نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

مقام سابق اطلاعاتی اسرائیل: تل‌آویو باید از توافق هسته‏‌ای با ایران حمایت کند

منبع
هم ميهن
بروزرسانی
مقام سابق اطلاعاتی اسرائیل: تل‌آویو باید از توافق هسته‏‌ای با ایران حمایت کند

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

دنی سیترینوویچ، کارشناس برنامه خاورمیانه در اندیشکده شورای آتلانتیک است. او همچنین در دانشگاه رایشمن اسرائیل، کارشناس مؤسسه سیاست و راهبرد است. او ۲۵ سال در سمت‌های مختلف، در اطلاعات ارتش اسرائیل مشغول بوده؛ از جمله به عنوان رئیس میز ایران در بخش تحلیل و پژوهش و نیز به عنوان نماینده این بخش در ایالات متحده آمریکا.

او چندی پیش، در تحلیلی، به عنوان یک اسرائیل، دستاوردها و نتایج جنگ ۱۲ روزه را برای اسرائیل بررسی کرد و در این بررسی چنین نتیجه گرفت که بهترین راه برای اسرائیل در مقطع کنونی همین است که از توافق هسته‌ای بین ایران و غرب حمایت کند و مشخصاً جنگ دوباره با ایران، گزینه مطلوبی نخواهد بود. مواضع او، البته مواضع یک اسرائیلی است؛ آن هم کسی که سال‌ها در ساختار نظامی، اطلاعاتی و امنیت اسرائیل مشغول به کار بوده است.

بدیهی است که این مواضع و اساساً خاستگاه آن‌ها، مورد تأیید نیست؛ اما در واقع، درست به دلیل همین سابقه است که روایت و نگاه او از وضعیت تنش‌ها بین ایران و اسرائیل، قابل‌توجه می‌شود؛ به‌خصوص وقتی که برخلاف رویکردی که به نظر می‌رسد در ساختار اسرائیل هوادار بیشتری داشته باشد، او معتقد است در شرایط فعلی، اسرائیل باید حامی تعامل طرف‌های غربی با ایران باشد و بلکه حرکتش به سمت درگیری نظامی دوباره با ایران، بیش از سود برایش ضرر به همراه خواهد داشت و مشخصاً ممکن است به روابطش با دیگران نیز آسیب بزند. ترجمه تحلیل این کارشناس اسرائیل را در ادامه می‌خوانید.

بعد از پایان جنگ ۱۲ روزه ماه ژوئن بین ایران با اسرائیل و ایالات متحده، رهبران اسرائیل دستاوردهای جنگ و «پیروزی» مورد ادعا بر تهران را به جشن نشستند. مقامات ارشد امنیت اسرائیل ادعا کردند ایران دیگر کشوری در آستانه تهدید هسته‌ای نیست، نمی‌تواند سلاح هسته‌ای بسازد و هر تلاشی برای بازسازی برنامه هسته‌ای‌اش منجر به حمله‌ای دوباره از سوی اسرائیل خواهد شد. در نتیجه این فرض، رهبران اسرائیل سیاستی را در پیش گرفتند که بر اساس آن، با هر گونه توافق دیپلماتیک در آینده با تهران مخالفت می‌کنند.

در سایه این سیاست، اسرائیل فشار قابل‌توجهی بر تروئیکای اروپایی، یعنی بریتانیا، فرانسه و آلمان آورد تا سازوکار اسنپ‌بک را فعال کنند، به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا فشار آورد تا هر گونه ابتکار دیپلماتیک در رابطه با ایران را پس بزند و از همه مهم‌تر، به تهدید ایران ادامه داد. به عبارت دیگر، همان سیاستی که اسرائیل پیش از جنگ پیش گرفته بود، بعد از جنگ هم موضوعیت دارد، چنان که اسرائیل به دنبال حفظ فشار حداکثری بر ایران است.

