تجارت فردا/متن پيش رو در تجارت فردا منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست آرين طباطبايي مي‌گويد: نه‌تنها اين حمله موشکي آمريکا بلکه هر بحران ديگري در منطقه احتمال افزايش تنش ميان ايران و آمريکا را به‌شدت افزايش مي‌دهد. حملات هوايي و موشکي آمريکا، بريتانيا و فرانسه به سوريه که به گفته دونالد ترامپ در واکنش به حمله «شيميايي» به شهر دوما خوانده شد، دوباره مجدداً موجب شعله‌ورشدن آتش تنش‌ها در خاورميانه شد. هرچند به گفته مقامات آمريکايي اين حمله تنها به منظور هدف قرار دادن چندين مرکز توليد مواد شيميايي بوده است، اما بدون شک اين حمله مي‌تواند معادلات قدرت در منطقه را به هم ريخته و شرايط حاکم بر خاورميانه را تغيير دهد. در اين ميان ايران نيز از اين حمله متأثر خواهد شد. به منظور بررسي اثرات سياسي امنيتي اين حمله بر ايران و واکنش احتمالي ايران و روسيه در قبال اين اقدام آمريکا، گفت‌وگويي را با آرين طباطبايي انجام داديم. آرين طباطبايي، مدير گروه و استاد مطالعات امنيتي دانشگاه جرج‌تاون است. او که دختر سيدجواد طباطبايي، فيلسوف و پژوهشگر فلسفه و تاريخ و سياست و مدير گروه فلسفه مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامي است بر اين باور است حمله آمريکا و متحدانش به سوريه يک هدف پشت‌پرده بزرگ داشته و آن هدف اين بوده که ايالات متحده مي‌خواهد به ايران و روسيه بگويد که نسبت به تحولات منطقه بيکار ننشسته است. او معتقد است به احتمال زياد ايران و روسيه در واکنش به اين موضوع اختلاف نظرها را کنار گذاشته و عليه آمريکا در منطقه متحد خواهند شد. استاد دانشگاه جرج‌تاون احتمال وقوع جنگي در مقياس جنگ‌جهاني را بسيار کم مي‌داند ولي معتقد است هر بحراني در منطقه مي‌تواند موجب تشديد تقابل ميان ايران و آمريکا شود. طباطبايي مي‌گويد براي اينکه خاورميانه روي صلح و آرامش را به خود ببيند بازيگران کليدي منطقه به ويژه جمهوري اسلامي ايران و عربستان بايد بتوانند با يکديگر گفتمان داشته باشند. ♦♦♦ همان‌طور که استحضار داريد، چندي پيش ايالات متحده در حمله‌اي مشترک با دو کشور بريتانيا و فرانسه برخي مواضع را در سوريه مورد حمله موشکي قرار داد، حمله‌اي که به گفته مقامات آمريکايي محدود بوده و تنها مناطقي مشخص را هدف قرار داده بود، به نظر شما هدف ايالات متحده و متحدانش از اين حمله چه بود؟ در ابتدا بايد عرض کنم هدف اصلي ايالات متحده آمريکا، فرانسه و بريتانيا آن‌طور که دولتمردانشان اعلام کرده‌اند مقابله با سلاح‌هاي شيميايي و محدود کردن استفاده از اين سلاح‌ها در آينده است. در واقع اين سه قدرت غربي مي‌خواستند به دنيا بفهمانند که براي استفاده از اين سلاح‌ها بايد هزينه چنين حملاتي را بپردازند. اما از نظر من اين حملات موشکي هدف ديگري نيز در خود پنهان داشت، آمريکا مي‌خواست با اين حمله به روسيه و جمهوري اسلامي ايران و همچنين دولت بشار اسد در سوريه نشان دهد که ايالات متحده و متحدانش در خصوص مسائل خاورميانه و معادلات قدرت در منطقه دست روي دست نگذاشته‌اند و تنها نظاره‌گر تحولات اين منطقه پر از حادثه نيستند. بسياري از منتقدان و حتي برخي از حاميان او رويکرد جنگ‌طلبانه او را در قبال سوريه سرزنش کرده و رئيس‌جمهور آمريکا را مورد انتقاد قرار داده‌اند. به نظر شما چه تفاوتي ميان رويکرد سياست خارجه دولت ترامپ با دولت‌هاي باراک اوباما و جرج دبليو بوش، به ويژه در قبال خاورميانه و ايران وجود دارد؟ آيا مي‌توان تفاوت فاحشي ميان آنها پيدا کرد؟ به نظر مي‌رسد رويکرد دونالد ترامپ رئيس‌جمهور جديد آمريکا در حوزه سياست خارجي يک رويکرد دوقطبي است که اين موضوع از تعارض منافع اين رئيس‌جمهور نشات مي‌گيرد. از يک‌سو، ترامپ در جريان رقابت‌هاي انتخاباتي خود در سال 2016 وعده داد يک سياست خارجه متفاوت را در مقايسه با روساي جمهور گذشته ايالات متحده آمريکا در پيش خواهد گرفت، يکي از مهم‌ترين اين وعده‌ها اولويت دادن به منافع مردم آمريکا و رها ساختن اين کشور از جنگ‌ها و بحران‌هاي مختلف در سراسر دنيا بود، جنگ‌هايي که هزينه‌هاي سرسام‌آوري براي دولت اين کشور به همراه داشت و صداي اعتراض بسياري را درآورده بود. امروز بخشي از بدنه جامعه و افرادي که به ترامپ راي داده بودند از سياست دولت او در قبال سوريه نااميد شده‌اند و آن را رويکردي مشابه دولت‌هاي گذشته مي‌دانند. از سوي ديگر، کابينه دونالد ترامپ پر از سياستمداران و افرادي است که رويکردي تهاجمي در سياست خارجي دارند، برخي از آنها معتقدند ايالات متحده مي‌تواند براي رسيدن به اهدافش به زور متوسل شود. به همين دليل، سياست خارجي دونالد ترامپ يکپارچگي و انسجام دولت‌هاي باراک اوباما و حتي جرج دبليو بوش را ندارد. اما در خصوص ايران، اين‌گونه به نظر مي‌رسد که ترامپ در چارچوبي گام برمي‌دارد تا ميراث باراک اوباما را زيرپا گذاشته و آن را بي‌اثر کند. در حالي که مهم‌ترين ميراث سياست خارجي اوباما به برجام وابسته است، ترامپ از همان زمان رقابت‌هاي انتخاباتي آن را يک توافق بد دانسته و هر بار وعده خروج از آن را مي‌دهد، هرچند اين وعده نيز همانند بسياري از وعده‌هاي ديگر ترامپ هنوز محقق نشده است. از سوي ديگر، ژنرال مک‌مستر، رکس تيلرسون و جيمز متيس هر سه در زمان حضور خود در کابينه به نحوي شرايط را مديريت کردند تا اين توافق حفظ شود. با خروج مک‌مستر و تيلرسون از کاخ سفيد و آمدن جان بولتون و مايک پمپئو، سرنوشت برجام به‌شدت به خطر افتاده و احتمال جنگ و بالا گرفتن اختلافات نيز افزايش يافته است. هرچند سرنوشت اين توافق تنها در دستان آمريکا نيست و خروج يک‌طرفه اين کشور از برجام مي‌تواند تبعاتي را نيز براي ايالات متحده به همراه داشته باشد. به نظر مي‌رسد همان‌طور که ترامپ در سخنانش پس از حمله به سوريه اعلام کرد، اين اقدام پيامي براي روسيه و ايران نيز بوده است، نظر شما در اين خصوص چيست؟ قطعاً همين‌طور است. اين حمله يک پيام روشن براي دولت بشار اسد و همچنين دولت‌هاي ايران و روسيه دارد که حامي سوريه به شمار مي‌روند. پيام اين است که ايالات متحده آمريکا و متحدانش بيکار ننشسته‌اند و تنها نظاره‌گر وضع موجود نيستند. وضعي که از نظر ايالات متحده آمريکا، در آن ايران و روسيه به رشد حضور و نفوذ خود در سوريه ادامه مي‌دهند. از سوي ديگر اين حملات موشکي را مي‌توان يک پيام براي متحدان آمريکا در منطقه نيز تلقي کرد، رژيم صهيونيستي و عربستان که از بسياري جهات هر دو کشور در خصوص پررنگ‌تر شدن حضور ايران در خاورميانه نگران شده بودند، به نظر من آمريکا با اين حمله در واقع به آنها يک اطمينان خاطر داد که تحولات منطقه را تحت نظر دارد و در راستاي منافع حاميانش در منطقه مي‌تواند اقداماتي اين‌چنيني را انجام دهد. از ديدگاه شما، ايران و روسيه چه واکنشي مي‌توانند به اين اقدام نشان دهند؟ آيا همچنان بر مواضع خود در خصوص سوريه پافشاري مي‌کنند؟ نمي‌توان نظري قطعي در اين خصوص ابراز کرد. ايران و روسيه زماني در خصوص سوريه با يکديگر موافق نبودند و در بسياري از مسائل پيرامون اين کشور با هم اتفاق نظر نداشتند، اما من معتقدم پس از حمله آمريکا اين دو کشور به عنوان متحدين سوريه اختلافات را کنار خواهند گذاشت و حضوري متحدتر در منطقه در برابر آمريکا و متحدانش خواهند داشت. اما به هر حال نمي‌توان از جزئيات تصميمات احتمالي اين دو کشور حرفي به ميان آورد. آيا مي‌توان اين‌گونه گفت که اين حمله موجب افزايش تنش‌ها ميان ايران و آمريکا شده و موجبات تقابل مستقيم اين دو کشور را فراهم مي‌آورد؟ به طور کلي احتمال درگرفتن جنگ ميان ايران و آمريکا تا چه حد است؟ نه‌تنها اين حمله موشکي آمريکا بلکه هر بحران ديگري در منطقه احتمال افزايش تنش ميان ايران و آمريکا را به شدت افزايش مي‌دهد. در واقع مي‌توان اين‌گونه گفت که ايران و آمريکا همواره منتظر بهانه‌اي هستند تا با هم دشمني بورزند چراکه از نظر ايدئولوژيک اين دو کشور با هم مشکل دارند. البته از سوي ديگر پس از هر بحراني در خاورميانه تنش ميان ايران و رژيم صهيونيستي نيز پتانسيل بيشتر شدن را دارد. بخش عمده‌اي از علت وجود چنين وضعيت تنش‌زايي در منطقه اين است که هيچ مکانيسم حل تعارضي در ميان اين کشورها وجود ندارد. هرچند در دوران اوباما گفتمان ميان دو کشور تا حدي برقرار شد و مذاکره در روابط دو کشور جايي پيدا کرد اما با انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئيس‌جمهور ايالات متحده، همه کانال‌هاي ارتباطي ميان ايران و آمريکا تقريباً به طور کامل فرو پاشيده است. به نظر شما آيا مي‌توان اين حملات را بهانه‌اي براي وقوع يک جنگ جهاني ديگر اين بار در خاورميانه دانست؟ از نظر من احتمال وقوع جنگي در مقياس بزرگ که بتوان آن را جنگ جهاني دانست هنوز بسيار کم است. با اين حال بدون شک شرايط منطقه، شرايط واقعاً خطرناکي است چراکه برخي دولت‌ها در دو طرف معادله قدرت به سلاح‌هاي اتمي مجهز هستند، ادامه استفاده از سلاح‌هاي شيميايي در سوريه از سوي هر گروهي که باشد و حضور نيروهاي نظامي متعارف از کشورهاي مختلف و همچنين وجود گروه‌هاي شورشي و از همه مهم‌تر گروه‌هاي تکفيري چون داعش، موقعيت منطقه را به‌شدت حساس و خطرناک کرده است. اين شرايط شکننده مي‌تواند با هر تلنگري تشديد شده و فجايع انساني جبران‌ناپذيرتري به بار بياورد. در صورت بروز چنين جنگي تبعات سياسي آن بر ايران، منطقه و جهان چه خواهد بود؟ در حال حاضر ايران در ميان تعدادي از دولت‌هاي شکست‌خورده و ناکام و همچنين دولت‌هايي که در حال بحران هستند احاطه شده است. در اين ميان گروه‌هاي تروريستي مختلفي در همسايگي مرزهاي جمهوري اسلامي حضور داشته و دست به فعاليت‌هاي خرابکارانه و تروريستي مي‌زنند. موضوعي که وخامت شرايط را بيشتر مي‌کند، احتمال افزايش تنش‌ها ميان ايران و رژيم صهيونيستي از يک‌سو و افزايش درگيري‌ها ميان ايران و ايالات متحده آمريکا از سوي ديگر است، در کنار اين مسائل بايد تداوم تنش‌ها ميان ايران و عربستان سعودي را اضافه کرد. چنين شرايط پرنوسان و شکننده‌اي احتمال هرگونه رويارويي ميان ايران و کشوري ديگر را در خصوص مسائل منطقه افزايش مي‌دهد. احتمال وقوع هرگونه جنگ يا رويارويي مستقيم ميان ايران و بازيگران منطقه مي‌تواند براي ايران (هم از نظر اقتصادي و هم از نظر سياسي و اجتماعي) واقعاً پرآسيب و ويرانگر باشد، اين در حالي است که در صورت بروز جنگ، خاورميانه با ويراني بزرگ‌تري مواجه خواهد شد. هرچند هزينه‌هاي هر جنگي گريبانگير دو طرف دعوا مي‌شود و تنها نمي‌توان خسارات را بر دوش يک کشور تحميل کرد. اين تنش‌ها چگونه بر روابط بين‌المللي ايران تاثيرگذار خواهد بود؟ آينده برجام را پس از وقوع اين حملات و بالا گرفتن تنش‌ها چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟ به نظر من ايالات متحده دير يا زود به صورت يک‌طرفه از برجام خارج خواهد شد يا در 12 مي (زماني که ترامپ بايد در خصوص تمديد تعليق تحريم‌ها تصميم بگيرد) از ادامه تعليق تحريم‌ها صرف‌نظر خواهد کرد. در همين حال، با افزايش تنش‌ها ميان روسيه و ايالات متحده از يک‌سو و اتحاد ميان فرانسه، بريتانيا و آمريکا (که در اين حمله موشکي مشترک به سوريه مشخص شد) از سوي ديگر، اين امکان وجود دارد که ايالات متحده توافقي را با 3EU (سه کشور بنيانگذار اتحاديه اروپا: آلمان، بريتانيا و فرانسه) به امضا برساند و به کمک آنها نقاط ضعف موجود در برجام را (از ديدگاه دونالد ترامپ) برطرف سازد. که اين موضوع در واقع به معناي هماهنگي کمتر با روسيه خواهد بود. البته اين موضوع را نبايد فراموش کرد که اتحاد فرانسه و بريتانيا با آمريکا در مخالفت با سوريه و بروز حملات شيميايي در اين کشور، حتماً به معناي همراهي اين دو کشور با ايالات متحده در زمينه برجام که توافقي بين‌المللي بوده نخواهد بود. به هر حال بايد توجه داشت که آينده برجام علاوه بر ايالات متحده به پنج قدرت غربي ديگر حاضر در اين توافق نيز بستگي خواهد داشت. به عنوان پرسش نهايي، چشم‌انداز امنيت خاورميانه را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟ آيا مي‌توان به خاورميانه‌اي بدون جنگ و درگيري اميد داشت؟ نمي‌توان آينده قابل ‌پيش‌بيني‌اي براي خاورميانه متصور بود. هرچند در عراق، شکست داعش و از دست دادن قلمروهاي اين گروه تروريستي يک تحول بسيار مثبت به شمار مي‌رود، اما اين کشور هنوز راهي طولاني در پيش دارد. به خصوص اينکه عراق بايد چشم‌انداز پسا‌داعش خود را ترسيم کند. اين کشور بايد در اين چشم‌انداز جايي براي ايجاد دولت فراگير در نظر بگيرد، دولتي که در آن از اشتباهات دولت‌هاي قبلي پرهيز کند. دولتي که بتواند خدمات اوليه را ارائه کرده و براي مردم اين کشور امنيت و فرصت‌هاي کافي براي رشد و شکوفايي را فراهم کند. دولتي که هيچ گروهي از مردم را از اين خدمات، فرصت‌ها و امنيت محروم نکند. در سوريه، پيدا شدن هرگونه راهي براي حل بحران موجود بسيار دشوار خواهد بود، چراکه طرفين دعوا به‌شدت از هم دور هستند، بحران آنجا وخيم‌تر مي‌شود که مشاهده مي‌کنيم بخش عمده‌اي از جمعيت سوريه بي‌خانمان و آسيب‌ديده هستند. هرچند حضور داعش در اين کشور نيز به‌شدت کاهش يافته ولي هنوز ترس از تروريسم در جاي‌جاي اين کشور موج مي‌زند. در يمن، بحران به پايان نخواهد رسيد مگر اينکه عربستان سعودي و ايران بتوانند يکديگر را در خصوص مساله اين کشور به رسميت بشناسند. موضوعي که در حال حاضر به‌هيچ‌وجه مشاهده نمي‌شود و عربستان به اعمال شيطنت‌آميز خود در يمن ادامه مي‌دهد. مهم‌ترين تعارضات منطقه در اين سه کشور در حال جريان است و اگر دعواي جديدي رخ ندهد براي به ثبات رسيدن خاورميانه اين سه موضوع بايد حل شوند. به طور کلي، به منظور ايجاد پيشرفت در امنيت خاورميانه، بازيگران کليدي منطقه به ويژه جمهوري اسلامي ايران و عربستان بايد بتوانند با يکديگر گفتمان داشته باشند. داشتن رويکرد خصمانه نمي‌تواند با خود امنيت به همراه داشته باشد. با جنگ نمي‌توان جنگ را از بين برد و دو طرف بايد راه مذاکره در پيش بگيرند. در غير اين صورت شرايط موجود در منطقه تنها در مسير زوال حرکت خواهد کرد و نمي‌توان خاورميانه‌اي عاري از جنگ و مملو از صلح و امنيت را متصور بود.