سازندگي/
متن پيش رو در سازندگي منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
اميد کريمي| داستان به شدت لخت و عور است و يک خطي؛ «مردي به هر دليلي در ۷-۶۶ سالگي عاشق ميشود؛ عاشق دختري که همسن و سال دخترش است.» اما همه ماجرا همين يک خط نيست که به ملودرامهاي تلويزيوني بخورد؛ «ميوه ممنوعه» را يادتان هست؟ عشق پيري، سر به رسوايي زد و آخرش خوش شد. يکي از به يادماندنيترين ملودرامهاي تلويزيون ايران پس از انقلاب با شاهکار هنرپيشگي علي نصيريان، گوهر خيرانديش و هانيه توسلي.
اما اينجا پايان خوشي درکار نيست؛ ۴۰-۵۰ ساعت است که تمام جو رسانهاي و عمومي ايران در التهاب قتلي، داغ شده است که يکي از طرفهايش در تمام ۴۰ سال گذشته از معتبرترين مديران ارشد بوده است. تکنوکراتي که براي نسلي از ايرانيان پيش و پس از انقلاب، خاطرات خوش بجا گذاشته؛ کدام معلم پرسابقه است که از دوره وزارت محمدعلي نجفي در آموزش و پرورش به نيکي ياد نکند؟ کداميک از متولدان نيمه دوم دهه ۵۰ و نيمه اول دهه ۶۰، هست که نجفي را به عنوان يکي از بهترين وزراي دولتهاي پس از جنگ نشناسد؟
همين ۶ سال پيش، وقتي مجلس اصولگرا به نجفي براي وزارت آموزش و پرورش دولت روحاني راي نداد، بلوايي راه افتاد و آن را نخستين ضربه اصولگرايان به دولت نوپاي تدبير و اميد دانستند. در شهريور ۹۶ اصلاحطلبان سرمست از پيروزي قاطعانه در انتخابات شوراي شهر در پي شهرداري محمدعلي نجفي، بيتوجه به هر مخالفتي، گردن بالا گرفتند و همين تکنوکرات و مدير خوشنام را به شهرداري برگزيدند. غافل از اينکه هر مدير موفقي، شايد روزي بشکند.
همانطور که محمدعلي نجفي در زلزله پاييز ۹۶ شکست، در برف زمستان ۹۶ شکست و در عيد ۹۷، در ۶۶ سالگي، عطاي ادامه مديريت ارشد را به لقايش بخشيد و بعد… همان شد که درگوشي ميگفتند؛ «عشق پيري».
محمدعلي نجفي، تحصيل کرده دانشگاه امايتي، استاد خوشنام و پرآوازه رياضي دانشگاه شريف، همان که دانشجوهاي بسياري برايش سر و دست ميشکنند و تلاش ميکنند خودشان را باهوش همچو او نشان دهند، وزير پيشين آموزش عالي، وزير پيشين آموزش و پرورش، معاون دو رييس جمهور و در آخر شهردار پيشين پايتخت؛ با زني هم سن دختر خود ازدواج کرد و شد آنچه که نبايد ميشد. ازدواجي که به خوديخود شايد ناهنجاري نباشد، اما ويراني اين مرد از همان روزهايي شروع شد که پچپچهاي نه چندان درگوشي توييتري و اينستاگرامي زندگي دوم او را عريان کرد. پس چرا بايد تعجب کرد وقتي که در ظهر ۷ خرداد ۹۸ خبر آمد: «ميترا استاد، همسر دوم محمدعلي نجفي به دست خودش به قتل رسيد!»
سياسيون پيرِ هميشهمدير که هيچگاه نميپذيرند مردي از جنس خودشان شايد روزي بشکند و نابود شود، اکنون بايد به چشم ببينند هيولاهاي مجازي چگونه ميتوانند عمري آبروداري را در نيمروزي شوم به باد بدهند و تمام ارزشهايي که تا ديروز حلوا حلوا ميشدند، حالا در ويدئويي يک دقيقهاي که هيچکاک طور ميزانسن شده است، به پايان ميرسد و ويراني را به تماشا بنشينند.
آنچه از غروب ۷ خرداد تا چهارشنبه عصر در کمتر از ۲۴ ساعت گذشت، بسيار تلخ بود. تماشاي چهره فروريخته محمدعلي نجفي؛ در پليس آگاهي به عنوان قاتل که انقدر شوک شده که نميداند قرار است کجا برود؛ خوش و بش کنان با رييس پليس آگاهي روانه بازداشتگاه ميشود. در دادگاه با لباس زندان و دستبند، سرافکنده درحالي که تلاش ميکند تمرکزش را حفظ کند، درحال شرح ماوقع قتل به طور مفصل براي خبرنگاران. همه اينها فروريختن يک انسان است. انساني که تا همين يک سال پيش روي شرفش بسياري قسم ميخوردند و حالا او را به عنوان يک قاتل ميشناسند؛ «معروفترين قاتل تاريخ جنايي ايران»، احتمالا.
بازار