی این کشور تبدیل شد. پس از این حملات، دولت ایالات متحده به ریاست جورج بوش پسر، سیاستهای جدیدی را تحت عنوان «جنگ با تروریسم» اتخاذ کرد که به واسطه آن آمریکا فرصت یافت در کشورهای غرب آسیا مداخله کند. بلافاصله پس از حملات ۱۱ سپتامبر، آمریکا افغانستان را به عنوان پایگاه القاعده معرفی کرد و اکتبر ۲۰۰۱ با هدف سرنگونی حکومت طالبان و نابودی القاعده، حمله نظامی گستردهای را آغاز کرد. این عملیات به دلیل حضور القاعده در افغانستان توجیه شد و آمریکا به مدت ۲ دهه در این کشور حضور نظامی داشت که در نتیجه آن، تعداد زیادی از مردم افغانستان کشته شدند و آسیبهای فراوان اقتصادی، اجتماعی و امنیتی به این کشور وارد شد. در نهایت نیز آمریکا دست از پا درازتر این کشور را ترک و آن را باز به طالبان واگذار کرد! مشابه این رویکرد درباره عراق نیز به کار گرفته شد و سال ۲۰۰۳ آمریکا و متحدانش به بهانه وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق و ارتباط این کشور با تروریسم به بغداد حمله کردند، با اینکه هیچ مدرکی مبنی بر وجود تسلیحات کشتار جمعی یا ارتباط واقعی عراق با حملات ۱۱ سپتامبر پیدا نشد. آمریکا همچنین پس از ۱۱ سپتامبر شبکههای جاسوسی و پایگاههای نظامی خود را در کشورهای مختلف غرب آسیا افزایش داد و پیمانهای نظامی و امنیتی جدیدی با دولتهای منطقه امضا کرد. حضور نظامی آمریکا در کشورهای منطقه همچنان برقرار است و این مساله به تعمیق بیاعتمادی و افزایش تنشها در غرب آسیا منجر شده است. یکی دیگر از نتایج سیاسی ـ اجتماعی حملات ۱۱ سپتامبر، گسترش اسلامهراسی و بدبینی به مسلمانان در کشورهای غرب بود. این روند به شکلگیری سیاستهای سختگیرانهتری علیه مهاجران مسلمان و افزایش تبعیض علیه آنان منجر شد و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی گستردهای به همراه داشت. به طور کلی، حادثه ۱۱ سپتامبر بهانهای برای آمریکا شد تا سیاستهای خود را در غرب آسیا توسعه دهد و منافع استراتژیک خود را پیگیری کند. در پی حملات ۱۱ سپتامبر، آمریکا همچنین قوانین امنیتی سختگیرانهای برای شهروندان خود تصویب کرد که از جمله آنها میتوان به «Patriot Act» اشاره کرد. این قانون به دولت واشنگتن اجازه میداد به شکل گستردهای بر ارتباطات مردم آمریکا و حتی افراد خارج از آن کشور نظارت داشته باشد. این نظارتها با انتقادات زیادی از سوی فعالان حقوق بشر روبهرو و بهعنوان نقض حریم خصوصی افراد شناخته شد اما تاکنون ادامه دارد.