نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

کیهان نوشت: شُل مغزها؛ غربگرایان از تحقیر اروپا حماسه ساختند!

منبع
کيهان
بروزرسانی
کیهان نوشت: شُل مغزها؛ غربگرایان از تحقیر اروپا حماسه ساختند!

کیهان/متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

تحقیر آشکار سران اروپا توسط ترامپ، نه تنها برای غرب‌پرستان مایه شرمندگی نشد، بلکه آن را «نماد عقلانیت» جا زدند؛ همان‌هایی که تا دیروز استقلال اروپا را نسخه نجات معرفی می‌کردند، امروز همان تحقیر را دستاورد می‌خوانند. در حالی که اروپا هزینه‌های سنگین اقتصادی، سیاسی و حیثیتی جنگ اوکراین را پرداخته و عملاً ملعبه واشنگتن شده است، اما جریان غربگرا در داخل کشور طی واکنشی ذلت‌بار نه تنها از این تحقیر عبرت نمی‌گیرد، بلکه آرزوی همان وضعیت را برای ایران دارد؛ رفتاری که بیشتر به روان‌پریشی شبیه است تا تحلیل سیاسی.
غرب‌پرستانی که ابتدا از تحقیر زلنسکی و سران پنج کشور اروپایی شوکه شدند، اما حالا بدون اینکه خنده‌شان بگیرد یا احساس شرمندگی کنند، به منتقدان، کنایه هم می‌زنند و می‌نویسند: 


«که می‌گفتید نظم جدیدی در جهان برقرار شده و آمریکا رو به افوله...!»
«آمریکا افول کرده بود که داور یهو ویدئو چک داد»
«خوب به این تصویر باید نگاه کرد. رئیس، آمریکا هست. تمام»
«من در این تصویر نه ذلت و خفت می‌بینم، نه تحقیر و شکست. این، فقط نماد عقلانیت است و لاغیر. نتیجه برخورد هوشمندانه سران اروپا با دیوانه خودشیفته‌ای مثل ترامپ فقط رشد اقتصادی‌، ثبات تجاری‌ و تداوم رفاه ساکنان اروپاست.»
«اگر این رفتار باعث شود ترامپ فقط ۱۰ درصد تعرفه تجاری کالاهای صادراتی اروپا را کم کند، یعنی سالی ۴۰ تا ۵۰ میلیارد یورو سود!»
«تصویر ارباب رعیتی ترامپ و سران اروپا، معنی‌اش قدرتمندی آمریکا و ابطال‌کننده افول آمریکا است.»
«عکسی از جلسه کدخدا با اهالی روستا که روحانی می‌گفت.»
«اثبات حرف روحانی برای آنها که زبان دنیا را نمی‌فهمند با یک عکس.»
«امیدواریم جمهوری اسلامی از همین عکس فهمیده باشد که آمریکا کدخداست»


هفت، هشت سال ادعای‌شان این بود که اروپا واحد سیاسی مستقل و قدرتمندی است و به واسطه تمکین و همراهی با اروپا، می‌توان میان آنها و آمریکا شکاف انداخت!
همین‌ها حالا ادای آدم‌های «مثلا فرهیخته و دارای اعتماد به نفس» را درمی‌آورند و می‌گویند: ما که گفتیم آمریکا کدخدا و اروپایی‌ها رعیت هستند! 
شُل مغز‌های شیرین عقل، سه سال بعد از خروج آمریکا از برجام، به مردم معترض نسبت به عهدشکنی غرب وعده می‌دادند: صبر کنید، اروپا ولو به تعهداتش برجامی‌اش عمل نکند، در حال راه‌اندازی کانال ماسماسک اینستکس و اس‌پی وی است!
سؤالی که این جا مطرح می‌شد این است، اگر کدخدای اروپا، توافق را بعد از گرفتن امتیازات لازم به هم زده بود، چرا به مدت سه سال آویزان اروپا بودند و وقتی کار از کار گذاشت، گفتند: اروپا شرافتش را فروخت؟!
اصلا گذشته را رها کنیم. در کاخ سفید چه اتفاقی افتاد؟ ترامپ، سران متکبر اروپایی (متحدان آمریکا) را، هم تحقیر کرد، هم به تعرفه تجاری بست، و هم وادارشان کرده بابت خرید تسلیحاتی اوکراین، ۱۰۰ میلیارد دلار به آمریکا بپردازند!
قبل از آن هم، دیگر متحد خود یعنی اوکراین را مجبور کرد تا برای خریدن امنیت موهوم و عاریه‌ای، ابتدا نیمی از معادن کمیابش را به آمریکا واگذار کند و ضمنا برای برقراری صلح، بخشی از خاکش را به روسیه بدهد.


