رویکرد بایدن زمینهساز شکست هریس شد
اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
طهمورث غلامی| در باب چرایی عدم تطابق نتایج انتخابات امریکا با آنچه در نظرسنجیها آمده باید گفت که از سال 2016 به بعد نظرسنجیها نشان دادند، نمیتوانند برای پیشبینی نتایج انتخابات قابل استناد باشند. در باب چراییاش نیز باید گفت که این نظرسنجیها متاثر از فضا و جو سیاسی هستند. در همین راستا باید گفت که هر نهاد یا بنگاهی که نظرسنجی را انجام میدهد در جهت منافع یک حزب خاص و به ضرر حزب مقابل فعالیت دارد. در ایالاتمتحده تا زمانی که دشمنی به نام شوروی وجود داشت دو حزب حاکم به واسطه دشمن مشترک تقریبا همصدا بودند، اما بعد از فروپاشی شوروی هر حزب طرف ومقابل را به عنوان رقیب لحاظ کردند. به عبارتی دیگر دموکراتها معتقدند که جمهوریخواهان فاشیست هستند و به دنبال ایجاد نظام دیکتاتوری قصد دارند ارزشهای نظام امریکا را از بین ببرند. در مقابل جمهوریخواهان، دموکراتها را کمونیست خطاب میکنند که قصد دارند اقتصاد امریکا را از نظام سرمایهداری دور کرده و همچنین رویکردهای ضد خانواده را دنبال کنند. نگاه این دوقطبی جامعه امریکا را نیز تحت تاثیر قرار داده و از همین رو شاهد هستیم در میان دانشگاهها و رسانهها و نهادهای نظرسنجی این دو قطبی حاکم شده است در باب انجام نظرسنجیها لحاظ کردن اینکه کدام جامعه آماری را انتخاب میکنیم و در چه مقطع زمانی آمار سنجی را انجام میدهیم با اهمیت است. واقعیت این است که به باور من به نتایج نظرسنجیها به واسطه دلایلی که در بالا بدانها اشاره شد، نمیتوان اعتماد کرد و بالاخص آنکه نظرسنجیها در رسانههایی بازتاب دارد که عمدتا دراختیار دموکراتهاست. رسانههایی که به واسطه اهداف سیاسی شان تلاش دارند تا واقعیت را به گونهای متفاوت بازتاب دهند و به گونهای وانمود کنند که رقابتها نزدیک است.
دلایل شکست دموکراتها
جامعه امریکا جامعهای متنوع و متکثر است. در 2016 که آقای ترامپ در انتخابات پیروز شد، امریکاییها معتقد بودند که این اتفاق انحراف از سیاست واقعی امریکاست. در آن بازه زمانی تصور میشد که چنین انحرافی موقتی است و بعد از چهار سال با کنار رفتن ترامپ بار دیگر همهچیز به مسیر اصلیاش باز میگردد. در سال 2020 ترامپ کنار رفت، اما انتخاب دوباره ترامپ نشان داد که جامعه امریکا ویژگیهایی را در درون ترامپ مشاهده کرده که دموکراتها تاکنون حداقل نخواستند آن را به رسمیت بشناسند. اول اینکه برای جامعه امریکا موضوع مهاجرت اهمیت زیادی دارد، چراکه معتقدند خیل مهاجران نظم و سامان سیاسی در این کشور را در هم ریخته است. موضوعی که دموکراتها تلاش میکردند آن را کم اهمیت جلوه دهند. با این همه وقتی افکار عمومی موج مهاجرت و بیخانمانی بالاخص مهاجران امریکای لاتین در شهرهای امریکا و هرج و مرج حاصل از آن را دیدطبیعتا نگرانیهایش افزایش یافت. از منظری دیگر باید گفت شهروندان امریکایی حملات اخیر به ترامپ و همچنین تشکیل پروندههای متعدد علیه او را نشان از حقانیتش ارزیابی کردند.با اینکه ترامپ ادبیات سیاسی صریحی دارد و در سخنرانیها وموضعگیریهایش پایبند به اصول متعارف نیست، اما ظاهرا از منظر مردم امریکا به عنوان سیاستمدار واقعی شناخته میشود. در این میان دموکراتها تلاش کردند تا با فاشیسم خواندن رییسجمهوری جدید و تعریف پروندههای قضایی متعدد به گونهای او را از چشم امریکاییها بیندازند، اما ترامپ از تمامی اهرمهای فشار به عنوان برگ برنده استفاده کرده و با تکیه بر آرای مردم توانست بار دیگر به کاخ سفید راه یابد. در این میان عدم تمایل امریکاییها به دخالت در امور جهانی یا حمایت از ایده دخالت حداقلی نیز قابل تامل است. این دقیقا همان موضوعی است که ترامپ آن را مطرح کرد و گفت که ایالات متحده تحت رهبریاش پلیس جهانی نخواهد بود.او از بازگشت عظمت به امریکا میگوید و این همان شعاری است که به ظاهر حامیان بسیاری دارد. مقوله دیگری که موجب شد تا سبد آرای ترامپ سنگینتر شود، تاکید او بر مقولههایی چون تقویت اصالت و اهمیت خانواده و باورهای مذهبی در میان جامعه امریکاست. دموکراتها با قانونی دانستن مباحثی همچون سقط جنین و به رسمیت شناختن حقوق همجنس بازان نتوانستند آرای زیادی به دست آورند؛ همین گزاره نشان میدهد که جامعه امریکا آماده پذیرش چنین ایدههایی نیست. درنهایت اینکه این جامعه همچنان ظرفیت پذیرش رییسجمهور زن را ندارد. بر اساس آرای به دست آمده؛ زنها و به ویژه رنگین پوستها به خانم هریس رای دادند. اما جامعه مردان بیشتر به سمت ترامپ گرایش داشتهاند. تا زمانی که این گرایشهای جنسیتی وجود دارد، امکان اینکه در امریکا یک زن بتواند رییسجمهور شود، وجود ندارد. حداقل دو دهه یا سه دهه دیگر زمان نیاز است که امریکاییها همچنانکه در 2008 پذیرفتند یک رییسجمهور سیاهپوست داشته باشند، بپذیرند که یک زن بر آنها حکومت کند.
سیاست خارجی در اولویت امریکاییها قرار ندارد
مسائل سیاست خارجی در انتخابات ریاستجمهوری امریکا چندان تاثیرگذار نیست. در همین راستا میتوان گفت تحولات جهانی شاید 4 تا 5 درصد آرای مردمان امریکایی را تحت تاثیر قرار دهد، مگر اینکه ایالاتمتحده درگیر جنگ باشد و هزینههای اقتصادی و انسانی حاصل از آن موجب شود تا جامعه امریکا در باب سیاست خارجی بسیار حساس شود. به عنوان نمونه در سال 2008 جامعه امریکا حساس شد و به این دلیل که ایالات متحده درگیر جنگ عراق و افغانستان بود و هزینههای انسانی را بابت این مداخله پرداخت میکرد، اوباما نیز بر پایان جنگ تاکید کرد و توانست پیروز شود. در 2024 نیز جنگ غزه و سیاست خاورمیانهای امریکا مشخصا بر نگاه مسلمانان در ایالتهای مسلمان نشین ازجمله میشیگان تاثیر گذاشت، چراکه به اعتقاد آنها دموکراتها به نوعی چک سفید امضا دراختیار نتانیاهو قرار داده و با اینکه ظاهرا از صلح و عدم تمایل به جنگ میگفتند، در عمل به گونهای رفتار کردند که حداقل تا مدامی که اهداف اسراییل در غزه و لبنان محقق شود، از جنگ حمایت خواهند کرد. اما واقعیتی که وجود دارد، این است که اگر هریس در میشیگان نیز پیروز میشد همچنان در انتخابات شکست میخورد و آرای این ایالت نیز به پیروزی او کمک نمیکرد.