نماد آخرین خبر

حملات 11 سپتامبر کار حلقه داخلی دولت بوش بود یا موساد؟

منبع
ديپلماسي ايراني
بروزرسانی
حملات 11 سپتامبر کار حلقه داخلی دولت بوش بود یا موساد؟
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. 11 سپتامبر طرحي بود که 30 سال پيش از اين حادثه توسط حلقه دروني حاکميت اسرائيل ساخته و پرداخته شده بود. اسرائيل نه تنها انگيزه و ابزار لازم براي حملات 11 سپتامبر را داشت، بلکه تاريخ مجرمانه صهيونيست ها نيز مويد جناياتي از اين دست مي باشد که در اينجا لازم است به ذکر پاره اي از آنها بپردازم. شبکه هاي تروريستي و دستگاه هاي سرّي اسرائيل استاد طراحي حملات فريبکارانه هستند. حداقل نيمي از صفحات تاريخ عمليات هاي فريبکارانه در جهان، متعلق به اسرائيل – يعني ملتي با کمتر از يک قرن عمر – مي باشد. پروژه اين عمليات ها حتي پيش از تولد کشور يهودي و با بمب گذاري هتل کينگ ديويد - که دفاتر متعلق به دولت بريتانيا واقع در اورشليم (بيت المقدس) در آن قرار داشتند - کليد خورد. شش تروريست وابسته به سازمان ايرگون ( شبه نظاميان تروريست به فرماندهي مناخم بگين که بعدها نخست وزير شد) صبح روز 22 ژوئيه سال 1946 در حالي که لباس هاي عربي به تن داشتند، 225 کيلوگرم مواد منفجره را در کنار ستون اصلي هتل کار گذاشتند. ساير تروريست ها نيز جاده هاي منتهي به هتل را بمب گذاري کردند تا به اين ترتيب مانع ورود نيروهاي امدادي به هتل مزبور شوند. زماني که يکي از افسرهاي بريتانيا به آنها مشکوک شد تبادل آتش بين دو طرف در گرفت و اعضاي ايرگون فرار را بر قرار ترجيح دادند. انفجار هتل کينگ ديويد در اورشليم (بيت المقدس) 91 کشته – که عمدتا بريتانيايي و 15 نفر از آنها يهودي بودند – به جاي گذاشت. اسرائيل همين راهبرد را در تابستان سال 1954 و در عمليات سوزانا (Operation Susannah) در مصر تکرار کرد. هدف از اين عمليات ممانعت از خروج بريتانيا از کانال سوئز – که خواسته سرهنگ جمال عبدالناصر بود و آيزنهاور نيز از آن حمايت مي کرد - بود. يهوديان مصري که در اسرائيل تعليم ديده بودند چندين مرکز متعلق به بريتانيا را بمب گذاري کردند و تقصير آن را به گردن اخوان المسلمين انداختند تا به اين ترتيب عبدالناصر را در نظر بريتانيا و آمريکايي ها بي اعتبار کنند و موج نفرت نسبت به مصر را ايجاد نمايند. انفجار اتفاقي يکي از بمب ها پرده از اين توطئه برداشت. پينهاس لاوون، وزير دفاع وقت اسرائيل مسئول اين توطئه شناخته شد و او هم تقصير را به گردن رياست اطلاعات ارتش يعني سرهنگ بنيامين گيولي انداخت. اين رسوايي که به «ماجراي لاوون» معروف گرديد عمدتا توسط رسانه هاي اسرائيلي و آمريکايي سانسور شد تا اينکه اسرائيل در سال 2005 مسئوليت آن را رسما به عهده گرفت. يکي از مخوف ترين عمليات هاي فريبکارانه اسرائيل که در عين حال کمتر نيز شناخته شده است، حمله به کشتي غيرمسلح آمريکايي متعلق به NSA - National Shipping Authority- به نام يو اس اس ليبرتي ( در تاريخ 8 ژوئن 1967 و در خلال جنگ شش روزه) بود که در آبهاي بين المللي لنگر انداخته بود. ارتش اسرائيل به مدت 75 دقيقه کشتي مذکور را با اژدر، بمب و مسلسل هدف قرار داد و هدف از اين عمليات کشتن تمام خدمه کشتي و انداختن تقصير آن به گردن مص بود تا به اين ترتيب آمريکا را به جنگي ديگر – که مي توانست به سرعت به يک جنگ جهاني منتهي شود – بکشانند. پيرامون اين عمليات در مقالات پيشين بحث کرده ام.i اسرائيل در سال 1986 تلاش کرد تا به ديگران بقبولاند که يک رشته دستورهاي تروريستي از ليبي به سفارتخانه هاي ليبي در سراسر دنيا مخابره شده است. ويکتور اوستروفسکي، عامل سابق موساد در کتاب « درطريق فريبکاري (By Way of Deception)» اشاره مي کند که عوامل موساد در ليبي، يک سيستم ويژه مخابراتي به نام «اسب تروجان» را به شکل مخفيانه در شبکه هاي مخابراتي ليبي تعبيه کرده بودند. اين سيستم همچون يک ايستگاه رله عمل مي کرد و سيگنال هاي دريافتي از يک کشتي اسرائيلي را به سيگنال هايي با فرکانس راديويي مورد استفاده در شبکه هاي دولتي ليبي تبديل مي نمود. موساد اميدوار بود که آژانس امنيت ملي آمريکا (NSA) اين سيگنال هاي قلابي را که فرستنده اش يک کشتي اسرائيلي – و نه دولت ليبي – بود رديابي و رمزگشايي نمايد و به اين ترتيب آمريکا به مستنداتي درباره حمايت حکومت ليبي از تروريسم دست يابد. راهبرد اسرائيل براي انجام چنين عملياتي مبتني بر وعده ريگان مبني بر تنبيه کشورهاي حامي تروريسم بود. همانطوريکه انتظار مي رفت، آمريکا در تله عملياتي اسرائيل افتاد و به دنبال خودش آلمان و بريتانيا را نيز اسير اين دام کرد. 160 هواپيماي آمريکايي در 14 آوريل 1986، بالغ بر 60 تن بمب را بر روي ليبي ريختند و عمدتا فرودگاه ها و پايگاه هاي نظامي اين کشور را هدف قرار دادند. دختر يتيم چهار ساله اي که قذافي سرپرستي او را به عهده گرفته بود نيز در ميان مجروحان حملات ائتلاف آمريکا، بريتانيا و آلمان بود. (ايسر هارل بنيانگذار سرويس هاي مخفي اسرائيل از جمله شاي، شين بِت، و موساد در سال 1980 به مسيحي صهيونيست مايکل اونز(Michael Evans) در قالب يک پيشگويي گفته بود که تروريسم اسلامي سرانجام کارش به حمله به آمريکا ختم خواهد شد چرا که نرينگي (phallic symbol) در الهيات اسلامي حائز اهميت است.)ii وي ادامه داده بود که نرينگي آمريکا در شهر نيويورک قرار دارد و بلندترين ساختمان اين شهر نماد آن است که مورد حمله تروريست هاي اسلامي قرار خواهد گرفت.iii هارل کلمات فوق را يک بار ديگر در مصاحبه با دبورا کالوِل در سال 2004، و همچنين در کتابش با عنوان « غيبگويي هاي آمريکايي، تروريسم، و جنگ خاورميانه سرنوشت يک ملت را رقم مي زنند (The American Prophecies, Terrorism and Mid-East Conflict Reveal a Nation’s Destiny)» تکرار کرد، به اين اميد که بتواند خود را صاحب مقام نبوت معرفي نمايد چرا که 31 سال قبل از 11 سپتامبر توانسته بود همچون يک نبي حملات نيويورک را پيشگويي نمايد. به نظر مي رسد که منطقي تر آن باشد که نتيجه بگيريم 11 سپتامبر طرحي بود که 30 سال پيش از اين حادثه توسط حلقه دروني حاکميت اسرائيل ساخته و پرداخته شد.) براي روشن تر شدن ابعاد و قدرت فريب موساد در دستکاري افکار عمومي، مطالعه دو ماجرايي که توسط توماس گوردون در کتاب «جاسوسان جدعون: تاريخ سرّي موساد (Gideon’s Spies: the Secret History of the Mossad)» مورد تحليل قرار گرفته است، مفيد مي باشد. يک زن جوان ايرلندي به نام «آن ماري مورفي» در 17 آوريل 1986 مسافر پرواز لندن – تل آويو بود و بدون اينکه خود خبر داشته باشد 1.5 پوند (حدود 750 گرم) سِمتِکس (ماده پلاستيکي بي بو و قابل انفجار که توسط يک شرکت چکسلواکي سابق ساخته مي شد) را حمل مي کرد. مردي که چمدان حاوي سمتکس را به اين زن داده بود نامزد پاکستاني وي به نام نزار هنداوي بود که بعدها هنگام پناهنده شدن به سفارت سوريه دستگير گرديد. خود نزار هنداوي هم توسط موساد و براي نيل به مقصود (اسرائيل) اغوا شده بود. حاصل اين فريبکاري آن شد که تاچر روابط ديپلماتيک با سوريه را قطع کرد. يک فلسطيني به نام اسماعيل صُوان – که جاسوس دو جانبه موساد بود – در ژانويه 1987 به دفتر سازمان آزاديبخش فلسطين (PLO) نفوذ کرد و مورد اعتماد فردي که ادعا مي کرد براي مقامات ارشد پي ال او کار مي کند قرار گرفت و دو چمدان حاوي سلاح و مواد منفجره به وي تحويل شد. پس از آن رابط اسماعيل در موساد با وي تماس تلفني گرفت و از اسماعيل خواست که به تل آويو پرواز کند، تا پس از آن موساد مجددا ترتيب پرواز وي به لندن را دهد. چيزي که اسماعيل از آن خبر نداشت اين بود که موساد همان زمان با اسکاتلنديارد تماس گرفته و اسماعيل را به عنوان مظنون عمليات تروريستي – انجام شده در لندن - معرفي کرده بود.iv اسماعيل (هنگام عزيمت به تل آويو) در فرودگاه هيترو به اتهام نگهداري اسلحه در خانه اش دستگير شد. نتيجه اين شد که دولت تاچر به خاطر اين اقدام موساد، اسرائيل را بار ديگر مورد تفقد قرار داد. داستان سومي که طرح هاي موساد را روشن تر مي کند، مربوط به حمله به مرکز تجارت جهاني در نيويورک به تاريخ 26 فوريه 1993 مي باشد. اف بي آي به دنبال اين حمله تروريستي، يک فلسطيني به نام احمد عَجاج را به خاطر ارتباط با حماس دستگير کرد، اما يک روزنامه محلي اسرائيل به نام کولهايير ثابت کرد که احمد عجاج هيچ ارتباطي با سازمان آزاديبخش فلسطين و حماس ندارد. رابرت فريدمن در مقاله اي در هفته نامه The Village Voice در تاريخ 3 اوت 1993 نوشت: «عجاج يک آفتابه دزدي بود که در سال 1988 به خاطر جعل اسکناس دستگير و به دو سال و نيم حبس محکوم شد و يک سال بعد به لطف پادرمياني موساد آزاد گرديد و پس از آن بود که به عنوان عامل موساد در ميان گروههاي فلسطيني نفوذ کرد. عجاج به فاصله کوتاهي پس از آزاد شدن از زندان خود را درگير کار مبتذل ديگري – يعني تلاش براي قاچاق اسلحه براي گروه فتح در کرانه باختري – کرد و به خاطر آن مدت کوتاهي به زندان افتاد. ملاحظه مي کنيد که بمب گذاري مرکز تجارت جهاني در نيويورک در سال 1993 يک نمونه کليشه اي حملات 11 سپتامبر و مسبوق به سابقه است و نقش اسرائيل در عمليات هاي تروريستي براي فريب افکار عمومي را نشان مي دهد.v قابل توجه آنکه فيليپ زليکوvi و جان دويچ در مقاله اي با عنوان «تروريسم فاجعه بار» در فارن افرز نوشتند که اگر به مرکز تجارت جهاني بجاي بمب گذاري، حمله هسته اي کرده بودند چه اتفاقي مي افتاد؟ آنها در ادامه مي نويسند:« حمله هسته اي به مرکز تجارت جهاني، مي توانست فاجعه اي باشد که موجب کشته شدن هزاران و يا دهها هزار نفر شود، بنيان حيات صدها هزار و يا حتي ميليونها آمريکايي را برچيند، و تبديل به مصيبتي عظيم در تاريخ آمريکا گردد. اگر چنين چيزي اتفاق مي افتاد مي توانست موجب تلفات انساني و مالي بي سابقه اي در دهه هاي اخير گردد، و احساس امنيت آمريکايي ها را مانند زمان آزمايش هسته اي شوروي در سال 1949 تضعيف نمايد. حس از دست رفتن امنيت ايالات متحده مي توانست حتي بدتر از اين شود و موجب گردد تا آمريکايي ها مانند زمان حمله ژاپن به پِرل هاربر – که بين گذشته و آينده آمريکا شکاف ايجاد کرد و تاريخ اين کشور را به قبل و بعد حمله پرل هاربر تقسيم نمود – احساس ناامني نمايند. بنابراين ممکن است لازم باشد تا ايالات متحده در واکنش به چنين حوادث (احتمالي)، آزادي هاي مدني را کاهش دهد و اقدامات شديدتري براي نظارت بر شهروندان، بازداشت مظنونان، و بهره گيري از نيروهاي ضربتي انجام دهد.»vii در مقاله مذکور به پرل هاربر اشاره مي شود – که افراد مطلع مي دانند که حکم « زمينه چيني غلط» را دارد. مطرح کردن مجدد پرل هاربر در مقاله اين دو نفر، ريشه در گزارش سپتامبر 2000 پيناک (PNAC - Plan for a New American Century) با نام «بازسازي سيستم دفاعي آمريکا» دارد. نويسندگان اين گزارش اظهار تاسف مي کنند که «روند دگرگوني» نظام مطلوب آنها « در غياب حوادث فاجعه باري ( همچون پرل هاربر)- که کاتاليزور و تسريع کننده اين روند مي باشد – احتمالا فرآيندي طولاني مدت خواهد بود.» بمب گذاري سفارت اسرائيل در بوئنوس آيرس در سال 1992 که منجر به کشته شدن29 تن و زخمي شدن 242 نفر گرديد ( از ديگر عمليات هاي تروريستي براي آدرس غلط دادن است). بلافاصله پس از اين حادثه حزب الله (لبنان) را متهم به استفاده از يک کاميون بمب گذاري شده کردند. قاضي پرونده به اين نتيجه رسيد که مواد منفجره، داخل ساختمان کار گذاشته شده بودند و حاصل آن گرديد که به قاضي مزبور فشار وارد کردند و اداي شهادت هاي دروغ از جانب اسرائيلي ها و يهوديان امريکايي در دادگاه مطرح شد تا قاضي را وادار به پس گرفتن حکمش نمايند. زماني که دادگاه عالي آرژانتين راي قاضي را تاييد کرد، ديپلمات هاي اسرائيلي قضات دادگاه را متهم به يهودي ستيزي نمودند. فهرست عمليات هاي فريبکارانه اسرائيل که با هدف انحراف افکار عمومي صورت گرفته اند، فهرست بلند بالايي است و تنها آن عمليات هايي که با ناکامي مواجه مي گردند فاش مي شوند. بنا به گزارش مجله هندي The Week در 12 ژانويه 2000، افسران اطلاعاتي هند 11 مبلغ اسلامگرا را در فرودگاه کلکته در حالي که آماده سوار شدن به پرواز بنگلادش بودند دستگير کردند. اين افراد مظنون به عضويت در القاعده و ربودن هواپيماي مذکور شدند. افراد مزبور خود را اين گونه معرفي کردند که پيش از اقامت 2 ماهه در هند براي تبليغ اسلام، در ايران اقامت داشته اند. با کمال تاسف معلوم شد که تمام اين به اصطلاح 11 مبلغ ديني، گذرنامه هاي اسرائيلي دارند. يکي از افسران اطلاعاتي هند به مجله The Week گفت که تل آويو به آنها فشار زيادي براي آزادي اين 11 مبلغ وارد مي کند.viii در هفته هاي پاياني رياست جمهوري کلينتون، در 12 اکتبر 2000 به ناوشکن يو اس اس کول – که به سمت خليج فارس در حرکت بود – از بندر نورفولک آمريکا دستور داده شد که در بندر عدن يمن سوختگيري کند. اين دستور نسبتا غيرمعمول بود چرا که سوختگيري چنين ناوشکن هايي عموما از طريق تانکر نيروي دريايي انجام مي شود. فرمانده ناو از اين دستور ابراز شگفتي و نگراني کرد و گفت: «کول در ورودي کانال سوئز سوختگيري کرده و گذشته از اين يمن منطقه خطر است.» يو اس اس کول در حال نزديک شدن به اسکله بود که يک قايق کوچک به آن نزديک و منفجر شد. 17 ملوان جان خود را از دست دادند و 50 تن ديگر زخمي شدند. دو قايقراني که قايق مزبور را هدايت مي کردند نيز از بين رفتند. بلافاصله مسئوليت حمله را متوجه بن لادن کردند، هر چند که خود بن لادن دخالت در اين حمله را انکار کرد و طالبان نيز منکر مسئوليت بن لادن در اين ماجرا شد. اين قضيه مستمسک ايالات متحده شده تا با فشار آوردن بر رئيس جمهور وقت يمن علي عبدالله صالح، از او بخواهد تا با آمريکا عليه اسلامگراهاي ضد امپرياليسم همکاري نمايد و 3 اردوگاه شبه نظاميان در خاک يمن را تعطيل کند. به علاوه، اين حمله درست چند هفته پيش از انتخابات رياست جمهوري آمريکا تبديل به «شگفتي اکتبر (October Surprise)» گرديد و حاصلش به قدرت رسيدن بوش بود. جان اونيل مسئول رسيدگي به پرونده حمله انتحاري به ناو مزبور گرديد. اونيل به عنوان يک کارشناس مجرب در امر مبارزه با تروريسم که به مدت 20 سال براي اف بي آي کار کرده بود، سابقا مسئول رسيدگي به پروند بمب گذاري مرکز تجارت جهاني در سال 1993 نيز بود. تيم اونيل نسبت به شليک موشک از يک زير دريايي اسرائيلي به ناو يو اس اس کول مظنون شد چرا که حقيقتا سوراخ ايجاد شده در ناو نشان دهنده برخورد موشک – و نه قايق انتحاري– به ناو مزبور بود. علي عبدالله صالح نيز نسبت به نقش اسرائيل در اين حمله مظنون گرديد و در مصاحبه با نيوزويک به احتمال اينکه اين حمله از جانب اسرائيل و براي «تخريب روابط يمن – آمريکا» بوده باشد اشاره کرد.ix اونيل و تيم اش مورد غضب باربارا بودين سفير آمريکا در يمن قرار گرفتند و به آنها اجازه داده نشد که تحقيق و بازرسي بيشتري از حادثه به عمل آورند. سرانجام، بودين با بهره گرفتن از سفر تعطيلاتي اش به امريکا به خاطر مراسم روز شکرگزاري (Thanksgiving day) ترتيبي داد که اونيل و تيمش ديگر وارد يمن نشوند. به خدمه يو اس اس کول دستور داده شد تا جز براي بازپرس جنايي نيروي دريايي آمريکا، براي فرد ديگري درباره ماجراي حمله به ناو سخن نگويند. اونيل در ژوئيه 2001 از اف بي اي استعفا داد. به فاصله کوتاهي پس از آن رياست امنيتي مرکز تجارت جهاني به وي پيشنهاد شد و قرار بود از 11 سپتامبر 2001 اين سمت را در اختيار قرار بگيرد. جسد اونيل پس از 2 روز بي خبري در ميان آوار مرکز تجارت جهاني پيدا شد. اما درباره باربارا بودين بايد گفت که وي در سال 2003 به تيم فاسد «فرمانداري موقت ائتلاف» در بغداد به رياست پاول برمر ملحق گرديد. فهرست عمليات هاي فريبکارانه موساد تمامي ندارد. نيويورک تايمز و ساير منابع خبري گزارش کردند که نيروي ويژه هوابرد بريتانيا (-SAS -Special Air Service ) در 19 سپتامبر 2005 با استفاده از تانک هايي که توسط بالگردها حمايت مي شده اند، با حمله به زندان بصره قصد آزادسازي دو تن از عوامل بريتانيا که در همان روز در يک ايست بازرسي دستگير شده بودند را داشته اند. دو فرد ياد شده لباس عربي به تن داشتند و خودروي آنها حاوي مقادير زيادي سلاح، مواد منفجره، و چاشني هاي انفجاري بوده است. اعتقاد بر اين است که دو عامل مذکور، در پي اجراي بخشي از پروژه عمليات فريبکارانه و انفجار بمب در يک مراسم مذهبي در مرکز بصره بودند تا درگيري بين شيعه و سني را شدت بخشند. سروان مَسترز که مسئوليت رسيدگي به پرونده اين عمليات فريبکارانه را به عهده داشت، در 15 اکتبر در بصره درگذشت. * Laurent Guyenot دکتري تاريخ قرون وسطي را در سال 2009 از سوربون پاريس دريافت کرده و طي سه سال گذشته به مطالعه جريانات پشت پرده تاريخ آمريکا پرداخته است. مترجم: حامد ضرغامي منابع و پي نوشتها i http://www.voltairenet.org/article178401.html ii در اخلاق اسلامي - و نه الهيات اسلامي که هارل به آن اشاره مي کند – شجاعت حائز اهميت است و نه نرينگي. اما مترادف دانستن شجاعت و نرينگي، ناشي از کج فهمي ايسر هارل است، که به نظر مي رسد که يا وي بين آنچه که از روح سرچشمه مي گيرد و آنچه که منشا اش جسم مي باشد تفاوتي قائل نيست، و يا منبع وي براي شناخت اسلام همان جعليات معروف به اسرائيليات باشد. بيان چنين کلمات سخيفي، نشانه فرهنگ نازل اين مقام اسبق اطلاعاتي دولت يهودي است.(م) iii Bollyn, The 9/11 Deception, op. cit., p. 71. iv بنا به گزارش روزنامه تلگراف لندن، «يک کاريکاتوريست فلسطيني در سال 1987 در لندن به قتل رسيد و سلاح مورد استفاده تروريست ها در آپارتمان اسماعيل صوان کشف شد.» آنچه که لوران گينو به آن اشاره مي کند همين واقعه است و مشخص است که صوان – که خود عامل موساد بود - توسط موساد لو رفته بود. تلفن رابط موساد به صوان نيز براي آن بود که وي را به بهانه پرواز به تل آويو به فرودگاه هيترو بکشانند و خيلي راحت به پليس تحويل دهند. روزنامه تلگراف به جاسوسي صوان براي موساد اشاره مي کند اما ذکري از تماس موساد با اسکاتلنديارد به ميان نمي آورد. براي شرح جزييات ماجرا به پيوند زير مراجعه نماييد.(م) http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/israel/7259294/Dubai-Hamas-assassination-the-sticky-relationship.html v Robert Friedman, “Mossad Linked to WTC Bomb Suspect”, The Village Voice, 3 août 1993 (http://www.fromthewilderness.com/timeline/1990s/villagevoice080393.html). vi Philip Zelikow همان کسي است که نامش در شمار معماران صهيونيست حمله آمريکا به عراق، در مقاله اي تحت عنوان « طرح دوم براي بازي با ايران» ذکر شد. براي اطلاعات بيشتر به منبع زير مراجعه نماييد.(م) http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1951566 vii Griffin, 9/11 Contradictions, op. cit., p. 295-6. viii Subir Bhaumik, “Aborted Mission : Did Mossad attempt to infiltrate Islamic radical outfits in south Asia?”, The Week, February 6, 2000). The article disappeared from the website of The Week, but can be read on http://whatreallyhappened.com/WRHARTICLES/mossad_india.html ix http://www.thedailybeast.com/newsweek/2000/12/17/we-are-still-searching.html