نماد آخرین خبر

علی‌اکبر صالحی کیست و چگونه فکر می‌کند؟

منبع
مثلث
بروزرسانی
علی‌اکبر صالحی کیست و چگونه فکر می‌کند؟
مثلث/ متن پيش رو در مثلث منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. آرام است و معمولا کم‌حاشيه. شايد همين طبع است که موجب شده او بتواند با دولت‌هاي مختلفي کار کند؛ از خاتمي ‌و احمدي‌نژاد تا حسن روحاني. او زماني رئيس سازمان انرژي اتمي ‌بوده که هم برجام در دوره‌اش به امضا رسيده و هم در همين دوره توسط دونالد‌ ترامپ، رئيس‌جمهور ايالات متحده به پايان خود نزديک مي‌شود. زاده کربلا او از طرف پدري اصالتا اهل طالقان است اما بعدها اجدادش از طالقان به برغان قزوين مي‌آيند. اين دو منطقه از دهستان‌هاي همجوار هستند. به استثناي پدرش که متولد قزوين است سه تا چهار نسل اجدادش در کربلا به دنيا آمده‌اند. صالحي در چهارم فروردين ١٣٢٨ در عشق‌آباد حسين‌(ع) در شهر کربلا به دنيا آمده است. او خود در اين زمينه مي‌گويد: «السلام عليک يا اباعبدالله» و «السلام عليک يا قمر بني‌هاشم»؛ اينها جملاتي هستند که هميشه احساس مي‌کنم روح من با آنها پيش از تولد انس گرفته و بارها از زبان مادر بزرگوارم شنيده‌ام.» صالحي در 6‌سالگي و براساس اصرار خودش به پدر، مشغول به کار شده است: «شش ساله بودم که به پدر گفتم مي‌خواهم کار کنم. گفت: مي‌خواهي چه کار کني؟ گفتم: مي‌خواهم کاسبي کنم. آن‌قدر اصرار کردم تا راضي شد و من مشغول فروش اجناس مختلف در کنار مغازه پدرم شدم. دوستان پدر مي‌آمدند و اذيتم مي‌کردند؛ يکي پول مي‌داد و يکي نمي‌داد. گاهي عصباني مي‌شدم و به پدر شکايت مي‌کردم و ايشان به جاي دوستانش حساب مي‌کرد. در هر حال اين کار را دوست داشتم.» پدربزرگ صالحي او را براي ثبت‌نام به مدرسه «اخوت» کاظمين مي‌برد. او خاطره اين ثبت‌نام را چنين به ياد مي‌آورد: «من دوست نداشتم به مدرسه بروم. يادم هست راه نمي‌رفتم و پدربزرگ مرا مي‌کشيد، همين‌طور پاهايم روي زمين کشيده مي‌شد تا به مدرسه رسيديم. در سال اول ابتدايي ظاهرا خيلي بچه درس‌خواني نبودم، چون بازيگوشي مي‌کردم و بيشتر علاقه‌مند بودم در کوچه سرگرم بازي باشم. از محيط مدرسه خوشم نمي‌آمد. چون حس مي‌کردم آزادي‌ام محدود شده، روح آزادانديشي داشتم.» او درباره اين دوران به هفته‌نامه مثلث گفته است: «بنده در شهر کربلا متولد شده‌ام، اما سن زيادي نداشتم که همراه خانواده به ايران آمديم. البته تابستان‌ها هميشه به ايران مي‌آمديم. آخرين بار که به ايران آمديم، در کرمانشاه بوديم که راديو اعلام کرد در عراق کودتا شده است؛ کودتاي 1958 که در آن ملک فيصل را کنار گذاشتند و عبدالکريم قاسم روي کار آمد. پدرم در عراق به تجارت مشغول بود و بعد از شنيدن اين خبر گفت که بهتر است با اين شرايط، ديگر به عراق برنگرديم؛ ما در ايران مانديم و او براي انجام کارهايش به عراق رفت و چندي بعد براي هميشه به ايران بازگشت. من تا دوم دبستان در مدرسه ايراني‌ها درس مي‌خواندم و به زبان فارسي به ما درس مي‌دادند؛ اما زبان عربي را در کوچه‌هاي کاظمين ياد گرفتم. شعبه‌هاي مدارس ايراني در کاظمين، بغداد، نجف، بصره و... وجود داشت که مدارس خوبي بودند. بنده هم مثل ايراني‌هاي ساکن عراق، در يکي از اين مدارس به نام «اخوت» در کاظمين درس مي‌خواندم. درست است که در کربلا متولد شده بودم، اما چون پدرم در بغداد کار مي‌کرد، منزل ما در کاظمين بود تا به محل کار ايشان نزديک باشيم. زماني که از عراق به ايران آمديم، زبان عربي را مانند بچه‌اي که به‌طور معمول زبان فراگرفته باشد، بلد بودم؛ يعني در حد مکالمات روزمره. حتي سال‌هايي که براي دوره‌ ليسانس در بيروت بودم، با مردم کوچه و بازار به زبان عربي صحبت مي‌کردم؛ هرچند در دانشگاه، به زبان انگليسي درس مي‌دادند و ما هم به همين زبان صحبت مي‌کرديم. اين مساله سبب شد زبان عربي بنده تا حدودي بهبود پيدا کند. بعد از آنکه به آمريکا رفتم، باز هم از زبان عربي فاصله گرفتم. زماني هم که به ايران آمدم، حدود يک سال‌ونيم بعد انقلاب شد.» تحصيل در لبنان و آمريکا صالحي دوره ليسانس را در دانشگاه آمريکايي بيروت سپري مي‌کند. در سال 1968 به اين دانشگاه مي‌رود و در 1971 فارغ‌التحصيل مي‌شود. يک سال هم در دوره فوق‌ليسانس در همان دانشگاه تحصيل مي‌کند، اما انصراف مي‌دهد و راهي آمريکا مي‌شود. در سال 1972 به دانشگاه ام.آي.تي آمريکا مي‌رود و در 1977 موفق به اخذ مدرک دکترا در رشته مهندسي هسته‌اي از اين دانشگاه مي‌شود. قذافي به روايت صالحي صالحي در بهار ١٣5٨ به همراه عده‌اي از مقامات داخلي آماده سفر به کشور ليبي مي‌شود و پيشنهاد شهيد عباسپور براي اين سفر را که جلال‌الدين فارسي هماهنگي آن را برعهده دارد، مي‌پذيرد: «در اين سفر خود آقاي جلال‌الدين فارسي نيامد و فقط براي اعزام اين هيات برنامه‌ريزي کرده بود. جلال‌الدين فارسي از شخصيت قذافي بسيار خوشش مي‌آمد، ولي من برعکس ايشان، قذافي را آدمي‌ بي‌هويت و بي‌برنامه مي‌دانستم. روز سفر که به فرودگاه رسيدم، ديدم عکس بزرگي از قذافي را در کنار عکس امام‌خميني‌(ره) گذاشته بودند. ناراحت شدم. امام يک رهبر و يک شخصيت صاحب ايده بودند، ولي قذافي يک کودتاچي بي‌هويت بود که به شکل تصادفي قدرت را به دست گرفته بود.» روايت‌ترور صالحي گويا وقتي رياست دانشگاه صنعتي شريف را بر عهده داشته با يک‌ترور ناموفق هم مواجه مي‌شود. او اين ماجرا را اين‌گونه شرح مي‌دهد: «سرکوچه پياده شدم و به سمت منزل که کوچه‌اي سربالايي است، حرکت کردم. هوا هنوز روشن بود. زنگ خانه را زدم، ناگهان دو جوان موتورسوار با شتاب به من نزديک شدند. يکي از آنها از روي موتور پياده شد، جلو آمد و تفنگ را روي سينه‌ام گذاشت، گفت: اسمت چيست؟ گفتم: اين چه طرز سوال‌کردن است؟ اصلا تو کي هستي؟ با صداي خشن‌تري پاسخ داد: حرف زيادي نزن. اسمت چيست؟ گفتم اسمم علي است. گفت: چه کاره‌اي؟ گفتم: معلمم. عمدا اسم و عنوانم را کامل نگفتم. نگاهي به دوستش کرد و گفت: عوضي گرفته‌ايم. فورا سوار موتور شد و آنجا را‌ترک کرد. آنها فکر کردند که اشتباه گرفته‌اند، ولي براي‌ترور رئيس دانشگاه صنعتي شريف آمده بودند.» مخالف بزرگ صالحي علي‌اکبر صالحي در مرور زندگي کاري خود روايت‌هاي جالبي از برخي موانع مقابل خود دارد. يکي از آنها مخالفت‌هاي آقازاده با اوست. او در مصاحبه‌اي که با هفته نامه مثلث داشته، يکي از اين موانع را اين‌گونه توضيح مي‌دهد: «آقاي خاتمي‌ من را به‌عنوان نماينده ايران در آژانس معرفي کردند. در همين اتاق کنار آقاي آقازاده نشسته بودم که ايشان گفتند شما انتخاب من نيستيد. بنده گفتم که من هم اصراري بر اين امر ندارم و با تشخيص آقاي خاتمي‌به اينجا آمده‌ام. يکي از ويژگي‌هاي مثبت آقاي آقازاده صراحت لهجه ايشان است. اگر حرفي داشته باشد، رو در رو مي‌گويد. آقاي آقازاده سه موضوع را مطرح کرد و گفت که به اين سه دليل من موافق معرفي شما نبودم. خاطرم هست که در ابتداي دوره آقاي خاتمي، دنبال گزينه‌هاي مناسبي براي وزارت علوم و رياست سازمان انرژي اتمي‌‌ بودند. باتوجه به اينکه من دو دوره معاون وزير علوم بودم و در رشته انرژي هسته‌اي تحصيل کرده بودم، به‌عنوان يکي از گزينه‌ها مطرح شدم. رندهاي آن زمان در بولتن‌هايي که براي مقامات بلندپايه ارسال مي‌شد، مسائلي را به بنده منتسب کرده بودند. من به وزارت اطلاعات رفتم و ماجرا را براي آقاي دري نجف‌آبادي توضيح دادم. ايشان خنديد و گفت که کاش پرونده ما هم مثل تو بود! در نهايت فهميديم فردي که ما را در اين مساله رقيب خودش مي‌دانسته اين اخبار نادرست را در بولتن‌ها منتشر مي‌کرده تا ما را از ميدان خارج کند. البته بعدها مشخص شد که اين موضوع يک بداخلاقي سياسي با استفاده از ابزار تشابه اسمي‌‌بود.در همان جلسه‌اي که خدمت آقاي آقازاده بوديم، ايشان گفت که شما عرب هستي. پرسيدم چرا؟ گفت چون مي‌تواني عربي صحبت کني. گفتم پس شما هم آمريکايي هستيد؛ چون شنيده‌ام مي‌توانيد انگليسي صحبت کنيد. اين چه حرفي است؟ مزار اجداد ما در قزوين محل زيارت مردم است. کسي که کربلا رفته دليل بر عرب‌بودن او نمي‌شود.» ماجراي برکناري نحوه کنار رفتن علي‌اکبر صالحي از نمايندگي ايران در وين هم در نوع خود جالب است. زماني که او در قطر براي شرکت در يک برنامه زنده تلويزيوني حضور پيدا مي‌کند به او مي‌گويند که شما برکنار شده‌اي. ماجرا هم گويا از اين قرار بوده است که خرازي، وزير خارجه وقت با جلال برزگر، خبرنگار روزنامه ايران مصاحبه کرده و گفته بود که صالحي ديگر نماينده ايران در آژانس نيست و برمي‌گردد. تيتر روزنامه ايران هم شد: «صالحي برکنار شد» بعد از اين ماجرا خرازي به علي‌اکبر صالحي براي پذيرفتن سفارت در يک کشور اصرار مي‌کند. علي‌اکبر صالحي در اين مورد مي‌گويد: «من گفتم شرطش اين است که کشور غربي نباشد چون همسر بنده دوست ندارد ساکن يک کشور غربي باشد. مساله را با همسرم مطرح کردم و او گفت که من به کشور غربي نمي‌آيم. من هم به دکتر خرازي گفتم که اگر کشور اسلامي باشد، ما مي‌رويم. ابتدا صحبت از مالزي بود اما بحث به سازمان کنفرانس اسلامي رسيد. يک روز آقاي زماني‌نيا مشاور آقاي خرازي زنگ زد و از من پرسيد: «علاقه داري به جده بروي؟» گفتم شوخي مي‌کني. گفت نه؛ براي معاونت علمي‌‌سازمان کنفرانس اسلامي. من هم قبول کردم. اين بالاترين مقامي ‌است که تاکنون جمهوري‌اسلامي در خارج از کشور داشته است. به‌طور معمول وزراي خارجه کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي (سازمان همکاري اسلامي) هم دبيرکل و هم چهار نفر از معاونان را انتخاب مي‌کنند. باتوجه به اينکه در رسانه‌هاي مختلفي همچون الجزيره مصاحبه مي‌کردم، بنابراين چهره شناخته شده‌اي بودم. در استانبول راي‌گيري کردند و بنده به‌عنوان معاون دبيرکل سازمان کنفرانس اسلامي انتخاب شدم. اين دوره، يکي از بهترين دوران زندگي‌ام بود و توانستم قريب 50 بار به عمره مشرف شوم. اين از الطاف بزرگ الهي بود. حکايت ابر سياه در تابستان 84 (آگوست 2005) حدودا يک ماه بود که او به جده رفته بود. احمدي‌نژاد هم به تازگي راهي پاستور شده بود. از دفتر رياست‌جمهوري با او تماس گرفته و خواستار بازگشت او به ايران مي‌شوند. به علي‌اکبر صالحي گفته مي‌شود که برنامه کاري براي وزارت علوم و وزارت‌خارجه تدوين و فکس کند. بعد از مدت کوتاهي تماس گرفته و مي‌گويند احمدي‌نژاد گفته است شما حتما بايد تشريف بياوريد! صالحي وزير شدنش را اينگونه توضيح مي‌دهد: «به من گفتند شما به وزارت علوم برويد. من گفتم اگر اجازه دهيد به زندگي‌ام در جده ادامه دهم؛ ضمن اينکه افراد ديگري هستند که وزارت علوم را اداره کنند. اتفاقا همان زمان هم اسامي ‌‌افرادي همچون دکتر‌‌توفيقي و دکترفرجي‌دانا براي تصدي وزارت علوم مطرح بود. بعد از آن بحث وزارت امور خارجه مطرح شد که باز هم من گفتم افراد ديگري براي اداره اين وزارتخانه هستند. مادر بنده هم راضي نبود که ما به ايران برگرديم؛ مي‌گفت به جده رفته‌اي و در جوار خانه خدا هستي، همان جا بمان. حتي سر نماز دعا مي‌کرد که خدايا بچه من را از خودت دور نکن. بعد از يکي، دو جلسه ديگر با آقاي دکتر احمدي‌نژاد، به چين رفتم. در سفارت ايران نزد آقاي وردي‌نژاد بوديم که باز هم از دفتر رئيس‌جمهور وقت تماس گرفتند و گفتند که آقاي دکتر گفته‌اند نظراتت را براي اداره وزارت علوم و وزارت امور خارجه کامل‌تر بنويس؛ گفتم يا حضرت عباس(ع)! اينها دست از سر ما برنمي‌دارند. بقيه مسائل خيلي قابل بيان نيست، اما هرچه بود، اين ابر سياه از بالاي سر ما عبور کرد و ما در جده مانديم. بعدها آقاي دکتر احمدي‌نژاد به من گفت که عده‌اي مخالفت مي‌کردند و من فکر کردم که اگر به دولت بياييد، ممکن است به شما لطمه بزنند. من هم خدا را شکر کردم و گفتم خدا به کساني که اين کار را انجام دادند، توفيق و خير بدهد، چون اگر اين اتفاق نمي‌افتاد، ما توفيق حضور چهار ساله در جده را از دست مي‌داديم.» از سازمان تا وزارت پس از اعلام استعفاي غلام‌رضا آقازاده از رياست سازمان انرژي اتمي ‌ايران در تير ۱۳۸۸، محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور وقت ايران که به شدت از امضاي پروتکل الحاقي به معاهده منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي انتقاد کرده بود، صالحي را که شخص امضاکننده اين پروتکل بود به عنوان جانشين آقازاده منصوب کرد. پس از آنکه صالحي خبر از جايگزيني رضا نجفي با علي‌اصغر سلطانيه به عنوان نماينده دائم ايران در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي ‌داد، منوچهر متکي وزيرخارجه وقت، دوره کاري علي‌اصغر سلطانيه را تمديد کرد.پس از برکناري منوچهر متکي که در سفر ديپلماتيک به سر مي‌برد در آذرماه ۱۳۸۹، صالحي با حفظ سمت رياست سازمان انرژي اتمي‌به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه ايران منصوب شد. او در تاريخ ۳ بهمن ۱۳۸۹، به عنوان وزير پيشنهادي امور خارجه به مجلس شوراي اسلامي معرفي شد و در دهم بهمن از مجلس راي اعتماد گرفت و رسما وزير امور خارجه شد. علي‌اکبر صالحي، در خرداد سال ۱۳۹۰ به دليل انتخاب محمدشريف ملک‌زاده به سمت معاونت اداري و مالي، تا آستانه استيضاح پيش رفت. ملک‌زاده روز دوم تير ۱۳۹۰ بازداشت شد. صالحي اما در دولت بعد هم حضور يافت. وقتي حسن روحاني به پاستور رسيد او را به عنوان معاون رئيس‌جمهور و رياست سازمان انرژي اتمي‌ايران برگزيد. پس از تعيين محمد جواد ظريف، به عنوان وزير امورخارجه و رئيس تيم مذاکره‌کننده هسته‌اي ايران با گروه پنج به‌علاوه يک، علي‌اکبر صالحي هم به عنوان کارشناس فني تيم مذاکره‌کننده، در جريان مذاکراتي که به تفاهم هسته‌اي لوزان و برنامه جامع اقدام مشترک منجر شد، حضور داشت. صالحي در اين مدت يک‌بار با حسن روحاني مواجهه کلامي ‌داشته است. او اخيرا نيز بعد از يک سخنراني در دانشگاه امام‌صادق(ع) به جهت تاييد نقدهاي علي‌اکبر ولايتي در مورد مذاکرات با حاشيه‌هايي مواجه شده است. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar