ایران و مصر در فصل تنش زدایی
ایران/متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مریم سالاری| عزیمت قریبالوقوع مسعود پزشکیان رئیسجمهوری ایران به مصر برای شرکت در نشست منطقهای «دی 8» اگرچه از منظر طوفان حوادث پرشیب خاورمیانه اهمیتی خاص مییابد، اما اینکه او دومین رئیس جمهوری است که در تاریخ بیش از چهار دههای انقلاب اسلامی در قاهره حضور پیدا میکند، کافی است تا سمت و سوی نگاهها را به میهمان ایرانی کاخ «عبدالفتاح السیسی» بچرخاند.
در تاریخ پرفراز و فرود تهران و قاهره دشوار بتوان چیز دندانگیری یافت؛ تاریخی آکنده از قهر و آشتی که تقریباً نبض آن پشت خاکریز «کمپ دیوید» در شهریور 1357 از تپش افتاد و مصر «انورسادات»، رئیسجمهوری وقت و ایران انقلابی نوپا را به دوقطب مخالفی تبدیل کرد که بعدها زیر سایه تلاش قاهره برای خروج از بدنامی به رسمیت شناختن اسرائیل کجدار و مریز پیش رفت. این درحالی بود که «حسنی مبارک»، میراثدار «سادات» کوشید برای پایان دادن به انزوایی که بعد از «کمپ دیوید»، گریبان مصر را در منطقه گرفته بود، در جنگ نظامی ایران و عراق، کنار این کشور عربی و دیگر متحدان منطقهای آن بایستد و به این ترتیب به قیمت قرار دادن رابطهاش با تهران در شیب تند خصومت و بدبینی، راه خلاصی برای خود در خاورمیانه پیدا کند؛ اقدامی که گره موضع دو کشور را چنان پیچیدهتر کرد که احتمال دیدن کورسویی از امید برای ازسرگیری رابطه در سالهای ابتدایی انقلاب ایران دور از انتظار مینمود.
نخستین تماس
اما ایران بعد از خروج از جنگ تحمیلی با صدام حسین، با پیگیری سیاست «تنشزدایی» حتی با عراق، کوشید به جدال با قاهره پایان دهد. با اولین تماس تلفنی که میان سیدمحمد خاتمی و «حسنی مبارک» رؤسایجمهوری وقت ایران و مصر برقرار شد، میشد پیشبینی کرد که دیداری طلایی انتظار آنها را بکشد اما نه در تهران و نه قاهره که سوئیس و میزبانی نمایشگاه بینالمللی مصر، بهانه این دیدار را فراهم کرد تا در سال 2003 اولین دیدار میان رؤسایجمهوری مصر و ایران پس از ملاقات سادات و محمدرضا پهلوی در تهران در اکتبر 1977 رقم بخورد؛ دیداری که در آن زمان مبارک گفت که «روابط با ایران عادی است» اما تنها کمتر از دو سال بعد وقتی دستگاههای امنیتی مصر ادعا کردند که ایران بهدنبال استخدام یک جاسوس مصری برای انجام عملیات انفجار در مصر و عربستان بوده است، معلوم شد «مبارک» ارزیابی واقعبینانهای نداشته و روابط عادی نبوده است. هرچند بعدها خاتمی در سال 1386 نه در ردای ریاستجمهوری که بهعنوان رئیس مؤسسه بینالمللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها به مصر رفت و ابراز امیدواری کرد که گامهایی برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک کامل بین دو کشور اتخاذ شود، با این حال به نظر میرسید که او هم همچون «حسنی مبارک» افقهای این رابطه را بیش از حد خوشبینانه ارزیابی کرده بود.
پرده واقعیت کنار رفت
پرده از واقعیات تاریکی که زیر پوست رابطه ایران و مصر جریان داشت، وقتی کنار رفت که در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) تصاویر ناآرامی در پایتخت ایران به جهان مخابره شد و حکومت وقت مصر با بازتاب این خبرها خود را در جای مدعی نشاند و ایران را به برخورد خشونتبار با ناآرامیها متهم کرد، اما سیاستمداران در قاهره تصور نمیکردند که کمتر از دو سال بعد خود نیز به مسلخگاه اعتراضهایی بروند که سرنوشتی سهمگینتر را برای آنها انتظار میکشید. «مبارک» خود به یکی از اولین قربانیان تبدیل شد و جای او را «محمد مرسی» از گروه «اخوانالمسلمین» گرفت که در انتخاباتی آزاد پیروز شده بود. زیر سایه چنین تحولاتی در داخل که با تکانههای منطقهای در محیط پیرامونی دو کشور همزمان شده بود، ازسرگیری رابطه تهران و قاهره اجتنابناپذیر به نظر میرسید. گام اول را «مرسی» در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۱) برای شرکت در یکی از نشستهای سران «جنبش عدم تعهد» در تهران برداشت و دو سال بعد، با سفر محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری وقت ایران برای شرکت در کنفرانس سازمان همکاریهای اسلامی در قاهره پاسخ گرفت، اما ریتم تند تحولات داخلی در مصر باز هم اجازه نداد تا دو طرف برای سرنوشت این رابطه چارهجویی کنند. چه، کمی بعد در پی اعتراضهای گسترده شهروندان مصری به اسلامی کردن قوانین و جامعه، «مرسی» در معرض کودتایی قرار گرفت که سرنوشتی مشابه «مبارک» را نصیب او کرد. اینبار «عبدالفتاح سیسی»، فرمانده قوای نظامی قدرت را در این کشور در دست گرفت؛ کسی که ترجیح داد در صفآرایی منطقهای در حال ظهور میان ایران و عربستان سعودی، جانب دومی را بگیرد و تمامقد در کنار حاکمان نوخاسته سعودی بایستد. این درحالی بود که کشورهای عربی حوزه خلیج فارس هم برای سرپا نگهداشتن نظام نوپای مصر کمکهای مالی خود را روانه قاهره میکردند تا اقتصاد آن را که متأثر از تلاطمهای داخلی و خارجی با نابسامانی روبهرو شده بود، سرپا نگه دارند.
رویارویی قاهره با واقعیت جدید
شکسته شدن قفل رابطه تهران و ریاض در اسفند 1401 که چرخش از وضعیتی که در آن دو کشور صاحب قدرت در غرب آسیا به این اعتقاد رسیده بودند، میتوانند با همکاری یکدیگر امنیت منطقه را تضمین کنند، در کنار واقعیتهای بیرونی چون تحول در سیاست منطقهای ایران در سالهای پایانی دولت حسن روحانی و پس از آن، وضعیتی بود که میتوانست مقدمه تغییر بزرگ در بطن مناسبات ایران - عربی از جمله رابطه تهران و قاهره قرار گیرد. اینچنین بود که مذاکرات پشتپرده سیاستمداران ایرانی و مصری در پایتخت میانجیگران عربی به جریان افتاد و تا جایی پیش رفت که مصر ترجیح داد «بدر عبدالعاطی» وزیر خارجه خود را برای شرکت در مراسم تحلیف پزشکیان به تهران بفرستد. پس از آن بود که موفقیت رویکرد دولت چهاردهم در مدیریت بحرانهای پیشآمده در منطقه و نقش پررنگ آن در ترتیبات سیاسی جاری از جمله کمک به تسهیل ایجاد آتشبس جنگ لبنان، گفتوگو برای تغییر در رابطه دوجانبه را از منظر حاکمان مصر بیش از پیش ضروری کرد.
اینک قاهره در دوره پزشکیان با واقعیت ایرانی مواجه شده که چارهای جز اعتنا به دعوت همکاری آن در منطقه برای خود نمیبیند؛ ایرانی که با تأکید ویژه رئیسجمهوری صلحدوست آن درهای رابطهاش با کشورهای منطقه را یکی پس از دیگری گشوده و سعی دارد عمق راهبرد سیاست خارجیاش را به مناسباتی تحمیل کند که تا پیش از این امکانی برای رخ نمودن نداشت.
بنابراین حضور پزشکیان در قاهره را میتوان بازتاب این تاریخ پرفراز و نشیب و درستی ابتکار عمل دولت نوپای او دید، در حالی که سعی دارد به این قول خود که «من دست دوستی و برادری به سوی همه کشورهای منطقه بخصوص همسایگان دراز میکنم»، عمل کند؛ وعدهای که نهتنها میزانالحراره روابط ایران و کشورهای عربی، بلکه محکی برای سنجیدن صلاحیت و توانایی دولت چهاردهم در دوره ابتدایی خود به شمار میرود و در ادامه میتواند بر موج ناامیدی در یکی از سختترین دوران حاکم بر خاورمیانه پرفراز و نشیب غالب آید و در این تجربه تاریخ دیپلماسی، یکییکی گشایش و تقویت در روابط ایران با کشورهای منطقه از عربستان و مصر گرفته تا اردن و بحرین را به امری ممکن
تبدیل کند.