
سرمقاله فرهیختگان/ چند واقعیت دربارۀ ماشه

فرهیختگان/ «چند واقعیت دربارۀ ماشه» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم مسعود فروغی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
10 سال پیش در چنین روزهایی بحث بر سر این بود که وقتی به 1404 رسیدیم، سبد تحریمهای بینالمللی علیه ایران- که امضای شورای امنیت سازمان ملل را داشت- برای همیشه از روی حافظه روابط بینالملل حذف میشود و غروب برجام تبدیل به طلوع اقتصاد ایران میشود. حد فاصل تیرماه 94 تا دیماه همان سال که میخواست برجام اجرایی شود، هزاران مطلب تولید میشد درباره اینکه وقتی به مهر 04 برسیم روزگار به کل تغییر میکند. اما آنچه در حال وقوع است با آن تصویر گلوبلبل تفاوت زیادی دارد. این متن اما کیفرخواست امضاکنندگان و تهیهکنندگان برجام نیست و نمیخواهد مقصران را معرفی کند. این موضوع از حیث ملی و تاریخی البته مهم است و به جایش باید وارسی شود. نه برای یقهگیری و سرکوفت زدن که فایدهای ندارد، بلکه برای یادگرفتن از تاریخ و ثبت واقعیتها.
آنطور که از شواهد پیداست نیت طرف غربی به اجرا در آوردن مکانیسم ماشه برجام و بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران است. 6 قطعنامه که شبیه همین تحریمهای فعلی آمریکا، داد و ستد با ایران را عادی نمیداند. سؤال روز سیاسی اما این است که مسیر طی شده ایران در ماههای اخیر برای جلوگیری از اجرای ماشه چه بوده و حرف حساب طرف غربی چیست. برای پاسخ به این سؤال باید به زمینه تاریخی فعلی از حیث امنیتی و سیاسی توجه کرد. تحولاتی که نشاندهنده حساسیت سیاسی جزئیات رخ داده است و روایتی که تأمینکننده منافع ملی و براساس فکتهای دقیق باشد، ضرورتی انکار ناپذیر است. اما واقعیت چیست؟
جمعبندی ایران در ماههای اخیر بر اساس دو راهبرد کلان سازماندهی شده بود؛ اول حفظ انسجام داخلی برای تقابل با زیادهخواهی طرف غربی که تصور میکرد موقعیت تاریخی برای ضربه به ایران پیدا کرده است، دوم تلاش برای توقف فرایند اجرای مکانیسم ماشه، بهطوریکه ابزارهای واقعی سیاسی و فنی در خدمت دیپلماسی پیچیده پشتصحنه قرار گرفت. آنگونه که دادههای دقیق نشان میدهد میز مذاکرات برای دستیابی به این هدف با چندین ایده بینالمللی شکل گرفت و ایران از حداکثر انعطاف سیاسی برای دستیابی به نتیجه استفاده کرد. بر اساس افکارسنجیهای متقن و علمی جامعه ایران ضمن حمایت از دستیابی به یک توافق سیاسی، مقابله با زیادهخواهی دشمن و کوتاهنیامدن از منافع کشور را مهم میداند. نتایج این افکارسنجیها و جمعبندی وضعیت سیاسی داخلی ایران نشان میداد رسیدن به توافق با هر شرایطی از حیث ازدسترفتن سرمایههای ایران حمایت حداکثری نداشت؛ اما در صورت تأمین منافع کشور و حفظ امنیت و تمامیت ارضی توافق حمایت خوبی داشت. برایناساس کشورهای مختلف تلاش میکردند با ارائه پیشنهادهایی در تحولات ماههای اخیر نقشآفرینی کنند که میتوان بر اساس دو محور آنها را دستهبندی کرد؛ اول مسئله مواد غنی شده ایران و دوم مذاکره با آمریکا. در تعیینتکلیف مسئله اول توافق فنی با آژانس متغیر مهم و حیاتی محسوب میشد. به خصوص برای اینکه مصوبه مجلس در واکنش به حمله آمریکا به تأسیسات هستهای، همکاری با آژانس را از وضعیت قبلی خارج کرده بود. در محور دوم هم تفاوت مواضع علنی و واقعی آمریکاییها متغیر قابلتوجه است.
جمعبندی ایده کلان ایران برای بررسی پیشنهادهای مختلف برای جلوگیری از اجرای ماشه هم دو پایه اصلی داشت؛ نتیجه مذاکرات در میز مذاکره معلوم میشود و تحمیل خواستههای فرامتنی ممکن نیست و دیگر اینکه ایران حاضر است نهایت انعطاف ممکن برای دستیابی به توافق را به میدان بیاورد. برای همین در واکنش به پیشنهاد فرانسه برای توافق با آژانس، توافق قاهره با حفظ کلی چهارچوب قانون مجلس عملیاتی شد که در صورت اجراییشدن ماشه، نابود میشود. همینطور ایران پیشنهادها برای تبادل مواد غنی شده 60 درصد با مقدار متفاوتی از مواد 20 درصد را رد نکرد و قابلمذاکره دانست. ایران همچنین مذاکره مستقیم با 1+5 را قبول داشت و آماده بود در ازای منتفیشدن قطعی ماشه نه تعویق آن، امتیازهایی بدهد. اما اروپاییها در حین روند مذاکرات با تغییر خواستهها از طرح مسئله محدودیت موشکی ایران و مسائل اینچنینی مؤلفههایی به میز مذاکرات اضافه کردند. در حالی خواسته طرف مقابل اضافه میشد که در مقابل فقط بررسی ماشه 6 ماه عقب بیفتد و بهطورکلی منتفی نشود. در چنین شرایطی عقل سالم سیاسی تندادن به خواسته غربیها را ممکن نمیدانست و نمیداند. درواقع اروپاییها در مسیر مذاکرات اخیر پیشنهادهایی برای قبولنکردن به ایران میدادند نه توافق. حداقل سه ایده مطرح شده از سمت اروپا در نهایت به نقطهای شبیه به این رسید. محدودیت موشکی ایران که ستون قدرت دفاعی کشور است، همزمان با تحویل مواد غنیشده 60 درصد ایران، اساساً قابلمذاکره هم نبود. درحالیکه اگر محدوده پیشنهادها به نحوه تبادل مواد غنیشده و تعاملات آینده ایران با آژانس مربوط میشد، امکان توافق بود. در یک جمعبندی کلی و بر اساس بررسی همه تحولات داخلی و خارجی رفتار طرف مقابل بر اساس یک ایده کلی قابلتحلیل است، آنها تصور میکردند ایران در موقعیتی قرار دارد که پیشنهادهای ضعیف را میپذیرد. فرضی که با کنشهای غلط برخی سیاسیون داخلی مثل آنچه درباره ضرورت مذاکره مستقیم پزشکیان و ترامپ مطرح شد، قوام بیشتری گرفت. حالا با گذشت زمان راحتتر از قبل میتوان در مذمت هر کنش سیاسی که آرایش داخلی ایران در تقابل با دشمن را شکننده و قابل شکست نشان دهد، سخن گفت. چه آنهایی که مذاکرهکننده را متهم به خیانت و وابستگی میکنند و چه آنهایی که نسخههای تحقیرآمیز مینویسند.