سرمقاله سازندگی/ آموزش نابرابر

روزنامه سازندگی/ «آموزش نابرابر» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم پروانه مافی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
همواره مسئولان از «عدالت آموزشی» سخن میگفتند اما این روزها در عمل حتی آمار و ارقام هم فریاد میزنند که مدرسه به مکانی برای تفکیک طبقات و تثبیت نابرابریها تبدیل شده است. کنکور ۱۴۰۴ مثال روشنی از این وضعیت است؛ دادههای رسمی نشان میدهد که در میان رتبههای برتر، مدارس استعدادهای درخشان (تیزهوشان) سهمی ۷۸ درصدی، مدارس غیرانتفاعی ۱۰ درصد و مدارس نمونه دولتی تنها ۸ درصد دارند، در حالی که مدارس دولتی عادی نمایندهای در جمع برترینها ندارند. این ارقام تلخ بهروشنی میگوید که رقابت از اساس ناعادلانه است. چگونه میتوان انتظار داشت که نوجوانی از روستای خاش یا شادگان که با کلاس چادری و معلم نوبتی تحصیل میکند با دانشآموزی که سالانه صد میلیون یا بیشتر شهریه میپردازد، در یک رقابت مشترک قرار گیرد؟
همین هفته خبرگزاریها از قول احمد محمودزاده، رئیس سازمان مدارس غیردولتی، سقف شهریه سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۵ را ۲۰ تا ۱۴۵ میلیون تومان اعلام کردند. سخنگوی آموزش و پرورش اعتراف کرد که برای خدماتی نظیر ناهار و سرویس، مدارس با خانوادهها توافقات جداگانه دارند و این یعنی هزینه واقعی به مراتب بیشتر از شهریه مصوب است. مسئولان میگویند فقط «۲ درصد» از مدارس غیرانتفاعی بیش از ۱۰۰ میلیون تومان میگیرند اما همین درصد ناچیز در عمل موتور تولید رانت آموزشی است. افزایش این شهریهها بسیاری از خانوادهها را از آموزش باکیفیت محروم کرده و نتیجه را در آمار ورود به دانشگاهها میبینیم: سهم دهکهای پایین از ورود به دانشگاههای برتر کمتر از ۱۰ درصد است.
نابرابری آموزشی فقط به دیوار کلاس و هزینه کتاب محدود نمیشود. در برخی مناطق، تنها یک مدرسه کانکسی برای ۵ یا ۶ روستا وجود دارد و بچهها ناچارند هر روز مسیری طولانی را طی کنند؛ یک فعال اجتماعی میگوید بسیاری از آنان به دلیل سوءتغذیه با دلدرد و ضعف عمومی مواجهاند. وقتی وزارت بهداشت هم میپذیرد که طرح «صبحانه مدارس» تنها در یک مدرسه موفق شده است باید پذیرفت که این بحران تغذیه، ظرفیت شناختی و یادگیری دانشآموزان را کاهش میدهد.
از سوی دیگر، نتایج آزمون بینالمللی تیمز ۲۰۲۳ نشان میدهد که دانشآموزان ایرانی در علوم پایه چهارم با میانگین ۴۳۲ بسیار پایینتر از حد متوسط جهانی (۵۰۰) قرار دارند. در پایه هشتم نیز میانگین علوم ۴۱۹ بوده و فقط از معدودی از کشورها بهتر است. مدیر مرکز ملی مطالعات تیمز و پرلز میگوید حدود ۴۱ درصد دانشآموزان به حداقل یادگیری نمیرسند و بخشی از این ضعف به عدم سرمایهگذاری در عدالت آموزشی برمیگردد. وقتی کیفیت یادگیری اینقدر پایین است، کنکور صرفاً وضعیت را عیان میکند؛ دانشآموزان مدارس عادی، قبل از رسیدن به رقابت، از بازی حذف شدهاند.
در همه این سالها، بار اصلی آموزش بر دوش معلمانی بوده که از نظر اقتصادی و اجتماعی در تنگنا قرار دارند. اما حقوق معلمان پاسخگوی نیازهای حداقلی نیست و بسیاری از آنان مجبورند برای تأمین معیشت، شغل دوم و سوم داشته باشند.
در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت که معلم با انگیزه و خلاقیت در کلاس حاضر شود؟ این چرخه فرسایش، نیروی انسانی آموزش و پرورش را تحلیل میبرد و بسیاری از معلمان توانمند را به مهاجرت یا خروج از سیستم سوق میدهد.
بحران بازماندگی از تحصیل نیز رو به تشدید است. معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در نشست «بازماندگی تحصیلی» اعلام کرد که تا اردیبهشت ۱۴۰۴ بیش از ۱۵۲ هزار کودک ۶ تا ۱۱ سال بازمانده از تحصیل شناسایی شدهاند و بیش از ۱۳۰ هزار نفر اصلاً سابقه ثبتنام در مدرسه ندارند. فقط ۲۹ هزار نفر از این کودکان جذب مدرسه شدهاند. بیشتر این کودکان در استانهای سیستانوبلوچستان، تهران، خراسان رضوی و خوزستان زندگی میکنند. دلایل بازماندگی شامل فقر، مهاجرت، دوری از مدرسه و حتی تعصبات خانوادگی است. وقتی یک میلیون کودک ایرانی در حسرت کلاس درساند، عدالت آموزشی به یک رویای دوردست تبدیل میشود.
معتقدم راهحل این بحرانها تنها در اصلاح سطحی سیاستها نیست؛ ما نیازمند دستور کار ملی عدالت آموزشی و توسعه انسانی هستیم. باید کف یادگیری را بالا برد تا هر کودک، صرفنظر از محل زندگی، به مهارتهای پایه و تغذیه مناسب دسترسی داشته باشد. سرمایهگذاری در معیشت و منزلت معلمان باید اولویت یابد تا آنان با انگیزه و قدرت باقی بمانند. شکاف بین مدارس باید با تخصیص هدفمند منابع به مناطق محروم کاهش یابد؛ آمار نشان میدهد که سهم دهکهای پایین از ورود به دانشگاههای برتر به کمتر از ۱۰ درصد رسیده است و ادامه این روند، شکاف طبقاتی را عمیقتر میکند.
در نهایت، مدرسه باید به مکانی برای رشد و مشارکت تبدیل شود نه پلهای برای ارتقای طبقات برخوردار. اگر آموزش را بهعنوان سرمایهگذاری ملی ببینیم باید همه بخشها- سلامت، تغذیه، مسکن و اقتصاد- را درگیر کنیم. در غیر این صورت همانگونه که یکی از نمایندگان مجلس هشدار داد، مدرسههای ما به «نظام کاست و طبقاتی ساسانیان» شبیه خواهند شد. پایان دادن به این وضعیت نه فقط مسئولیت دولت بلکه وظیفه همه ماست.