عصیانگر زمانه
روزنامه سازندگی/متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اگر آن حادثه تلخ بهمن ماه سال ۱۳۴۵ رخ نمیداد، حالا فروغ فرخزاد ۹۰ سالگیاش را جشن میگرفت؛ شاعری که با روحیه عصیانگر خود در جامعه سنتی معاصر ایران، جایگاه دیگری برای حضور زن در ادبیات تعریف کرد. مرگ زودهنگام او از نگاه بسیاری از منتقدان ادبی، ضربه بزرگی بر پیکره شعر ایران زد و برخی معتقدند که اگر زنده میماند با وجود او، برخی شاعران مرد، آنچنان فرصت عرضاندام در حوزه شعر سپید ایران را نداشتند. سازندگی به مناسبت نودمین سالروز به دنیا آمدن فروغ فرخزاد به زندگی، آثار و تاثیر او بر جریان شعر معاصر ایران پرداخته است.
نوجوانی و آغاز سرایش شعر
فروغ فرخزاد ۸ دی سال ۱۳۱۳ در امیریه تهران به دنیا آمد و بسیاری میدانند که پدرش نظامی و سختگیر بود، مادری ساده و خانهدار داشت، با ازدواجی ناموفق و رنج دوری از فرزند، دستوپنجه نرم میکرد و در خلال همه اینها ارتباطی خاص با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز معاصر ایران پیدا کرده بود. شعر را از نوجوانی آغاز کرده بود و نخستین مجموعه شعر خود را در سن ۱۷ سالگی منتشر کرد. انتشار شعر «گنه کردم گناهی پر ز لذت» در یکی از مجلات حاشیههای زیادی برای او به همراه داشت. شاید همین حاشیهها هم در از هم گسستن زندگی زناشوییاش بیتاثیر نبود به طوری که پس از ۵ سال، باعث جداییاش از پرویز شاپور شد و از آن به بعد تا زمان مرگ خود از دیدن فرزندش، کامیار شاپور محروم ماند با این حال چندان علاقهای نداشت از جزئیات زندگیاش بگوید.
بلوغ در شعر
نوآوری ادبی و مفهومی که فروغ فرخزاد در سرایش شعرهای خود به ادبیات ایران اضافه کرد در نوع خود انقلابی عمیق در این راه بود. پیش از او زنان از بیان عواطف انسانی و عاشقانه خود برحذر بودند و تبعیضهای جنسیتی کمتر به عنوان ناهنجاری اجتماعی به چشم جامعه میآمد. طبیعتاً در چنین جامعهای هیچ زنی سراغ بیان مسائل زنانه در شعر نمیرفت و چه بسیار زنانی که همان زمان هم با اسمورسم مردانه مینوشتند اما فروغ فرخزاد به عنوان صدای زنان ایران در شعر، الهامبخش بسیاری شد. او در ۶ دفتر شعری که به چاپ رساند با استفاده از زبانی ساده و تصویرسازیهایی نو، ساختار سنتی زمانه را به چالش کشیده و به جنسیت زن در شعر هویت بخشید. نگاه فروغ فرخزاد تنها به جنسیت و زن خلاصه نمیشد و مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه خود را به نقد میکشید. نوآوریهای او در شعر به اندازهای بود که مسعود فرزاد، نویسنده و مترجم و روزنامهنگار معاصر ایران، مرگ او را به گم شدن دوباره دیوان رودکی تشبیه کرد. او گفته بود: «دیوان رودکی دو بار گم شد. یکبار آنچه بود که گفتند، نابود شد و بار دیگر که رودکی دیگری (فروغ) نا به هنگام مرد و شعرهایش ناسروده ماند و در نتیجه آنچه میتوانستیم داشته باشیم را نداریم». این نقلقول را محمد بقاییماکان، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی در گفتوگو با ایلنا کرده است. او در ادامه به نظر ابراهیم گلستان درباره فروغ فرخزاد میپردازد: صادق چوبک دیداری با ابراهیم گلستان درباره فروغ داشته، در جایی به او میگوید؛ به نظر من تاثیر بسیار در آگاهی و تکوین شخصیت هنری فروغ داشتهاید و آشنایی فروغ با شما نه تنها سبب شد، او به کار فیلمسازی راه پیدا کند و فیلم «خانه سیاه» را بسازد؛ بلکه در شعر او نیز تحولی تازه پیدا شد که به احتمال زیاد سر در آشنایی با شما دارد، گلستان در پاسخ چوبک با حالتی برافروخته و خشمگین فریاد میزند که «نه اصلاً اینطور نیست آقای چوبک این حرف را نزنید. من به هیچوجه نظر شما را قبول ندارم. آنچه شما در مورد فروغ گفتید، بیانصافی است؛ زیرا او نان استعداد و نبوغ خود را میخورد» چوبک که از این حرف قانع نمیشود مجدداً میگوید که «این عقیده شخصی من است و اطلاعاتی که به دست آوردهام، سبب شده چنین قضاوتی داشته باشم. اما فراموش نکنید که چنین قضاوتی از ارزش فروغ نمیکاهد زیرا به دنبال آگاهی رفتن و کسب معرفت و دانش کردن، کار هر کسی نیست و این شما بودید که کتاب خوب خواندن و جستوجو کردن در کتاب را نشان دادید و این رغبت را در او برانگیختید». گلستان باز هم با همان حالت برافروخته در پاسخ به چوبک، فریاد میکشد: «نه آقا این چه حرفی است که میزنید».
ورود به سینما و شرح یک دلدادگی
فروغ فرخزاد سال ۱۳۳۷ پس از چاپ سومین مجموعه اشعارش از طریق برخی از دوستانش به ابراهیم گلستان، فیلمساز جوان آن دوران معرفی و به عنوان منشی و مسئول بایگانی استودیوی فیلمسازی او استخدام شد. این آشنایی اثر زیادی در زندگی او داشت به طوری که بعدها پوران فرخزاد، خواهر بزرگتر فروغ در شرح آن گفته بود: «یک روز فروغ با التهاب و هیجان خاصی به من گفت: با مردی آشنا شدم که خیلی جالب است. اثر فوقالعادهای روی من گذاشته. محکم و با نفوذ است. بسیار جدی است. اصلاً غیر از مردهایی است که تا حال شناخته بودم. برای اولین باری است که از کسی احساس ترس میکنم. از او حساب میبرم. او خیلی محکم است. وقتی گلستان در زندگی فروغ جدی شد، او هر روز آرامتر، تودارتر و ساکتتر میشد. بعد از اینکه ابراهیم گلستان در نزدیکی استودیو گلستان، خانهای برای فروغ ساخت من که تقریباً هر روز ناهار با فروغ بودم دیگر کمتر او را میدیدم. گلستان هر روز برای فروغ، مسالهای جدیتر و عمیقتر میشد. فروغ با همه قلبش عاشق گلستان شده بود و برای فروغ، گویی جز گلستان هیچ چیز وجود نداشت». به هر ترتیب حضور در استودیوی فیلمسازی، او را به سمت سینما برد، بعد با تدوین فیلم آشنا شد و نامش به عنوان تدوینگر در تیتراژ برخی فیلمهای مستند گلستان نقش بست. فعالیت فروغ فرخزاد از آن زمان در سینما بیشتر شد. در فیلم کوتاه مستند «خواستگاری» ساخته مشترک ابراهیم گلستان و آلن وارگان، نقش بازی کرد و به عنوان دستیار همراه کارگردان بود. همکاری او با ابراهیم گلستان در برخی دیگر از پروژههای سینمایی ازجمله خشت و آینه در مقام بازیگر یا تدوینگر ادامه داشت تا اینکه پس از گذراندن دو دوره فیلمسازی و تدوین در اروپا، وارد پروسه ساخت فیلم شد. در جریان پیشنهاد ساخت فیلم مستندی درباره بیمارستانهای مشهد و وضعیت جذامیهای این شهر به استودیو برای انجام اقدامات اولیه و تحقیق به تبریز رفت و چند ماه بعد کارگردانی مستند را بر عهده گرفت. فروغ به همراه گروه فیلمسازی در جذامخانه تبریز مستقر شد و در نهایت ۱۲ روز بعد فیلم «این خانه سیاه است» براساس طرح و دکوپاژهای خود فروغ ساخته شد. نسخهای از این فیلم توسط ابراهیم گلستان به جشنواره کن ارسال شد و در بخش مسابقه این جشنواره پذیرفته شد اما به علت انصراف گلستان از داوری باز ماند اما یک سال بعد از جشنواره اوبرهاوزن آلمان جایزه بهترین فیلم مستند را دریافت کرد. فروغ فرخزاد در ادامه دیگر فرصت ساخت فیلم نیافت و پس از حادثه تلخ تصادف در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ از دنیا رفت اما فیلم «این خانه سیاه است» در زمستان ۲۰۲۲ از سوی مجله سینمایی مشهور ساید اند ساوند در میان ۲۵۰ فیلم مهم تاریخ سینما رتبه ۱۰۱ را به دست آورد.