نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

دور دوم بی‌خردی در واشنگتن

منبع
شرق
بروزرسانی
دور دوم بی‌خردی در واشنگتن

شرق/متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

عبدالرحمن فتح‌الهی| از سه‌شنبه هفته پیش که دونالد ترامپ دستور احیای کمپین فشار حداکثری علیه ایران را امضا کرد و نیز بعد از اقدامات دولت او در پنجشنبه گذشته برای آغاز گام‌های عملی در این مسیر که با تحریم بخشی از فروش نفت ایران به چین همراه شد، اکنون این گزاره در‌ حال تقویت است که اساسا دونالد ترامپ به دنبال «تعامل» با ایران است یا خیر و اگر او در تلاش برای حصول «توافق» با تهران خواهد بود، چه توافقی را مد نظر دارد؟ در پاسخ به این سؤال، محمدباقر قالیباف شنبه جاری طی سخنانی اذعان کرد: «دیگر موضوع هسته‌ای نیست. در آن [دستور ترامپ] موضوعات هسته‌ای، موشکی و سلاح‌های نامتقارن و متعارف آمده است؛ این به معنای خلع سلاح‌ کردن جمهوری اسلامی است». در جدیدترین اظهارنظرهای رئیس‌جمهور آمریکا برای تشریح و تبیین سیاست خارجی دولت خود در قبال تهران، دونالد ترامپ طی گفت‌وگویی با نیویورک‌پست مدعی شد: «من می‌خواهم توافقی با ایران درباره مسائل غیرهسته‌ای انجام شود». او در ادبیاتی با رنگ‌وبوی تهدید ادامه داد: «من این (توافق غیرهسته‌ای) را به بمباران شدید ترجیح می‌دهم. آنها نمی‌خواهند بمیرند. هیچ‌کس نمی‌خواهد بمیرد». به گفته ترامپ: «اگر ما این توافق را انجام دهیم، اسرائیل آنها را بمباران نخواهد کرد». رئیس‌جمهور ایالات متحده همچنین اعلام کرد: «درباره مذاکرات احتمالی با تهران صحبت نخواهد کرد»؛ چون به ادعایش: «دوست ندارم به شما بگویم که قرار است چه چیزی به آنها بگویم. می‌دانید، این خوشایند نیست». کلیددار کاخ سفید افزود: «من می‌توانم آنچه را که باید به آنها بگویم، بگویم و امیدوارم که تصمیم بگیرند کاری را که در‌حال‌حاضر قصد انجام آن را دارند، انجام ندهند. فکر می‌کنم در نهایت واقعا خوشحال خواهند شد». پیرو این نکات و در گفت‌وگویی با رضا نصری به دنبال واکاوی سیاست و راهبرد نهایی دونالد ترامپ در قبال ایران هستیم. در بخشی از گپ‌و‌گفت با این حقوق‌دان و تحلیلگر حوزه بین‌الملل، تضاد بین گفته‌ها و اقدامات رئیس‌جمهور آمریکا درباره تهران مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه مشروح آن را از نظر می‌گذرانید.

‌ با توجه به مفاد و عناوین مندرج در دستور اجرائی سه‌شنبه‌شب گذشته دونالد ترامپ برای احیای کمپین فشار حداکثری و مواضع او دال بر تمایل برای برقراری تماس با رئیس‌جمهور پزشکیان، آغاز گفت‌وگوها و مذاکرات با ایران و حصول توافق، چگونه می‌توان این تناقض‌های ترامپ را تحلیل و تفسیر کرد؟ اساسا دونالد ترامپ، ذیل دیپلماسی توأم با فشار، تعامل همراه با تحریم حداکثری و ادعای مذاکره از موضع بالا چه سیاستی را در قبال ایران دنبال می‌کند؛ تعامل یا تقابل؟

دو نکته در این زمینه قابل توجه است: اول اینکه ترامپ دوره ریاست‌جمهوری خود را با یک رویکرد بسیار بی‌خردانه آغاز کرده است. شیوه مذاکراتی او بر این اصل استوار است که ابتدا حداکثر فشار را بر طرف مقابل اعمال ‌کند و سپس پیشنهاد گفت‌وگو دهد. همین شیوه را -بدون هیچ دلیل توجیه‌کننده‌ای‌– با کانادا و مکزیک پیش گرفت. سپس فشار مشابهی به دولت کلمبیا وارد کرد. امروز هم اردن و مصر را تهدید کرده که اگر به زیاده‌خواهی‌هایش درمورد غزه تن ندهند، آنها را نیز جهت پذیرش توافق بر سر سرنوشت مردم غزه تحت فشار قرار خواهد داد. قصد دارد همین شیوه را با چین و اتحادیه اروپا نیز برای بازنگری در توافقات تجاری‌ پیش بگیرد. این شیوه‌ای است که او در کتاب «هنر معامله»‌ که سال‌ها پیش تألیف کرده‌ تشریح می‌کند و سال‌ها بر‌ مبنای همین روش در دنیای کسب‌و‌کار به کسب درآمد پرداخته است. بنابراین‌ تناقضی که در سیاست او مشاهده می‌شود، ناشی از همین رویکرد مبتنی‌بر فشار و معامله است. اما دنیای روابط بین‌الملل، دنیای ساخت‌وساز و معاملات ملکی در شهر نیویورک نیست و کشورها در تعاملات خود با یکدیگر ملاحظات و اصول فراتری دارند. ایران نیز بارها تأکید کرده‌ تحت فشار مذاکره نمی‌کند. موضع ایران هم کاملا مبتنی ‌بر حقوق بین‌الملل است. ماده ۵۲ کنوانسیون وین درباره حقوق معاهدات تصریح می‌کند که «هر توافقی که در نتیجه تهدید و اجبار منعقد شده باشد، باطل است». در این ماده آمده است: «معاهده‌ای که نتیجه آن از طریق تهدید یا استفاده از زور، برخلاف اصول حقوق بین‌الملل مندرج در منشور سازمان ملل متحد حاصل شده باشد، باطل است». به عبارت دیگر، برخلاف ادعای لابی‌ها و رسانه‌های مخالف که تلاش می‌کنند موضع ایران در قبال مذاکره را ایدئولوژیک جلوه دهند یا به تعبیر لابی‌های اسرائیلی‌ آن را «گروکشی هسته‌ای» معرفی کنند، این موضع کاملا بر مبانی حقوق بین‌الملل استوار و قابل توجیه است.

در واقع‌ اگر واقعا ترامپ قصد داشته باشد در چارچوب اصول و قوانین بین‌المللی یک معاهده با ایران منعقد کند، می‌بایست به نحوی رفتار می‌کرد که آغاز و فرایند مذاکره مبتنی‌بر اصول حقوق بین‌الملل باشد. به عنوان مثال، او می‌توانست‌ به‌جای صدور یادداشت امنیت ملی برای اجرای سخت‌گیرانه‌تر تحریم‌ها، در اولین اقدام یک گام عملی در جهت رفع تحریم‌ها بردارد. حتی اگر ترامپ به یک اقدام سیاسی معنادار مانند خروج سپاه از فهرست سازمان‌های تروریستی وزارت امور خارجه یا لغو تحریم‌های شخصیت‌های حقوقی سیاسی ایران مبادرت می‌کرد، ممکن بود شاهد واکنش متفاوتی از سوی ایران باشد. یعنی می‌بایست دست‌کم نشان می‌داد که فضای حاکم بر مذاکرات، فضای تهدید و فشار نیست، بلکه فضای احترام و گفت‌وگو بر پایه برابری است.

دوم اینکه آنچه در سند یادداشت امنیت ملی آمریکا آمده، شروط مذاکراتی نیست. بلکه اقداماتی است که در جهت اجرای سخت‌گیرانه تحریم‌های گذشته مقرر شده است. آنچه فعلا شخص ترامپ به عنوان «موضوع مذاکره» به آن اشاره کرده، صرفا بحث عدم دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است. در دور اول ریاست‌جمهوری او چنین نبود. بلافاصله بعد از امضای سند خروج او از برجام در سال ۲۰۱۸، وزیر خارجه وقت آمریکا، مایک پومپئو، 12 شرط برای مبادرت به مذاکره با ایران مطرح کرد. این بار، چنین فهرستی ارائه نشده، اما‌ ابتدا مشتی به سمت ایران پرتاب کرده‌اند و سپس پیشنهاد توافق داده‌اند! ‌

‌ آیا آن‌گونه که طیفی از ناظران معتقدند درخواست رسمی و علنی دونالد ترامپ برای مذاکره به معنای انداختن توپ در زمین تهران و بستن دست ایران خواهد بود؟ شاید این‌گونه برای خود تحلیل کرده که پس از چراغ سبز کاخ سفید، ایران یا باید مذاکرات را آغاز کند یا آنکه در صورت تقابل، متهم به این خواهد شد که پیشنهاد تنش‌زدایی آمریکا و شروع مذاکرات برای حصول توافق را اجابت نکرده و تهران مقصر هر تحولی در آینده خواهد بود؟

مشکل ایران «مذاکره» نیست، مشکل ایران «مذاکره در شرایط برابر است». زمانی می‌شد بحث از انداختن توپ در زمین ایران کرد که ترامپ‌ پیش از صدور یادداشت امنیت ملی،‌ ایران را دعوت به مذاکره می‌کرد. امروز هم اگر یادداشت امنیت ملی‌اش را تعلیق کند، ممکن است از سوی ایران پاسخ مثبت‌تری برای گفت‌‌وگو دریافت کند.

‌ لحن و ادبیات و ادعای جدید دونالد ترامپ در مصاحبه با نیویورک‌پست درباره ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ اینکه تهران را مخیر به دو انتخاب «امضای توافق جدید» یا «بمباران» کرده است‌ چه معنایی می‌دهد؟

اتخاذ چنین لحنی به این معناست که ترامپ همچنان درک نکرده که ایران در برابر فشار و تهدید، کوتاه نخواهد آمد. آنچه در بیانات رهبری نیز مشهود بود، این است که ایران در برابر آمریکا رفتار مشابه ‌و متقابل از خود نشان خواهد داد. چند سال پیش، در زمانی که دکتر ظریف نماینده ایران در سازمان ملل متحد بود، مقاله‌ای در یکی از نشریات معتبر بین‌المللی نوشت که در آن متذکر شده بود که ایران حتی درباره به‌کارگیری اصطلاح «چماق و هویج» -که در فرهنگ سیاسی آمریکا موضوع متداولی است، اما در فرهنگ ایرانی توهین‌آمیز تلقی می‌شود- حساسیت دارد و آن را برنمی‌تابد. تاریخچه مذاکرات ایران و غرب نیز همین رویکرد را نشان می‌دهد. آغاز فشارهای بین‌المللی به ایران در سال ۲۰۰۶ میلادی، منجر شد که تعداد سانتریفیوژهای ایران از چند صد عدد به نزدیک به ۲۰ هزار عدد برسد. امروز نیز افزایش تهدید و فشار منتهی به راه‌حل نخواهد شد. زمانی ممکن است زمینه گفت‌وگو فراهم شود که مذاکرات مبتنی بر اصول و موازین حقوق بین‌الملل باشد.

‌ آیا از این به بعد هم باید شاهد تندتر شدن لحن واشنگتن باشیم؟

بعید نیست، اما تندتر شدن لحن آمریکا موجب تندتر شدن لحن ایران خواهد شد.

‌ سؤال کلیدی‌تر پس از لغوشدن مذاکرات با دولت ترامپ از جانب تهران، به راه‌حل آلترناتیو یعنی مذاکرات با اروپا بازمی‌گردد که از طرف فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت چهاردهم و محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی هم مطرح شد. در شرایط کنونی این آلترناتیو (مذاکره با اروپا) تا چه اندازه می‌تواند اثربخش باشد؟

فشارهای نامتعارف دولت ترامپ به اروپا -به‌ویژه در حوزه تعرفه‌های تجاری و اوکراین- به احتمال زیاد اروپا را به سمت آنچه «خودکفایی استراتژیک» -یا Strategic Autonomy می‌خوانند- خواهد کشاند. مدت‌ها بود به‌دلیل اختلافاتی که در درون اتحادیه اروپا وجود داشت، مقامات اروپایی از به‌کارگیری این اصطلاح پرهیز می‌کردند، اما از زمان پیروزی مجدد ترامپ، بارها مقامات ارشد اروپایی -ازجمله رئیس‌جمهور فرانسه و مقامات ارشد اتحادیه اروپا- به‌صراحت آن را به کار می‌گیرند و درباره ضرورت ایجاد این خودکفایی سخن گفته‌اند. این وضعیت می‌تواند دریچه‌ای برای گفت‌وگو میان ایران و اروپا بگشاید. اروپا قادر به بی‌اثر کردن تحریم‌های آمریکا نخواهد بود، چراکه در حوزه کاری و تجاری با ایران این شرکت‌های خصوصی هستند که در نهایت -بر مبنای منافع مالی خود- تصمیم می‌گیرند، اما اروپا می‌تواند از تشدید تنش -ازجمله به واسطه احیای قطع‌نامه‌های قبلی شورای امنیت- جلوگیری کند. در مقابل، ایران نیز اهرم‌هایی دارد که می‌تواند برای ترغیب اروپا به همکاری از آن استفاده کند. در نتیجه، زمینه برای گفت‌وگو وجود دارد.

‌ این آلترناتیو (مذاکره با اروپا) با هدف میانجیگری اروپایی‌ها بین تهران-واشنگتن است یا باید تنش‌زدایی و مذاکرات مستقلی با خود قاره سبز و مشخصا سه عضو اروپایی برجام انجام شود؟


امروز بیشترین تأثیر اروپا این است که از تشدید تنش در حد توان خود جلوگیری کند. در نتیجه، در این زمینه می‌تواند نقش مستقلی ایفا کند و خود طرف مذاکره واقع شود.

‌ در شرایطی که تهران در هر دو سوی آتلانتیک (اروپا و آمریکا) با چالش‌هایی مواجهه است و به اذعان بسیاری از ناظران اروپا هم نیم‌نگاه جدی به روند تحولات بین تهران و واشنگتن دارد، می‌توان با ادامه گفت‌وگوهای ژنو که اکنون شاهد برگزاری دو دور از آن بوده‌ایم، فضای تنفسی با غرب ایجاد کرد؟

ایران اهرم‌های زیادی برای ترغیب اروپا به همکاری دارد. به‌عنوان مثال، موضوع اوکراین، ثبات منطقه، امنیت انرژی و مدیریت سیل پناه‌جویان از‌جمله مواردی است که در آن می‌توان همکاری کرد. اگر ایران و اروپا در مسیر مدیریت تنش قرار بگیرند، به نفع هر دو طرف خواهد بود.

‌ حال که از سه‌شنبه هفته گذشته شاهد بازگشت کمپین فشار حداکثری با هدف به صفر رساندن فروش نفت ایران هستیم و از پنجشنبه گذشته نیز اولین گام در این راستا برداشته شده است، باید منتظر «مکانیسم ماشه» در راستای اعمال فشار مضاعف به تهران از هر دو سمت اروپا و آمریکا و ذیل احیای کمپین فشار حداکثری و بازگشت شش قطع‌نامه شورای امنیت بود؟

این احتمال وجود دارد، اما برای اروپا سودمند نخواهد بود که در پرونده هسته‌ای از چنین رویکردی پیروی کند. ایران بارها اعلام کرده که در صورت احیای قطع‌نامه‌های شورای امنیت، از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان‌‌پی‌‌تی) خارج خواهد شد. این خروج بی‌تردید با واکنش شدیدتر غرب روبه‌رو می‌شود و همین امر متعاقبا ایران را به سمت اقدامات تندتر سوق خواهد داد. به بیان دیگر، بازگشت قطع‌نامه‌های شورای امنیت در حکم آغاز چرخه‌ای از تنش‌آفرینی خواهد بود که در نهایت نه به سود ایران است، نه به سود منطقه، نه به سود چین و نه به سود کشورهای غربی.

‌ از نظر حقوق بین‌الملل گفته می‌شود احیای فعال‌کردن مکانیسم ماشه نیازی به برگزاری نشست فصلی شورای حکام ندارد، اما طیفی از تحلیلگران متذکر می‌شوند که آلمان، فرانسه و انگلستان با استفاده از گزارش‌های آژانس و شخص گروسی در نشست اسفند سال جاری (شورای حکام)، گام‌های عملی برای ارجاع پرونده از شورای حکام به شورای امنیت و ایجاد مقدمات در راستای فعال‌کردن مکانیسم برای فروردین، اردیبهشت یا نهایتا خرداد ماه را برخواهند داشت؛ به‌ویژه آنکه در نشست قبلی شورای حکام، برلین، پاریس و لندن از مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درخواست یک گزارش مفصل را درباره پرونده فعالیت هسته‌ای ایران برای نشست اسفندماه داشتند؛ با توجه به این نکات شما چه تفسیر حقوقی و همچنین سیاسی از نشست فصلی اسفند‌ماه در شورای حکام دارید؟

اینکه کشورهای اروپایی در نشست آتی شورای حکام برای احیای قطع‌نامه‌های پیشین شورای امنیت اقدام کنند یا نکنند، در نهایت به این بستگی دارد که تا چه اندازه مایل‌اند با تندروی‌های ترامپ در زمینه فشار حداکثری همراه شوند. در اینجا بُعد حقوقی چندان مطرح نیست و موضوع کاملا «سیاسی» است و به رویکردی بستگی دارد که اروپا در قبال دولت جدید آمریکا اتخاذ خواهد کرد. به هر حال، ایران باید برای چنین سناریویی آماده باشد. پیش‌تر تصور می‌شد روند توسل به سازوکار موسوم به ماشه از حوالی مردادماه سال آینده آغاز شود، چرا‌که قطع‌نامه ۲۲۳۱ به صورت خودکار در مهرماه ۱۴۰۴ منقضی می‌شود. اما اگر چشم‌انداز توافق  به طور کل از بین برود، ممکن است در همین اسفندماه سال جاری با این چالش مواجه شویم. از‌این‌رو ضروری است که ایران از هم‌اکنون -افزون بر تدابیر سیاسی- در حوزه اقتصادی نیز آمادگی‌های لازم را داشته باشد.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

00:00/00:00

دور دوم بی‌خردی در واشنگتن

دور دوم بی‌خردی در واشنگتن
00:00
00:00
دور دوم بی‌خردی در واشنگتن
1 / 1
دور دوم بی‌خردی در واشنگتن
00:00
00:00
0 MB
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره