الف/
متن پيش رو در الف منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
جنگ با ايران، تنها حکومت مستقل غرب آسيا، خيلي وقت است آغاز شده است؛ درست از فرداي پايان جنگي که صدام به نيابت از آمريکا با ايران آغاز کرده بود. با روايتي ديگر اين جنگ از روزي آغاز شد که سفارت آمريکا، با نگراني از کودتايي ديگر براي بازگرداندن شاه، اشغال شد و آنچه رفت که رفت.
از همان زمان و پيش از ظهور کانالهاي تلويزيوني شبانهروزي خبري، شبکههاي سهگانهي اصلي آمريکا روزشمار گروگانگيري به راه انداختند و در رقابت بر سر مخاطب، هر شب دهها ميليون آمريکاييِ بيخبر از دنيا را با تنفر از ايران و انقلابش به رختخواب فرستادند. مخاطب هدفِ رسانههاي آمريکا مردم همان کشور بود، اما با راه افتادن اولين شبکه خبري جهاني، سيانان، کمکم مردم اروپا و ديگر کشورهاي جهان نيز به جمع مخاطبانِ هدف پيوستند. ايران تنها هدف اين جنگ تازه رسانهاي نبود، اما يکي از مهمترينها بود. گذشت تا چند سال بعد که بالاخره فنّاوريهاي پخش ماهوارهاي بهاندازهاي ارزان شد که بتواند مخاطبِ هدف تازهاي را اضافه کند: قشر متوسط کلانشهري و جوان ايران. جنگ از آن روز شکل تازهاي يافت.
حوادث ۱۸ تير ۱۳۷۸ نخستين عرصهي جنگ تازه براي به دست آوردن قلب و ذهن قشر متوسط ايران بود که در بستر کنش و واکنش دو گروه تندرو و هيجانزده شکل گرفت و به سمت اولين تلاش براي تغيير رژيم در داخل پيش رفت.
پس از آن بود که جوانان قشر متوسط ايراني بهطور رسمي و علني هدف تئوريسينهاي براندازي آمريکايي-اسراييلي (مانند مايکل لدين و مايک فلين) قرار گرفتند و آرام آرام مطالعات وسيعي درباره روشهاي تأثيرگذاري بر آنان آغاز شد. در دولت بوش رقابتي شديد ميان جنگطلبان و براندازان درگرفت، اما توان بازدارندگي نظامي ايران از يکسو و باتلاق ارتش آمريکا در عراق و افغانستان از سوي ديگر موجب پيروزي حاميان براندازي بر جنگطلبان شد.
با روي کار آمدن اوباما صداي آمريکا و بيبيسي موضعي درمجموع ملايم در قبال براندازي گرفتند، چرا که دولت اوباما هدفي بزرگتر، يعني تغيير رفتار ايران را بجاي تغيير رژيم، از راه ديپلماسي و مذاکره دنبال ميکرد.
تلويزيون منوتو در اين بستر و در مخالفت با سياست تازهي اوباما زاده شده. به ويژه که حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ شکافهاي عميق و بياعتمادي بخش بزرگي از جوانان قشر متوسط شهري به روايت رسمي نظام و نهادهايش، بخصوص رسانهي ملي را در پي داشت. منوتو يک سال بعد در پاييز ۱۳۸۹ افتتاح شد. شبکهاي خوش آب و رنگ و جوانپسند، ناگهاني و بيريشه و شوخ و شنگ و هوشمندانه با پنهانکاري غريبي درباره منبع مالياش و گفتماني سياسي که بيش از همه منطبق با رويکرد سياسي اسراييل و نومحافظهکاران آمريکايي در قبال ايران بود. اين گفتمان که در بخش خبر و ديگر برنامههاي منوتو پنهان ميشد، در برنامهي عروسکي طنز سياسياش (با تقليد از برنامهي فرانسوي Les Guignol) عريان بود: ضديت تام با اصل انقلاب و نظام حاکم بر ايران با روايت سلطنتطلبان که در آن سپاه، اصلاحطلبان و اصولگرايان (از نقدي تا ظريف) همگي حافظ نظام و فاسد، خشن، مرتجع، ضد ملي و تشنهي قدرت نمايانده ميشدند.
سياست تغيير رژيم، به ويژه پس از کنار رفتن هيلاري کلينتون و دنيس راس و رم امانوئل، بهطور رسمي از رويکرد دولت اوباما کنار گذاشته شد تا بر سياست تازهي «تغيير رفتار» تمرکز شود؛ اما درنهايت اوباما نتوانست رفتار ايران را تغيير دهد و توافق اتمي نه تنها پرونده ايران را از قصابخانهي شوراي امنيت سازمان ملل بيرون آورد، بلکه به تضميني براي ادامهي قدرت بازدارنده موشکي ايران و ازسرگيري فروش نفت بدل شد. حاميان تغيير رژيم به سرعت شروع به بازسازي خود در هر دو حزب کردند و روي هر دو اسب مسابقه، کلينتون و ترامپ، شرط بستند تا بلافاصله پس از آغاز بکار رئيسجمهور بعدي کار را شروع کنند. حالا نه تنها منوتو جاني تازه گرفته، بلکه بيبيسي فارسي (پس از کنارهگيري ناگهاني صادق صبا) و صداي آمريکا نيز شاهد چرخش گفتماني شديد در بخشهاي سياسي و خبري خود بودند.
ترامپ آمد و زلزلهاي در ساختار حاکميت آمريکا ايجاد کرد. هرچند که منوتو، احتمالاً به خاطر منابع مالي مستقلش از اوباما، از مدتها پيش از ترامپ براي آمدن او آماده بود. رضا پهلوي به ترامپ نامه نوشت و او را به پيش گرفتن سياست براندازي با محوريت خودش تشويق کرد. گروهي از همفکران و عوامل پشت و جلوي دوربين منوتو هم در نامهاي از ترامپ درخواست تحريمها و فشارهاي بيشتر بر ايران کردند. بخش خبر منوتو ناگهان از استوديويي شبيه به زيرزمين (که استعاره از انزواي گفتمان براندازي در دولت اوباما بود) به روي زمين آمد. «دخمه خبر» که شبيه به آرايشگاههاي ارزان شب عيد بود به «اتاق خبر» تبديل شد. با دکوري چشمگير و بزرگ و قالبي رسميتر که «اسپا»هاي شيک و گران را با ماساژدهندگان اختصاصي تداعي ميکرد. همينطور چند هفته پيشقرارداد پخش ماهوارهاياش را ارتقا داد تا بتواند تصوير و صداي باکيفيتتري به ايران برساند.
در مقابل، رسانهي ملي خبر «بيست و سي» را دارد که شايد خود زماني الگوي منوتو براي خبررساني خودماني بود، اما حالا با صميميتي تصنعي، گفتماني يکطرفه، کمترين سليقه در جزييات ظاهري، و البته مجرياني که جيغ زدن را با اجراي پرانرژي اشتباه ميگيرند. اين تازه پربينندهترين بخش خبري راديو و تلويزيون است.
واقعيت آن است که جمهوري اسلامي عملاً دسترسيِ رسمي خود را به قشر متوسط شهري ايران از دست داده است، چه رسد به توان تأثيرگذاري بر آن را. شايعات حاکي از قتل بجاي مرگ، خرابکاري بجاي حادثه و امثال آن به سرعت ميپيچند و صداي تکذيب و روشنگريهاي رسمي به جايي نميرسد. هر اتفاقي در ماشين رسانهايِ براندازي تبديل به توطئهي اقليت بر اکثريت و هر اعتراضي بهعنوان شورش اکثريت بر اقليت تفسير ميشود و روز به روز زمينه براي به راه انداختن ناامني، آشوب و خشونت خياباني آمادهتر ميگردد.
راهحل کجاست؟ از دستگاه چاق و کند و بيکيفيت صداوسيما بيش از اين برنميآيد و محدوديتهاي شرعي، قانوني و عرفي نيز دست و پاي رسانه ملي را در اين نبردِ جذابيت بسته است. جنگ جنگ ظاهرها و ناخودآگاههاست و جمهوري اسلامي، بيش از ظاهر و حس، به تظاهر و عقلِ تصنعي اهميت ميدهد. در اوضاع کنوني بايد به راهحلهاي مشهور به «بيرون از جعبه» انديشيد. پيشنهاد مشخص من اجازهي تأسيس بخش فارسي به شبکهي تلويزيوني «الميادين» است.
الميادين شبکهاي ۲۴ ساعته با رويکردي خبري، سياسي و فرهنگي است که چهار سال پيش و پس از آغاز جنگ سوريه، در شهر بيروت تأسيس شد. انگيزهي اوليه به چالش گرفتن روايت غالب بر رسانههاي غربگراي عرب، بهويژه الجزيره، از بحران سوريه بود که ناگهان با روايت ائتلاف سعودي-قطر-ترکيه همراستا شده بود. مؤسس اين شبکه، غسان بن جدو و مهمترين مديرانش خود از روزنامهنگاران برجستهي الجزيره بودند که پس از فاصله گرفتن اين شبکه از اصول خبررساني منصفانه استعفا دادند.
الميادين، با شعار «واقعيت، همانگونه که هست» (الواقع کما هو)، به سرعت جاي خود را باز کرده و حالا جزء پنج شبکه پرمخاطب دنياي عرب است. دفتر مرکزياش در بيروت است و در تمام دنياي عرب و کشورهاي مهم جهان دفتر يا خبرنگار دارد، از جمله در قاهره، غزه، تونس و تهران.
هرچند برآيند گفتمان سياسي اين شبکه حمايت از مقاومت لبنان و فلسطين و ايران و مخالفت با غرب و اسراييل است، اما اين موجب نشده از اصول حرفهاي خبررساني فاصله بگيرد و تبديل به ابزار پروپاگانداي مقاومت يا ايران و سوريه شود. تمام صداهاي مهم دنياي عرب در آن شنيده ميشوند و همين موجب اعتبار آن شده است. همينطور از نظر مالي -حداقل در ظاهر- به هيچ دولتي وابسته نيست و بودجهاش را از گروهي از سرمايهگذاران خصوصي دريافت ميکند.
الميادين بهخاطر همين ويژگيها بهترين نامزد براي ايستادن در برابر «من و تو» ست. مهمترين امتياز آن «فاصلهي همراه با دسترسي» با ايران است، چه فاصلهي جغرافيايي و چه سياسي. محدوديتهاي شرعي و قانوني داخل مرزهاي ايران را ندارد و خواهد توانست با لحن و ظاهر مورد پسند قشر متوسط شهري در ايران، که مخاطبِ هدفِ شبکهي «من و تو» نيز هست، برنامه بسازد. از موضوعات سياسي بگيريد تا موضوعات فرهنگي که رسانهي رسمي جمهوري اسلامي در پرداختن به آن محذورات شرعي، قانوني و حتي سياسي دارد. همزمان به خاطر مجوز قانوني فعاليت در ايران برگ برندهاي در برابر شبکههاي ماهوارهاي ديگر دارد که همانا دسترسي به افراد و مکانهاي داخل کشور است.
براي مثال، ميتواند در ميزگردهايش افرادي را از داخل ايران شرکت دهد که مجاز يا مايل به حضور در شبکههاي ديگر مانند بيبيسي فارسي يا منوتو نيستند، مانند مقامات رسمي يا کارشناسان و مشاهير فرهنگي و فعالان سياسي. همزمان ميتواند منتقدان يا حتي مخالفان را از خارج از ايران در برنامههايش شرکت دهد تا بتواند مدعي حداکثر انصاف و بيطرفي شود. همينطور ميتواند آن دسته از رويدادهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي داخل کشور را که نه رسانه ملي ميتواند پوشش دهد و نه امثال منوتو به آن دسترسي دارند (مانند کنسرتهاي موسيقي، جشنوارههاي سينمايي و غيره، سمينارهاي سياسي و اجتماعي در دانشگاهها يا مراکز علمي) پوشش دهد. امکان مشارکت دادن مخاطب در برنامهها هم در سايهي اين دسترسي بسيار آسانتر خواهد بود. اين مزيت انحصاري، يعني دسترسي به داخل، از طرفي در همان قدم اول اين شبکه را از رقبا جلو خواهد انداخت و مخاطبان را جذب ميکند و از طرف ديگر اعتماد آنان را به انصاف و بيطرفي خود جلب خواهد کرد.
الميادين فارسي کارکردهايي غيرمستقيم نيز دارد. با آمدن ترامپ و تند شدن گفتمان سياسي رسانههاي وابسته به دولتهاي غربي، بخشي از نيروي انساني آنان که در سالهاي اخير از داخل جذب شدهاند ناراضي خواهند بود.
درعينحال به دلايل گوناگون اقتصادي، امنيتي يا حتي فرهنگي تمايلي به بازگشت و زندگي در ايران ندارند. اين گروه از روزنامهنگاران ميتوانند زير نظر سردبيران و مديران همسو با گفتمان سياسي حاکم بر شبکه در دفتر مرکزي در بيروت يا حتي دفتر لندن کار کنند و در ازاي آن اجازهي رفتوآمد به کشور را دريافت کنند. بهاينترتيب هم نيروي انساني باکيفيت و آموزشديده در رسانههاي جهاني جذب اين شبکه خواهند شد و هم از نظر سياسي بهعنوان يک پيروزي براي جمهوري اسلامي ديده خواهند شد. همانطور که دولتهاي غربي جذب نيرو از ايران را هميشه بهعنوان پيروزي سياسي خود نشان ميدهند.
بودجهي سالانهي منوتو مانند منبع تأمين آن مشخص نيست. شايع است يک شرکت بساز و بفروش متعلق به خانوادهاي ايراني-اسراييلي منبع مالي اصلي آن است. اما بيبيسي فارسي براي هشت ساعت برنامهاي که توليد ميکند حدود ۲۰ ميليون دلار بودجه دارد. گفته ميشود الميادين ۲۴ ساعتهي عربي حدود ۴۰ ميليون دلار سالانه هزينه دارد. کم و بيش با همين مبلغ که در مقايسه با بودجه حدوداً ۵ ميليارد دلاري سازمان صداوسيما ناچيز است، ميتوان پربينندهترين و مؤثرترين شبکهي تلويزيوني فارسيزبان را به راه انداخت.
شبکهي منوتو در مرکز برنامهي براندازي جمهوري اسلامي قرار دارد که اسراييل سالهاست آن را طراحي و پيگيري کرده و حالا با ظهور ترامپ جاني تازه گرفته است. بهاحتمال زياد صداي آمريکا و شايد يک يا دو شبکهي تلويزيوني تازهي ديگر نيز در چند سال آينده به اين طراحي اضافه خواهند شد. اين يعني بزرگترين دشمنان ايران هر شب به ذهن و قلب ميليونها ايراني در خصوصيترين فضاي زندگيشان دسترسياي يافتهاند که خود جمهوري اسلامي ندارد. اين بدون شک خطري بزرگ است، اما راهحل آن بيش از آنکه پول و تلاش بخواهد، به يک تصميم کوچک ولي شجاعانه وابسته است.
*حسين درخشان
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد