ديپلماسي ايراني/
متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
در شرايطي که مشاهده مي شود پس از خروج دونالد ترامپ، رئيس جمهور آمريکا از برجام اغلب تحليل ها و گزارش هاي رسانه اي و پست هاي ايرانيان در شبکه هاي اجتماعي حکايت از بروز انواع بحران ها براي ايران دارد، شايد مشاهده تيتري که حاکي از فراهم شدن فرصتي طلايي براي کشور است قدري عجيب و ناموزون به نظر برسد. به موضوع خروج آمريکا از برجام از بسياري زوايا پرداخته مي شود ولي مايلم در اينجا به وجهي که کمتر به آن توجه مي شود بپردازم. اندکي حوصله و مطالعهٔ سطور پايين موضوع را روشن تر مي کند.
چه تحول جديدي در حال شکل گيري است؟
از هم اکنون صداهايي بسيار جدي در اروپا بلند شده که از دولتمردان تقاضا مي شود در برابر اقدام هاي يکجانبه آمريکا براي تحريم هاي تنبيهي در برابر شرکت هاي اروپايي که با ايران معامله خواهند کرد بايستند. اگر اين ندا ها تقويت شده و دولتمردان اروپايي را تحت فشار بگذارد تا به خواسته صنعتگران و افکار عمومي خود تن بدهند علاوه بر آنکه توطئه ترامپ و يارانش عليه ايران تقريبا خنثي شده است بلکه به علاوه ايران در نهايت به عنوان بازيگري عمده در صحنه بين الملل بسيار فرا تر از منطقه نفوذ خود در خاورميانه صاحب نقشي فراگير خواهد شد.
چرا اين موضوع مهم است؟
در اواسط دهه ۱۳۸۰ و در گرماگرم اوج گيري بحران هسته اي بين ايران و غرب در برخي نشست هاي رسانه اي وزارت خارجه انگليس حاضر مي شدم. اما هيچگاه برخوردهاي تحقيرآميز يکي از مسولان ميز ايران در اين وزارتخانه را فراموش نکرده ام. فردي ميانسال با ظاهري نه چندان آراسته ولي بسيار گستاخ که گويي دولت ايران براي او - که خود را سمبل تمدني بر تر مي دانست – هيچ است و نبايد توقع هيچ خواسته و تضميني از جانب غرب داشته باشد بلکه فقط بايد به خواسته هاي سه کشور اروپايي تمکين کرده و در پروتکل الحاقي باقي بماند و در غير اين صورت آماج تحريم ها خواهد شد. در آن هنگام ايران داوطلبانه پروتکل الحاقي را پذيرفته و به آن پايبند بود ولي قرار بود که در مقابل، سه کشور انگليس، فرانسه و آلمان بسته هاي تشويقي اقتصادي و حتي هسته اي صلح آميز در اختيار ايران بگذارند که البته از آن طفره مي رفتند.
در آن زمان آمريکا از اساس با هرگونه مذاکره و حتي پذيرش حق ايران براي دستيابي به فناوري صلح آميز هسته اي مخالف بود با اين حال در پشت صحنه از تلاش سه کشور اروپايي حمايت مي کرد. ولي زماني که تهران از پروتکل خارج شد و سه کشور اروپايي هم به روند قبلي خاتمه دادند و وارد فاز تقابل با ايران شدند آمريکا از پشت صحنه بيرون آمد و اتحاد جديدي بين آن ها شکل گرفت که تا زمان شکل گيري برجام ادامه يافت.
اتحاد اين چهار کشور و عموما کشورهاي غربي براي مهار ايران به بهانه فعاليت هاي هسته اي، ادامه همان روندي است که همواره از گذشته وجود داشته و فقط اشکالش تغيير يافته است. زماني اين اتفاق در دهه ۱۳۳۰ براي مقابله با نهضت دموکراسي در ايران و دولت ملي دکتر محمد مصدق بين آمريکا و امپراتوري رو به زوال بريتانيا پديدار مي شد و زماني ديگر در حمايت از صدام حسين براي تجاوز به ايران بين تقريبا عموم کشورهاي غربي و حتي شوروي سابق و به منظور تجزيه ايران شکل مي گرفت.
در اين روند رسانه ها نقشي کليدي ايفا کرده و با غريبه معرفي کردن ايران (و در عمل فرهنگ و جامعه ايراني) سعي در توجيه عملکرد حکومت هاي خود نزد افکار عمومي داشته اند. به عنوان يک اهل رسانه همواره شاهد اين تحقير ها در رسانه هاي انگليس و آمريکا بوده ام و البته با دقت در عملکرد برخي از اين رسانه ها از نزديک به تدريج با ظرايف شيوه هاي علمي به کار گرفته شده براي منزوي کردن ايران در افکار عمومي بيشتر آشنا شدم.
از جمله دريافتم که رابطه اي عميق بين مسئولاني نظير آن مسئول گستاخ در وزارت خارجه انگليس و رسانه هاي اين کشور برقرار است و به همين دليل افکار عمومي تابع مواضع رسمي حکومت هايشان در قبال ايران مي شوند. البته خطاهاي راهبردي دولت هاي نهم و دهم در ايران کار ها را براي اين عناصر بداخلاق راحت تر کرد. در نتيجه اتحادي که بين کشورهاي غربي با پشتکار اوباما رييس جمهور قبلي آمريکا و حکومت بريتانيا بوجود آمد زمينه را براي گسترده ترين تحريم هاي اقتصادي و اجتماعي عليه ايران فراهم کرد که شايد در تاريخ بي سابقه باشد. از همين رو بود که توقف تحريم ها و حتي بازگرداندن اين وضعيت به شرايطي منصفانه تر عملا دو سال ديپلماسي فشرده ولي تحسين برانگيز را بر دستگاه وزارت خارجه ايران در دولت يازدهم (دولت اول حسن روحاني) تحميل کرد. اين ديپلماسي فعال اتحاد ايجاد شده بين غربي ها را از هم نگسست بلکه فقط توانست توازني بين منافع ايران و خواسته هاي بلوک مقابل برقرار کند.
از همين روست که خروج يکجانبه آمريکا از برجام مي تواند بالقوه به عنوان تحولي که براي اولين بار فرصتي استثنايي را براي ايران فراهم آورده تا شکافي عميق بين دو سوي اقيانوس آتلانتيک ايجاد کند، اهميت يافته است. آيا چنين شکافي واقعا پديدار شده است؟ آيا ايران مي تواند واقعا از آن بهره مند شود؟ پاسخ به اين گونه پرسش ها هم آري و هم نه است. آري از آن جهت که چنين فرصتي بالقوه فراهم شده است ولي تحقق آن منوط به عملکرد هاي آتي ايران و سطح نفوذ موثر در افکار عمومي کشورهاي اروپايي است. همان کشورهايي که در نزديک به دو دهه اخير در پيوند با آمريکا درنگ از خود نشان نداده اند ولي اينک در ادامه مسير خود براي تعامل با ايران به ناچار از واشنگتن زاويه گرفته اند. اضلاع اين زاويه در راس آن فعلا بسيار نزديک به هم به نظر مي رسند ولي مي توان دورنمايي را در افق مشاهده کرد که اين اضلاع از هم فاصله بيشتري گرفته اند. قطعنامه صريح سه کشور بلافاصله پس از سخنراني ترامپ و همچنين بيانيه ۲۷ کشور عضو اتحاديه اروپا در همين راستا در فرداي سخنراني ترامپ مواردي بي اهميت نيستند. در اين ميان موضع انگليس را نبايد دست کم گرفت. فراموش نکنيم در دوران پسا«برکزيت» و برنامه خروج اين کشور از اتحاديه اروپا، بريتانيا در بحراني اقتصادي بسر مي برد که چشم اميدش به آمريکاست با اين حال حتي در اين شرايط نيز مجبور شده است از همراهي با ترامپ در مخالفت با برجام خودداري کند.
پس واقعا فرصتي طلايي براي ايران فراهم شده است!
آن اتفاق تاريخي و کم نظيري که با تلاش هاي اوباما بين کشورهاي غربي در مقابل ايران ايجاد شده بود توسط ترامپ در هم شکست و اگر نگوييم تاکنون موجب منزوي شدن واشنگتن در عرصه بين المللي شده است قطعا توانسته بالقوه زمينه چنين تحولي تاريخي را فراهم کند. آيا نبايد از وجود دشمني نادان خشنود بود؟ فرصتي که به اين ترتيب براي ايران فراهم شده است در تاريخ معاصر کشور بي سابقه مي باشد. هيچ مقطعي در دوران معاصر نبوده است که در برابر ايران بين کشورهاي غربي تا اين اندازه اختلاف و تفاوت در سياستگذاري و ديپلماسي متقابل وجود داشته باشد.
آيا اين فرصت به راحتي قابل برداشت است؟
اما استفاده از اين فرصت براي منزوي کردن آمريکا مشروط بر آن است که ايران چه سياستي را در پيش گيرد و اينکه قادر باشد از اين فرصت طلايي بهره ببرد. طبعا برخوردهاي عصبي، فکرنشده و انتقام جويانه نظير آتش زدن پرچم در خانه ملت و اتخاذ رفتاري مشابه با ترامپ در واکنش ها دقيقا همان چيزي است که او مي خواهد و راه به جايي نخواهد برد. اگر ايران بلافاصله از برجام خارج شود بدون دستيابي به چيزي که حداقل دو سال برايش تلاش کرده و دو سال هم در انتظار باردهي آن صبر کرده ناچار از بازگشت به نقطه صفر قبلي خواهد شد و به علاوه فرصت را براي آمريکا فراهم خواهد آورد تا خرابي ها را ترميم کرده و مجددا حلقه جديدي با متحدان هميشگي اش در اروپا عليه ايران تشکيل دهد.
حال آنکه با باقي ماندن در برجام با تمام مشکلاتي که احتمالا در پيش خواهد داشت، ايران قادر خواهد شد تا بالقوه اروپاييان را در وضعيتي دشوار قرار دهد تا آن ها مجبور به نوعي مقابله حتي در سطوحي پايين با آمريکا شوند. اين تقابل بيش از آنکه در راستاي حمايت از ايران باشد بخاطر حفظ منافع اقتصادي اين کشور ها خواهد بود. چنين روندي حتي از اولين روز خروج آمريکا از برجام مشاهده شده است بگونه اي که بسياري از صاحبان صنايع عمده اروپايي نظير ايرباس، پژو و توتال و ديگر صنعتگران آلماني و حتي انگليسي نارضايتي خود را از اقدام هاي تنبيهي آمريکا عليه شرکت هايي که طرف معاملات با ايران خواهند بود ابراز کرده اند.
شکي نيست که اين مسيري دشوار توام با عقبگرد ها و دردسرهاي بسيار خواهد بود ولي بايد ديد آيا گزينه هاي ديگر بدون دردسر و راحت هستند؟ حال آنکه شايد با يک صبر دو ساله که به احتمال زياد تغيير رژيم فعلي در آمريکا را در انتخابات بعدي رياست جمهوري آمريکا به دنبال خواهد داشت وضعيت را به سرعت تغيير دهد. چه بسا نداهاي عدم کفايت ترامپ جنبه عملي تر به خود گرفته و حتي کمتر از اين مدت هم دوره اش به پايان رسد. در صورتي که دولت بعدي در آمريکا مجددا به برجام بازگردد علاوه بر دستيابي ايران به امتيازهايي که تا آن موقع به عقب افتاده اند، موفقيتي بسيار درخشان تر در عرصه بين المللي نصيب ايران خواهد شد.
بايد توجه داشت که زاويه گرفتن اروپا از آمريکا فقط بخاطر برجام نمي باشد بلکه رفتارهاي غيرمتعارف ترامپ موجب شده تا اروپايي ها حتي قبل از خروج او از برجام هم با واشنگتن در زمينه هاي مختلف نظير توافق آب و هوايي و مقررات گمرکي در برخي محصولات نظير فولاد به تقابل برسند. انتظار مي رود تداوم اين رفتارهاي ترامپ ايران را براي دستيابي به اهداف خود در اين دوره دو ساله کمک کند.
چرا فقط نيمه خالي ليوان را ببينيم؟
مشاهده هاي پژوهشگرايانه رسانه هايي نظير بي بي سي فارسي، صداي آمريکا و تقريبا عموم شبکه هاي فارسي زبان که در خارج از کشور با حمايت سرمايه هاي آمريکايي و اروپايي و اخيرا عربستان اداره مي شوند حاکي از آن است که سياست کلي اين رسانه ها ترويج ياس در افکار عمومي جامعه ايراني است. متاسفانه برخي نهادهاي داخلي در ايران با هدف مقابله با دولت روحاني در همين راستا گام برداشته و مرتبا نااميدي به آينده را در جامعه بويژه جمعيت جوان کشور ترويج مي کنند.
براي توصيف ليواني که به صورت نيمه از آب پر است مي توانيم آن را ليواني نيمه خالي معرفي کنيم که گزاره غلطي نيست ولي اگر آن را ليواني نيمه پر هم معرفي کنيم گزاره غلطي را طرح نکرده ايم. اما جامعه اي که به فکر فرداي خودش و نسل آينده اش است بهتر است به گزاره درست تري اتکا کند. به اين ترتيب مي توانيم اينگونه هم به موضوع نگاه کنيم: ما با آگاهي نسبت به خالي بودن نيمي از ليوان ولي به نيمه پر آن اتکا مي کنيم تا با برنامه اي منسجم در استفاده اي هوشمندانه از آب موجود در ليوان خود را با آن پابرجا نگه داشته تا در نهايت بخش خالي را نيز پر کنيم.
برخورد هوشمندانه با وقايع طلب مي کند تا از هر فرصتي حتي در شرايط دشوار استفاده کنيم تا بتوانيم يک بازي باخته يا رو به افول را به برد تبديل کنيم. بله برخوردهاي غيرمتعارف و غير عقلاني ترامپ فرصتي طلايي را براي ايران ايجاد کرده است که فقط با نگاهي عميق تر به نيمه پر ليوان مي توان آن را ديد. بايد تلاش کنيم تا نگذاريم رسانه هايي که فقط نيمه خالي ليوان را نشان مردم مي دهند بتوانند عاقلان نظام را از فرصتي که ترامپ براي ايرانيان فراهم کرده غافل کنند تا آن ها به اقدام هايي عجولانه، تلافي جويانه و بدون هدف متوسل شوند و عملا فرصت بوجود آمده را از دست داده و زمينه را براي همراهي اروپايي ها با ترامپ فراهم کنند و او را از مهلکه اي که خودش ايجاد کرده نجات دهند.
*مجيد خبازان
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در ايتا
https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5
آخرين خبر در آي گپ
https://igap.net/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در بله
https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار