اندیشکده آمریکایی مطرح کرد: دو سناریوی پیش روی ترامپ در برابر تهران

اکو ایران/متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
تحقق «توافق بزرگ و زیبا» مستلزم آن است که ایالات متحده برای ایران مسیری جهت لغو تحریمها، پیوستن به فرصتهای توسعه اقتصادی منطقه، و تضمینی برای حفاظت در برابر حملات مجدد اسرائیل فراهم کند. با وجود موانع بسیار در این مسیر، چنین توافقی میتواند منافع چشمگیری برای همه طرفها در پی داشته باشد.
جنگ دوازدهروزهای که در ماه ژوئن میان اسرائیل (با حمایت ایالات متحده) و ایران روی داد، و نیز آتشبس اخیر میان اسرائیل و حماس، پرسشهای تازهای را درباره امکان دستیابی به توافقی جدید با تهران برانگیخته است - بهویژه با توجه به انزوای فزاینده ایران در صحنه بینالمللی.
آتشبس در غزه نشان داد که زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، شخصاً وارد عمل شود و از تمام ابزارهای فشار و ابتکارهای دیپلماتیک واشنگتن بهره گیرد، آنچه ناممکن به نظر میرسد میتواند ممکن شود. با این حال، اسرائیل، فلسطینیها، ایالات متحده و دیگر بازیگران منطقه هنوز راهی طولانی در پیش دارند تا مانع از شعلهور شدن دوباره درگیری شوند. ترامپ و تیمش ممکن است تلاش کنند بر پایهی این دستاورد، حرکت بهسوی توافقی گستردهتر در منطقه را آغاز کنند؛ توافقی که به گفته ترامپ در سخنرانی اخیرش در کنست، شامل موضوع ایران نیز میشود.
به نوشته اندیشکده شورای آتلانتیک، در این مسیر دو سناریوی کلی پیشِ روست: اول توافق مذاکرهشدهای که بتواند به راهحلی بلندمدت منجر شود، و دوم، آتشبس شکنندهای که گهگاه با درگیریهای جدید فرومیپاشد. هر دو مسیر، مخاطرات و فرصتهای خاص خود را دارند.
سناریوی نخست: «توافق بزرگ و زیبا»
تحقق «توافق بزرگ و زیبا» مستلزم آن است که ایالات متحده برای ایران مسیری جهت لغو تحریمها، پیوستن به فرصتهای توسعه اقتصادی منطقه، و تضمینی برای حفاظت در برابر حملات مجدد اسرائیل فراهم کند. با وجود موانع بسیار در این مسیر، چنین توافقی میتواند منافع چشمگیری برای همه طرفها در پی داشته باشد و حتی احتمالاً جایزه صلح نوبل را برای ترامپ به همراه آورد. استفن هدلی، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا، و ولی نصر، کارشناس برجسته امور ایران، در نشست امسال انجمن امنیتی اسپن اشاره کردند که چنین توافقی میتواند بر بحثهای داخلی ایران درباره مسیر آینده تأثیر بگذارد؛ چراکه آسیبپذیریهای تازه ممکن است تهران را به پذیرش شرایط ترغیب کند.
در مقابل، ایران احتمالاً باید غنیسازی اورانیوم را به سطحی بسیار پایینتر (حدود ۳/۶ درصد برای مصارف غیرنظامی، در مقایسه با ۶۰ درصد پیش از حملات ژوئن) محدود کرده و تحت نظارت شدید و همهجانبه آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار گیرد. هرچند بعید است تهران غنیسازی در داخل کشور را به طور کامل متوقف کند، یک راهحل میانه میتواند مشارکت مشترک با کشورهای عربی خلیج فارس در تأسیس تأسیسات غنیسازی خارج از خاک ایران باشد - برای نمونه در عمان - بهگونهای که مواد غنیشده بعداً برای تولید برق هستهای به ایران بازگردانده شود. ایران پیش از جنگ ژوئن نسخهای از این پیشنهاد را مطرح کرده بود، اما خواهان استقرار این مرکز در داخل خاک خود بود.
در قالب چنین توافقی، ایران ممکن است ناچار شود برنامه موشکی خود و حمایت از متحدان منطقهای همچون حزبالله، حوثیها، حماس و گروههای شیعه عراقی را نیز محدود کند. این دو مورد از مهمترین نقاط اختلاف هستند که در توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) نیز مورد توجه قرار نگرفته بودند. ترامپ در دوران ریاستجمهوری اول خود همین موضوعات را از دلایل خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ عنوان کرده بود.
برای آنکه این سناریو به نتیجه برسد، تهران باید چنین توافقی را بهوضوح بهتر از گزینههای دیگر ارزیابی کند. تهران میلیاردها دلار صرف برنامه هستهای کرده و آن را هم ابزار بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی و هم نمادی از غرور ملی میداند. جنگ ژوئن موج تازهای از ناسیونالیسم در ایران برانگیخت که تهران در پی بهرهبرداری از آن است. اکنون که حزبالله و حماس تضعیف شدهاند و متحد سوری از میان رفته است، برنامه هستهای همچنان مهمترین برگ چانهزنی ایران به شمار میآید. بنابراین تهران تنها در صورتی حاضر به عقبنشینی خواهد شد که بتواند آن را یک «پیروزی» داخلی عنوان کند، در حالی که هر مذاکرهکننده ایرانی با فشار شدید تندروها برای حفظ ظرفیتهای نظامی حیاتی روبهرو خواهد بود.
از سوی دیگر، ایالات متحده برای احیای اعتماد متقابل باید تمرکزی مستمر بر مذاکرات داشته و دو تضمین کلیدی ارائه دهد: تعهد به عدم خروج از توافق و دیگری یافتن سازوکاری برای جلوگیری از حملات مجدد اسرائیل به ایران. برای جلب رضایت اسرائیل نیز واشنگتن احتمالاً ناچار است با فشار کنترلشده و مشوقهایی نظیر توافقات دفاعی جدید و آتشبس میان اسرائیل و حوثیها (با میانجیگری آمریکا) برای توقف کامل حملات علیه اسرائیل و کشتیهای مرتبط با آن، زمینهسازی کند.
با این حال، تحقق این سناریو بسیار دشوار است؛ زیرا مجموعهای از مسائل پیچیده و اختلافهای دیرینه باید حلوفصل شود. اسرائیل نیز نسبت به مذاکرات بدبین خواهد بود و ممکن است هر لحظه به اقدام نظامی تازهای دست بزند که گفتوگوها را برهم زند. اگر آتشبس غزه پایدار بماند، تلآویو ممکن است تمرکز امنیتی خود را بازتنظیم کرده و ایران را بهعنوان تهدید اصلی در اولویت قرار دهد.
اگر پس از دریافت سامانههای KM-SAM جنگ دیگری میان ایران و اسرائیل درگیرد، عراق از لحاظ نظری توان بیشتری برای مقابله با هواپیماهای اسرائیلی در آسمان خود خواهد داشت.
سناریوی دوم: «وقفهی مسموم»
سناریوی دوم، نوعی «وقفه مسموم و شکننده» است که در آن نگرانیهای امنیتی ایالات متحده درباره برنامه هستهای ایران بدون پاسخ میماند و خطر درگیری دوباره میان اسرائیل و ایران همچنان پابرجاست. ممکن است مذاکراتی صورت گیرد یا نگیرد، اما در هر حال، پیشرفتی واقعی در مهار خطر ایران هستهای یا فعالیتهای آن در منطقه (از جمله کمک به حوثیها) حاصل نمیشود.
در حال حاضر، شرایط بیشتر بهسوی همین سناریو پیش میرود. وزیر خارجه ایران در اظهاراتی گفته است که تهران و واشنگتن از طریق میانجیها پیامهایی رد و بدل میکنند و ایران «قطعاً پیشنهادی را که معقول، متوازن و عادلانه باشد بررسی خواهد کرد». با این حال، او تأکید کرده ایران از «حق غنیسازی اورانیوم» خود صرفنظر نخواهد کرد، موضعی که ایالات متحده فعلاً آن را نخواهد پذیرفت و همچنان بر توقف کامل غنیسازی در چارچوب هر توافقی پافشاری خواهد کرد.
خطرات «وضعیت ایستا»
اگر خطوط قرمز خاصی نقض شوند، اسرائیل شاید ماهها یا سالهای آینده بار دیگر دست به اقدام نظامی مستقیم در خاک ایران بزند - از جمله در صورت عدم همکاری تهران با بازرسان آژانس، ازسرگیری غنیسازی، تجدید حمایت از متحدان غیردولتی یا تلاش برای تسلیح اورانیوم غنیشده. در چنین حالتی، ایالات متحده نیز ممکن است به این حملات بپیوندد. در صورت واکنش متقابل ایران، اسرائیل مجبور است حجم زیادی از سامانههای پدافند موشکی گرانقیمت خود را مصرف کند؛ سامانههایی که آمریکا در سالهای اخیر برای تأمین آنها با دشواری مواجه بوده است. کمبود موشکهای رهگیر «پیکان» که برای مقابله با موشکهای بالستیک دوربرد حیاتیاند، از نگرانیهای مهم در جنگ اخیر بود و میتواند نشانهای از احتمال درگیریهای خونینتر در آینده باشد.
تشدید جنگ میتواند ذخایر پدافند موشکی ایالات متحده را نیز فرسوده کند، بهویژه اگر واشنگتن همزمان ناچار شود از داراییهای خود در دیگر مناطق دفاع کند یا با بحرانی تازه در جای دیگری از جهان روبهرو شود. بر اساس گزارش رسانههای آمریکایی، در جریان جنگ کوتاه ایران و اسرائیل در ماه ژوئن، ایالات متحده حدود ۲۵ درصد از موشکهای رهگیر سامانه «تاد» خود را مصرف کرده است. ادامه یا تکرار حملع به خاک ایران میتواند فشار سنگینی بر ارتش، اقتصاد و سیاست داخلی اسرائیل وارد کند. راهبرد سنتی اسرائیل همواره بر جنگهای کوتاه و شدید استوار بوده تا از یکسو نیروی انسانی محدود خود را حفظ کند و از سوی دیگر، از درگیریهای طولانیمدت که منابع را تحلیل میبرند پرهیز نماید.
با این حال، بسیاری از نیروهای ذخیره ارتش اسرائیل در سالهای اخیر بارها به غزه اعزام شدهاند؛ موضوعی که مستقیماً بر توان آنها برای ادامه فعالیت در مشاغل غیرنظامی تأثیر گذاشته است. طبق گزارشی در آوریل ۲۰۲۵، بیش از صد هزار نیروی ذخیره اسرائیلی از حضور در مأموریتهای نظامی خودداری کردهاند و نرخ حضور در دورههای آموزشی نیروهای ذخیره به حدود ۶۰ درصد کاهش یافته؛ کاهشی چشمگیر نسبت به روزهای پس از حملات ۷ اکتبر حماس. بهطور خلاصه، در صورت تداوم درگیریهای نظامی با ایران، اسرائیل با هزینههای واقعی اقتصادی و اجتماعی روبهرو خواهد شد.
عراقچی گفت: نمیتوان وارد مذاکره شد؛ مگر اینکه آمریکا از موضع برابر و با احترام متقابل وارد شود.
احتمالات دیگر
از سرگیری جنگ، احتمال بیثباتی در ایران را نیز مطرح میکند. اما در سوی مقابل، ایران نیز از جنگ دوازدهروزه در ماه ژوئن درسهایی گرفته و در درگیری بعدی با دامنهای گستردهتر از ابزارهای نظامی واکنش نشان خواهد داد. مقامات تهران پیشتر نیز چنین تهدیدهایی کردهاند. پس از آشکارشدن برخی آسیبپذیریها، ایران ممکن است برای پاسخگویی مؤثرتر در جنگ بعدی آماده شود و طرحهای جنگی تلافیجویانه از پیش تصویبشده را در دستور کار قرار دهد؛ طرحهایی که میتوانند بدون فرمان مستقیم از فرماندهان ارشد آغاز شوند یا با مجوزهای گستردهتری اجرا گردند.
در ماه اوت نهادی جدید به نام شورای دفاع ملی در ایران تشکیل شد که عمدتاً از فرماندهان نظامی و اطلاعاتی تشکیل شده است؛ اقدامی که نشان میدهد تهران تصور نمیکند درگیری به پایان رسیده است. آخرینبار چنین شورایی در دهه ۱۹۸۰ و در جریان جنگ ایران و عراق فعال بود. علاوه بر این، مشاور ارشد نظامی رهبر ایران اعلام کرده است: «ما در آتشبس نیستیم؛ ما در مرحلهای از جنگ قرار داریم»؛ نشانهای آشکار از آمادگی ایران برای درگیری در هر لحظه.
ابزارهای غیرمتعارف و جنگ نامتقارن
ایران میداند که در یک جنگ متعارف قادر به شکست دادن اسرائیل و ایالات متحده نیست؛ بنابراین میکوشد با تحمیل هزینههای گوناگون، بازدارندگی خود را احیا کند. احتمال دارد ایران شیوه پرتاب موشکهایش را تغییر دهد تا از سامانههای دفاعی عبور کنند، اهداف گستردهتری مانند کشتیهای تجاری را هدف گیرد، یا به اقدامات نامتقارن متوسل شود. در گذشته، ایران پس از واکنشهای فوری به حملات آمریکا، معمولاً صبر راهبردی در پیش گرفته بود. پس از ترور قاسم سلیمانی، فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۲۰۲۰، ایران بلافاصله با حملات موشکی به پایگاههای آمریکا در عینالاسد و اربیل پاسخ داد. در صورت ازسرگیری درگیریها، تهران ممکن است با حملات علیه شرکتها، تأسیسات و نیروهای آمریکایی در منطقه تلاش کند هزینههایی تحمیل کند.
درگیری جدید همچنین میتواند در نتیجه سوءمحاسبه یا اشتباه انسانی از سوی هر یک از طرفها آغاز شود. در آوریل ۲۰۲۴، حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه که به کشتهشدن هفت افسر ایرانی از جمله دو ژنرال انجامید، از نگاه تهران عبور از یک خط قرمز بزرگ بود و به نخستین حمله مستقیم ایران به اسرائیل منجر شد. در تابستان همان سال، در جریان نبرد مستقیم حزبالله و اسرائیل، چندین موشک حزبالله بهاشتباه به اهداف غیرنظامی اصابت کرد؛ از جمله حملهای در ژوئیه ۲۰۲۴ که یک زمین فوتبال در اسرائیل را هدف قرار داد. در جنگ دوازدهروزه ژوئن نیز حمله اسرائیل به زندان اوین با انتقاد شدید مردم ایران و نهادهای بینالمللی مواجه شد، چرا که موجب مرگ حدود ۸۰ نفر از جمله کارکنان، زندانیان و ملاقاتکنندگان شد. چنین حوادثی، خطر واکنشهای شدیدتر و گسترش جنگ را افزایش میدهد.
ادامهی وضعیت مبهم و متناوب درگیری میتواند به منافع اقتصادی آمریکا و جهان در خاورمیانه آسیب بزند. تکرار جنگها - یا حتی نگرانی از احتمال وقوع مجدد آنها - ممکن است بر سرمایهگذاریهای آمریکایی، همکاریهای فناوری با کشورهای خلیج فارس، آزادی کشتیرانی، و قیمت انرژی تأثیر منفی بگذارد. کشورهای عربی نگراناند که هرگونه درگیری جدید امنیت و منافع آنها را به خطر اندازد. همانگونه که در حمله ایران به پایگاه العدید آمریکا در قطر مشاهده شد، کشورهای خلیج فارس ممکن است در صورت تلاش تهران برای تحت فشار قرار دادن آمریکا بهمنظور مهار اسرائیل، خود به هدف تبدیل شوند. افزون بر این، تهدید به بستن تنگه هرمز یا حملات احتمالی متحدان ایران - از جمله از یمن - میتواند صادرات نفت و امنیت دریانوردی منطقه را مختل کند.
جمعبندی
یک توافق جامع و پایدار بهترین نتیجه ممکن برای همه طرفهاست، اما دستیابی و حفظ آن بسیار دشوار خواهد بود؛ چراکه نیازمند تمرکز مداوم، بازسازی اعتماد از دسترفته و کنار گذاشتن مواضع حداکثری ایران، اسرائیل و ایالات متحده است. اگر روند کنونی ادامه یابد، منطقه ممکن است به سوی نوعی وضعیت ایستای مسموم سوق یابد - وضعیتی که با دورههای کوتاه درگیری و آتشبسهای ناپایدار همراه است و خطر گسترش جنگی با پیامدهای عمیق را افزایش میدهد.
با این حال، هنوز روزنهای از امید باقی است: شاید دونالد ترامپ و مشاوران نزدیکش - بهویژه استیو ویتکاف و جرد کوشنر - بتوانند با تکیه بر تجربه خود در حوزه تجارت و مهارت در «توافقسازی» که در دستیابی به آتشبس میان اسرائیل و حماس پس از دو سال جنگ به نمایش گذاشتند، زمینهساز توافقی خلاقانه و برد-برد شوند؛ توافقی که مسیر تقابل را به سوی آیندهای امنتر و باثباتتر برای منطقه تغییر دهد.
دانیال دلاوری