چین به واشنگتن نه گفت

شرق/متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مالک مصدق| در بحبوحه تنشهای ژرف ژئوپلیتیک طی هفت ماهی که پس از بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در ژانویه ۲۰۲۵ شدت گرفته، چین بار دیگر نشان داده که در قبال فشارهای ایالات متحده درباره خرید نفت از ایران و روسیه، قصد عقبنشینی ندارد. وزارت خارجه چین در واکنشی قاطعانه اعلام کرد: «هیچ فشاری ما را از تأمین انرژی مورد نیاز کشور بازنمیدارد»؛ پیامی روشن و بدون ابهام که علاوه بر دفاع از منافع اقتصادی پکن، حاوی پیامی سیاسی به آمریکا و متحدانش نیز بود: دوره پذیرش یکجانبهگرایی به پایان رسیده است.
در بیانیه وزارت خارجه چین آمده است سیاست انرژی این کشور بر پایه منافع ملی طراحی شده و فشار خارجی نمیتواند آن را تغییر دهد. پکن با تأکید بر دفاع از حاکمیت خود، چنین فشارهایی را «زورگویی» خواند. همزمان، اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، اعلام کرده چین در برابر پرداخت تعرفه صددرصدی، همچنان بر استقلال تصمیمگیری خود درباره واردات نفت پافشاری میکند. این موضعگیری از سوی چین در واقع واکنشی است به تلاش گسترده دولت ترامپ برای اعمال فشار حداکثری بر تهران و روسیه در پی جنگ ۱۲روزه خردادماه که آمریکا و اسرائیل علیه ایران به راه انداختند.
البته نباید معادلات جنگ اوکراین را نیز نادیده گرفت. همچنان که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، هم خبر داده «استیو ویتکاف ممکن است چهارشنبه یا پنجشنبه به روسیه سفر کند». به گفته رویترز، ترامپ افزود: «اگر روسیه جنگ در اوکراین را متوقف نکند، تحریمهایی علیه آن اعمال خواهیم کرد». او در عین حال تصریح کرد: «به نظر میرسد روسیه در اجتناب از تحریمها ماهر است». همزمان، نیروهای دریایی روسیه و چین یک رزمایش برنامهریزیشده را در دریای ژاپن برگزار کردند.
نیروی دریایی روسیه اعلام کرد نیروهای دریایی این کشور و چین رزمایشهای توپخانهای و ضدزیردریایی را در چارچوب تمرینات برنامهریزیشده مشترک در دریای ژاپن آغاز کردهاند. به گزارش خبرگزاری رویترز و به نقل از ناوگان اقیانوس آرام روسیه، این رزمایشها که بخشی از تمرینات «تعامل دریایی ۲۰۲۵» (Maritime Interaction-۲۰۲۵) هستند، از پیش برنامهریزی شدهاند و تا روز سهشنبه ادامه خواهند داشت. این رزمایشها دو روز پس از آن برگزار میشود که «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور ایالات متحده، اعلام کرد در واکنش به اظهارات «دیمیتری مدودف»، رئیسجمهور پیشین روسیه، دستور داده دو زیردریایی هستهای آمریکا در «مناطق مناسب» مستقر شوند. با این حال منابع روسی تأکید کردهاند که زمانبندی این تمرینات مشترک، پیش از اظهارات ترامپ تعیین شده بود.
این تحولات در حالی رخ دادهاند که آمریکا با بازیابی بخشهایی از دکترین فشار حداکثری دولت اول ترامپ، در پی محدودسازی درآمدهای نفتی ایران و روسیه برای تضعیف توان نظامی آنهاست. چین، که بزرگترین واردکننده نفت جهان بهشمار میرود، بهویژه از زمان اعمال دور جدید تحریمها، به مقصد اصلی صادرات نفت ایران بدل شده است. ایران نیز در ازای نفت، عمدتا از پکن یوان، کالا و خدمات فنی دریافت میکند و این ترتیبات کمک کرده بخشی از نیازهای ارزی خود را تأمین کند.
چین در تقاطع نیاز، نفوذ و تقابل
از منظر راهبردی، موضع چین در برابر فشار آمریکا بر سر خرید نفت از ایران را نمیتوان صرفا یک پاسخ کوتاهمدت تلقی کرد، بلکه بخشی از راهبرد درازمدت پکن در قالب چند محور کلیدی قابل تحلیل است که یکی از این محورهای کلیدی ناظر به بحث «تضمین امنیت انرژی» است. چراکه چین با واردات بیش از ۱۰ میلیون بشکه نفت در روز، بهشدت به منابع انرژی خارجی متکی است. در جهانی که رقابتهای ژئوپلیتیک وارد فاز جدیدی شدهاند، امنیت انرژی نهتنها یک اولویت اقتصادی، بلکه یکی از ارکان امنیت ملی پکن محسوب میشود. ایران به دلیل تخفیفهای مد نظر خود، عدم وابستگی به غرب و موقعیت جغرافیایی مطلوب، یک منبع قابل اتکا برای چین به شمار میرود.
محور کلیدی دیگری که باید در نظر گرفت به «تقابل ژئوپلیتیک با غرب» بازمیگردد. در این باره، چین تلاش دارد ساختار نظم جهانی را از سیطره غرب خارج و نقشآفرینی مستقل خود را تثبیت کند. ایستادگی در برابر خواسته آمریکا برای قطع واردات نفت از ایران، بخشی از نمایش عملی این تقابل است. چنین ایستادگیای، پکن را در نگاه کشورهای جنوب جهانی به عنوان قدرتی مستقل و غیروابسته به غرب معرفی میکند. محور دیگر، ذیل «منافع اقتصادی پنهان» قابل تحلیل است، چراکه خرید نفت ایران با تخفیف بالا، امکان پالایش مجدد آن و صدور فراوردههای آن به بازارهای جهانی، حاشیه سود بسیار بالایی برای چین دارد. افزون بر این، پرداخت یوان بهجای دلار، به پروژه «یوانسازی تجارت جهانی» پکن کمک میکند و از وابستگی به نظام مالی دلاری میکاهد.
محور نهایی هم در قالب «مدیریت تنش با غرب و خاورمیانه» میتواند به بوته تحلیل برود. در پیوست نکته مذکور، اگرچه چین در حمایت از ایران در برابر غرب ایستاده، اما در عمل تلاش کرده تعادل میان منافع خود با کشورهای خلیج فارس و حتی اسرائیل را حفظ کند. سیاست اعلامی چین، همانقدر که در تهران امیدآفرین است، در ریاض نیز نگرانکننده نیست؛ چراکه چین عموما از درگیری مستقیم پرهیز کرده و حمایتهایش عمدتا غیرعلنی و قابل انکار باقی ماندهاند. در نتیجه آنچه چین در برابر ایران انجام میدهد، نه از سر وفاداری سیاسی، بلکه از زاویه منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی است.
بعد از جنگ ۱۲روزه، روسیه و چین تا کجا با ایران میمانند؟
جنگ تحمیلی ۱۲روزه آمریکا و اسرائیل علیه کشورمان، نهتنها ساختار امنیتی خاورمیانه را دگرگون کرد، بلکه نقطه عطفی در نوع روابط ایران با قدرتهای شرقی شد. علیرغم شعارها و بیانیهها، روسیه و چین در عمل ترجیح دادند از درگیری مستقیم با ایالات متحده پرهیز کنند. آنها به محکومسازی حملات بسنده کرده و از حمایت مادی یا نظامی علنی خودداری کردند. این وضعیت، نشاندهنده حد و مرز حمایت شرکای استراتژیک ایران است. هرچند ایران با هر دو کشور قراردادهای بلندمدت همکاری امضا کرده، اما تعهدات این توافقها بیشتر نمادین و تاکتیکیاند تا استراتژیک. روسیه و چین، هر دو درگیر پروژههای بزرگتر و پرهزینهتری مانند جنگ اوکراین و مهار اقتصادی آمریکا هستند و ورود مستقیم به یک درگیری فرسایشی دیگر با واشنگتن در خاورمیانه را به صلاح نمیدانند.
البته سردار یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران، در ویدئویی منتشرشده از سوی معاونت سیاسی سپاه، درباره چرایی عدم همکاری چین و روسیه در جنگ ۱۲روزه با ایران توضیح داد و عنوان داشت که برخی با انگیزههای سیاسی این پرسش را مطرح میکنند، اما پاسخ آن در سه نکته کلیدی نهفته است: نخست اینکه ماهیت قراردادهای ایران با چین و روسیه، از جمله توافقهای ۲۵ و ۲۰ساله، بر پایه دفاع متقابل نظامی نبوده است.
این توافقها شامل همکاریهای اقتصادی، امنیتی و فروش تجهیزات نظامی هستند، نه تعهد به ورود نظامی در صورت جنگ. او تأکید کرد چنین پیمانی مشابه برخی اتحادهای دفاعی رسمی بین کشورها، میان ایران و این دو کشور وجود ندارد. نکته دوم آن بود که ایران طی جنگ ۱۲روزه، از هیچ کشوری –حتی متحدان منطقهای– درخواست کمک نظامی نکرده است. بنابراین عدم ورود چین و روسیه به جنگ، نه از سر امتناع، بلکه به دلیل نبود درخواست رسمی از سوی تهران بوده است. سوم اینکه، بهویژه روسیه در عرصه سیاسی و دیپلماتیک، اقدامات مؤثری به نفع ایران انجام داده است. سردار جوانی به نقش ولادیمیر پوتین در حمایت از مواضع جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی اشاره کرد و این اقدامات را نشانهای از همراهی سیاسی دانست.
روسیه؛ میانجی مصلحتاندیش یا متحد قابل اعتماد؟
برخلاف مشی دیپلماتیک چینیها، روسیه تمایل دارد در عرصه دیپلماسی منطقهای به عنوان یک میانجی مطرح شود؛ نقشی که نهفقط اعتبار بینالمللی برایش به همراه دارد، بلکه اهرمهایی برای چانهزنی با غرب در موضوعات مهمتری مانند اوکراین فراهم میکند. به همین دلیل، مسکو با وجود همکاریهای نظامی و تکنولوژیک با ایران (از جمله در حوزه هستهای)، از ورود علنی به جنگ 12روزه خودداری کرد. در عوض، روسیه به تداوم کمکهای غیرمستقیم، مانند انتقال فناوری موشکی و پهپادی، همکاری در رزمایشهای دریایی و حمایت در مجامع بینالمللی متوسل شده است. دیدار اخیر علی لاریجانی با ولادیمیر پوتین نشانهای از هماهنگی بیشتر در زمینه پرونده هستهای است؛ حوزهای که روسیه نقش تأمینکننده سوخت و فناوری را ایفا میکند و همزمان در مذاکرات بینالمللی نیز به عنوان «میانجی بیطرف» ظاهر میشود. با این حال، در داخل ایران نیز دیدگاههای انتقادی نسبت به وابستگی بیش از حد به مسکو رو به افزایش است. بسیاری معتقدند روسیه از ایران بیشتر به عنوان یک ابزار چانهزنی در برابر غرب استفاده میکند تا یک متحد واقعی.
چین؛ موازنهگر بزرگ و بازیگر پنهان
باید به این نکته اذعان داشت که چین نیز با وجود ظاهر محتاط، در عمق روابطش با ایران رویکردی سودمحور دارد. توافق ۲۵ساله میان تهران و پکن، هنوز در بسیاری از بندهایش اجرائی نشده است. پکن بخش زیادی از ظرفیت خود را صرف روابط با کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی کرده و در عمل، پروژه ایران را در اولویت دوم قرار داده است. اما در حوزههایی که منافع اقتصادی مستقیم برای پکن دارد -مثل واردات نفت یا صدور تجهیزات الکترونیکی و نظامی- چین همچنان با ایران همکاری فعال دارد. این اقدامات اما در سایه و با قابلیت انکار کامل انجام میشوند تا رابطه چین با دیگر بازیگران منطقه آسیب نبیند.
همچنین پکن از موقعیت ایران برای افزایش نقش خود در نظام چندقطبی در حال ظهور استفاده میکند. حمایت چین از ایران در سازمان ملل، یکی از ابزارهایش برای مخالفت ساختاری با نظام جهانی آمریکامحور است. اما این حمایت مشروط و قابل بازنگری است.
گسلهای ژئوپلیتیک جدید؛ از مکانیسم ماشه تا دیوار شرق و غرب
یکی از پیامدهای سیاسی ناشی از معادلات تهاجمی هفت ماه گذشته پس از بازگشت ترامپ به کاخ سفید و مشخصا تأثیرات جنگ ۱۲روزه به موضوع تشدید تهدیدهای اروپا درباره فعالسازی «مکانیسم ماشه» و بازگرداندن قطعنامههای تحریمی شورای امنیت باز میگردد. این تهدیدها، بار دیگر آینده برجام را به محاق برده و ایران را در برابر دوراهی «تعامل یا تقابل» قرار داده است. در چنین شرایطی، نقش چین و روسیه در شورای امنیت بیش از پیش حیاتی شده است. هرچند فعالسازی مکانیسم ماشه از توان وتوی پکن و مسکو خارج است، اما تهران انتظار دارد این دو قدرت از حق وتوی خود برای خنثیکردن فشارهای موازی غرب استفاده کنند. در ظاهر، مسکو و پکن چنین وعدههایی دادهاند، اما تجربه نشان داده که منافع بلندمدت این دو کشور همیشه اولویت اصلی آنهاست. البته ناظران باور دارند نقطه تعادل جدیدی در حال شکلگیری است. چراکه غرب، بهویژه ایالات متحده و اروپا، در تلاش برای بازسازی سازوکار فشار حداکثری علیه ایران هستند؛ در حالی که روسیه و چین ترجیح میدهند شرایط جاری را در حالت نیمهبحران نگه دارند تا هم از آن به عنوان ابزار تقابل با واشنگتن استفاده کنند و هم از فروپاشی کامل آن جلوگیری کنند که میتواند به افزایش نفوذ غرب یا آشفتگی منطقهای منجر شود.
ایران در بازی شطرنج قدرتهای بزرگ
در حالی که تهران تلاش میکند از تضادهای میان شرق و غرب بهرهبرداری کند، اما واقعیت این است که سیاستهای پکن و مسکو بر مبنای حمایت بیقیدوشرط از ایران تنظیم نشدهاند. منافع ملی، اولویتهای منطقهای و راهبردهای جهانی این دو قدرت، نقش تعیینکنندهای در میزان حمایتشان از تهران دارد. اگرچه چین و روسیه به ایران به عنوان وزنهای در برابر آمریکا مینگرند، اما هر دو ترجیح میدهند این «وزنه» نه آنقدر سنگین شود که توازن آنها را بر هم بزند و نه آنقدر سبک شود که کارکردش را از دست بدهد. آنها ایران را همچون یک مهره میخواهند، نه یک شریک برابر.
در چنین شرایطی، ایران باید سیاست خارجی خود را بر اساس «درک واقعگرایانه از نیت قدرتهای شرقی» تنظیم کند، نهصرفا بر اساس امید به حمایتهای نمادین. تجربه جنگ ۱۲روزه به روشنی نشان داد که در لحظات بحرانی آنچه تعیینکننده است نه بیانیهها، بلکه منافع سخت و ملموس قدرتهای بزرگ است.