ایران و ترامپ؛ فشار حداکثری، نتایج حداقلی
![ایران و ترامپ؛ فشار حداکثری، نتایج حداقلی](https://app.akharinkhabar.ir/images/2025/02/09/4bb54a43-963e-47c2-9b5b-16f048404297.jpeg)
دنیای اقتصاد/متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
شورای امور جهانی خاورمیانه با تحلیل راهبرد کژکارکرد ترامپ در قبال ایران با اشاره به فشار حداکثری و نتایج حداقلی در دور اول ریاستجمهوری ترامپ این استدلال را مطرح کرده که دیپلماسی و نه اجبار، راهی برای روابط پایدار تهران و واشنگتن است. این اندیشکده پیشرفت معنادار را در گرو تعامل دیپلماتیک بدون افزایش تحریمها یا تهدید به زور دانسته و معتقد است رویکرد اعتمادساز گام به گام میتواند نگرانیهای ایران را کاهش دهد و شروع معقولی برای آغاز مجدد مذاکرات هستهای باشد.
«یکی از مهمترین مسائل سیاست خارجی که دونالد ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود با آن مواجه است، چالش محسوس ایران است. بنابراین دیپلماسی، نه اجبار، راهی برای روابط پایدار ایران و آمریکاست.» موسسه امور جهانی خاورمیانه در تحلیلی از بازگشت فشار حداکثری و تاثیر آن بر روابط ایران و آمریکا مینویسد: به همین منظور، ترامپ کمپین «فشار حداکثری» را که مشخصه و ویژگی رویکرد او در قبال ایران در دوره قبلیاش بود، احیا کرد. همزمان، شاهینها در واشنگتن از دولت میخواهند که از اسرائیل در حمله به زیرساختهای هستهای و اقتصادی ایران حمایت کند، درحالیکه تلاش میکنند فرانسه، آلمان و بریتانیا - اعضای گروه ۱+۵ که توافق هستهای را در سال ۲۰۱۵ امضا کردند - را متقاعد کنند که مکانیسم اسنپبک را فعال کنند و تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را بازگردانند.
به نظر میرسد همه اینها با هدف بازگرداندن ایران به میز مذاکره برای بحث در مورد موضوعات مختلف هستهای، موشکی و منطقهای باشد. بااینحال، دیپلماسی اجباری با اقتباس از چندین دهه تجربه، تنها درک تهدید ایران را تقویت و آن را تحریک میکند تا همه گزینههای موجود علیه منافع ایالات متحده در منطقه را به کار ببندد. این امر بهویژه زمانی صدق میکند که این دیپلماسی قهری با هدف تضعیف امنیت ملی تهران و قدرت بازدارندگی آن باشد. در عوض، رویکردی مورد نیاز است که مسائل امنیتی پیچیده و چندوجهی بین دو کشور را بیش از حد ساده نکند یا معضل امنیتی بین ایران و ایالات متحده را که هر دو کشور را در بنبست همیشگی و نامتقارن گرفتار میکند، پیچیده نکند.
درک دیدگاه تهران
ذهنیت سیاست خارجی ایران در طول یک قرن گذشته یا بیشتر، با جنگها، انقلابها، کودتاها، قیامها و تحریمهای جاری شکل گرفته و تغییر شکل داده است که بسیاری از آنها شامل دخالت یا نفوذ قابلتوجه غرب، بهویژه از سوی ایالات متحده بوده است. این زمینه تاریخی ایران را نسبت به مداخله خارجی و استفاده از زور بهشدت حساس کرده است که پیشگیری از آن در چشمانداز سیاست خارجی این کشور نقش اساسی دارد. در طول دو دهه گذشته، بهویژه، تحول عمیق در چشمانداز ژئوپلیتیک منطقه - که توسط تهاجمات نظامی آمریکا و اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳، همراه با قیامهای اعراب در سال ۲۰۱۰ آغاز شد - از سوی تهران بهعنوان تهدیدی برای امنیت کشور و یکپارچگی سرزمینی ایران تلقی شده است. این امر در نگاه تصمیمگیرندگان مشهود است که تنها راه جلوگیری از جنگ و بازدارندگی از تهدیدات علیه کشور را در افزایش قدرت میبینند. بنابراین، ایران بهطور فزایندهای برای ایجاد استقلال سیاسی و نظامی خود و توسعه قابلیتهای هستهای و همچنین گسترش نفوذ خود در منطقه، تقویت شبکهای از متحدان خود را در اولویت قرار داده است. تحولات اخیر، مانند تبادل آتش مستقیم با اسرائیل، حمله اسرائیل به حزبالله، سقوط رژیم اسد در سوریه، و حملات به حوثیها در یمن، این باور دولت ایران را بیشتر تقویت کرده است که امنیت آن تحت فشار قرار دارد.
علاوه بر این، تهران، آمریکا را به دلیل خروج از برجام و اعمال سیاست «فشار حداکثری» مقصر میداند. تهران این سیاست را تلاشی برای دستیابی به تغییر رژیم یا حداقل محدود کردن توانایی ایران برای دفاع از خود میداند. این احساس ناامنی، اگر توسط دولت دوم ترامپ تقویت شود، ایران را به مذاکره متمایل نخواهد کرد؛ بلکه آن را به سمت حالت تهاجمیتر برای بقا سوق میدهد.
سیاست شکستخورده و پیامدهای آن
توافق هستهای موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) ۲۰۱۵ یک موفقیت دیپلماتیک نادر در رویارویی طولانیمدت بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی بود. تصمیم ترامپ در سال ۲۰۱۸ برای خروج یکجانبه از توافق و اعمال رژیم تحریمهای اقتصادی گسترده، در نهایت در محدود کردن برنامه هستهای ایران اثر معکوس داشته است. ایران متعاقبا غنیسازی اورانیوم خود را از زیر ۴درصد به بیش از ۶۰درصد افزایش داد و این کشور را بیش از پیش به ساخت سلاح هستهای نزدیک کرد. علاوه بر این، تهران به طور قابلتوجهی فناوری موشکی و ماهوارهای خود را ارتقا داد، درحالیکه سیستمهای پهپادی آن نیز بسیار پیشرفتهتر شد. توسل به نیروی نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران نیز بعید است که در جلوگیری از دستیابی تهران به بمب هستهای موثر باشد، زیرا تاسیسات آن در زیر زمین بسیار عمیق است.
در حالی که ساختار «دفاع روبهجلو»ی ایران در منطقه در ماههای اخیر کاهش یافته است، اما نباید تواناییهای این کشور برای نفوذ در خاورمیانه در صورت احساس خطر دستکم گرفته شود. همانطور که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، اخیرا اعلام کرد، حمله به تاسیسات هستهای این کشور منجر به فاجعه برای کل منطقه خواهد شد. درحالیکه ایران از قابلیتهای نظامی و فناوری برای متعادل کردن قدرت نظامی ایالات متحده و اسرائیل برخوردار نیست، اما همچنان ابزارهایی برای بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی دارد. به عنوان مثال، ایران ممکن است برنامه پیشرفته هستهای خود را تسریع کند، به روسیه و چین نزدیک شود، شبهنظامیان متحد خود را در منطقه تقویت کند، یا درگیر جنگ نامتقارن برای تضعیف منافع ایالات متحده و متحدانش در منطقه، ازجمله تاسیسات عمده نفت و گاز همسایگان عرب خود شود.
علاوه بر این، ایران میتواند کنترل خود بر تنگه هرمز را برای مختل کردن شدید کشتیرانی و تجارت بینالمللی اعمال کند. در واقع، آبراه در دکترین امنیتی ایران دارای اهمیت استراتژیک است. تهران بارها تهدید کرده است که اگر منافعش حفظ نشود یا امنیتش به خطر بیفتد، تنگه حیاتی و مهمترین نقطه گلوگاه جهان برای جریان هیدروکربنها را مسدود خواهد کرد. نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیز تحت شرایط خاصی قادر به توقیف شناورهاست. به عنوان مثال، در آوریل ۲۰۲۴، نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک کشتی باری اسرائیلی را که از این تنگه عبور میکرد، توقیف کرد.
جناحهای تندرو در ایران به طور معمول از استفاده از اهمیت ژئوپلیتیک آبراه برای پیشبرد اهداف سیاست امنیتی، دفاع میکنند. به عنوان مثال، روزنامه کیهان توقیف کشتی اسرائیلی را سیگنالی به ایالات متحده در مورد توانایی ایران برای مسدود کردن این تنگه توصیف و پیشنهاد کرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شرایطی مشابه شرایط تحمیلشده توسط یمنیها در دریای سرخ برای کشتیهای تجاری مرتبط با اسرائیل در آنجا ایجاد کند. حتی عراقچی در یک تهدید تا حدی پنهان، اخیرا گزینه مسدود کردن این تنگه را مطرح کرد، اما گفت که دولت درحالحاضر برنامهای برای این کار ندارد.
اتخاذ رویکردی نرمتر
رویکرد قهرآمیز آمریکا در قبال ایران نهتنها نتایج مثبتی به همراه نداشته است، بلکه در تشویق رفتاری که ایالات متحده و متحدانش با آن مخالف هستند نیز نتیجه معکوس داشته است. تا زمانی که دیپلماسی به اصل اساسی سیاست ایالات متحده در قبال ایران، مبتنی بر اصول احترام و عزت، و «اعتماد اما راستیآزمایی» و درعینحال هوشیاری تبدیل نشود، پیشرفت معنادار گریزان باقی خواهد ماند. فقدان اعتماد عمیق بین دو طرف، ماهیت چندلایه رویارویی و عدم اطمینان حاکم، دیپلماسی ظریف را برای دستیابی به یک نتیجه دوجانبه ضروری میکند. روش بهتر، تعامل دیپلماتیک بدون افزایش تحریمها یا تهدید به زور است. رویکرد اعتمادساز گامبهگام میتواند نگرانیهای امنیتی ایران را کاهش و این کشور را متقاعد کند که در مورد منطقه نیز اقداماتی در جهت جلب رضایت غرب انجام دهد. یک نقطه شروع معقول برای این گفتوگوها میتواند آغاز مجدد مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران باشد. در واقع، ترامپ قبلا گفته است که برخلاف دوره اول ریاستجمهوری خود، تنها مساله او برای مقابله با ایران این بار توانایی این کشور برای ساخت سلاح هستهای است.
مذاکرات مستقیم که توسط میانجیگران موثر مانند قطر تسهیل میشود، میتواند به طور قابلتوجهی به چنین روندی کمک کند. این مساله یکشبه اتفاق نخواهد افتاد، اما درنهایت، اعتمادسازی تدریجی و متقابل از طریق دیپلماسی موثرترین راه برای ایالات متحده برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود است. دیپلماسی اجباری اغلب به اجبار بیشتر منجر میشود. دولت جدید ایران تمایل خود را برای شرکت در مذاکرات در مورد برنامه هستهای و مسائل فراتر از آن اعلام کرده، اما آمادگی خود را برای رویارویی نیز تایید کرده است. اکنون زمان آن است که هر دو طرف دیپلماسی را بیش از هر چیز دیگری در اولویت قرار دهند.