سرمقاله هم میهن/ دیگی که برایشان نمیجوشد
هم میهن/ «دیگی که برایشان نمیجوشد» عنوان یادداشت روز در روزنامه هم میهن است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
سیاست وفاق تاکنون دستاوردهایی گرچه محدود داشته است، چرا محدود؟ چون کاشتن بذر وفاق در هر زمینی بار نمیدهد. برخی از زمینها بیکیفیت و شور هستند و هر چه بکارید، جواب نمیدهند بهویژه اگر بذر وفاق باشد. جبهه تندروها و طرفدارانشان مصداق روشن این ادعا هستند. وفاق با آنان آب در هاون کوبیدن است. وفاق را باید با همه جز این جماعت دنبال کرد.
هنگامی که تندروها به این نتیجه برسند که دیگ برای آنان نمیجوشد، دیگر ابایی از این ندارند که کله سگ در آن بیندازند تا بجوشد. صبر کردن برای رسیدن به وفاق حتی با این جماعت قابلفهم است؛ ولی زمان با سرعت میگذرد. وضعیت کشور هم متعارف نیست.
حکومت و دولتی که مستظهر به حمایت مردم باشد، از هر تنگهای عبور خواهد کرد و اگر نباشد هیچ چیز دیگر چاره کار آن نیست. برای اثبات این ادعا کافی است که به ادعاهای همین یکی دو روز این تازه انقلابیها توجه کنیم.
یک نماینده مجلس که معلوم نیست اطلاعاتش از کجاست، مدعی شده که: «آقای رئیسی توسط آمریکا، اسرائیل و دولت باکو ترور شده است ولی مسئولین صلاح نمیدانند به مردم بگویند.» دادستانی محترم که آماده است مطالب تحلیلی را هم به دادگاه بکشاند؛ چرا در این مورد هیچ اقدامی نمیکند؟
شاید در نهایت فرق چندانی ندارد که بالگرد چگونه سقوط کرد؛ ولی این سخن بهمعنای ایراد اتهام دروغگویی به ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح است. بهعلاوه، نشانه ترس و بیکفایتی است. مهمتر از همه اینکه مراجع گوناگون قاطعانه این ادعا را رد کردهاند. با این کار دنبال دستاوردسازی برای دولت بدون دستاورد هستند؛ ولی به قیمت بدنام کردن کل ساختار سیاسی.
ظاهراً صدای نمایندهها از جای گرم درمیآید و نه مشکلی دارند و فقط دنبال عملیات وعدهصادق۳و۴ هستند. همان که اسرائیل هم دنبالش است! لذا به دروغ مدعی هستند که: «چرا عملیات وعدهصادق۳ به تعویق افتاده!؟ شواهد نشون میده برخیها جلوشونو گرفتن. اگر اثبات بشه برخی آقایون دولتی تو این قضیه نقش دارند.»
یک نماینده تندرو دیگر گفته: «بعد از تقدیم حدود ۶۰۰۰شهید مدافع حرم و صرف میلیاردها تومان هزینه، طی فقط یک هفته سوریه را دودستی تقدیم تکفیریها کردیم. این اگر غضب الهی نیست، پس چیست؟»
این غضب الهی نیست. این گفته ناشی از نابخردی و نشناختن سنتهای الهی است. بهجای درسآموزی از این واقعه آن را به خشم و غضب الهی ربط دادن به این معناست که قرار نیست حدی برای نابخردی و بیاطلاعی خود در نظر بگیریم.
نظامیگری و اولویت اسلحه بر هر چیز حتی عقل و درایت و حمایت مردم به ذهنیت غالب این جماعت تبدیل شده و گمان میکنند که با اسلحههای موجود باید به جنگ دشمن سراپا مسلح رفت. البته که چنین فکر نمیکنند چون فقط بلدند برای رفتن به غزه محاصرهشده ثبتنام کنند، ولی یک گام برای مبارزه در لبنان و سوریه نگذاشتند و از زیر پتو دستور حمله میدهند.
نامزد ریاستجمهوری آنان همچنان میگوید که: «اینکه بگوییم «ما سلاح خود را زمین میگذاریم» یا «از فلسطینیها فلسطینیتر نیستیم»، باعث کاهش هزینههای دشمن در این نبرد خواهد شد».
نفر دومشان که هنوز فرصت نشان دادن شجاعت رزمی خود را پیدا نکرده، نعل وارونه زده و با طعنه به پزشکیان میگوید که «سوریه اسلحه را زمین گذاشت؛ چه شد؟» لحظهای هم تأمل نمیکند، سالها بود که آبی از اسلحه بشار اسد علیه اسرائیل گرم نمیشد و در جنگ داخلی علیه مردمش آن را بهکار میبرد. او حتی نمیگوید که چرا فرار کرد و به هیچکس خبری نداد؟
حکومتی که مردمش را نداشته باشد، اسلحه چه دردی از او را درمان خواهد کرد؟ و بالاخره مشاورِ ارشد تیم مذاکرهکننده دولتِ رئیسی، نیز اعلام میکند که قطر را میزنیم. یکی نیست به او بگوید چطور آن دوستتان در مجلس نشسته و میگوید دولتیها مانع انجام عملیات «وعدهصادق۳» هستند؛ ولی تو از آن سوی دنیا دستور حمله به قطر را میدهی؟ خوب معلوم است که اینها دنبال انداختن کله سگ در دیگ جوشان کشور هستند.
ولی حرف آخر و حقیقت را آن دیگری گفت که بدون فیلترینگ دنیا برایش معنادار نیست و جای خفقانآوری خواهد بود. او حرف واقعی را میزند و میگوید: «در زمان انتخابات گفتم اگر فیلترشکنها را نبندیم، نتیجه انتخابات را آن طوری که میخواهند تنظیم میکنند که شد. اگر حجاب را کوتاه بیاییم، این دومینو تا انتها میرود.»
در واقع، درد شکست از انتخابات نهتنها هنوز آنان را زجر میدهد؛ بلکه گویا متاستاز هم کرده است و دیگر امیدی به بقا ندارند.