روزنامه هم‌میهن، دو ماه قبل درباره زمزمه تغییر نام خلیج‌فارس مدعی شده بود: «نباید غیرتی شویم. ترامپ، زلنسکی را از کاخ سفید بیرون انداخت، اما زلنسکی بر خشم خود غلبه کرد و توانست ورق را به نفع خود برگرداند. زلنسکی الگوی بهتری است تا شوونیست‌های احساسی آرمانگرا»!
اما همین روزنامه امروز تیتر زده: «مردم اوکراین درباره مذاکره یا ادامه جنگ چگونه فکر می‌کنند؟ نا امید از پیروزی، نامطمئن به صلح».
جنگ اوکراین، نتیجه توسعه‌طلبی آمریکا و تاسیس پایگاه‌های نظامی در کنار مرزهای روسیه بود. این را ترامپ به فاکس‌نیوز می‌گوید؛ همان که به اعتراف غربگرایان، کدخدای آنهاست:
«اگر شما جای روسیه بودید، آیا دوست داشتید دشمن‌تان دقیقاً روی مرز شما مستقر شود؟ این کار را نمی‌کنید. همیشه این‌طور فرض می‌شد که اوکراین در حکم منطقه‌ای حائل بین روسیه و اروپا است».
اروپا به خاطر جنگ اوکراین، چند صد میلیارد یورو هزینه کرده و به همان میزان هم از رشد اقتصادی عقب افتاده و خسارت‌دیده است؛
آن وقت، فعال توئیتری غربگرا می‌گوید که اروپا در ازای تحقیر سرانش، ۵۰ میلیارد یورو سود می‌کند(!) یعنی فقط در یک قلم باج دادن، ۱۰۰ میلیارد دلار نقد می‌دهد تا به توهم گوینده، ۵۰ میلیارد یورو سود کند (تعرفه نپردازد)!
اصرار دارند نفهمند که علاوه‌بر اوکراین، اروپا هم سال‌هاست ملعبه بازی آمریکا شده و بیگاری می‌دهد. دولت بایدن، به بهانه همین جنگ، گاز را پنج برابر قیمت به اروپایی‌ها فروخت، در حالی که معاملات گازی اروپا با روسیه به هم خورده بود.
ارباب، حتی وسط جنگی که در اصل جنگ خود اوست، مراعات‌شان را نکرد. اوکراین و اروپا به آمریکا اعتماد و تمکین کردند و همراهی نشان دادند، خاک و امنیت و اقتصاد و حیثیت و اعتبارشان یک‌جا ضربه خورد.
از آن طرف، روسیه که قبلا به آمریکای فریبکار اعتماد کرده و در اوکراین شبیخون خورده بود، این بار از تهدید نظامی و تحریم اقتصادی جا نخورد، ایستاد و حالا، هم احترام می‌بیند و هم امتیاز می‌گیرد و هم طاقچه بالا می‌گذارد.
بعد التحریر: شبه روشنفکری مدعی شد بود: «کورتکس مغزی ما ایرانیان از کورتکس اروپاییان کوچک‌تر است و همین، موجب عقب‌ماندگی شده است»! اکنون باید پرسید کورتکس مغزی غرب‌پرستان و خود رعیت‌پنداران، به اندازه فندق هست؟!