موضع اسرائیل، در تضاد با موضع دولت ایالات متحده و نیز موضع کشورهای تروئیکای اروپایی است. آن‌ها به دنبال احیای مذاکرات دیپلماتیک با ایران هستند، اما شرایطی را تحمیل می‌کنند که مقامات ایران در این مقطع نمی‌توانند بپذیرند، از قبیل دست‌کشیدن از حق ایران برای غنی‌سازی اورانیوم در خاکش یا محدودکردن برد موشک‌ها.

از این رو، بدون توافق هسته‌ای، خطر راه‌افتادن دوباره جنگ وجود دارد و این بار ممکن است این جنگ به ورطه جنگی فرسایشی فرو بغلتد که فشار اقتصادی را بر اسرائیل افزایش خواهد داد و هر گونه بهبود بالقوه در موضع راهبردی اسرائیل را به خطر خواهد انداخت؛ به‌علاوه، وضعیت فعلی این احتمال را بالا می‌برد که ایران در نهایت تصمیم بگیرد به سمت تسلیحات هسته‌ای حرکت کند تا آینده خود را تضمین کند و درون سیستم، روزبه‌روز افراد بیشتری ادعا می‌کنند که گزینه دیگری وجود ندارد.

خطرات شرایط پس از جنگ
پیش و بیش از هر چیز، به گفته مقامات ارشد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران همچنان میزان قابل‌توجهی مواد غنی‌شده ۶۰ درصدی بعد از جنگ دارد و همین‌طور ظرفیت غنی‌سازی نیز، به واسطه سانتریفیوژهایی که در سایت‌های غنی‌سازی در ایران نصب نشده بودند. گستره آسیب به این‌ها، هنوز مشخص نیست؛ در نتیجه، به لحاظ نظری، ایران هنوز می‌تواند بر پایه مواد غنی‌شده‌ای که اکنون در ایران هستند، تا سطح ۹۰ درصد غنی‌سازی کند، حتی بدون اینکه سایت‌های نطنز و فردو را دوباره فعال کند. تنها راه برای تضمین اینکه ایران از همان مواد غنی‌شده استفاده نخواهد کرد، بازگرداندن نظارت معنادار بر سایت‌های هسته‌ای توسط بازرسان آژانس است که به واسطه جنگ ایران را ترک کردند و حالا این سایت‌ها بدون نظارت هستند.

بدون توافق و بدون حضور میدانی بازرسان، اسرائیل و باقی دنیا تنها به اطلاعاتی تکیه دارند که از ایران جمع‌آوری می‌‌شود و توضیح می‌دهد ایران در آن سایت‌ها مشغول چه کاری است؛ با این حال، معلوم نیست چنین اطلاعاتی در کار باشد. حتی اگر باشد و برسد هم ممکن است در معرض تفاسیر متفاوت قرار گیرد؛ از این رو، حضور بازرسان در محل اجازه درکی بهتر را از آنچه در برنامه هسته‌ای ایران رخ می‌دهد خواهد داد. مشکل این است که بدون توافق هسته‌ای که فعلاً به هیچ وجه در دیدرس نیست، ایران با بازگشت این بازرسان موافقت نخواهد کرد و اتکا صرفاً به محتوای اطلاعاتی خواهد بود، با همه پیچیدگی‌هایی که با چنین اتکای صرفی خواهد آمد.

اما مواد غنی‌شده در ایران، تنها مسئله‌ای نیستند که دستاوردهای اسرائیل در این جنگ را تهدید می‌کنند. ایران اخیراً شروع به بازسازی گسترده ظرفیت‌های موشکی زمین به زمین خود کرده است؛ از جمله با مجموعه‌ای آزمایشات که ظاهراً با هدف بهبود ظرفیت پرتاب ایران در مواجهه با جنگی دوباره با اسرائیل انجام شده‌اند. همزمان، تهران با جدیت مشغول احیای سیستم‌های دفاع هوایی خود است که در جنگ آسیب دید و با این دغدغه انجام می‌‌شود که جنگ بین اسرائیل و ایران به زودی دوباره به راه خواهد افتاد.

این حرکات، آنچه را اسرائیل در جنگ حاصل کرد، تضعیف می‌کنند و فراتر از هر چیز، نشانه ناتوانی در ممانعت از این هستند که ایران ظرفیت‌های متعارف خود را باز بسازد.

مسئله اختلافات داخلی در میان مقامات ایران هم هست، بین محافظه‌کارترها و میانه‌روترها. شایان توجه است که پس از جنگ، بحث داخلی بر سر این تشدید شد که در موضوع گفت‌وگو با غرب، چه سیاستی باید در پیش گرفت؛ البته مقامات ایران بر سر این خواسته که غنی‌سازی در خاک ایران باید ادامه یابد متحد هستند و همچنان حاضر نیستند برنامه موشکی را محدود کنند، اما عناصر میانه‌روتر، از قبیل رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان به نظر متوجه این هستند که بعد از جنگ، تنها راه برای احیای اقتصاد ایران، رفع تحریم‌هاست، از طریق توافق.

از این رو، این احتمال هست که پس از جنگ، شرایطی ایجاد شده باشد که منجر به توافق شود، با اعمال شرایطی که مانع از ساخت بمب هسته‌ای از سوی ایران در آینده خواهد شد و تضمین خواهد کرد ایران نمی‌تواند ظرفیت‌های غنی‌سازی در ابعاد صنعتی را در آینده برپا کند. چنان که ذکر شد، ایران هنوز به لحاظ اصولی حاضر است ظرفیت‌های غنی‌سازی در خاک خود را به میزان قابل‌توجهی محدود کند.

اسرائیل، البته با هر گونه توافق که اجازه رفع تحریم‌ها را بدهد، مخالف است؛ با این حال، باید به خاطر داشته باشیم که بدون توافق، با تهدیدهای موجود اسرائیل برای ازسرگیری جنگ و نگرانی‌های عمیق در ایران مبنی بر اینکه اسرائیل قصد دارد دوباره به ایران حمله کند، احتمال تشدید تنش به‌شدت بالاست، خواه این تشدید تنش، با «حمله پیش‌گیرانه» از سوی ایران و با سوءمحاسبه باشد، یا با حمله‌ای از سوی اسرائیل که اگر ایران به دنبال بازسازی برنامه هسته‌ای برود، کلید بخورد.

ظاهر ماجرا این است که اسرائیل سوار بر موج دستاوردهای کارزار پیشین، تعللی برای ازسرگیری جنگ نخواهد کرد؛ جنگی که به او اجازه خواهد داد «کار را تمام کند»؛ اما ازسرگیری جنگ، خطراتی مهم برای اسرائیل هم خواهد داشت. اول، لازم است به خاطر داشته باشیم که به‌‌رغم ادعاهای مقامات ارشد اسرائیل، اسرائیل نبرد با ایران را نبرد. دستاوردهای مهمی داشت اما چنان که اشاره شد، ایران نه‌تنها ظرفیت‌های هسته‌ای خود را حفظ کرد، بلکه در طول جنگ، توانست مناطق متعددی در اسرائیل را هدف قرار دهد و آسیبی جدی ایجاد کند، با این که نقطه شروع اسرائیل در جنگ برایش بهینه بود.

ایرادات فرضیات درباره جنگ دوباره
به‌علاوه، اگر کارزار علیه ایران دوباره شروع شود، به نظر می‌رسد شرایط اولیه این بار برای اسرائیل کمتر مناسب باشد. حتی اگر اسرائیل کارزاری دیگر را به راه بیاندازد، معلوم است که ایران آمادگی بهتری برای چنین کارزاری خواهد داشت، در سایه درس‌هایی که ایران از جنگ پیشین آموخته و تلاش‌هایش، به‌خصوص در حوزه سیستم‌های موشکی، برای استفاده از این درس‌ها در جهت بهبود توانایی‌اش در مقابله با تهدید اسرائیل.

علاوه بر این، معلوم نیست اسرائیل بتواند انتظار داشته باشد، همان قدر کمک از دولت ایالات متحده بگیرد که در کارزار پیشین گرفت، با توجه مؤکد به کمک‌های سخاوتمندانه‌ای که ایالات متحده در حوزه دفاع موشکی در این جنگ به اسرائیل ارائه کرد. در سیاست داخلی ایالات متحده، هزینه هنگفت حدود ۸۰۰ میلیون دلار در سامانه موشکی تاد برای حمایت از اسرائیل در طول این درگیری، انتقادات قابل‌توجهی ایجاد کرد.

از سوی دیگر، در سایه چندین چالش پیش روی دولت ایالات متحده، داخل و خارج کشور، محتمل است که موضوع ایران در صدر فهرست اولویت‌های ترامپ قرار نداشته باشد؛ به‌علاوه، در سایه وضعیت سخت اسرائیل در صحنه بین‌المللی، در نتیجه کارزار غزه، معلوم نیست اسرائیل حمایت بین‌المللی هم دریافت کند. این شامل دولت‌های حاشیه خلیج [فارس] هم می‌‌شود که اسرائیل را، به‌خصوص پس از حمله‌اش به دفتر حماس در قطر، تهدید جدی‌تری برای امنیت خود می‌بینند تا ایران؛ در نتیجه، بعید است حملاتی بیشتر از سوی اسرائیل به ایران، به سود جایگاه بین‌المللی اسرائیل یا به روابطش با دولت‌های میانه‌روی عرب باشد؛ اما قطعاً محتمل است نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو فرض را بر این بگذارد که در شرایط توافق با حماس، حمایت دولت را برای حمله‌ای دیگر به ایران با خود داشته باشد.

اما فراتر از همه چیز، به نظر می‌رسد رهبران اسرائیل این فرض را دارند که با ازسرگیری جنگ می‌توانند حکومت ایران را دچار فروپاشی کنند و کاملاً این را نادیده می‌گیرند که به‌‌رغم مشکلات جدی داخلی، حملات اسرائیل به ایران، موجب تقویت موضع حاکمیت در ایران و تقویت حس ملی‌گرایی ایرانیان شد. محتمل این است که حملات بیشتر در آینده، صرفاً به تقویت این روند منجر شود.

در سایه همین نکات، اسرائیل باید از توافقی هسته‌ای حمایت کند، توافقی که تضمین می‌کند هر گونه مسیر برای ایران به سمت بمب مسدود شده و مانع از این می‌‌شود که ایران دوباره ظرفیتی در ابعاد بالا برای غنی‌سازی برپا کند. این ادامه بهبود شرایط پس از جنگ است، حتی اگر به قیمت نمادینی مثل پذیرش غنی‌سازی در ایران باشد. برداشتن تحریم‌ها، ممکن است ایران را تقویت کند؛ اما مهم است که همچنان به خاطر داشته باشیم، ادامه‌دادن آن‌ها تضمینی برای تغییر شرایط سیاسی در ایران نیست و عمدتاً مواضع آن‌هایی را در میان مقامات ایران تضعیف می‌کند که علاقه‌مند به تقویت روابط با غرب هستند.

حاکمیت ایران در گذشته ثابت کرده می‌تواند در همکاری با کشورهایی مثل چین، به‌‌رغم این تحریم‌ها به دوام ادامه دهد؛ در نتیجه، به‌‌رغم میل اسرائیل به حل مشکلاتش «با زور شمشیر»، توافق مفیدتر خواهد بود و جنگی دوباره نه. جنگ دوباره، در سایه آماده‌سازی‌هایی که در ایران برایش انجام شده، شاید از قبلی سخت‌تر باشد و اسرائیل را درگیر جنگی فرسایشی کند، بدون این که هیچ پایانی در چشم‌اندازش باشد. اگر هدف اسرائیل این است که تضمین کند ایران نخواهد توانست بمب [هسته‌ای] بسازد، توافق احتمالاً تنها راه برای این کار خواهد بود، حتی اگر قیمتش تقویت حاکمیت ایران باشد.

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله