نماد آخرین خبر

آیا بریکس چیزی بیش از یک رویاست؟

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
آیا بریکس چیزی بیش از یک رویاست؟
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. مي‌خواهيم در مورد هژموني آمريکا صحبت کنيم؛ اندکي پيش ايالات متحده آمريکا به خوبي توانست در برابر چالشي بين‌المللي که اهداف هژموني اين کشور را هدف قرار داده بود بايستد، چالشي که در قالب ائتلافي از اقتصادهاي نوظهور تحت‌عنوان گروه بريکس ظاهر شد و صراحتا اصلاح ساختارهاي مالي تحت کنترل غرب، ايجاد جايگزيني براي دلار آمريکا، بازسازي اقتصاد جهاني را در راس اهداف خويش مطرح کرد؛ اهدافي چون رويايي شيرين که پس از بيداري متوجه مي‌شويد تا چه اندازه خام بوده است. گروه بريکس متشکل از برزيل، روسيه، هند، چين و آفريقاي‌جنوبي از همان آغاز به کار هرگز يک نهاد همگن با اصول مشترک نبود. به‌عنوان مثال به توافق هسته‌اي هند با ايالات متحده آمريکا نگاه کنيد، توافقي که هند را به‌طور کامل براي اعمال تمامي اهداف عملي، تحت لواي آمريکا قرار داد، حالا هند خود را براي ميزباني اجلاس بريکس آماده مي‌کند. سوال بزرگي که به ذهن خطور مي‌کند اين است: اين گروه به کدام سو مي‌روند؟ خب، با تامل در تاريخچه ايجاد اين گروه و نخستين نشستش در سال 2009 به اين نتيجه مي‌رسيم که کشورهاي عضو بريکس هم‌اکنون نمي‌توانند به اين پرسش پاسخ درستي بدهند. بسياري از شعارهاي مبهم و بلندپروازانه که در ابتدا توسط اين گروه مطرح شد به صورت نگران‌کننده‌اي محقق نشد، در اين ميان بايد عملکرد آمريکا را نيز لحاظ کرد، کشوري که ضربات شديدي را به برزيل و روسيه وارد کرد و آنها را به دليل به چالش‌کشيدن نظم جهاني و تلاش‌شان براي رهايي از قيد و بند سلطه غرب، مجازات مي‌کند. چگونه ايالات متحده آمريکا توانست با اين سرعت و به شکلي موثر در برابر کنش گروه بريکس واکنش نشان دهد؟ واشنگتن به اين اهداف اهميت نداد و با تکيه بر قدرت سخت و نرم خويش آنچه را که بريکس ريسيده بود، پنبه کرد. اول به کودتاي اوکراين اشاره مي‌کنيم، ايالات متحده آمريکا با يک بازي حساب‌شده نگذاشت دست روسيه به جزيره کريمه برسد و پوتين بدِ داستان شد، آمريکا با مشارکت سعودي‌ها تغييرات محسوسي را در بازار نفت ايجاد کرد و از همين راه به اقتصاد روسيه که وابسته به نفت است، ضربه‌اي سهمگين وارد کرد. از سوي ديگر واشنگتن با استفاده از برگ برنده شبه‌نظاميان راديکال، پايگاه‌هاي روسيه در مديترانه و سوريه را هدف قرار داد و سپس زمينه برکناري ديلما روسف، رئيس‌جمهوري برزيل را فراهم کرد. نتيجه اين شد که برزيل هم‌اکنون در دستان آمريکاست و سياست‌هايش در مدار سياست‌هاي اين کشور تعريف شده است. کم‌کم انگار روياي بريکس به زباله‌دان تاريخ خواهد پيوست. بنابراين بنيانگذاران گروه بريکس حالا بايد دور هم جمع‌شده و به اين بينديشند که در کدام قسمت از راه خطا کردند؟ در يک طرف روسيه قرار دارد، کشوري که از سال 1918 تحت محاصره غرب بوده است، اگر مسکو به خيال خويش مي‌خواست با تکيه بر بريکس ميان ايالات متحده آمريکا و غرب شکافي ايجاد کند، زمان ثابت کرد که استراتژي مورد استفاده‌اش نتيجه‌اي نخواهد داشت. در شرايط کنوني که بحران خاورميانه زمينه را براي هجوم پناهجويان به خاک کشورهاي اروپايي فراهم کرده است، طبيعتا امنيت اروپا بيش از آمريکا در معرض خطر است، چرا که بنيادگرايان مي‌توانند در قالب پناهجويان به اروپا سفر کنند، در همين راستا ناتو از حمايت مشت آهنين ايالات متحده آمريکا برخوردار است. واقعيت تلخ است، روسيه با بحران شديد اقتصادي روبه‌رو است، مسکو کماکان يکي از قدرت‌هاي بزرگ نظامي است اما تا چه زماني مي‌تواند با ناتو رقابت کند، مشکلات اقتصادي روزبه‌روز بيشتر مي‌شود و نارضايتي عمومي در حال افزايش است، در چنين شرايطي آيا راهي جز اعمال اصلاحات سياسي باقي مانده است؟ بي‌شک جنگ براي کسب هژموني و مقابله با هژموني حاکم ادامه خواهد داشت، اما بريکس براي بقاي خويش نيازمند اعمال اصلاحاتي عميق است. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد