معمای جدید شمخانی
آرمان ملی/متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
برای کسانیکه مصاحبه علی شمخانی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی با رسانه منسوب به او یعنی «نورنیوز» را ندیدهاند و میخواهند بدانند شمخانی در این مصاحبه چه گفت، همین جمله کافی است. «دریابان» بهصورت غیرمستقیم اما عملا مستقیم، خود را مسئول و سیاستگذار همه مسائل و پروندههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد.
اگر اینطور است، که حداقل «دریابان» نشان داده اینطور است، دیگر چه نیازی به وزارت امور خارجه، شورای عالی امنیت ملی یا شورای راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؟ چرا عراقچی بابت چیزی که در اختیارش نیست و فقط یک مجری است، باید به نمایندگان جبهه پایداری جوابگو باشد؟ چرا مسئولیت چیزی که سیاستگذاریاش با شمخانی است، با خود شمخانی نباشد؟ مساله فقط این نیست که با حضور «دریابان» علی شمخانی (دستکم آنطور که خود گفت) دیگر وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی و شورای راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بلاموضوع شدهاند و دیگر هیچ نقشی در سیاستگذاری ندارند. مساله این است که «دریابان» مسئولیت شکست یا پیامدهای سیاستهای خود را هم نمیپذیرد. او رویکرد خود را به مراتب بهتر از رویکرد روحانی و ظریف معرفی کرده و گفته آن راه اشتباه بوده و راه من درست بوده است. اما وقتی راه شمخانی به هیچ جا نرسیده است، هیچ تحریمی رفع نشده، هیچ گره هستهای باز نشده و اساسا هیچ تحولی رخ نداده، کدام افتخار؟ کدام دستاورد؟ کدام تحول در برنامه هستهای ایران؟ میتوان خلاصه جدیدی از این مصاحبه دریابان شمخانی با رسانه اختصاصیاش یعنی «نورنیوز» ارائه داد: من چهره اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هستم، اما مسئول شکستها و ناکامیها دیگران هستند!
چند پرسش از شمخانی
سوال اصلی از شمخانی این است: روحانی دستکم دو بار و بار دوم به مراتب بیشتر از دور اول، توانست رای آری میلیونهای ایرانی را بابت سیاستها و رویکردهای خود دریافت کند. شما نماینده چه کسی و نماینده کجا بودید که سیاستگذاری میکردید یا مقابل سیاستگذاری رئیسجمهور منتخب مردم ایستادگی میکردید؟ چرا شما مقابل رای مردم و مقابل قانون اساسی ایستادگی کردید و همه تلاش خود را بهکار بستید تا سیاستها و رویکردهای دولت منتخب ملت را ملغی کنید؟ مگر قانون اساسی میثاق خون شهدا نیست؟ مگر رای مردم بالاترین میزان نیست؟ چرا رای و نظر خود را به رای و نظر مردم و ترتیبات قانون اساسی ترجیح دادید؟ مگر مردم به شما رای داده بودند؟ مردم شاید شما را میشناختند. از نکات جالب این مصاحبه این است که شمخانی تصریح کرده است که نه به روحانی رای داده است، نه احمدینژاد و نه رئیسی. اینکه شمخانی به چه کسی رای داده یا نداده، یک مساله شخصی است. کسی به این کار ندارد که او از حق شهروندی خود یعنی رای دادن چطور استفاده کرده است. نکته این است که وقتی به کسی رای نمیدهیم، یعنی مدیریت و سیاست او را قبول نداریم. پس چطور میتوانیم با او کار کنیم؟ اگر شمخانی به رئیسی رای نداده است، چرا اصرار داشته تا همچنان صندلی خود را در دبیرخانه شورا حفظ کند تا رئیسی به شیوههای مختلف متوسل شود تا بتواند او را برکنار کند؟ درثانی اگر به روحانی رای نداده است، آن هم در هر دو بار، و او را صالح به ریاست جمهوری نمیدانسته، چه اصراری داشته که در عالیترین سطح، یعنی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، به عنوان اصلیترین سیاستگذار دولت روحانی در مهمترین پروندهها نقشآفرینی کند؟ باور کردنی نیست. پرسش این است که آیا میخواهد جای خالی رئیسی را برای تندروها پر کند؟ یا پس از چند فعالیت علی لاریجانی در سیاست خارجی و منطقه، نگران میدان گرفتن علی لاریجانی شده است؟ مسالهاش چه لاریجانی باشد یا رئیسی، روحانی یا ظریف، یک چیز روشن است: دریابان شمخانی آمده است تا بگوید من سیاستساز شناخته نشده سیاست خارجی ایران هستم و حالا وقتش رسیده است که مرا بشناسید.