سرمقاله خراسان/ دردسر دوگانه سازها

خراسان/ «دردسر دوگانه سازها» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم حامد رحیم پور است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در شرایطی که فضای سیاست داخلی بهسرعت تحت تأثیر بازیهای رسانهای و قطببندیهای هویتی قرار میگیرد، سادهسازیِ مناسبات قدرت به دوگانهسازی میان رهبری و رئیسجمهور خطرِ راهبردی است. آنچه در سخنان اخیر رهبر حکیم انقلاب درباره لزوم استمرار اتحاد و یکپارچگی ملت ایران مطرح شد، واکنشی سنجیده به یک جریانِ فکری و رسانهای است که خواسته یا ناخواسته از شکافافکنیِ داخلی برای پیشبرد اهداف خارجی سود میبرد.رئیس جمهور قبل از سفر به نیویورک با رهبر انقلاب دیدار داشت و قبل از عزیمت ،در فرودگاه هم به صراحت گفت که با کسی که قلدری می کند نمی شود مذاکره کرد.او حتی با بازنشر بیانات رهبر انقلاب که تاکید داشتند:« هیچ ملت باشرفی، مذاکره همراه با تهدید را قبول نمیکند و هیچ سیاستمدار خردمندی آن را تصدیق نمیکند»،تلاش کرد پیام آقا را در بحبوحه رایزنی های دیپلماتیک برجسته سازد،افزون بر این سخنرانی دیروز رئیس جمهور در سازمان ملل،حامل پیامی روشن خطاب به طرف های خارجی و نیز جناح های داخلی بود اما خط دوگانه سازی بین رهبری و رئیس جمهور در فضای رسانه ای دنبال می شود،خطی که دشمن را به بازی کردن در این شکاف القایی به طمع می اندازد.این در حالی است که باید تمایز گذاشت میان نقد سیاسی و پروژه دوگانه سازی برای بهره مندی سیاسی. نقد یک ابزار مشروع در نظام سیاسی است اما تبدیلِ نقد به خطکشیِ تقابلی میان رهبری و رئیسجمهور خطایی است که هزینهاش را جامعه و امنیت ملی میپردازد. همان طور که اشاره شد،رئیس جمهور بر این نکته تأکید داشته است که در برابر قلدرمآبی نمیتوان با خوشباوری وارد مذاکره شد. این موضع از زاویه منافع ملی نه تنها قابل فهم که واجد عقلانیت و مشروعیت است. اما خوانشِ اشتباه و یا حتی بایکوت چنین مواضعی توسط برخی جریان ها میتواند آتشبیار معرکهای شود برای دشمنانی که به دنبال بهرهبرداری از هر نشتی در بدنه ملتاند.
نکته کلیدی در بیانات رهبری، هدفگیریِ جریانها و رویکردهایی بود که حتی تجربه جنگ و سال ها مذاکره را نادیده می گیرند. آنانی که وحدت مردمی را مقطعی میپندارند، از غنیسازی بهعنوان هزینهای زاید سخن میگویند و راهحل را در تسلیم یا پذیرشِ زیادهخواهیهای طرف مقابل میبینند. تقابلسازیِ مصنوعی میان نهادهای حکمرانی دقیقاً این جریان را تقویت میکند. وقتی حملهها به سمت رئیسجمهور نشانهگذاری میشود، نه تنها فضای سیاسی داخلی متشنج میشود، بلکه برای مخالفانِ موقعیتی فراهم میآید تا از اهرم شکاف استفاده کرده و مطالبات و نفوذ خود را پیش ببرند.
هر واگراییِ میان رأسهای نظام میتواند هزینههایی را در پی داشته باشد مثل کاهش ظرفیت دیپلماسی کشور برای پیشبرد اهداف ، کاهش انسجام اجتماعی در بزنگاههای بحران و القای این تصور که منافع ملی متغیر و آسیبپذیر است. در مقابل، زبانِ مشترکِ منافع ملی و تاکید بر همافزایی میان نهادها، نه تنها دیوارههای دفاعیِ داخلی را مستحکم میسازد، بلکه مانع از بهرهبرداریِ دیپلماسی خصمانه میشود.
بنابراین وظیفه روشن نخبگان رسانهای و سیاسی این است که به جای دامنزدن به تنشها، روایتها را در مسیر تقویت انسجام و مسئولیتپذیری هدایت کنند. برجستهسازی تفاهمها، تبیین اختلافات سازنده و پرهیز از دامنزدن به روایتهای دوقطبی ساز. این رویکرد به معنای پنهان کردن اختلافنظرها نیست، بلکه حفظ فضایی عقلانی و هدفمند برای حل آنهاست. تقابلسازیِ ساختگی جز خدمت رساندن به پروژههای بیگانه و تسهیلِ استراتژیِ فشارِ حریف ثمری ندارد. اگر میخواهیم ایران در عرصههای منطقهای و بینالمللی قدرتمند و مؤثر باقی بماند، بیش از هر زمان دیگری به اجماعی منطقی و بهدور از هیاهو نیازمندیم.