خط سفید؛ رویکردی بیمعنا حتی برای حامیان

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مسعود شاهحسینی| آنهاییکه توئیتربازند، میدانند ایلان ماسک از سال ۲۰۲۲ که این پلتفرم را خرید و سال بعدش با یک ریبرندینگ پرحرفوحدیث لوگوی پرنده آبی نمادین، آن را با حرف X جایگزین کرد، تا همین امروز تغییرات زیادی در ساختار شرکت، سیاستها و الگوریتمهای آن داده که اغلبشان هم به مذاق کاربران خوش نیامده است.
![]()
در ادامه همین دست تغییرات، از چندروز پیش قابلیتی به این پلتفرم اضافه شده که موقعیت مکانی و مبدأ کاربران را در بخش اطلاعات حسابشان به نمایش میگذارد. هدف اکس این بهروزرسانی، شفافیت و مقابله با اطلاعات نادرست و حسابهای جعلی و نظایر اینهاست تا آنطور که ماسک گفته، درنهایت به آزادی مطلق بیان برسیم.
برای ما ایرانیها اما این بهروزرسانی خوشحالکننده بوده و تاحدی هم تأسفبرانگیز. کاربران ایرانی حالا میتوانند حسابهای شخصیتهای مختلف را ببینند و بفهمند کجا اقامت دارند و زندگی میکنند و چگونه وارد این پلتفرم شدهاند. همین هم ولولهای در کشور ایجاد کرده است. توئیتر بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ و اعتراضات بعد از آن فیلتر شد.
از آنموقع تا همین امروز بسیاری از مسئولان، شخصیتهای سیاسی و فرهنگی ایران با فیلترشکن در این شبکه حضور دارند و ابایی هم از اعلام این موضوع ندارند. کاربران نیز این را میدانند. در بهروزرسانی جدید شبکه اکس یک واقعیت کمتر دیدهشده را آشکار کرده است. بسیاری از چهرهها و کنشگرانی که شبانهروز در تریبونها از ادامه سیاست فیلترینگ دفاع میکنند، در داخل کشور حضور دارند و اینترنت بدون فیلتر یا بهاصطلاح سفید موضعگیری میکنند. موضوع داغ در تایملاین توئیتر نیز همین است.
نامها و شخصیتهایی مثل سعید جلیلی، امیرحسین ثابتی، حمید رسایی، عبدالله گنجی، محمدرضا شهبازی و... اگر در یک موضوع دیدگاه مشترک داشته باشند، آن حفظ فیلترینگ است. از چند روز پیش با آپدیت جدید اکس مشخص شده آنها وجه مشترک دیگری نیز دارند. همگیشان سیمکارت بدون فیلتر دارند. تناقضی آشکار که در رفتار و کردار که وقتی به ساحت سیاستگذاری و اخلاق عمومی میکشد بسیار معنیدارتر میشود؛ نشانهای از شکاف میان سیاست رسمی و رفتار واقعی، و نشانهای از چالشهایی که مدیریت فضای مجازی اینترنت را مسئلهزده کرده است.
ناگفته پیداست که تفاوت میان چیزی که روی کاغذ اعلام میشود و آنچه درعمل اتفاق میافتد، یک شاخص اساسی برای سنجش کیفیت حکمرانی است. درحالیکه افشای سیاست فیلترینگ بهطور رسمی برقرار است، بخشی از بدنهای که در تصمیمگیری نهایی درباره سرنوشت آن مشارکت دارند، درعمل به همین سیاست هم پایبند نیستند. یعنی سیاست وضع شده اما حتی همان کارکرد وضعیتی را هم ندارد.
روشن است در وضعیتی که یک سیاست نه بهمثابه یک قاعده عمومی، بلکه شبیه نوعی بیانیه عمل میکند، الزامآور بودناش هم بهآسانی به زیر کشیده میشود. خودتان بیایید قضاوت کنید وقتی یک سیاست حتی برای طیف حامیان آن نیز بیمعنی است، آیا وجاهتی دارد؟ موضوع دیگر که بهنظرم اهمیتاش را نباید دستکم گرفت، پیامدهای اجتماعی تناقض گفتاری و رفتاری مسئولان و چهرهها درباره موضوعی است که مستقیماً با خیر عمومی ارتباط دارد.
در اینجا صداقت و راستگویی یک سیاستمدار یا کنشگر یا چهره سیاسی صرفاً موضوعی شخصی نیست بلکه باید در چارچوب عمومیتری به بحث گذاشته شود. وقتی کنشگری در تریبونهای رسمی از فیلترینگ دفاع کند اما خودش درعمل آن را دور بزند، فارغ از اینکه موضعگیری سیاسیاش اصول اخلاق عمومی را نقض میکند، به همین سیاق اصل صلاح و ارجحبودن خیر عمومی قربانی پسند و میل شخصی میشود. واقعیت تکاندهنده دیگری هم وجود دارد.
دسترسی آزادانه مخالفان اسمورسمدار برداشتهشدن محدودیتها به اینترنت سفید، تشکیک در اثربخشبودن سیاست فیلترینگ را دوچندان میکند. دسترسی کسانی که خودشان نفوذ فراوانی بر کیفیت حکمرانی فضای مجازی دارند و فشارهایشان بر نهادهای تصمیمگیر بر کسی پوشیده نیست، به اینترنت آزاد و بدون محدودیت از منظر عدالت اجتماعی ناپذیرفتنی است.
وقتی همین گروهها در پلتفرمهای مسدودشده فعالاند، سوال این است که مردم عادی چرا باید هزینه و ریسک خرید ویپیانهای عموماً ناامن را بپردازند؟ آیا غیر از این است که چنین شرایطی بهوضوح به تشدید نابرابری میانجامد، نه عدالتپذیرکردن دسترسیها؟ اگر سطح نقد را به موضوع اعتماد اجتماعی بکشانیم، این تناقض رفتاری و کرداری حامیان فیلترینگ، تبعات سنگینتری هم دارد.
یکی از اشکال سهمگین بیاعتمادی، بیاعتمادی ناشی از تبعیض است و زمانی شکل میگیرد که عموم احساس کنند که یک رویه یا قاعده تنها بر آنها اعمال میشود و شامل حال همه بهخصوص تصمیمگیران نمیشود. این احساس گذشته از اینکه سرمایه اجتماعی را بهمرور میفرساید، کارایی آن رویه یا قاعده را هم زایل میکند و درنهایت به اینجا میرسد که فقط هزینه میتراشد. واقعیت این است که فیلترینگ در هر نوع و در هر سطحی سیاستی شکستخورده، ناکارآمد و بیحاصل است.
نه میتوان با این ابزار که ثابتشده ضد خود عمل میکند، به نبرد با دنیای آزاد و بستن مسیرهای دسترسی پرداخت و نه درعمل وقتی هم اجرایی میشود، نتایجاش تناسبی با آنچه حامیاناش نیتاش را دارند، خواهد داشت. همانطور که مردم از هر قشر، طبقه و پایگاه اجتماعی عملاً فیلترینگ را دور میزند، مدافعان فیلترینگ هم وقعی به آن نمینهند.
بهگمانم افشای دادههای مکانی اکس برای ما ایرانیها، نشانهای از حقایقی تلخ است. ما حالا میدانیم موضوع حکمرانی فضایمجازی در کشورمان بهمعنای واقعی کلمه در نقطه بحرانی قرار دارد؛ بحرانیکه از لایه سیاستی بهعنوان یک ابزار حکمرانی عبور کرده و در حال تولید و بازتولید انواع بحرانهای دیگر است.
موضوع ساده است؛ قاعدهای که از سمت خودیها هم رعایت نمیشود، مؤثر نیست؛ سیاستیکه نابرابری میسازد، علاوه بر اینکه مشروعیت ندارد، نتیجه نمیدهد و ادامهدادناش هم به صلاح کسی نیست. فکر میکنم اگر ایلان ماسک فقط یک کار درست را انجام داده باشد، همین بهروزرسانی جدید پلتفرم اکس است. درست است که دیر شده، اما باید عمیقتر درباره وجه ناکارکردی ساختاری فیلترینگ بهویژه صداقت کلام و گفتار چهرههایی که سرنوشت و صلاح مردم در دستشان است، اقدام عاجلی کرد.


