 ادعای غربگرایان ابطال شد از تحقیر اروپا حماسه ساختند
سال‌ها جریان غربگرا در داخل کشور، با تکرار ادعای استقلال اروپا، این قاره را شریک قابل اتکا و وزنه‌ای در برابر آمریکا معرفی می‌کرد. آنان با القای این تصور که می‌توان با تکیه بر اروپا در مقابل فشارهای واشنگتن ایستاد، سیاست خارجی ایران را به سمت دلبستگی‌های بی‌ثمر کشاندند. برجام و پس از آن «اینستکس» و «اس‌پی‌وی» حاصل همین نگاه بود؛ وعده‌هایی که هیچ‌کدام عملی نشد و تنها به تعمیق خسارت‌ها انجامید.
اما همان‌ها امروز در مواجهه با تحقیر آشکار سران اروپا توسط ترامپ، به جای احساس شرمندگی، آن را «نماد عقلانیت» و «موفقیت اقتصادی» معرفی می‌کنند. صحنه‌ای که در آن متحدان اروپایی آمریکا نه استقلالی از خود نشان دادند و نه حتی توانستند از منافع اولیه‌شان دفاع کنند، برای غربگرایان به «دستاورد» بدل شد؛ آن‌هم درست برخلاف تمام ادعاهای گذشته‌شان.
این تغییر موضع عجیب، تنها یک معنا دارد: ابطال کامل تحلیل‌ها و نسخه‌هایی که سال‌ها به افکار عمومی القا شد. اگر اروپا قرار بود وزنه‌ای در برابر آمریکا باشد، چرا در برابر کوچک‌ترین فشار کاخ سفید، هم تحقیر شد، هم هزینه‌های سنگین اقتصادی و حیثیتی داد، و هم در نهایت وادار به تمکین مطلق شد؟ پاسخ روشن است: اروپا از ابتدا در مدار آمریکا تعریف شده بود و هرگونه امید به استقلال آن، سرابی بیش نبود.
با این حال، جریان غربگرا همچنان اصرار دارد این تحقیر را حماسه جلوه دهد. آنان نه تنها به روی خود نمی‌آورند که روایتشان از استقلال اروپا فرو ریخته است، بلکه در کمال تعجب، تحقیر قاره سبز را نسخه‌ای مطلوب برای ایران معرفی می‌کنند. چنین رویکردی بیش از آنکه نشانی از واقع‌بینی و تحلیل سیاسی داشته باشد، حکایت از نوعی خودباختگی و روان‌پریشی دارد؛ جریانی که حتی شکست‌های آشکار اربابانش را به دستاورد تبدیل می‌کند.
 

روان‌پریشی به سبک غربگرایان؛ در آرزوی تحقیر شدن مثل اروپا
مشکل تنها وارونه‌نمایی واقعیت نیست، بلکه معضل اصلی در جایی رخ می‌دهد که غربگرایان، آرزوی این وضعیت را برای ایران دارند. آنان آشکارا می‌گویند که اگر اروپا در برابر آمریکا «عقلانی» رفتار کرده، پس ایران هم باید همان مسیر را طی کند؛ یعنی تسلیم فشار، چشم‌پوشی از منافع ملی و دلخوشی به وعده‌های سراب‌آلود. چنین رفتاری بیش از آنکه رنگ و بوی تحلیل سیاسی داشته باشد، حکایت از یک اختلال فکری و روانی دارد. این جریان که روزی ادعای استقلال اروپا را عَلَم کرده بود و با وعده «شکاف میان بروکسل و واشنگتن» بر طبل سازش می‌کوبید، اکنون همان اروپا را رعیت کدخدای آمریکایی معرفی می‌کند و حتی به آن می‌بالد. این چرخش عجیب، چیزی جز تناقض‌گویی و پریشانی‌ذهنی نیست. کسانی که باید از تحقیر متحدان غربی درس عبرت بگیرند، آرزو می‌کنند کشورشان نیز روزی به چنین ذلتی تن دهد.
به همین دلیل است که می‌توان این مواضع را نه تحلیل، بلکه «روان‌پریشی سیاسی» نامید؛ جریانی که شکست‌های پی‌درپی غرب را نمی‌بیند، هزینه‌های تحمیل‌شده بر اروپا را نادیده می‌گیرد، و تحقیر آشکار را به الگو و آرزو بدل می‌کند. این وارونگی حقیقت، نه از عقلانیت، که از شیفتگی بیمارگونه به غرب سرچشمه می‌گیرد.
این بیماری فکری، تنها در سطح تحلیل‌های توئیتری و ژورنالیستی باقی نمانده است. در بزنگاه‌های حساس سیاسی، همین نگاه وارونه بر تصمیم‌سازی‌ها سایه انداخته و کشور را با خسارت‌های جبران‌ناپذیر مواجه کرده است. همان‌ها که برجام را «فتح‌الفتوح» خواندند، همان‌ها که برای اینستکس و SPV توخالی جشن گرفتند، همان‌ها بودند که به مردم وعده دادند «اروپا نمی‌گذارد توافق از هم بپاشد». اما نتیجه چه شد؟ اروپا، به‌جای ایستادگی در برابر آمریکا، حتی تعهدات کاغذی خود را هم اجرا نکرد و در نهایت، تبدیل به واسطه فشار بیشتر بر ایران شد.
اینکه جریانی پس از چنین تجربه‌های تلخ، باز هم به جای اعتراف به اشتباه، تحقیر اروپا را بزک می‌کند و برای ایران نسخه «تسلیم و تبعیت» می‌پیچد، نشان از یک بحران جدی در عقلانیت سیاسی آنان دارد. این دیگر خطای محاسباتی ساده نیست، بلکه نوعی «انقطاع از واقعیت» است؛ گویی در ذهن آنان هرچه آمریکا و اروپا انجام دهند-even اگر تحقیر و غارت باشد-باید با واژگانی مثل «عقلانیت» و «واقع‌گرایی» توجیه شود.
چنین وارونگی‌ای پیامد خطرناکی دارد: وقتی شکست و تحقیر را پیروزی می‌نامند، فردا نیز تسلیم و عقب‌نشینی را «تعامل» و «صلح» معرفی خواهند کرد. این همان ذهنیت خودباخته‌ای است که اگر مهار نشود، نه‌تنها تاریخ را تحریف می‌کند بلکه آینده را نیز گروگان می‌گیرد.
بنابراین، سخن از روان‌پریشی سیاسی یک تعبیر ادبی نیست؛ حقیقتی است درباره جریانی که توان درک ساده‌ترین واقعیت‌ها را از دست داده است. غربگرایان حتی از تحقیر آشکار دوستان و متحدان آمریکا درس نمی‌گیرند و آرزو می‌کنند همان صحنه‌ها در ایران هم تکرار شود. این نه عقلانیت، نه تدبیر، بلکه سقوط در گرداب توهم و خودکم‌بینی است.
در نهایت، مسئله فقط تحقیر اروپا یا شکست اوکراین نیست؛ مسئله اصلی، نگاه وارونه‌ای است که در داخل کشور، این تحقیر و شکست را «الگو» و «دستاورد» معرفی می‌کند. جریانی که سال‌ها نسخه وابستگی به غرب را تجویز کرده و کشور را با برجام و اینستکس و وعده‌های پوشالی گرفتار خسارت‌های بی‌شمار ساخت، امروز هم همان خطا را ادامه می‌دهد و به جای اعتراف به شکست، بر وارونه‌نمایی حقیقت اصرار دارد. اما تجربه روشن‌تر از آن است که نیاز به تفسیر داشته باشد: اروپا و اوکراین، هر دو با اعتماد به آمریکا نه امنیت یافتند، نه رفاه، نه عزت؛ تنها چیزی که نصیب‌شان شد، تحقیر، هزینه‌های نجومی و از دست رفتن استقلال بود. ایران اگر بخواهد در همین مسیر گام بگذارد، چیزی جز همان ذلت و خسارت در انتظارش نخواهد بود.
بنابراین، امروز بیش از هر زمان دیگر باید بر این حقیقت تأکید کرد که تنها اتکا به توان ملی، مقاومت فعال و دیپلماسی متوازن با کشورهای مستقل و همسو می‌تواند راه برون‌رفت از فشارها و تهدیدها باشد. نسخه غربگرایان، نه عقلانیت که تکرار تجربه تلخ دیگران است؛ تجربه‌ای که پایانش چیزی جز باخت، تحقیر و وابستگی نخواهد بود.

 
 

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره