سرمقاله همشهری/ یک ملاک ساده برای نقدها و گلایهها
همشهری/ «یک ملاک ساده برای نقدها و گلایهها» عنوان یادداشت روز در روزنامه همشهری به قلم محسن مهدیان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
این متن کوتاه برای کسانی است که هدفشان از نقد بهمعنای واقعی کلمه اصلاح است. هدفشان رشد کشور است. هدفشان حقیقتا خدمت به مردم است.
واقعیت این است که اگر نقد میکنیم تا دوقطبی دیو و دلبری انتخابات روی زمین نماند و ادامه یابد، خیلی این متن بهکار نمیافتد. اگر قصد و غرضمان از گلایهها، خنکشدن جگرمان است باز هم این متنها بیثمر است یا اگر خداییناکرده نقدمان بساط دکانداری است و آدم جمعکردن و لایک گرفتن و هوراکشیدن و... که دیگر هیچ اندر هیچ.
خطاب این متن دلسوزان مردم و کشور هستند؛ کسانی که حقا و انصافا تلخیها، زشتیها و نقایص را میبینند و نمیتوانند دم فروبندند. حق هم همین است که سکوت نکنند و زبان به گلایه باز کنند، اما طبیعی است که برای این دسته خود گلایه و قلمگرفتن هدف نیست و غرض نهایی تغییر و اصلاح است. با این توصیف یک سؤال کلیدی وجود دارد و آن اینکه کدام نقد سازنده است؟ آیا با این دست گلایهها کار کشور جلو میرود؟ سودش به جیب مردم میرود؟ برای انقلاب مفید است؟ خلاصه با این دست نقدها اخلاق، عدالت و عقلانیت رعایت میشود؟
معیار ساده این است:
وقتی نقطه پایانی نقد و گلایهتان را گذاشتید، به حال مخاطب نگاه کنید. این روزها با وجود رسانههای اجتماعی خیلی فهمیدن حس و حال مخاطب بعد از خواندن یک متن یا دیدن یک عکس سخت نیست. از واکنش مخاطب در نظرات تا ابراز احساسات و تکرار متنهای مشابه تا چه و چه. نگاه کنیم ببینیم اثر متن ما در مخاطب چیست؟
کدام اثر؟ به واقع چه اثری را باید در مخاطب رصد کنیم؟ پاسخ روشن است: امید. امید به حرکت. امید به اصلاح. امید به تغییر.
اگر مخاطب بعد نقد ما احساس کرد که درحال حرکتیم و تغییر میسر است یعنی دقیق نوشتهایم، اما اگر حس ناامیدی داشت و از راه طی شده پشیمان شد و به سازوکارهای انقلاب مثل مردمسالاری بدبین شد، یعنی خطا کردهایم.
ناامیدی زمانی ایجاد میشود که مخاطب بعد از نقدکردن احساس کند نقدشونده، دیو است. اهریمن است. شیطان است. فاسد و خائن است. ناکارآمد محض است و هیچ. چک کنیم ببینیم کدام مدل نقدها با مخاطب چنین میکند.
مسخرهکردن، تحقیرکردن، موضوعات کوچک را بزرگکردن، موضوعات اصلی را ندیدن، مشکلات و موانع را بهحساب نیاوردن، مشکلات پیچیده را ساده تحلیلکردن، موفقیتها را بههیچگرفتن، حرکتهای رو به جلو را درنظرنگرفتن، توان آدمها را ندیدن و راهحل منطقی نداشتن و... ثمرهاش میشود ناامیدی؛ میشود یأس، کینه، حقد، لجاجت و عصبانیت.
مهم نیست چهکسی سرکار باشد؛ با هرکس چنین کنیم نتیجهاش یک کلام است: بنبست؛ و خیانتی از این بالاتر نیست. ظلم اکبر همین است و لاغیر.
کشور در شرایطی است که نیاز به حرکت دارد. مردم نیز بین این و آن فرق نمیگذارند. همه یکدست حاکمیت هستند. این روزها فقط و فقط باید تلاش کرد و کشور را جلو برد. مشکلات را رفع کنیم و بار روی دوش مردم را کمتر سازیم؛ به مدد الهی.