صبح نو مطرح کرد: قطبیساز

صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مجموعه سخنان روحانی در ایام اخیر شکاف آفرین و مغایر با اتحاد مقدس بود
حسن روحانی در سالهای فعالیت سیاسی بارها اظهاراتی را مطرح کرده که موجب ایجاد دوقطبی در کشور شده و به نوعی شکاف ساز بوده است. برای مثال روحانی در دوران ریاستجمهوری برای هر مشکل کشور، شورای عالی، ستاد ملی یا اختیارات فراقوهای طلب میکرد و با محفلی کردن حکمرانی به دنبال شکاف سازی بود. این موارد بارها موجب ایجاد شکاف در جامعه و حواشی بسیاری شد. سکاندار دولتهای یازدهم و دوازدهم که کارنامه آن هنوز از حافظه مردم پاک نشده، اخیرا ویدویی حدودا نیم ساعته در جمع برخی از مشاوران خود منتشر کرد که در آن به برخی موضوعات به ویژه ابعاد جنگ تحمیلی اخیر میپردازد. حسن روحانی در بخشی از صحبتهای خود میگوید: «آنکه نظر و فکر مردم است، باید به بیرون و مسلمانان و منطقه هم کمک کنیم، خوب است. اما اگر دلسوزیای که نسبت به دیگران منتهی شود به خانمانسوزی برای این ملت ایران، اینکه غلط است و درست نیست. ما باید به فکر ملت خودمان باشیم در قدم اول». البته مشخص نیست منظور روحانی از دلسوزی برای مردم منطقه و دیگر مسلمانان دقیقا چیست؛ اما ظاهر امر نشان میدهد مقصود او از دلسوزی برای مردم منطقه، نوعی حمله کنایه آمیز به سیاست منطقهای ایران باشد. اینکه روحانی با سابقه حضور در قامت دبیری شورای عالی امنیت ملی و سابقه ۸ ساله در قامت رئیس جمهور، هنوز اهمیت داشتن استراتژی مشخص در منطقه را درک نکرده و کماکان آن را به باد انتقاد میگیرد، امری تعجب برانگیز است. در روزهایی که جامعه ایران پس از پایان جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، جلوهای از وحدت و همبستگی ملی را به نمایش گذاشته است، سخنان اخیر حسن روحانی بار دیگر بحثی قدیمی را زنده کرد؛ بحث نسبت میان «ملت» و «حاکمیت» و تکرار همان دوگانهای که در سالهای گذشته بارها موجب شکاف سیاسی در کشور شده است. روحانی در اظهارات تازه خود گفت که «مردم در جنگ کنار ایران ایستادند، نه کنار حاکمان.» جملهای که به سرعت بازتاب وسیعی یافت و با واکنشهای انتقادی فراوان روبهرو شد. آنچه در این میان اهمیت دارد، نه صرفاً یک اظهار نظر سیاسی، بلکه بازخوانی ذهنیتی است که همواره میان «ایران» و «جمهوری اسلامی» مرز میگذارد و ناخودآگاه به تفکیک میان مردم و ساختار سیاسی دامن میزند
تناقض میان شعار انسجام و رفتار قطبی
حسن روحانی در سالهای فعالیت سیاسی خود بارها بر لزوم وحدت ملی تأکید کرده است. او در سال ۱۳۹۵ گفته بود: «ما همه زیر یک چتر هستیم و چندپاره کردن جامعه امکانپذیر نیست.» با این حال، مواضع اخیر او در تضاد با همین رویکرد قرار دارد. در حالیکه روحانی از انسجام سخن میگوید، اظهاراتش عملاً موجب دوگانگی در افکار عمومی میشود و فضای سیاسی را به سمت قطبیسازی سوق میدهد.
این تناقض مزمن در رفتار سیاسی او تازگی ندارد. در دوران ریاستجمهوری نیز بارها دیده شد که روحانی از «وحدت» سخن گفت، اما در عمل، از فضای دوگانه میان «دولت و منتقدان»، یا «تندرو و میانهرو» بهرهبرداری سیاسی کرد.
برداشت نادرست از رابطه مردم و حاکمیت
در واکنش به اظهارات اخیر روحانی، بسیاری از تحلیلگران یادآور شدند که مردم در جنگ اخیر، نه در کنار فرد یا جناح خاص، بلکه در کنار «ایران» ایستادند؛ و ایران در این معنا، مجموعهای از ملت، نیروهای مسلح، دولت و رهبری است.
از آغاز جنگ تحمیلی تا امروز، آنچه ملت ایران را در میدان حفظ کرده، همین همپیوندی میان مردم و نظام بوده است. در شب عاشورای جنگ اخیر، از جنوب تا شمال کشور، شعار واحد «ایران قوی» طنینانداز شد و هیچ تفکیکی میان «ایران» و «جمهوری اسلامی» وجود نداشت. واقعیت این است که مردم، همانطور که در دوران دفاع مقدس نشان دادند، از سرزمین و هویت خود دفاع میکنند؛ و این هویت، از متن انقلاب و نظام سیاسی آن جدا نیست.
به بیان دیگر، اگرچه ممکن است مردم از برخی عملکردها ناراضی باشند، اما در بزنگاههای تاریخی، میان «نقد عملکرد» و «اصل حاکمیت ملی» تمایز قائل میشوند. نادیدهگرفتن این تفاوت، تحلیل را از واقعیت جامعه ایران دور میکند.
سیاست خارجی در خدمت رقابت داخلی
روحانی در ماههای اخیر، در سخنانی دیگر نیز با لحنی انتقادی به سیاست منطقهای جمهوری اسلامی پرداخت و گفت: «دلسوزی نسبت به دیگران اگر منجر به خانمانسوزی ملت ایران شود، غلط است.» ظاهر این جمله بر منافع ملی تأکید دارد، اما در عمل، به گونهای تعبیر شد که گویی سیاست منطقهای کشور، تهدیدی برای منافع داخلی است.
روحانی بهخوبی میداند که سیاست منطقهای ایران بر مبنای ضرورتهای امنیت ملی شکل گرفته است. حضور فعال در محور مقاومت، بهویژه پس از تجربه جنگهای نیابتی و تحریمهای فشرده، صرفاً یک انتخاب ایدئولوژیک نبوده بلکه راهبردی دفاعی برای حفظ امنیت ملی بوده است. با این حال، او این سیاست را از زاویهای انتقادی مطرح میکند که بیشتر با رقابتهای سیاسی داخلی همخوانی دارد تا تحلیلهای امنیتی. به همین دلیل است که بسیاری از ناظران معتقدند اظهارات روحانی، بیش از آنکه هدف راهبردی داشته باشد، تلاشی است برای بازسازی موقعیت سیاسی شخصی او در فضای پساجنگ.
پروژه بازسازی چهره سیاسی روحانی
پس از پایان دولت دوازدهم، حسن روحانی تا مدتها سکوت اختیار کرده بود، اما از ابتدای امسال با حضور فعال در فضای مجازی و اظهارنظرهای منظم درباره سیاست داخلی و خارجی، عملاً به صحنه بازگشته است. تحلیلها نشان میدهد او در حال بازتعریف جایگاه خود در سپهر سیاسی کشور است؛ بهگونهای که تلاش دارد از خود چهرهای منتقد اما «درونسیستمی» ارائه دهد.
با این حال، آنچه تاکنون از مواضعش دیده میشود، بیشتر بازتولید همان گفتمان دوگانهساز گذشته است. گفتمانی که میان «ملت و حاکمیت»، «مذاکره و مقاومت» یا «ایران و انقلاب» فاصلهگذاری میکند. چنین رویکردی، اگرچه در کوتاهمدت ممکن است موجب جلب توجه شود، اما در بلندمدت به انسجام ملی آسیب میزند.
مردم و معیار همراهی
روحانی در حالی می گوید که مردم کنار چنین حاکمانی نمیایستند؛ که تجربه نشان داده مردم ایران در بحرانهای واقعی، همواره در کنار کسانی ایستادهاند که امنیت، استقلال و عزت ملی را محور تصمیمهای خود قرار دادهاند.
اگر مردم در مقاطعی از برخی سیاستمداران فاصله گرفتهاند، دلیل آن عملکرد ضعیف و ناکارآمدی بوده، نه اصل ساختار. مردم از سیاستمدارانی حمایت میکنند که در سختترین شرایط، صادقانه در خدمت کشور باشند، نه کسانی که از دل بحرانها برای رقابت سیاسی بهرهبرداری میکنند.
در واقع، همانطور که روحانی گفته، مردم کنار «چنین حاکمانی» نمیایستند؛ اما مصداق این جمله دقیقاً بر کسانی صدق میکند که در روزهای دشوار اقتصاد و سیاست خارجی، بهجای تصمیمسازی قاطع، مسئولیت را به گردن دیگران انداختند و امید خود را به وعدههای بیرونی گره زدند.
پرهیز از بازتولید شکافها
ایران در شرایطی قرار دارد که بیش از هر زمان دیگر به انسجام نیاز دارد. دشمنان خارجی، بر روی شکافهای اجتماعی و سیاسی حساب باز کردهاند و هر سخن یا موضعی که به این شکافها دامن بزند، عملاً در جهت منافع آنان است.
سخنان روحانی اگرچه ممکن است از سر دلسوزی یا نقد گفته شود، اما در عمل، به همان فضای دوگانهای دامن میزند که در سالهای گذشته بخش زیادی از سرمایه اجتماعی کشور را فرسوده است. سیاستمداران باتجربه بهتر میدانند که در دوران پساجنگ و فشار خارجی، مسئولیت گفتار، سنگینتر از همیشه است.
روحانی در سخنانش از انسجام سخن میگوید، اما لحن و گزینش واژگان او ناخواسته به بازتولید دوقطبیها منجر میشود. جامعه ایران امروز از مجادلههای سیاسی خسته است و در میدان جنگ و تحریم نشان داده که در دفاع از کشور، از مرز جناحها عبور میکند.
در چنین شرایطی، انتظار از چهرههایی چون حسن روحانی آن است که بهجای افزودن بر شکافها، در ترمیم آنها بکوشند. وحدت ملی نه با شعار، بلکه با صداقت در پذیرش مسئولیتها و پرهیز از تقابلهای سیاسی بهدست میآید.
مردم ایران کنار حاکمانی میایستند که به جای تقسیم جامعه، بر ظرفیتهای مشترک آن تکیه کنند؛ و شاید بزرگترین خدمت امروز به ملت، بازگشت به همین روحیه جمعی باشد که در سختترین روزها، ایران را پابرجا نگه داشته است.
نباید فراموش کرد که در شرایط فعلی، آن چیزی که کشور را بار دیگر به جنگ نزدیک میکند، ساخت دوقطبیهای کاذب در داخل کشور است که همانند تیری بر قلب وحدت شکل گرفته در فضای پساجنگ عمل خواهد کرد. تقویت دوگانههایی مانند جنگ و مذاکره یا امت و مردم، موجب افزایش اختلافات داخلی و شکلگیری دعواهای سیاسی کاذب بین مردم، فعالان رسانهای و نخبگان و سیاستمداران میشود. درحالی که شرایط کنونی، هیچ جز تمرکز بر اقدامات و تحرکات دشمن اهمیت ندارد.
بدیهی است که از بین رفتن انسجام داخلی و شکلگیری دوگانههای کاذب، دقیقا بازی در همان زمینی است که دشمن طراحی کرده و میتواند احتمال جنگ مجدد را افزایش دهد. به بیان دیگر این بار اگر دشمن بخواهد اقدامی علیه امنیت ملی کشور انجام دهد، مهیا بودن فضای داخلی یکی از شروط اصلی آن خواهد بود؛ لذا از هیچ تلاشی برای رسیدن به این هدف دریغ نمیکند.