روزنامه شهروند/
متن پيش رو در شهروند منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
مهرنوش گرکاني | فرخنده جبارزادگان ١٥ سال است که از خانهاي به خانه ديگر و از زنداني به زندان ديگر ميرود تا شايد سروش آزادي يک نفر از زندان يا فرشته نجات يک نفر از مرگ باشد. آزادي کسي که به جرمي روزها و سالها را در زندان گذرانده و ديگر اميدي به آزادي از زندان يا رهايي از مرگ ندارد. جرمي که شايد حادثه، آن را آورده باشد، شايد در يکي از خيابانهاي شهر در حين رانندگي بيدقتي کرده و کودکي را زير گرفته باشد يا در ميان بگو مگوهاي معمولي و روزمره بحث بالا گرفته باشد و ناخودآگاه موجب مرگ کسي شده باشد. حادثه خبر نميکند. بعد از حادثه ديگر راه فراري وجود ندارد. قاضي و دادگاه و زندان يا اعدام در انتظار کسي است که موجب مرگ شخص ديگري شده است؛ اما فرخنده جبارزادگان به اين خانه و آن خانه ميرود تا توضيح دهد اين اتفاق حادثهاي بيش نبوده است. ميرود تا طلب بخشش کند و به قول خودش آرامش را به خانهشان بازگرداند. با او از گروه ياران نجات آشنا شدم. گروهي که براي آزادي زندانيان جرايم غيرعمد از ميان مردم ديه جمع ميکند. هر کسي که مبلغي را به آنها کمک ميکند، درواقع چراغي را روشن کرده و اين نامي است که آنها براي هر کمک گذاشتهاند. حال با فرخنده جبارزادگان به گفتوگو نشستيم تا بدانيم چرا آرامش خانوادهها برايش مهم است و چگونه فرشته نجات زندانيان جرايم غيرعمد شده است؟
اول خودتان را معرفي کنيد و بگوييد چند سالتان است و چه تحصيلاتي داريد؟
من فرخنده جبارزادگان متولد سال ١٣٣٢ هستم. تحصيلاتم رشته شيمي بود ولي هيچ ربطي به فعاليت الانم ندارد.
ميتوانيد کمي توضيح دهيد الان چه فعاليتي داريد و از کي شروع کرديد؟
حدود ١٥ سال پيش فعاليتم را در اين زمينه شروع کردم و از همان سالها به صورت مداوم ادامه ميدهم. آن زمان آيتالله هاشمي شاهرودي هم مقداري با ما همکاري داشتند و ما هم تا جايي که ميتوانستيم فعاليت ميکرديم و فعاليتمان را گسترش ميداديم؛ اما بعد از مدتي که پيش رفتيم داستان کارمان عوض شد ديگر هم خيلي نميتوانستيم درباره آن موضوعات صحبت کنيم. بعد از مدتي راهمان را کمي تغيير داديم و به دنبال گرفتن رضايت از خانوادههاي اولياي دم براي افراد زير ١٨ سال بوديم.
شما چطور وارد اين ماجرا شديد؟
من در آن سالها فعاليتهاي مدني بسياري ميکردم و در ابتدا بيشتر فعاليتهايم براي دفاع از حقوق زنان بود. در همان فعاليتها با وکلايي آشنا شدم و آنها موضوع کمک به لغو اعدامها را مطرح کردند. من هم که هميشه با اينگونه اعدامها مخالف بودم به دنبال لغو اعدام افراد زير ١٨ سال رفتم. در نتيجه من و چند نفر ديگر جذب شديم. از همانجا با وکلا پروندهها را بررسي ميکرديم و ادامه ميداديم. پروندهها را به ما معرفي ميکردند و ما به دنبال رضايتگرفتن ميرفتيم.
اما الان براي آزادي زندانيان غير از زير ١٨ سال هم فعاليت ميکنيد؛ چطور شد تا اين حد کارتان گسترش پيدا کرد؟
بعد از مدتي شماره تلفنمان ميان زندانيان پخش شد و نميشد که زنداني که تماس ميگرفت و کمک لازم داشت را رد کنيم، در نتيجه اين کار شامل حال همه زندانيان شد. به هر حال ما هم مخالف اعدام بوديم و ميدانستيم که با اعدامکردن خانواده مقتول به آرامش نميرسد و گرفتن بخشش به اين منظور نيست که ما از کسي که در زندان است و قتلي را مرتکب شده، دفاع ميکنيم. اين کار فقط به خاطر خانوادههاست و در اين سالها ديدهايم که واقعا خانوادههايي که رضايت دادهاند، چگونه به آرامش رسيدهاند. شايد اين خانوادهها اولش گرم هستند و بهانههاي مختلفي ميآورند اما به هر حال بعد از رضايتدادن آرامش به خانوادهشان برميگردد. بارها شده که بعد از رضايتدادن از آنها مصاحبه گرفتيم يا خودشان تماس گرفتند و گفتند که ما واقعا فکر نميکرديم به اين آرامش و سبکي برسيم.
در پيداکردن پروندهها يا پذيرفتن آنها براي کمک خط قرمزهايي هم داريد؟
بله؛ خط قرمزهايي وجود دارد که درواقع جرم اتفاقافتاده بايد خارج از اين خط قرمزها باشد؛ مثلا قتل نبايد خيلي ناموسي باشد يا قتل بايد پيشبيني نشده باشد و از قبل برنامهريزي شده نباشد يا مثلا نبايد قتل با اسلحه باشد؛ وقتي قتل با اسلحه اتفاق ميافتد يعني از قبل برنامهريزي شده است و اسلحه براي اين منظور خريداري شده است. معمولا قتلها بايد نزاعي باشد. قتلهاي نزاعي بسيار زياد است و براي پوششدادن هم وقت کم ميآوريم و هم نيرو و کمکهاي مالي. با اينکه خيليهاي ديگري هم هستند که در اين زمينه کار ميکنند اما باز هم از همه لحاظ کم است. خود ما براي آنکه بتوانيم به همين تعداد پروندههايي که انتخاب ميکنيم و به عهده ميگيريم پشت سر هم بايد به شهرستانهاي مختلف سفر کنيم.
شما به خانههاي مقتولان يا درواقع اولياي دم ميرويد براي گرفتن رضايت؛ آنها در وهله اول با شما چه برخوردي دارند؟
در مرحله اول وقتي وارد ميشويم و خانوادههاي مقتولان با ما روبهرو ميشوند، ميگويند که شما چرا از قاتلان دفاع ميکنيد؟ اما واقعيت اين است که کار ما دفاع از قاتل نيست. کار ما تنها براي آن است که هم خشونت از جامعه کم شود و هم صلح و آرامش به جامعه برگردد.
معمولا سن و سال افرادي که به آنها براي آزادي کمک ميکنيد، چقدر است؟
بستگي دارد چه زماني به ما معرفي ميشوند. بچههايي هستند که از ١٦ سالگي حکم اعدامشان صادر ميشود که در کانون بودهاند و دورانشان را تا ١٨ سالگي گذراندهاند و به زندان رفتهاند و بعد ما را پيدا کردهاند. برخي ممکن است در همان کانون ما را پيدا کنند و برخي هم ممکن است سالها در زندان مانده باشند و بعد به سراغ ما بيايند؛ اما معمولا سن افرادي که در کانون هستند و حکمشان صادر ميشود، ١٦سال است.
برخوردهاي خانوادههاي مقتولان با شما چگونه است؟ موردي خاص وجود دارد که بخواهيد تعريف کنيد؟
خانواده مقتولان اکثرا در وهله اول گارد ميگيرند و بسيار پرخاشگر ميشوند. هميشه اين خطر براي ما بوده است. ما معمولا سعي ميکنيم در دستههاي سه تايي يا دو تايي به خانه اولياي دم برويم. معمولا با خودمان هيچ مردي را نميبريم؛ چون وقتي مردها را ميبينند، گاردشان بيشتر ميشود اما به دو يا سه تا خانم بيشتر اعتماد ميکنند. يکبار يکي از همکاران ما با دو خانم ديگر براي رضايت رفته بودند به يک آپارتمان شيک در يکي از محلههاي شرق تهران. در ابتدا هم خانمي که يکي از اولياي دم بود با همسايهشان جلوي در با همکارانم صحبت ميکرد اما بعد از چند لحظه در آسانسور باز ميشود و مردي قمه به دست از آن خارج ميشود و همکارانم را تهديد ميکند. يکبار هم در مشهد آژانس گرفتيم به خانه خانواده مقتول رفتيم. آژانس را جلوي در نگه داشتيم. خواهر مقتول در را باز کرد و ما هم مشغول صحبت شديم اما ناگهان برادر مقتول با چوب و دمپايي به سمت ما حملهور شد. ما فقط ميديديم که چيزهايي به سمتمان پرتاب ميشود. راننده آژانس خيلي ترسيده بود و ميخواست فرار کند که ما هم مجبور شديم سوار ماشين شويم که آژانسي ترسيد و ما هم سريع فرار کرديم. پارسال زمستان هم در شهر ري يکي از اولياي دم شيلنگ آب را روي ما گرفت و همهمان را خيس کرد. اين برخوردها هست اما به هر حال برخوردهاي خوبي هم داشتهايم؛ البته که معمولا تمام اين موارد به بخشش منجر ميشود. در ايلام هم خانوادهاي بودند که همهشان ميخواستند که حکم اعدام اجرا شود و از اسفند تا به حال دو بار به سراغ آنها رفتيم، حالا ديگر کل خانواده راضي هستند که حکم اعدام را ببخشند اما چون به صورت قومي رفتار ميکنند، اطرافيانشان مانند دايي و عمو تهديدشان کردهاند و نميگذارند که رضايت بدهند ولي مردمان بسيار ميهمانپذيري هستند و از همان ابتدا که وارد شديم، ديگر نميگذاشتند ما به محل استقرارمان برگرديم و براي بار دوم هم مستقيم به همان خانه رفتيم و کنار همان خانواده مانديم اما در کل معمولا خانوادهها در وهله اول گارد ميگيرند.
مبالغ ديه را چگونه فراهم ميکنيد؟ خانوادهها در اين ميان چه نقشي دارند؟
بسياري از خانوادهها معمولا تمام تلاششان را ميکنند تا مبلغ ديه را فراهم کنند و ما معمولا توانمان را براي جلب رضايت خانواده اولياي دم ميگذاريم اما در زمانهايي که ميبينيم ديگر توان تأمين بقيه ديه را ندارند، ما براي آنها از طريق گروههايي که در تلگرام داريم، تلاش ميکنيم تا الباقي مبلغ ديه را فراهم کنيم. تاکنون چندبار هم نمايشگاه برگزار و از هنرمندان درخواست کرديم تا آثارشان را براي کمک به آزادي در اختيار نمايشگاه بگذارند که استقبال خوبي هم شده است و درآمد حاصل از نمايشگاه را براي فراهمکردن مبلغ ديه ميگذاريم.
معمولا ديهها تا چه ميزان است؟ آيا ديههاي بالا هم درخواست کردهاند؟
يکي از مشکلات مهم ما در کمک به آزادي زندانيان جرايم غيرعمد اين است که ديه هيچ حد و مرزي ندارد. الان از ديه دولتي که حدود ٢٠٠ميليون است داريم تا خيلي بالاتر. در مواقعي که ديه در حد معمول است مردم هم راحتتر کمک ميکنند. مثلا اگر خانوادهاي ديه ٢٠٠ميليون توماني خواسته است، خانواده قاتل با آنکه معمولا از قشر ضعيف و کمدرآمد جامعه هستند، تمام تلاشش را براي فراهم کردن آن ميکند و حدود ١٠٠ تا ١٥٠ميليون را تأمين ميکند و ما براي فراهم کردن الباقي آن در گروههاي خود تلاش ميکنيم تا ديه کامل را جمع کنيم و به خانواده مقتول بدهيم. در اين صورت براي مردم هم معقول است تا کمک کنند. وقتي ميشنوند که خانواده اولياي دم همان ديه دولتي را ميخواهند خيلي راحتتر کمک ميکنند. اما گاهي خانواده اولياي دم ديههاي بالاتري درخواست ميکنند. مثلا موردي داريم که خانواده مقتول ٧٠٠ميليون ديه درخواست و خانواده قاتل هم ٥٠٠ميليون آن را فراهم کرده است اما ديگر بيش از اين را نميتواند، بنابراين از ما خواستهاند الباقي آن را فراهم کنيم اما هيچکس راضي نميشود ٢٠٠ميليون باقيمانده را بدهد. همه ميگويند با اين مبلغ ميتوان چند نفر را نجات داد. الان مادر ايشان به شدت از من ناراحت هستند اما وقتي به هنرمندان هم ميگويم راضي نميشوند اين مقدار را براي آزادي فقط يک نفر بدهند.
اين فعاليتها چه تأثيري روي زندگي شخصيتان گذاشته است؟ فرزندانتان با نبودن شما کنار آمدهاند؟
بله، در اين ١٥سال ديگر فرزندانم هم به اين روند عادت کردهاند. درست است که فرزندانم با من زندگي ميکنند ولي عادت کردهاند. دخترم به خاطر آلودگي هوا به لاهيجان رفته است و آنجا زندگي ميکند، پسرهايم هم به نبودن من عادت کردهاند. مهمترين موضوع اين است که اين فعاليتها براي خودم خيلي خوب است. گاهي فکر ميکنم کساني که در طول روز و هفته و سال به اين فکر ميکنند که چه کار کردهايم و عمرمان را چگونه گذراندهايم؟ حداقل من ميتوانم بگويم کاري کردهام و دست خالي نيستم. اواخرسال گذشته تقويمم را برداشتم که پاره کنم و دور بيندازم. ورقي زدم و ديدم هر صفحه از آن خاطرهاي براي من بوده است. البته که در اين ميان خاطرات تلخ هم بسيار وجود داشته است. آن زماني که حکم اعدام براي برخي اجرا ميشود و نتوانستيم رضايت خانوادهها را بگيريم برايم بسيار دردناک است. مخصوصا پروندههايي که خودم درگير آنها بودهام. ما در اين ميان پابهپاي خانوادهها ميرويم. برخي اوقات به خودم ميگويم ديگر اين کار فايده ندارد و دنبال آن نميروم اما باز هم وقتي يک بخشش صورت ميگيرد، انرژي ميگيرم و ميخواهم دوباره ادامه دهم. سال گذشته در مشهد ٥ پرونده داشتيم که همه آنها منجر به آزادي شد و اين اتفاق براي من خيلي خوشحالکننده و پر انرژي بود. تقويم را که ورق ميزدم و جلوتر ميرفتم ميديدم هيچ روزي نبوده که کاري دراينباره انجام نداده باشم. اين براي خودم بسيار خوب و خوشحالکننده است.
در اين ميان تهديد هم شدهايد؟ کسي به سراغتان آمده است؟
تاکنون نشده که تهديد جدي شده باشم. در کل تلاش ميکنيم آدرس منزلمان را به مددجوها ندهيم. ما معمولا سعي ميکنيم که در گروه سه نفرهاي که کار ميکنيم، پراکنده قرار بگذاريم و به سمت آدرس اولياي دم برويم. خدا را شکر تاکنون اتفاق بدي نيفتاده است.
تاکنون به اين فکر کردهايد يا برايتان اتفاق افتاده است که افرادي که از زندان آزاد ميشوند به راه خلاف بروند يا دوباره جرمي مرتکب شوند؟
تاکنون که اتفاق نيفتاده است. من با اغلب آنها بعد از آزادي در تماس هستم. بهخصوص آنهايي که سنهاي پايينتري دارند. يک نوجوان زير ١٨سال در سال ٨٨ از زندان آزاد شد که هنوز هم با او در تماس هستم و ميدانم چه کار ميکند. معمولا اين افراد وقتي ٨، ٧سال در زندان هستند، آنقدر سختي کشيدهاند که هر روزشان مثل مردن بوده و وقتي بيرون ميآيند ديگر حاضر نيستند به هيچ وجه دوباره به آن روزها برگردند. من شنيدهام که برخي از افراد بعد از آزادي از زندان ممکن است دوباره دست به کار خلاف ديگري بزنند اما معمولا آنهايي که در انتظار اعدام هستند بعيد به نظر ميرسد که دوباره بخواهند به کار خلاف برگردند. ما هم براي پذيرفتن يک پرونده از مددکاران زندانها تحقيق ميکنيم. وقتي آنها از زندان آزاد ميشوند به توجه بيشتري از سوي خانواده و اجتماع نياز دارند و بايد همه هوايشان را داشته باشند. ما حتي با خانوادههاي آنها هم در تماس هستيم. الان يک نفر در نهاوند است که پسرش بعد از آزادي رفته عسلويه و کار ميکند و مادرش هم به او ميگويد که هر از چندگاهي با من تماس بگيرد اما پسر ميگويد خجالت ميکشد و رويش نميشود. براي من همين کفايت ميکند که بدانم او سالم است و به دنبال راه خلاف نميرود و به زندگي معمولي برگشته است. همين مسائل هم به ما براي ادامه کار انرژي ميدهد. مثلا فردي را در مشهد داشتيم که زن و بچه داشت و حالا هم بعد از آزادي پيش خانوادهاش برگشته و تمام وقتش را صرف آنها ميکند. آن زمان هم تنها در اتفاقي دريک مراسم عروسي باعث کشته شدن شخصي شده بود. معمولا اين افراد قاتل و جاني نيستند و به دنبال قتل کسي نرفتهاند و ما هم همين خط قرمزها را براي انتخاب و کمک به افراد داريم.
اين افراد بعد از آزادي از شما توقع خاصي داشتهاند؟
بيشتر از همه کمک ميخواهند و گاهي اين کمکها به شدت زياد ميشوند. فردي را به تازگي از کانون آزاد کرده بوديم که تماس گرفته و به دنبال کار ميگشت. معمولا تا آنها جا بيفتند و دوباره به اجتماع برگردند بايد به آنها کمک شود. ما هم تا آنجايي که بتوانيم به آنها کمک ميکنيم. چند موسسهاي را ميشناسم که بيشتر به دختران کمک ميکنند. چندي پيش دو زنداني همجرم در رشت که ٢٤سال پيش به زندان رفته بودند را آزاد کرديم. براي رضايت گرفتن از اولياي دم هم مقدار زيادي ديه پرداخت نکرديم و هر دو نفر با ٥٠ميليون تومان آزاد شدند. زماني که به زندان رفته بودند ٢٠سال داشتند و وقتي از زندان بيرون آمدند هيچ نداشتند. در سرماي زمستان با يک تيشرت بودند و حتي يک دندان هم به دهانشان نمانده بود. اين افراد وقتي ميخواهند جايي کار کنند از آنها عدم سوءپيشينه ميخواهند و يکي از مهمترين اتفاقاتي که بايد بعد از آزادي براي آنها بيفتد بازگشت به جامعه و کار کردن است. خيلي خوب است که موسسات و افراد به آنها کمک کنند و برايشان کار فراهم کنند. اگر حمايتهاي لازم از اين افراد نشود هر لحظه ممکن است که پايشان بلغزد و دچار درماندگي شوند.
تابهحال شده که يکي از اين افراد که براي آزادي آنها تلاش ميکنيد روي روحيه و زندگيتان تأثير مهمي بگذارد؟
اوايل شروع به اين فعاليت، چون خودم را درگير اين افراد و زندگيشان ميکردم، در مورد کساني که حکمشان اجرا ميشد به شدت حالم بد ميشد. اما افرادي که آزاد ميشوند روحيه بسيار خوبي به من ميدهند و خوشحال ميشوم. نکته اين است که بههرحال اين افراد بعد از آزادي نياز مالي دارند و ما تلاشمان را ميکنيم تا آنها را به جايي براي دريافت کمک معرفي کنيم.
به نظرتان محيطهاي کانونهاي اصلاح و تربيت براي اين نوجوانان مناسب است؟
معمولا ما را خيلي وارد اين حوزه نميکنند. حتي من براي پاياننامه آقاي محمدرضا فروتن چند نفر را معرفي کرده بودم که حتي يکي از آنها جزو کساني بود که ما توانستيم منجر به آزادياش شويم. اما کانون خيلي به ما اجازه ورود نميدهد حتي وقتي آقاي فروتن پيشنهادهايي مانند تئاتردرماني را به آنها دادند خيلي برايشان عجيب بود که ايشان چه کاري ميخواهند انجام دهند؟! ما تنها گاهي به کانون دختران رفتهايم تا مراسمهايي مانند شب يلدا را برايشان برگزار کنيم.
زندگي اجتماعي و خانوادگي آنها چقدر در بروز جرمشان موثر بوده است؟
به نظر من مهمترين مقصر در بروز اين اتفاقات اجتماع و زندگي اجتماعي آنهاست. من هميشه به خودم ميگويم که اگر اين افراد قتلي را مرتکب شدهاند تقصير بر گردن من هم هست. اينها بههرحال مدرسه رفتهاند و در همين جامعهاي که ما بزرگ شدهايم رشد کردهاند و بسيار مهم است که آنها در مدرسه و جامعه چه چيزهايي ديدهاند و چه مسائلي را ياد گرفتهاند يا حتي به آنها احترام گذاشته شده است. معمولا خانوادههاي ضعيفي دارند و در خانواده شرايط مطلوب و مناسبي نداشتهاند و به نظر من در مرحله دوم جامعه و مدرسه بايد تأثير مثبتي بر رفتار آنها ميگذاشتند. وقتي از کودکي شخصيتي به شما داده نشده باشد و احترامي برايتان قايل نباشند، شما هم با آنها به همان شکل رفتار ميکنيد چون چيزهايي که بايد را ياد نگرفتهايد. البته که به تازگي در خانوادههاي تحصيلکرده هم اين اتفاقات ميافتد و ما پروندههايي، چه دختر و چه پسر از اين خانوادهها نيز داشتهايم. ما هميشه به خانوادهها ميگوييم که بعد از آزادي خيلي حواسشان به آنها باشد چون اين زمان يکي از حساسترين زمانهاي زندگي آنهاست. آنها اغلب بعد از آزادي بسيار آشفتهاند و طول ميکشد تا خودشان را با زندگي وفق دهند و حتي ممکن است دچار مشکلات روحي و رواني شوند.
تاکنون شده است اين افراد آنقدر زندگي بدي داشته باشند که زندان يا اعدام را به آزادي ترجيح دهند؟
در ابتدا هيچکس براي مرگ خود راضي نيست. هيچکدام از ما از لحظه مرگمان خبر نداريم اما بدترين چيز براي اين افراد اين است که از لحظه مرگشان خبر دارند. آنها به اين فکر ميکنند که بهتر است رضايت گرفته شود. اما وقتي اين پروسه طول ميکشد نااميد ميشوند و وقتي از خيلي از آنها ميخواهيم که صبر کنند ديگر صبرشان را از دست ميدهند و از آزادي نااميد ميشوند. بعضي از خانوادههاي اولياي دم هم، نه دلش را دارند که بروند و حکم را اجرا کنند و نه ميخواهند که آنها را آزاد کنند. همين مسأله هم باعث سردرگمي در آنها ميشود و ميخواهند زودتر تعيين تکليف شوند. آنقدر زندان و بلاتکليفي به آنها فشار ميآورد که حتي بارها شده است با اجراي احکام تماس گرفتند و خواستند که حکمشان اجرا شود. معمولا افراد اجراي احکام حتي قضات، از خانواده اولياي دم دعوت ميکنند و از آنها ميخواهند که رضايت دهند. آنها هم بر اين باورند با اينکه قصاص در قرآن آمده است اما اين خانوادهها ميتوانند ببخشند و به هر دو خانواده آرامش دهند.
چه ارگانها يا نهادهايي در اين راه به شما کمک کردهاند؟ هم کمک مالي و هم همراهي؟
ما معمولا کمک مالي از جايي نميگيريم. کسي هم نبوده است که کمک خاصي به پروندهها کرده باشد مگر آنکه بخواهيم نکتهاي حقوقي را از وکيلي بپرسيم که دورمان بسيار زياد هستند که در همين کارهاي خير کمک ميکنند. همراهمان من هم خانم رمضاني و خانم رضائيان هستند که معمولا ما سه نفر براي رضايت گرفتن با هم ميرويم. خانم رمضاني از سال ٨٨ به ما پيوستند و خودشان در آن زمان از اولياي دم بودند که رضايت دادند و خانم رضائيان هم دبير رياضي هستند.
خيرين بزرگ يا هنرمندان هم در اين راه به شما کمک ميکنند؟
تا آنجايي که بتوانيم تلاش ميکنيم خودمان براي جلب رضايت اقدام کنيم اما بعضي وقتها هم از هنرمندان درخواست ميکنيم تا ما را همراهي کنند. مثلا آقاي رضا بنفشهخواه در اين زمينه بسيار ما را همراهي ميکنند. حتي برايشان مهم نيست که ممکن است در اين راه به آنها توهين شود، همراه ميشوند و از هيچ کمکي دريغ نميکنند. خانم رخشان بنياعتماد و آقاي مسعود رايگان و خيليهاي ديگر هم در اين راه به ما کمک کردهاند. هم کمک مالي ميکنند و هم از اعتبارشان استفاده ميکنند.
چطور اعتماد مردم را براي کمک کردن جلب کردهايد؟
در تمام مراحل انجام کار ما همهچيز را با مردم در ميان ميگذاريم و کاملا شفاف عمل ميکنيم. همه موارد کار هم بايد قانوني پيش برود. بايد دادنامه و تفاهمنامه وجود داشته باشد که بعد از جمعآوري مبلغ کسي نتواند زير حرفش بزند، چون در اين صورت هم کل آن مبلغي که جمع شده روي دست ما ميماند. در تمام مراحل گزارش کار را ميدهيم. ما هيچوقت پول را جمع نميکنيم که نگه داريم و بعد براي پروندهاي آن را خرج کنيم. معمولا پرونده که انتخاب ميشود بعد از انجام کارهاي اوليه مبلغ باقيمانده ديه را جمع ميکنيم و براي همان فرد آن را خرج ميکنيم. مردم هم وقتي نتيجه را ميبينند اعتماد ميکنند.
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در ايتا
https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5
آخرين خبر در آي گپ
https://igap.net/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در بله
https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار