صبح نو/
متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
اصلاحطلبان و اصولگرايان ضعيف شده و افراطيها و تفريطيها، امور را بهدست گرفتهاند. اين گزارهاي است که اخيراً يکي از تئوريسينهاي اصلاحطلب آن را مطرح کرده است؛ گزارهاي که يادآور شعار معروف دي سال 96 است.
القاي دوقطبي
انتخابات مجلس در پيش است و هر فعال و نظريهپرداز سياسي، فراخور فضاي تنفسي خود، تحليلهايي را از عرصه موجود ارائه ميکند. برخي از اين تحليلها، ناظر بر وجود بنبست و معطوف به اضمحلال نيروهاي سياسي در داخل است. در اينباره، سعيد حجاريان، نظريهپرداز اصلاحطلب اخيراً در گفتوگويي، با ضعيف توصيفکردن موضع نيروهاي ميانهرو اظهار کرد: «نتايج نظرسنجيهايي که بعضاً به دست ما ميرسد، حکايت از آن دارد که طيف ميانه که شامل نيروهاي اصلاحطلب، اعتدالگرا و حتي راست ميانه ميشود، تضعيف شده و به صورت افراط و تفريط رشد کرده است. در اين قطببندي افراطيها مصرانه ميگويند موجوديتي به نام جمهوري اسلامي نباشد و تفريطيها يکصدا بر حفظ وضع موجود با تمام نواقصش اصرار ميورزند». او در بخش ديگري از اظهارات خود، با اشاره به رفتار انتخاباتي بروزيافته در انتخابات پيش رو گفت: «من اشاره کردم که اوضاع دوقطبي است. افراطيها اساساً رأي نميدهند، ميانه هم بهشدت ضعيف است، پس نتيجتاً رقابت بين تفريطيها خواهد بود؛ يعني رقابت بين حافظان وضع موجود و باندهاي تفريطي خواهد بود؛ پس مجلسي بهشدت محافظهکار خواهيم داشت».
بهزاد نبوي: کار ضدانقلاب بود
اظهارات حجاريان مبني بر تضعيف ميانهروي در کشور، تکرار همان انگاره تازه رواج يافته مرگ جريانهاي سياسي در کشور است؛ انگارهاي که بهطور مشخص پس از شورشهاي پراکنده در دي سال 96 در ميان برخي نخبگان و به تبع آن در افکار عمومي، توليد و توجيه و البته از سوي جريان ضدانقلاب به مستمسکي براي اقدام عليه نظام جمهوري اسلامي تبديل شد. انگاره نابودي وجاهت دو جريان سياسي در کشور، البته از سوي عدهاي از چهرهها رد شده است. بهزاد نبوي از فعالان اصلاح طلب، در آذر 97 در گفتوگوي اختصاصي با روزنامه سازندگي، اظهار کرد: «کمکم ما باورمان شد که مردم از اصلاحطلبها روي برگرداندهاند. من نظرسنجي نکردهام؛ شايد واقعاً اينطور باشد. اين را ميشود پاي صندوقهاي رأي فهميد. نمايندگان و اصلاحطلبهايي که به روحاني حمله ميکنند، همين را باور کرده و ميخواهند اينطور نظر مردم را به سمت خودشان جلب کنند». نبوي با ارائه فکت تاريخي از يأس مردم در دوره دوم رياستجمهوري خاتمي گفت: «البته باز هم در سال 84 اکثريت شرکتکنندهها به اصلاحطلبها رأي دادند، منتها ما بين خودمان تفرقه ايجاد کرديم وگرنه در مرحله اول انتخابات، مرحوم هاشمي، کروبي، معين و مهرعليزاده 17 ميليون رأي آوردند و طيف مقابل جمعاً 10 ميليون رأي آورد ولي در دور دوم که رقابتي بين مرحوم هاشمي و احمدينژاد انجام شد، احمدينژاد از شرايطي بهرهمند شد که رأي بيشتري آورد». نبوي شهريورماه امسال هم در گفتوگو با سايت الف، با دفاع از مقبوليت اجتماعي جريانهاي سياسي در کشور گفت: «در تهران نيز تظاهرات محدودي در خيابان انقلاب و روبهروي دانشگاه تهران برپا شد بهطوريکه تصاوير پخششده نشان ميداد شايد حدود 200 نفر در مقابل در اصلي دانشگاه شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا» سردادند که احتمالاً مربوط به گروههاي چپگرا و مخالف انقلاب بود».
آخوندي: ديگه تمومه ماجرا بيريشه است
محمد قوچاني، عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران سازندگي نيز آذرماه 97 در گفتوگويي با فارس، با انتقاد از شعارهاي ضدانقلاب و عوارض و پيامدهاي آن گفت: «همين شعار با عبارت اصلاحطلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا مطرح ميشود، نتيجه اين ميشود که در جامعه سياستزدايي اتفاق ميافتد و معمولاً جريانهاي فاشيستي نيز در جريان نبود دو جريان اصلي شکل ميگيرند». علاوه بر اين، عباس آخوندي، وزير پيشين دولت تدبير نيز در گفتوگويي که ابتداي شهريور امسال با روزنامه اعتماد انجام داد، با بيريشه توصيف کردن شعار مزبور عنوان کرد: «قطعاً اين هر دو جريان نياز به اصلاح و پالايش دارند. حرف من اين است که اين شعار، شعار غلطي است. حتماً اصلاحطلبي نياز به اصلاح مجدد و اصولگرايي نياز به بازخواني دارد. اساساً هر جريان سياسي بايد دائما خود را اصلاح کند؛ اما اين شعار، شعاري هيجاني و بيريشه است. اگر اصلاحات اصالت داشته باشد به اين معنا که داراي نظريهاي روشن بوده و به اين مردم حس تعلق داشته باشد، از تمام اين حواشي عبور ميکند؛ اما اگر جرياني فقط براي کسب قدرت تلاش کند، حتماً ديگه تمومه ماجرا؛ اما من فکر نميکنم اينگونه باشد؛ هم در جريان اصلاحطلب و هم در جريان اصولگرا کساني هستند که ريشه در اين
آب و خاک دارند و از اين جار و جنجالها عبور کرده و باقي ميمانند. معتقدم شعار اصلاحطلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا شعار و حرف بيريشهاي است».
بهدنبال نابودي اصلاحات
چاق نشان دادن مشرب جريانات تندرو و لاغر تصويرکردن مشي نيروهاي ميانهرو از سوي حجاريان و هممشربان وي، شايد با هدف بزرگنمايي در دردهاي پيکره نظام سياسي و اجتماعي کشور و درمان آن با راديکاليسم و دگرگونخواهي باشد؛ مسالهاي که با توجه به مقاله اخير حجاريان با عنوان «امتناع سياستورزي در ايران» بيراه نميتواند تصور شود. فارغ از اين موضوعات، وجود چهرههاي راديکالي مانند حجاريان و ديگراني نظير او که راه حل مشکلات و معضلات را در تندروي جستوجو ميکنند، بيش از پيش به اعتبار جريان اصلاحطلب بهعنوان نيروي سياسي مقبول در دل نظام سياسي ايران، لطمه و صدمه وارد خواهد کرد؛ با توجه به اين موضوع مهم، پيشقراولان اوليه در بايکوت کردن تفکرات عناصري مانند حجاريان، بايد خود اصلاحطلبان باشند. آيا اصلاحات جرات ايستادگي در برابر تئوريسينهاي خود را دارد؟
بازار