نماد آخرین خبر

مارپیچ برجام از «اوباما» تا «ترامپ»

منبع
ايران
بروزرسانی
مارپیچ برجام از «اوباما» تا «ترامپ»

ایران/متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

مریم سالاری| «هر وقت بخواهند ما آماده توافق واقعی با ایران هستیم.» این جمله‌ای بود که «دونالد ترامپ» در میانه بهار 1397 ساعتی پس از امضای فرمان خروج از توافق هسته‌ای بر زبان آورد و 6 سال بعد در پاییز 1403 و در آستانه پوشیدن دوباره ردای ریاست جمهوری تکرار و برای انجام آن اعلام آمادگی کرد. خیز دوباره برای رسیدن به هدفی که ترامپ یک بار در راه رسیدن به آن ناکام مانده بود، پیش آورنده این پرسش است که آیا او سعی بر تحقق هدفی دارد که پیش‌تر «باراک اوباما» و «جو بایدن» نیز می‌خواستند با وجود برجام به آن برسند اما نتوانستند؟ و چرا هر سه با وجود تفاهم بر این گزاره که برجام یک معادله تک‌مجهولی نیست که تنها متغیر آن اجرای بی‌کم‌و‌کاست تعهدات هسته‌ای توسط ایران باشد، امکانی برای رسیدن به هدف مشترک نیافتند؟ اینها پرسش‌هایی است که بررسی معادلات موقتی میزان تأثیری‌پذیری روندهای برآمده از دولت‌های «اوباما»، «ترامپ» و «بایدن» را ضروری می‌کند و پاسخ‌هایی را با خود به همراه می‌آورد.
 
سنگ بنای توافق‌های مکمل
اوباما امضای توافق هسته‌ای در تابستان 2015 را ایستگاه اول اجرای راهبردی می‌دید که در مقاصد بعدی نیازمند توافق‌های مکمل برای تحقق خواسته‌هایش پیرامون مسائل منطقه‌ای و فعالیت‌های موشکی ایران بود. سکوی پرتاب او در اجرای راهبرد مواجهه با ایران ابتدا حل چالش هسته‌ای در چهارچوب محدودسازی برنامه غنی‌سازی ایران بود تا در وهله بعد، این اقدام به سنگ بنای توافقات مکمل دیگری شود. سعی اوباما برای حل معمای ایران بر دستیابی به چند توافق پیرامون موضوعاتی متمرکز شده بود که در حیطه منافع خاکستری ایران قرار داشت. چه همین تلاش برای ورود به حوزه های دیگر همکاری بود که ناکامی او در نیل به هدف دومینوی توافق با ایران را در کوتاه‌مدت پدیدار و نشانه‌های زودرس دوره سخت برجام را بویژه در روزهای پایانی دولتش در سال 2016 هویدا کرد. این چنین بود که نامه بی‌پاسخ اوباما به حسن روحانی رئیس‌جمهوری وقت ایران چندماه پس از امضای برجام که در آن از ضرورت توافقات دیگر سخن گفته بود، با مواضع صریح مقامات عالیه کشور مواجه شد. رهبر جمهوری اسلامی در فروردین 95 مبنی بر انتقاد از زیاده‌خواهی واشنگتن پاسخ گرفت و همین مسأله دموکرات‌ها را در همان ایستگاه اول توافق با ایران باقی گذاشت.
 
 پایان متفاوت سیاست مهار
حضور غافلگیر‌کننده سیاستمدار ماجراجو در کاخ سفید بعد از اوباما سبب شد مواجهه ایران و امریکا بر سر برجام آغاز یک دوره طوفانی سخت در بحران چند دهه‌ای دو کشور باشد. ترامپ با این منطق که جهان مکان خطرناکی است و همیشه باید آماده جنگ بود، استراتژی بلندپروازانه‌ای را پیرامون ایران در پیش گرفت که بر سیاست دیپلماتیک مهار اوباما مهر پایان می‌زد. از منظر ترامپ، برجام باید به نفع یک توافق فراگیر و جامع که مسأله هسته‌ای و منطقه‌ای را دربرمی‌گرفت، قربانی می‌شد و برای رسیدن به آن به ادعای او جز پیشگیری سیاستی موسوم به فشارحداکثری هیچ راهی ممکن نبود. او مذاکره برابر و استفاده بیش از اندازه از ابزار دیپلماسی را تنفس مصنوعی به ایران می‌دید و تنها راه‌حل پایان دادن به تهدیدات هسته‌ای و منطقه‌ای را قرار دادن در بن‌بست راهبردی و تحریم اقتصادی با اتکا بر استراتژی تشدید فشارها و سیاست به صفررساندن صادرات نفتی جست‌و‌جو می‌کرد.
به ادعای ترامپ، ایران بین دو گزینه توافق جدید یا تحمل کارزار فشار بی‌امان امریکا مخیر به انتخاب بود تا بحران چند دهه‌ای آن با ایالات متحده در فرآیند یک راه به ظاهر کم‌هزینه بدون واگذاری امتیازی ولو حداقلی به سرانجام برسد.
طبیعی بود در شرایطی که ایران از ابزارهای متعارف موازنه در برابر این فشارها محروم شده بود، در پی بهره‌گیری از ابزارهای نامتعارف با هدف مقابله‌جویی باشد. رجوع به استراتژی نامتقارن به منظور غافلگیری، ضربه زدن به نقاط آسیب‌پذیر امریکا و متحدانش در منطقه و آب‌های خلیج‌ فارس و بالا بردن هزینه‌های درگیری احتمالی از جمله این راهکارها بود. در چنین فضایی استفاده از استراتژی محور مقاومت با هدف افزایش دامنه کنشگری منطقه‌ای ایران و بازدارندگی پدافندی و دریایی با هدف مواجهه با کارزار فشار بی‌امان امریکا معنادار می‌شد. بنابراین آموخته‌های ایران از تجربه جنگ نفتکش‌ها، نیروی دریایی را به سمت یک استراتژی نامتقارن سوق داد که مبتنی بر کمین کردن و حملات ضربتی با هدف افزودن بر هزینه پیروی احتمالی طرف مقابل بود.
 در سال 2019 پس از ناکامی اروپا در تحقق منافع برجامی ایران و شدت گرفتن تحریم‌های نفتی ترامپ، تنش‌ها با تغییر استراتژی ایران به‌واسطه آغاز کاهش تعهدات هسته‌ای خود و بهره‌گیری توأمان از توانایی‌های نامتقارن دریایی به اوج رسید، اما نوع مواجهه امریکا با این اقدامات زیر سایه کم‌رنگ شدن سیاست خاورمیانه‌ای این کشور، زمینه را برای برهم زدن معادلات جاری میان ایران و امریکا فراهم کرد؛ تغییری که در تصمیم ناگهانی ترامپ برای تسری بحران به عراق و اقدام تروریستی علیه سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی سپاه قدس ایران، بروز کرد.
به این ترتیب ترامپ دور اول ریاست‌جمهوری خود را در حالی به پایان رساند که کلیدی‌ترین دغدغه او یعنی مهار ایران از طریق دستیابی به یک توافق جامع، راهی برای رسیدن پیدا نکرده بود.
 
امتداد چندجانبه‌گرایی
بر خلاف ترامپ که قراردادن ایران در مدار انقباض راهبردی و حل یکباره و کامل مسائل موجود با ایران را مطلوب و کم‌هزینه‌تر از مذاکرات بلندمدت و امتیازگیری تدریجی می‌دانست، دولت دموکرات بایدن قراردادن ایران در مارپیچ بحران را با استفاده از امتیازگیری تدریجی مطلوب و کاهنده هزینه‌های مهار آن، راه رسیدن به مقصود می‌دانست؛ این شاخصی برای مغایرت نگاه ترامپ و بایدن به شمار می‌رفت که در تقدم و تأخر زمان آغاز مذاکره انعکاس داشت؛ جایی که ترامپی‌ها طرفدار فرمول ابتدا فشارهای حداکثری و بعد مذاکره بودند و بایدنی‌ها مذاکره توأم با فشار را راه رسیدن به نقطه پایان نزاع پرونده اختلافات با ایران می‌دانستند. بایدن شروع خود درباره ایران را با انتشار یادداشتی در شهریور 99 در سی‌ان‌ان رقم زد و گفت: «اگر ایران به تعهدات دقیق توافق هسته‌ای بازگشت، امریکا نیز به توافق به عنوان نقطه شروعی برای دنبال کردن مذاکرات بعدی بازخواهد گشت. ما با متحدان‌مان برای تقویت و گسترش مفاد توافق هسته‌ای کار خواهیم کرد و همزمان به دیگر نگرانی‌ها نیز توجه داریم.»
در منطق بایدن که به نوعی امتداد چندجانبه‌گرایی اوباما به شمار می‌رفت، راهبرد پیشنهادی «ایلان گلدن‌برگ»، مشاور دولت امریکا در امور مربوط به ایران قرار داشت که در سال 2021 از آن رونمایی کرد و یک استراتژی چندتوافقی را پیشنهاد می‌داد. در این نقشه، راه‌حل پایان مناقشه از مسیر احیای مذاکرات هسته‌ای و پیوند آن به مذاکرات موازی پیرامون مسائل منطقه‌ای می‌گذشت. از این منظر، امتیازگیری پلکانی و مطرح کردن برجام‌های منطقه‌ای و موشکی در پیوند با برجام هسته‌ای، میزان سرسختی نخبگان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را کاهش می‌داد و با کاهش بار روانی حاصل از فشار حداکثری، زمینه کسب توافق در حوزه‌های مختلف را فراهم می‌کرد. در این سیاست چندوجهی بر مبنای بازگشت به برجام، وضعیت ایران همچنان در فضای قرارگیری در مارپیچ بحران می‌بود با این تفاوت که با تحمیل مذاکرات موازی و دستیابی به برجامی کامل‌تر از برجام قبلی به فرسودگی راهبردی موجود امریکا در برابر ایران پایان می‌داد. «گلدن‌برگ» تاکتیک اجرایی رسیدن به این هدف را بر پایه کاهش فشار و نه پایان دادن به آن، رایزنی و سپس آغاز مذاکرات دومسیره با ایران طراحی کرده بود. اما نکته مغفول برای دموکرات‌ها که بر نتیجه‌بخشی این فرآیند امید بسته بودند، افزوده شدن بر تاب‌آوری تهران و غنی شدن توان آن در مسیر بازدارندگی هسته‌ای و تکمیل یک برنامه غنی‌سازی گسترده‌تر و پیشرفته‌تر بود. این چنین بود که «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه بایدن، ناگزیر شد اعتراف کند «توانایی بازیابی کامل مزایای برجام از طریق بازگشت به پایبندی به آن، با پیشرفت‌هایی که ایران هر روز در برنامه هسته‌ای خود انجام می‌دهد، به طور فزاینده‌ای مشکل شده است.» او درحالی این را در ماه‌های پایانی دولت «بایدن» گفت که همزمان با مذاکرات احیای برجام بین دولت سیزدهم در ایران و امریکا، شماری از چهره‌های بلندپایه امنیتی این کشور در بیانیه‌ای هشدار دادند: «چالش جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای به نقطه حساسی رسیده است. به نظر می‌رسد دیپلماسی رو به عقب می‌رود، چون نمایندگان ایران در وین همزمان با طرح تقاضاهای حداکثری جدید از توافقات قبلی عقب‌نشینی می‌کنند و در عین ‌حال دانشمندان این کشور از محدوده‌های غنی‌سازی خطرناک فراتر می‌روند.» با وجود این هشدارها و تلاش‌هایی که برای احیای برجام در دولت «بایدن» جریان یافت، او که ابتدا بازگشت به برجام را مشروط به حصول یک توافق گسترده‌تر با برداشتن «بند غروب» کرده بود در پایان عمر چهارساله دولت خود با بازگشت به شرایط 2015 روبه‌رو شده و دیگر نشانه‌ای از یک توافق مطلوب و در دسترس برای او دیده نمی‌شود.
 
فرجه اکتبر ۲۰۲۵
پرونده پرفرازونشیب هسته‌ای درحالی بار دیگر به دولت ترامپ رسیده که «وندی شرمن» دیپلمات امریکایی از عزم دوباره او برای دستیابی به توافق جامع با ایران گفته است. «شرمن» علاوه بر این، پیشنهادی را هم به ترامپ می‌دهد که در اکتبر ۲۰۲۵ می‌توان با توسل به مکانیسم ماشه در سازمان ملل، برجام را لغو کرد و همه تحریم‌‌ها علیه ایران را بازگرداند. بنابراین به اعتقاد او فرجه اکتبر ۲۰۲۵ می‌تواند عاملی برای انجام مذاکرات دولت جدید امریکا با ایران باشد. همه اینها درحالی است که ترامپ تاکنون از سازکار اجرایی هدف دیرپای خود مبنی بر یک توافق فراگیر با ایران سخنی به میان نیاورده، بنابراین برای روشن شدن این مهم باید چند هفته و شاید چند ماه دیگر صبر کرد.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره