نماد آخرین خبر

سی ان ان: چگونه انقلاب فرهنگی چهره چین را تغییر داد؟

منبع
تاريخ ايراني
بروزرسانی
سی ان ان: چگونه انقلاب فرهنگی چهره چین را تغییر داد؟
تاريخ ايراني/ متن پيش رو در تاريخ ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست در شانزدهم ماه مي ۱۹۶۶، مائوتسه تونگ نخستين فرمان ايدئولوژيک انقلاب فرهنگي را صادر کرد. يک کمپين سياسي پرهياهو که چين را براي يک دهه به خونريزي، شکنجه و آشوب کشاند و کشور را براي هميشه تغيير داد. در بيانيهٔ مائو حزب کمونيست چين و ارتش و دولت محکوم مي‌شدند که به «نمايندگان بورژوازي» و «متجددان ضدانقلابي» اجازهٔ نفوذ داده‌اند. فرانک ديکوتر نويسندهٔ کتاب «انقلاب فرهنگي: تاريخ يک مردم» مي‌گويد: «اين يک انفجار اجتماعي بي‌سابقه بود.» طي آنچه که ديکوتر آن را «جنگ داخلي» توصيف مي‌کند فرقه‌هاي مختلف گارد سرخ و ارتش آزادي‌بخش مردم به مبارزه با يکديگر برخاستند، صدها هزار نفر کشته و ميليون‌ها نفر آواره شدند و در نهايت جامعه از هم فروپاشيد. جهشي بزرگ به عقب در پي فاجعهٔ «جهشي بزرگ به جلو» - که در آن ميليون‌ها تن در نتيجهٔ سياست‌هاي مائو جان خود را از دست دادند - رهبر کل در ضعيف‌ترين موقعيت خود پس از پايان جنگ جهاني دوم قرار داشت. مائو با بيانيهٔ ۱۶ ماه مي سعي داشت تا از قدرت مردم عليه دشمنان خود در داخل حکومت بهره بگيرد. آنچه که از دانشگاه‌هاي پکن آغاز شد به سرعت در کل جامعه شيوع يافت: مائو شخصاً پوستري را آماده کرد که در آن نوشته شده بود «مراکز اصلي را بمباران کنيد» و از مردم درخواست مي‌کرد که به سمت «مراکز فرماندهي ضد انقلابيون» حمله شود. ديکوتر مي‌گويد: «او در واقع از مردم خواست تا به حزب حمله کنند، عملي که تاکنون نظيرش ديده نشده است. استالين، پل‌پوت، کيم جونگ اون، هيچ‌کدام حتي فکرش را نمي‌کردند از مردم بخواهند به دستگاهي حمله کنند که خودشان بنا کرده‌اند.» نشست‌هاي انتقادي در ۱۸ آگوست ۱۹۶۶ بيش از يک ميليون نفر از اعضاي گارد سرخ از تمامي کشور در ميدان تيان‌آن‌من پکن گردهم آمدند. در اين گردهمايي، لين بيائو وزير دفاع که از ياران مائو محسوب مي‌شد از شرکت‌کنندگان خواست که به «ضد انقلابيون» حمله کنند و چهار رکن عادات، فرهنگ، رسوم و ايده‌هاي کهن را در هم بکوبند. ديکوتر مي‌گويد: «زماني که مائو از مردم خواست تا اعضاي حزب را مورد انتقاد قرار دهند، تعداد بي‌شماري بي‌صبرانه منتظر چنين فرصتي بودند. شکايات فراواني تحت سال‌ها سلطهٔ کمونيسم سرکوب شده بود. تمام کساني که در جهش بزرگ به جلو متحمل رنج شده بودند، کارگران کارخانجات که در شرايط وحشتناک زندگي مي‌کردند، قربانيان نخستين کارزارها و تصفيه‌سازي‌ها، همگي به شکايت عليه سران حزب دست زدند.» در تمام اين مدت مائو «در تلاش بود تا آشوب ايجاد کند و به اين وسيله همه را در حالت هشدار باقي نگاه دارد.» حتي از کمونيسم تنفر داشتند و مي‌دانستند که بازيچهٔ دست مائو شده‌اند، از اين فرصت استفاده کردند تا به کميته‌هاي محلي و مقامات حزب حمله کنند. رنج و شکنجه مقامات حزب تنها کساني نبودند که هدف حملات گارد سرخ و شهروندان تازه به قدرت رسيده قرار گرفتند. بسياري از مردم عادي انگ ضد انقلابي و دشمن طبقاتي خوردند و مورد آزار، شکنجه و قتل قرار گرفتند. بسياري به «گاوداني» رانده شدند - زندان‌هايي که به اردوگاه کار بدل شده بودند - تا کار اجباري انجام دهند و رسالات مائو را از حفظ کرده و به طور مرتب مورد ضرب و شتم قرار بگيرند. جي ژانلين، استاد دانشگاه پکن در کتاب خاطرات خود «گاوداني» مي‌نويسد: «پس از چند ماه اسارت در گاوداني مي‌ديدم که احساساتم را از دست داده‌ام و هر روز احمق‌تر از پيش مي‌شوم.» او تجربهٔ خود را اينگونه توصيف مي‌کند: «سقوطي سرگيجه‌آور به داخل جهنم». اما اين تجربه بسيار معمول بود. جي و بسياري ديگر از افراد سالخورده، آموزگاران و اساتيد مورد ضرب و شتم، توهين و شکنجه قرار گرفته و به جلسات بازجويي چندين ساعته برده مي‌شدند. ديکوتر شرح مي‌دهد که چگونه کميته‌هاي محلي در محلهٔ داژينگ در حومهٔ پکن، دستور نابودي تمام مالکين و «عناصر نامطلوب» را صادر کردند. «برخي را با ضربات چماق و داس به قتل رساندند و برخي ديگر را با سيم حلق‌آويز کردند. بسياري را با جريان الکتريسته کشتند. کودکان را از پاهايشان آويزان کرده و شلاق مي‌زدند.» بيش از ۳۰۰ نفر کشته شدند و اجساد آن‌ها به داخل چاه‌هاي بي‌مصرف يا گورهاي جمعي انداخته شد. سقوط مائو هرچه که کشور بيشتر در آشوب فرو مي‌رفت، حرارت مائو نيز بيشتر مي‌شد. ديکوتر مي‌گويد: «اين يک بازي بود که مائو انجام مي‌داد. او دانش‌آموزان را عليه معلمان تحريک کرد. سپس جمعيت را عليه حزب برانگيخت و بعد از ارتش خواست که مداخله کند. به اين ترتيب مردم عليه يکديگر وارد جنگ شدند.» به گفتهٔ ديکوتر، مائو يک چرخهٔ وحشت‌آور ايجاد کرده بود که در آن «مردم در تلاشي بي‌پايان، سعي داشتند که وفاداري خود به «رئيس بزرگ» اثبات کنند.» از ديدگاه مائو، انقلاب فرهنگي يک موفقيت تمام‌عيار بود. مقامات بلندپايهٔ حزب که نافرماني مي‌کردند را حذف کرده و متحدانش، به طور خاص گروه چهار نفره به سرکردگي همسر مائو، جيانگ کينگ، قدرت را در دست گرفتند. آيا امکان ممانعت وجود داشت؟ ديکوتر مي‌گويد: «دست‌کم دو موقعيت پديد آمد که سران حزب مي‌توانستند کاري انجام دهند.» پس از جهش بزرگ به جلو «محبوبيت مائو در حداقل بود و مي‌توانستند او را سرنگون کنند ولي او موفق شد از آن مخمصه جان سالم به در ببرد.» او بخشي از تقصير فاجعه را به گردن گرفت و ديگر مقامات بالارتبه حزب را مجبور کرد که همدستي خود را بپذيرند و به اين ترتيب با ناديده گرفتن قدرت آن‌ها، جايگاه خود را محکم ساخت. به گفتهٔ ديکوتر: «دومين موقعيت در فوريه سال ۱۹۶۷ پديد آمد که تعدادي از فرماندهان نظامي پرسابقه با صراحت عليه گروه انقلاب فرهنگي به سرکردگي مادام مائو قيام کردند. مائو متوجه شد که اگر اين مارشال‌هاي کارآزموده به انتقادشان ادامه دهند، به نتيجه خواهند رسيد و کار او تمام است.» اما مائو که «استاد سياست‌هاي راهرو» شناخته مي‌شد توانست نخست‌وزير ژو آنلاي و ديگر مقامات کليدي را در کنار خود نگاه دارد و در نهايت فرماندهان را محکوم و تصفيه کند. در نهايت هرگونه تلاش براي متوقف ساختن انقلاب فرهنگي با شکست مواجه شد، به همان دليلي که هنوز چين نتوانسته با تاريخ خود کنار بيايد: برتري مائو. ديکوتر مي‌گويد: «وقتي خروشچف پروژهٔ استالين‌زدايي را آغاز کرد به خوبي مي‌دانست که مي‌تواند جنازهٔ استالين را از آرامگاه بيرون بکشد زيرا جسد ديگري در آنجا حضور داشت: جسد لنين. اما در مورد چين اين موضوع غيرممکن است، تمام تاريخچهٔ حزب کمونيست چين حول محور شخصيت مائو مي‌گردد…به همين دليل است که حزب هرگز اجازه نخواهد داد که تاريخچه‌اش مورد نقد قرار بگيرد.» پايان انقلاب فرهنگي با مرگ مائو اگرچه در اوايل دههٔ ۱۹۷۰ تلاش‌هايي براي کنترل آشوب و بازگشت کشور به حالت عادي صورت گرفت، ولي در حقيقت انقلاب فرهنگي با مرگ مائو در ۹ سپتامبر ۱۹۷۶ پايان پذيرفت. جانشين مائو، هوآ گوفنگ که از طرف ارتش پشتيباني مي‌شد، دستور داد تا گروه چهار نفره را دستگير کنند و افراد معتدلي چون دنگ شيائوپينگ را وارد ميدان کرد. در سال ۱۹۷۸ دنگ رهبر بلندمرتبه شد، او و حاميانش سياست‌هاي انقلاب فرهنگي را منقضي کرده و گشايش اقتصادي چين را رقم زدند. اگرچه دنگ را مسبب رويگرداني اقتصاد چين از جمع‌گرايي اقتصادي کمونيستي و تبديل آن به يک قدرت عظيم مي‌شمرند اما به عقيده ديکوتر، اصلاحات دنگ انعکاسي از تغييراتي بود که مردم خسته از کمونيسم خواستار آن بودند. او مي‌گويد: «وجه حزب کمونيست نزد اکثر مردمي که در روستاها زندگي مي‌کردند از زمان جهش بزرگ به جلو تخريب شد. زماني که انقلاب فرهنگي به ساختار حزب لطمه وارد کرد ديگر چيزي براي اعتقاد مردم روستاها به حزب باقي نماند.» مردم در تمام کشور بازارهايي به راه انداخته و مبادلات انجام مي‌دادند. «آن‌ها اقتصاد برنامه‌ريزي‌شده را ناديده گرفتند و دنگ شيائوپينگ را نيز مجبور کردند که آن را رها کند.» اين اصلاحات اقتصادي به دست مردمي انجام گرفت که بيش از همه از کمونيسم لطمه ديده بودند و باعث شد تا ميليون‌ها نفر از فقر نجات يافته و چهره کشور براي هميشه تغيير بيابد. *سي ان ان *جيمز گريفيث ترجمه شيدا قماشچي با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد