سوریه؛ زنان از صحنه اعتراض رانده شدند
هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در همین سال گذشته که تظاهرات مدنی و مردمی از شهر سویدا برای چندمینروز متوالی برگزار شد، زنان بهطور چشمگیری حضور داشتند اما هنگامی که تنازعات سیاسی و خیزش انقلابی شکل مسلحانه و خشونتآمیز به خود گرفت، زنان تمایل خود را به مشارکت از دست دادند.
زهرا اکرمی| در یکسال گذشته خاورمیانه شاهد تغییرات سریع و غیرقابل پیشبینی بود. بیشک یکی از مهمترین تغییرات سقوط دولت بشار اسد در سوریه بود. با حمله گسترده مخالفان سوری به رهبری هیئت تحریرالشام، حکومت سوریه بدون مقاومت قابلتوجهی در ۱۸ آذرماه فروپاشید و حالا همه چشمها به آینده این کشور است.
برای پیشبینی آینده سوریه و اثراتی که ممکن است بر سایر کشورهای منطقه داشته باشد، لازم است به چند سوال کلیدی درباره زمینه سقوط حکومت بشار اسد، تاریخچه بهار عربی، نقش روشنفکران و زنان در شرایط امروز سوریه و نقش سایر کشورها در تغییر نظام حاکم بر سوریه پاسخ داده شود و آصف بیات، جامعهشناس و استاد جامعهشناسی دانشگاه ایلینوی، گزینه مناسبی برای پاسخ به این سوالهاست.
بیات، مطالعات و تألیفات گستردهای درباره بهار عربی و تحولات منطقه داشته است. او قبل از پیوستن به دانشگاه ایلینوی، سالها در دانشگاه آمریکایی قاهره تدریس کرده است. او در مؤسسه بینالمللی مطالعات اسلام در جهان مدرن (ISIM) با سمت رئیس جامعه و فرهنگ خاورمیانه مدرن در دانشگاه لیدن هلند فعالیت داشته و در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، کلمبیا، آکسفورد و براون هم مشغول به فعالیتهای پژوهشی بوده است.
حوزههای مورد مطالعه بیات شامل جامعهشناسی سیاسی، رفتار جمعی و جنبشهای اجتماعی، جامعهشناسی دین، جامعهشناسی شهری، جامعهشناسی جهانی و فرامرزی، جامعهشناسی تطبیقی و تاریخی است. بااینحال تمرکز اصلی او بر جنبشهای اجتماعی و تغییر اجتماعی-سیاسی، دین و زندگی عمومی، زندگی شهری و سیاست، اسلام و مدرنیته و خاورمیانه معاصر بوده است.
آیا میتوان اتفاقات اخیر سوریه را نتیجه بهار عربی دانست؟ شما در گذشته اتفاقات بهار عربی را ترکیبی از انقلاب و اصلاح دیده بودید که متفاوت از انقلابهای دهه ۱۹۷۰ و پیش از آن بوده، حالا اتفاقات امروز سوریه را در چه چارچوبی توصیف میکنید؟
تحولات اخیر در سوریه شکل نوینی از تغییر سیاسی بهوجود آورده است که ویژگیهای آن را در آینده با دسترسی بیشتر به اطلاعات و جزئیات، بهتر میتوانیم ارزیابی کنیم. اما تاکنون باتوجه به دانستههای موجود تردیدی نیست که وقایع پیشآمده جزئی از بهار عربی است. دوست فلسطینی من حتی آن را مرحله سوم بهار عربی میداند. چنانکه میدانید، مرحله اول بهار عربی شامل خیزشهای تونس، مصر، سوریه، لیبی و... و مرحله دوم آن خیزشهای سودان، الجزایر، لبنان و عراق بوده است.
البته فکر میکنم بهکارگیری عبارت «مرحله سوم» برای اتفاقات سوریه هنوز زود است، چون هنوز در کشور دیگری چنین اتفاقاتی نیفتاده است اما تردیدی ندارم که وضعیت سوریه امروز بهشکلی پیچیده، ادامه خیزش انقلابی سوریه است که در سال 2011 شروع شد. این خیزش ابتدا بهصورت اعتراضات گسترده مردمی و مدنی بود و در آن تودههای زن و مرد جوان و کودک در شهرهای عموماً حاشیهای سوریه بهپاخاستند و خواستار اصلاحات سیاسی و اقتصادی شدند اما واکنش رژیم بشار اسد علیه معترضان (اخبار کشتار و زندان و شکنجه کودکان تظاهرکننده و... در این روزها بهطور گستردهای پخش شده است)، آزادکردن زندانیان جهادی توسط حکومت اسد برای رادیکالیزه کردن خیزش و بالاخره درگیر شدن قدرتهای خارجی بهویژه ترکیه، عربستان و ایران و بعداً آمریکا و روسیه، خیزش یکپارچه مردمی را تکهپاره و به جنگ داخلی تراژیکی کشید که در نتیجه آن نیممیلیون نفر کشته و ۱۴ میلیون نفر آواره شدند.
با این وجود خواست و رویای عبور از رژیم بشار اسد از میان نرفت؛ بهطوریکه در دو سال گذشته حتی درحالیکه گروههای مختلف درگیر بهطور سازمانیافته و مسلح و اغلب تحت حمایت قدرتهای خارجی، مناطقی از سوریه را تحت کنترل خود درآوردند، باز هم تظاهرات مردمی گسترده در سوریه بهویژه در شهر سویدا به وقوع پیوست.
این گروهها با پیشنهاد «هیئت تحریرالشام» که دیگر از گروه القاعده جدا شده و حتی علیه آن جنگیده بود، از سال ۲۰۱۹ در کنار هم قرار گرفتند و از سال پیش برنامهریزی برای حمله نظامی علیه رژیم بشار اسد را آغاز کردند. در این میان ضعیفشدن قدرتهای خارجی حامی اسد، نظیر ایران و حزبالله توسط اسرائیل و روسیه بهدلیل جنگ با اوکراین، فرصتی پیش آورد که حمله نظامی، با چراغ سبز ترکیه، برای سقوط اسد را عملی کنند.
وضعیت کنونی سوریه را باتوجه به تاریخچه مبارزات، جنبشهای اجتماعی و نقش تشکلها و فعالان مدنی سوریه چطور تحلیل میکنید؟ به عبارت دقیقتر سرنگونی رژیم بشار اسد را نتیجه یک جنبش میدانید یا انقلاب یا کودتایی با همکاری کشورهایی ازجمله ترکیه؟
واقعیت این است که پیشروی سریع و تسخیر شهرهای مختلف چنان بود که خود این گروهها را شگفتزده کرد و موجب سرگیجه و ریزش روحیه مقاومت در ارتش سوریه شد؛ بهطوریکه هزاران سرباز به عراق گریختند. اینجا بود که توده مردمی که سالها در فکر و رویای سرنگونی رژیم اسد بودند، بار دیگر به میدان آمدند و از تغییر رژیم بهطورکلی دفاع کردند. به عبارت دیگر مردم سوریه از سال ۲۰۱۱ در یک «مسیر انقلابی» قرار گرفتند.
منظورم از «مسیر انقلابی» به این معناست که پس از یک خیزش گسترده و سرکوب، بخش بزرگی از جامعه همچنان به فکر کردن، خیالپردازی و انجام کارها براساس آیندهای متفاوت تحت حاکمیتی دیگر ادامه داد. در این وضعیت، قضاوت مردم درباره مسائل کشور اغلب با طنین «اینها رفتنیاند» در اعماق ذهنشان شکل میگیرد؛ بهطوریکه هر نارسایی روزمره، بیکفایتی حاکمیت تلقی میشود و هر عمل اعتراضی در جهت نفی وضعیت موجود. در این روانشناسی سیاسی، وضع موجود موقتی تصور میشود و تغییر، گریزناپذیر، حتی اگر زمان آن نامشخص باشد.
از این منظر شاید بتوان گفت در سوریه نوعی انقلاب، یعنی «انقلاب متأخر» (delayed revolution) اتفاق افتاده است. رژیم سابق ساقط شده، «وضع موجود» گذشته بههمخورده و یک گسست اساسی از نظم گذشته آغاز شده است. به نظر میرسد اکثریت مردم از این گسست پشتیبانی میکنند ولی این همه قضایا نیست؛ مسئله این است که گروههای شورشی بهویژه «هیئت تحریرالشام» تاکنون چشمانداز روشنی از نظام آینده سوریه در سپهر عمومی ارائه نداده است. مردم هنوز نمیدانند دقیقاً چه نظمی در کشور مستقر خواهد شد. در این برهه اقشار مردم معمولاً دیدگاه مطلوب خودشان از آینده نظام اجتماعی ـ سیاسی را متصور میشوند.
البته بهدلیل گوناگونی اقوام، مذاهب و طبقات اجتماعی و گروهبندی سیاسی، اقشاری مانند مسیحیها و علویها بسیار نگران آینده هستند. شاید چندماه آینده نشان بدهد کدام چشمانداز سیطره خواهد داشت و پیامدهای سیاسی آن چه خواهد بود. فعلاً این برهه، برهه «ماهعسل انقلابی» است. به قول یکی از دوستان سوری: «اجازه بدهید مقداری هم شادی کنیم. ما مستحق لذت ازمیانرفتن یک مستبد هستیم. بگذارید امیدوار باشیم.» تردیدی نیست که وضعیت موجود خلأیی در قدرت ساختارمند به وجود آورده که قدرتهای خارجی بهخصوص اسرائیل در حال سوءاستفاده از آن هستند و تلاش میکنند واقعیتهای مرزی جدیدی را رقم بزنند ولی این موضوع با داینامیک تاریخی که سوریه را به اینجا رسانیده، تفاوت دارد.
به نظرتان نقش زنان در اتفاقات سوریه چیست؟ حضور کمرنگ زنان در تجمعات روزهای اول سقوط حکومت را چطور میتوان توضیح داد؟
واقعیت این است که زنان در اعتراضات مردمی و مدنی سال ۲۰۱۱ به وضوح قابل رویت بودند. البته باید توجه داشت حضور در اعتراضات خیابانی تنها جنبهای از جنبش اعتراضی است؛ بسیاری بهقول معروف در پشت جبهه در بخش تدارکات، درمان یا رسانه فعالند. حتی در همین سال گذشته که تظاهرات مدنی و مردمی از شهر سویدا برای چندمینروز متوالی برگزار شد، زنان بهطور چشمگیری حضور داشتند اما هنگامی که تنازعات سیاسی و خیزش انقلابی شکل مسلحانه و خشونتآمیز به خود گرفت، زنان تمایل خود را به مشارکت از دست دادند.
من در کتاب «انقلاب را زیستن» به تفصیل به این موضوع پرداختهام. بنابراین سرکوب رژیم بشار اسد، وارد شدن قدرتهای خارجی، مسلحکردن گروههای شورشی و جهادی در رقابت با یکدیگر و شعلهور شدن جنگ داخلی، خصلت جنگ مسلحانه به خود گرفت. درنتیجه اعتراضات خیابانی عملاً به محاق کشانده شد و زنان از عرصه عمومی اعتراض رانده شدند. ازطرفدیگر ایدئولوژی زنستیز گروههای اسلامگرا و جهادی اصولاً حضور زنان را در عرصه عمومی برنمیتابد. درحالیکه در مناطق آزادشدهای که ایدئولوژی گروه اجازه میداد، مانند رژاوا در منطقه کردنشین، زنان چه در صحنه نبرد و چه در موقعیتهای سازمانی و سیاسی حضور ملموسی داشتند.
بههرحال پس از برافتادن نظام اسد، هنوز بسیاری از مردم بهویژه زنان مطمئن نیستند که با گروه «هیئت تحریرالشام» که در موقعیت رهبری شورش قرار گرفته، چگونه تعامل داشته باشند. همه میدانند گروه احمدالشرع (همان محمدالجولانی) که زمانی با القاعده همکاری میکرده و گروهش باوجود اینکه القاعده را ترک و علیه آن جنگید، هنوز اسلامگرا هستند؛ ازاینرو بسیاری از زنان نمیخواهند خود را در کنار این گروه قرار دهند.
البته این وضعیت میتواند تغییر کند. «هیئت تحریرالشام» تلاش میکند به مردم بقبولاند که آنها به دنبال حجاب اجباری یا تبعیض دینی و قومی نیستند. باید منتظر شد و دید در عمل چه خواهد شد. چنین وعدههایی در ایران قبل از انقلاب هم داده شد؛ اخوانالمسلمین در مصر هم و البته طالبان در افغانستان هم، وعده «اعتدال» دادند. ولی دیدیم که این حکومتها پس از گرفتن قدرت چگونه عمل کردند.
این گروه در اولین مقررات رسمی اعلامیاز حق پوشش اختیاری زنان سخن گفته است؛ در شرایطی که همه ابعاد سیاسی و اجتماعی سوریه درگیر تحول است، فکر میکنید چرا چنین اعلامی صورت گرفته، ضرورت آن چه بوده و آیا پیامی برای بعضی کشورها ازجمله ایران داشته است؟
چنانکه اشاره کردم این گروه بهمحض ورود به دمشق و استقرار در نقاط دیگر، تلاش کرد چهره جدیدی از خودش ارائه دهد؛ اینکه از افراطگرایی جهادی ـ القاعده دستشسته و میخواهد یک نظام مبتنی بر تساهل ایجاد کند و سیاستی فراگیر پیش بگیرد، بهنظر میرسد «هیئت تحریرالشام» به این واقعیت آگاه است که سوریه جامعه چندقومی و چندمذهبی است و رژیم اسد سعی در پراکندن تخم نفاق قومی-مذهبی داشته اما این گروه میداند که همگرایی مردمی در این مرحله و جلوگیری از بروز چنددستگی برای ادامه حیات گروه و استقرار نظم جدید، بسیار ضروری است. احمدالشرع با این اعلامیه رسمی میخواهد بگوید اهل تسامح است و نه اهل جبر و قهر.
آینده آقای جولانی را چگونه پیشبینی میکنید؟ آیا او میتواند به یک رهبر ملی برای تشکیل دولت فراگیر تبدیل شود یا بنیادگرایان مذهبی پیروز میدان خواهند شد؟
اجازه بدهید از اول تصریح کنم که صرف وقوع یک انقلاب لزوماً پدیدآورنده آزادی و عدالت نیست؛ نتیجه انقلاب بستگی دارد به اینکه چه نوع انقلابی است، رهبری آن چگونه است، چه چشماندازی دارد و چه برنامه، بینش و استراتژیای برای تحقق آن دارد. بنابراین ما هنوز نمیدانیم آینده سوریه چگونه رقم خواهد خورد. بهنظر میرسد «هیئت تحریرالشام» که پیشقراول گروههای معارض است، میخواهد تصویر معتدل و فراگیری از خود ارائه دهد. برای مثال این گروه بر احترام به ادیان و مذاهب و حق انتخاب پوشش زنان تاکید کرده است؛ اخیراً با رهبران کلیسای مسیحی دیدار داشته و با سیاستمدارانی از رژیم سابق برای گذار همکاری کرده و فعلاً از بگیر و ببند و محاکمه و اعدام خبری نیست. البته اینگونه برخوردهای «اعتدالی» جدید نیست.
در سال ۲۰۱۵، آقای جولانی که هنوز رهبر گروه «جبهه النصره» و شاخهای از گروه القاعده بود، نامهای از ایمنالظواهری دریافت میکند که در آن توصیههای مهم تاکتیکی مطرح شده بود، ازجمله اینکه: گروهش را در متن مردم و انقلاب ادغام کند، با گروههای دیگر اسلامگرا ائتلاف کند و سوریه را به پایگاهی برای حمله به غرب تبدیل نکند. ازاینرو میتوان تصور کرد که جولانی خودش را بهصورت یک فرد «معتدل» به سوریه و غرب معرفی کند تا از این راه برای خود مشروعیتی ایجاد کند، بدون اینکه واقعاً به نظمی دموکراتیک پایبند باشد.
واقعیت این است که تاکنون هیچ صحبتی از انتخابات، دموکراسی و قانون اساسی نشده است. شاید هنوز زود است و باید منتظر بود اما باید پرسید در این وضعیت، سر رخداد انقلابی چه میآید؟ رخداد انقلابی را باید در رابطه با ماهیت «وضع موجود» (status quo) ارزیابی کرد. رخداد انقلابی لزوماً بهمعنای ظهور نظم مبتنی بر آزادی و عدالت نیست اما بدون تردید رخداد انقلاب آبستن امکانات است؛ آبستن امکانات غیرقابل پیشبینی که در آن چیزهای خوبی هم میتواند اتفاق بیفتد. درحالیکه رخداد انقلاب میتواند امکاناتی برای خیر عمومی به وجود آورد، چنین امکاناتی در «وضعیت موجود» بسته و منجمد قابل تصور نیست. نظام مغفول و منجمد بشار اسد چنین امکاناتی را برنمیتابید، درحالیکه در وضعیت نامتعین کنونی ممکن است اتفاقات خوبی هم رخ بدهد و تصور همین «امکانات» است که برای بسیاری از مردم سوریه امیدواری ایجاد کرده است.
بهنظر شما چه عواملی سقوط حکومت بشار اسد را رقم زد و وضعیت سوریه از چه نظر با خیزشهای انقلابی تونس و مصر متفاوت است؟
بهنظرم چند عامل مهم مسیر سوریه را متمایز کرد و به «مرحله انقلاب متأخر»کشاند؛ اول اینکه این گروهها چه اسلامگرا و جهادی، چه سکولار و کُرد اقدام به ایجاد تشکیلات کردند و سازمان و رهبری به وجود آوردند. دوم اینکه، آنها بهاندازهای صاحب تجهیزات نظامی بودند که در جنگ داخلی، مناطق و شهرهایی را تحت کنترل خود درآورند؛ مانند شورشیان تحت حمایت ترکیه در شمال، بخشهایی از مناطق کردنشین، هیئت تحریرالشام و جهادیها در ادلب در شمال و گروههای دیگر در اطراف درعا و... کنترل مناطق فرصت داد که گروهها به حکمرانی محلی بپردازند و بر اقتصاد محلی نظارت کنند، کالا تولید کنند و حتی به تولید تجهیزات نظامی بپردازند. این پدیده بسیار اهمیت دارد.
آقای ابوحسن الحموی، رئیس شاخه نظامی «هیئت تحریرالشام»، در مصاحبهای با روزنامه گاردین لندن میگوید که این گروه توانست به تولید تسلیحات، خودروها و مهمات بپردازد. بهعبارتدیگر، این گروهها با داشتن تجهیزات نظامی میتوانستند سرزمینها و نواحی جدیدی را تحت سیطره خودشان در بیاورند و خود را تقویت کنند. بالاخره عامل سوم و شاید مهمترین عامل، دستیافتن به ائتلاف، اتحاد گروهها و هماهنگ کردن عملیات علیه رژیم بود. «هیئت تحریرالشام» در سال ۲۰۱۹ به این نتیجه رسید که مهمترین ضعف اپوزیسیون، پراکندگی گروهها و رقابت آنها نسبت به یکدیگر است. وقتی که بسیاری از شورشیان گروههای مختلف متعاقب حمله رژیم به آنها به ادلب رانده شدند، فرصت مناسبی برای بحث روی ائتلافها و اتحاد ایجاد شد.
هدف، ایجاد «اتاق جنگ واحد» بود. گفته میشود که این اتاق توانست فرماندهی حدود ۲۵ گروه شورشی در جنوب را گردهم بیاورد و عملیات نظامی برای تسخیر دمشق را هماهنگ کند. به اختصار، این سه عامل یعنی سازماندهی، برخورداری نسبی از قدرت سخت (hard power) یعنی تسلیحات و کنترل سرزمین (territory) و بالاخره ائتلاف، اتحاد و هماهنگی عملیات، مسیر خیزش عربی سوریه را از دیگر انقلابهای عربی متمایز کرد.
البته هزینهای که سوریه در این مسیر پرداخت کرده ـ ازجمله هزینه جانی، مالی، ویرانی شهرها، دربهدری میلیونها نفر و مداخله چندگانه قدرتهای خارجی ـ اصلاً قابل مقایسه با دیگر تجربهها در منطقه نیست. علاوه بر این آینده هم هنوز نامعلوم است اما سوریه در معرض امکانات نوین قرار گرفته که ممکن است در آن اتفاقات خوبی هم بروز کند؛ زیرا انجماد و انسداد رژیم بشار اسد فروشکسته و وضعیت بهصورت سیال درآمده است.
باید منتظر اتفاقات مشابه در سایر کشورهای خاورمیانه هم باشیم یا سوریه یک استثنا بود؟
این سوال جالبی است. شاید سقوط دیکتاتوری ۵۰ ساله رژیم اسد، آغازگر دور سوم از بهار عربی باشد، بهویژه اگر نتیجه خوبی حاصل شود. این موضوع میتواند در آن کشورهایی اتفاق بیفتد که خیزشهای سیاسی گستردهای را تجربه کردهاند، ولی با سرکوب یا دستکاری (manipulation)، رژیمهای موجود همچنان بر قدرت ماندهاند و حتی زندگی را بر مردم تنگتر کردهاند.
بنابراین کشوری مانند عراق میتواند در معرض ظهور موج جدیدی از اعتراضات مردمی قرار بگیرد. عراق مانند لبنان، گرچه دارای نوعی تقسیم قدرت است، اما سیستم «المحاصصه» در آن عملاً تبدیل شده به نوعی «مافیاکراسی»، یعنی شاهد تقسیم قدرت بین زعمای اقوام بهجای تقسیم قدرت براساس «المواطنه» یا نظام شهروندی و دموکراسی هستیم. بهنظرم تونس هم میتواند شاهد تحولاتی باشد تا دموکراسی نوپای آن کشور را از چنگال کودتای قیس سعید نجات بدهد. اگر تعارضات فزاینده موجود در این کشورها مدیریت نشود (مدیریت نه بهمعنای امنیتی کردن فضا و سرکوب، بلکه در معنای رسیدگی به ریشههای تعارضات) درآن صورت، بروز گسترده اعتراضات و خیزشها در جهت تغییرات ساختاری بسیار محتمل است.