نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

امیر پوردستان: سیاست و نظامی گری نباید درهم ادغام شود

منبع
ايران
بروزرسانی
امیر پوردستان: سیاست و نظامی گری نباید درهم ادغام شود
ايران/ متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست مرتضي گل پور| سازمان «عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران» قدمتي به اندازه انقلاب اسلامي دارد، سازماني که مي‌توان آن را زمينه و مجراي حرکت ارتش از يک نيروي نظامي ملي به ارتش مکتبي توصيف کرد. 23 مهرماه 58 بود که امام خميني(ره) حضرت آيت‌الله خامنه‌اي را مأمور فعاليت در زمينه طرح سياسي ايدئولوژيک در ارتش و اقدام‌هاي لازم براي پياده کردن آن کردند. نخستين جدول سازمان اداره سياسي ايدئولوژيک ارتش نيز 25 خردادماه 1360 تصويب شد. از آن تاريخ تا امروز، چهره‌هاي روحاني بسياري، به‌عنوان منصوبان امام(ره) و حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، فرمانده معظم کل قوا، در سازمان عقيدتي سياسي ارتش نقش ايفا کردند. اما نقش و مأموريت‌هاي سازمان عقيدتي سياسي ارتش با نمايندگي ولي فقيه در سپاه پاسداران متفاوت است. بويژه اينکه باوجود لفظ «سياسي» درعنوان اين سازمان، ارتش همچنان بيرون از تحولات سياسي ايستاده است. امير احمدرضا پوردستان نيز درهمين راستا معتقد است که «سياست و نظامي گري نبايد درهم ادغام شود.» درباره فعاليت‌هاي عقيدتي سياسي در ارتش و تفاوت‌هاي آن با نقش نمايندگي ولي فقيه درسپاه و ساير مباحث مرتبط، با امير احمدرضا پوردستان، رئيس مرکز مطالعات راهبردي ارتش گفت‌و‌گو کرده‌ايم. امير پوردستان پيش ازاين فرمانده نيروي زميني ارتش بوده است. اين گفت‌و‌گو را بخوانيد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ما شاهد حضور روحانيت در ارتش هستيم. واکنش بدنه ارتش نسبت به اين حضور چه بود و اساساً چه مسائلي حضور روحانيت در ارتش را ضروري مي‌کرد؟ عوامل بسياري در پيروزي انقلاب اسلامي نقش داشتند که برخي از آن‌ها عمده و اثرگذار بودند. حضور روحانيت در خط مقدم نهضت و در رأس همه، حضرت امام رضوان‌الله تعالي عليه که با هدايت‌هاي حکيمانه خود کشتي انقلاب را به ساحل پيروزي رساندند، اصلي‌ترين عامل پيروزي انقلاب اسلامي بود. يکي ديگر از عوامل مؤثر، حضور گسترده مردم در تظاهرات و راهپيمايي‌‌‌ها بود. عامل ديگر که کمتر به آن اشاره ‌شده، پيوستن بدنه ارتش به صفوف انقلاب بود. اگر ارتش در آن زمان سلاح خود را زمين نمي‌گذاشت و به مردم نمي‌پيوست، قطعاً انقلاب به اين سرعت به ثمر نمي‌رسيد. در دوره انقلاب، ارتش دو قسمت شده بود؛ يک قسمت ژنرال‌ها و سران خودفروخته، يک بخش ديگر بدنه ارتش که افسران جوان، درجه‌داران و سربازان را شامل مي‌شد. بدنه ارتش با روحانيت و مردم ارتباط داشت. آن زمان در ارتش نبودم، اما نمونه‌هاي فراواني در ذهن دارم که نشان مي‌دهد بدنه ارتش با روحانيت ارتباط داشت و اعلاميه حضرت امام به‌طور وسيع در پادگان‌ها تکثير مي‌شد. به همين دليل وقتي امام(ره) فرمودند ارتش پادگان‌ها را خالي کند، ناگهان پادگان‌ها خالي شد، يا در حالي که حکومت ‌نظامي در کشور برقرار بود، خلبان‌ها و همافران با حضرت امام(ره) بيعت کردند. بنابراين بدنه ارتش سالم بود و پس از اخراج، تصفيه يا اعدام سران ارتش در پس از انقلاب، همين بدنه نخستين انجمن اسلامي‌هاي ارتش را ايجاد کردند. انجمن اسلامي هم نمي‌توانست بدون روحانيت باشد. به همين دليل در رأس هر انجمن اسلامي در ارتش، يکي از آقايان روحانيت حضور يافتند. اين هم با هدايت‌هاي مقام معظم فرماندهي کل قوا شکل گرفت. يکي از نخستين مأموريت‌ها در حوزه نيروهاي مسلح از سوي امام(ره) به حضرت آقا داده شد و ايشان نماينده حضرت امام(ره) در ارتش تعيين شدند. اميرسليمي، فرمانده سابق ارتش تعريف مي‌کرد که ما به‌عنوان تعدادي از افسران انقلابي در ستاد مشترک ارتش جمع شده بوديم و پادگان‌‌‌ها را حفظ مي‌کرديم. همان روزهاي آغازين انقلاب روحاني جوان، قدبلند و سيدي آمد و گفت که نماينده حضرت امام(ره) هست که بعد از آن توليت کارها را به عهده گرفت. بنابراين حضور روحانيت در ارتش از ابتداي انقلاب و به هدايت رهبر معظم انقلاب پايه‌گذاري شد. ضمن اينکه بدنه انقلابي ارتش از اين حضور روحانيت استقبال خوبي داشتند. روحانيت با چه رويکردي در ارتش حضور داشت و ضرورت اين حضور چه بود؟ ابتداي انقلاب نگراني‌هايي از ناحيه ارتش وجود داشت. برخي از مسئولان نظام، اعتقادي به ارتش نداشتند. در مصاحبه‌هاي آنان که هنوز هم هست، مي‌بينيم که معتقد بودند ارتش بايد منحل شود. زيرا گمان مي‌کردند اگر ارتش بماند، ممکن است کودتا کند. اما حضرت امام(ره) و اطرافيان ايشان مانند مقام معظم رهبري اعتقاد داشتند ارتش بايد حفظ شود. در دوره فرماندهي نيروي زميني ارتش يا حالا که توفيق پيدا مي‌کنيم و خدمت فرمانده معظم کل قوا شرفياب مي‌شويم، ايشان بارها اشاره کردند که از قبل از پيروزي انقلاب نسبت به ارتش شناخت داشتند، حضرت امام هم شناخت عميقي از ارتش داشتند و به همين دليل زماني که فشار مي‌آوردند تا ارتش منحل شود، امام نمي‌پذيرفتند، تا درنهايت با تصميم‌سازي مقام معظم رهبري، بيانيه معروف حضرت امام(ره) صادر مي‌شود که 29 فروردين را روز ارتش اعلام و تأکيد مي‌کنند که ارتش بايد بماند، در خيابان‌ها رژه برود و مردم هم از ارتش حمايت کنند. رويکرد و جهت‌گيري روحانيتي که وارد ارتش شدند، بر مبناي تدبير حضرت امام(ره) بود، يعني حفظ و تقويت ارتش و مکتبي کردن ارتش. زيرا عمده شکل‌گيري ارتش پيش از انقلاب بود و با آن ادبيات و با آن فرهنگ رشد کرده بود، درست است که افسران انقلابي مانند شهيد صياد‌ها، شهيد فکوري‌ها و کلاهدوزها در بدنه ارتش حاضر بودند، اما قاطبه فرهنگ و ادبيات در سطح نازلي بود. حضور روحانيت سبب شد که فرهنگ ديني در ارتش، عمق و گستردگي پيدا کند. شما سال 59 وارد ارتش شديد، اما مطالعه و پژوهش زيادي درباره گذشته و سوابق در ارتش داشتيد. امروز از ديدگاه شما، ارتش‌هاي پيش و پس از انقلاب، چه تفاوت‌هايي باهم دارند؟ تفاوت از زمين تا آسمان است. در ابتداي انقلاب، با وجود نيروهاي انقلابي در ارتش يا همراهي بدنه ارتش با انقلاب، دين‌مداري عمق و گستردگي زيادي نداشت. اما همان‌طور که رهبر معظم انقلاب دريکي از زمان‌هاي شرفيابي خدمت ايشان فرمودند، ارتش امروز با گذشته بسيار تفاوت کرده است. ارتش در ابتداي انقلاب با وجود داشتن نيروهاي انقلابي، اما قاطبه آن نسبت به ادبيات ديني ابهامات و سؤالاتي داشتند و لازم بود فرهنگ و ادبيات ديني گستردگي و عمق پيدا کند. در اين زمينه چند کار عمده انجام شد. نخستين کار تأمين سازمان سياسي ايدئولوژيک بود. مرحله بعد در زمينه گزينش‌ها بود که دقت و وسواس خاصي به خرج داده شد، يعني نفراتي که وارد ارتش مي‌‌‌شوند، انقلابي باشند. مثالي بزنم. کار گزينش از سال 58 آغاز شد. به‌ اين‌ ترتيب که وقتي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تأسيس شد، قائم مقام سپاه يک سروان ارتش به نام سروان کلاهدوز بود. شهيد کلاهدوز قائم مقام سپاه بود. فرمانده دانشگاه افسري ارتش هم شهيد نامجو بود. بده بستان زيبايي ميان اين دو شخصيت شکل گرفت به‌ عبارت ‌ديگر، ادبيات وحدت ارتش و سپاه درست از همين‌جا پايه‌‌‌گذاري شد. شهيد کلاهدوز براي انتخاب فرماندهان سپاه در کل کشور احساس نياز مي‌کرد و به نيرو نياز داشت، يعني بايد نفرات با تجربه مي‌بودند. شهيد نامجو افسران انقلابي ارتش را انتخاب و به شهيد کلاهدوز معرفي مي‌کرد. اين افسران انقلابي در سپاه به‌عنوان فرماندهان مناطق منصوب مي‌شدند. شهيد کلاهدوز هم از خيل جوانان انقلابي که وارد سپاه مي‌شدند، تعدادي را جدا مي‌کرد و به شهيد نامجو به‌عنوان دانشجوي دانشگاه افسري معرفي مي‌کرد. بنابراين، يکي از بسترهاي انقلابي شدن ارتش از همين‌ جا بود. همين حالا فرمانده کل ارتش يکي از همان نيروها است، جانشين ارتش، جانشين معاون هماهنگ‌کننده، بسياري از فرماندهاني که امروز در رأس ارتش هستند، ثمره همين پيوند مقدس هستند، امروز چنين فرماندهان انقلابي با نيروهاي جوان انقلابي که درحال خدمتگزاري هستند سبب شده تا مباني ديني و تدين در ارتش عمق و گسترش پيدا کند تا امروز که به‌جايي رسيد که به‌عنوان ارتش نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و در تراز جمهوري اسلامي ايران مي‌تواند انجام وظيفه کند. امروز وقتي به ارتش نگاه مي‌‌‌کنيد، ارتشي مي‌‌‌بينيد که مکتبي است، از پشتوانه مردم برخوردار است، مأموريتش حفظ نظام اسلامي است، خود را خادم ملت مي‌‌‌داند و در عين حال ارتشي مستقل است، همه اين ويژگي‌‌‌ها، مدال‌‌‌هايي است که به برکت انقلاب اسلامي بر سينه ارتش نقش بسته است. امروز مي‌بينيم که گفتمان و ادبيات فرماندهان ارتش، بسيار به ادبيات و گفتمان فرماندهان سپاه پاسداران نزديک شده است. دليل نزديکي اين ادبيات چيست؟ آيا اين نزديکي در حوزه رزم يعني شيوه‌هاي جنگيدن هم اتفاق افتاده است يا خير؟ زيرا در دفاع مقدس مي‌بينيم که شهيد صياد شيرازي بيشتر به رزم کلاسيک باور داشت، اما سپاه بر بسيج نيروها تأکيد داشت. من تفاوتي نمي‌بينيم. گفتماني که شما به آن اشاره کرديد و فرماندهان ارتش آن را تکرار مي‌کنند، از ابتداي انقلاب بوده است. به عبارت ديگر، گفتمان وحدت ارتش و سپاه از ابتدا مطرح بود که رويه شهيدان نامجو و فلاحي و صياد و بابايي همين بود. هنگامي که شهيد صياد شيرازي فرمانده نيروي زميني و فرمانده جنگ ارتش شده بود، در نخستين اقدام، قرارگاه مشترک ارتش و سپاه را داير کرد. ايشان گفتند ديگر نگوييد «ارتشي و سپاهي، دو لشکر الهي» بلکه بگوييد «ارتشي و سپاهي، يک لشکر الهي.» بنابراين، اين گفتمان از ابتدا وجود داشت، اما چرا امروز اينقدر بروز و ظهور پيدا کرده است، اين به خاطر فضاي رسانه‌اي است که دشمنان سعي در ايجاد آن دارند. امروز رسانه‌هاي معاند و خارجي تلاش مي‌کنند ميان ارتش و سپاه جدايي بيندازند و اين طور القا کنند که سپاه پاسداران، حافظ نظام جمهوري اسلامي ايران است و ارتش به خاطر ساختار، بافت و روابطي که دارد، مقداري از اين گفتمان فاصله گرفته يا اينکه خداي نکرده، ارتش به مثابه آلترناتيو و در مقابل سپاه است. در پاسخ به چنين جوسازي‌هاي رسانه اي است که چنين ادبياتي از سوي سران و فرماندهان ارتش تکرار و رساتر شده است، براي اينکه اين شبهه، نگراني‌‌‌اي را در ملت عزيزمان ايجاد نکند مي‌‌‌گوييم اصلاً چنين جدايي و تفاوتي متصور نيست، ارتش و سپاه از ابتداي انقلاب با هم بودند و اکنون هم با هم هستند. اين امان‌‌‌نامه‌‌‌هايي که شمرهاي زمان مي‌‌‌آورند، نمي‌‌‌تواند بين اين دو برادر جدايي ايجاد کند. در عمليات‌‌‌هاي دفاع مقدس هم همين طور بود. ارتش و سپاه به صورت مشترک درکنار هم مي‌جنگيدند؛ يعني در يگان‌هاي ارتش برادران سپاه و در يگان‌هاي سپاه برادران ارتش حضور داشتند و اساساً تا پايان جنگ هيچ عمليات غيرمشترکي اجرا نشد. مثلاً در عمليات والفجر 8 که توسط برادران سپاه فاو فتح شد، 1000 لوله توپ ارتش از سپاه پشتيباني مي‌کرد، نيروي هوايي، نيروي مهندسي ارتش و يگان‌‌‌هاي قايق نيروي دريايي هم حضور داشتند. همين حالا هم براي هر مرزي طرح دفاعي مشخصي تعريف شده است. مثلاً مشخص است که اگر دشمن بخواهد از شمال غرب کشور وارد شود، هريک از نيروهاي مسلح چطور بايد دفاع کنند يا سازمان مشترک ارتش و سپاه چيست. اين طور نيست که ارتش يا سپاه به تنهايي بخواهند عمل کنند، بلکه در هم ادغام هستند. ناظم اين کار هم ستاد کل نيروهاي مسلح است. در شرايط فعلي به خاطر پوشش فضاي رسانه‌اي و جلوگيري از شبهه‌‌‌افکني دشمنان، ما نداي وحدت ارتش و سپاه را رساتر کرديم. وگرنه چيزي که عيان است چه حاجت به بيان است. بگذاريد سؤال ديگري هم مطرح کنم. برخي مي‌گويند ما تنها کشوري هستيم که دو نيروي مسلح داريم، بجز پدافند که يک نيرو است، دو نيروي دريايي، هوايي و زميني داريم. از اين رو معتقد هستند که به لحاظ ساختار، نيروي انساني، امکانات و هزينه، اين دوگانگي ظاهري به چشم مي خورد. اما شما چشم‌انداز ديگري ارائه کرديد، مبني بر اينکه در طرح‌هاي دفاعي ما لايه‌بندي و نقش ارتش و سپاه تفکيک شده است. قانون اساسي تکاليف و وظايف ارتش و سپاه را مشخص کرده است. به اين ترتيب، برخي مأموريت‌ها براي ارتش و برخي مأموريت‌ها براي سپاه تعريف شده است. اما زيبايي کار آنجا است که اين دو سازمان، در بسياري موارد به هم کمک و از هم پشتيباني مي‌کنند. در حوزه مرزهاي زميني، هوايي و دريايي، هرجا ارتش نياز داشته باشد تا برخي خلأها پوشش داده شود، اين سپاه است که وارد مي‌شود و متناسب با نياز کشور در خودش انعطاف ايجاد مي‌کند ودرباره سپاه هم به همين ترتيب. اساساً يکي از ويژگي‌هاي سپاه اين است که متناسب با نياز کشور در خود قابليت ايجاد مي‌کند. بنابراين مرز مأموريت‌‌‌هاي اين دو سازمان مشخص است، يعني در مأموريت‌‌‌هاي خاص، ارتش يک وظيفه و سپاه وظيفه ديگري دارد و در مقابل يکديگر را پشتيباني مي‌کنند. در حوزه‌‌‌هاي مختلف اطلاعاتي، عملياتي، آمادي، آموزشي هيچ کار موازي که هزينه‌‌‌هاي اضافي را به دنبال داشته باشد وجود ندارد. در طرح‌‌‌هاي دفاعي هم تا کوچک‌ترين و جزئي‌‌‌ترين امور وظايف مشخص و تعريف شده است، ضمن اينکه براي هماهنگي بيشتر در رزمايش‌‌‌ها هم تمرين مي‌‌‌شود که مثلاً در تهديدات هوايي، زميني، دريايي، سايبري و... چگونه به‌‌‌صورت هم‌‌‌افزا عمل شود. بنابراين اين طور مي‌توان گفت که به رغم همپوشاني‌ها و همکاري‌هاي ارتش و سپاه، فاصله‌اي که ميان اين دو نيرو در افکار عمومي ترسيم شده است، ناشي از نوع دسترسي به رسانه است، به اين معني که دسترسي سپاه بيشتر است و طبيعتاً بيشتر روي توانايي‌هاي اين نيرو در رسانه‌ها تأکيد مي‌شود. ارتش و سپاه به‌‌‌عنوان بازوهاي مسلح نظام از يک دکترين تبعيت مي‌‌‌کنند ولي متناسب با مأموريت‌‌‌هاي واگذاري، راهبردهاي مختص خود را دارند. من فکر مي‌‌‌کنم مردم عزيز ما به يک ميزان فرزندان و برادران ارتشي و سپاهي خود را دوست دارند و علاقه‌‌‌مند هستند که اين دو بازو در کنار هم باشند. سپاه به خاطر بافت مردمي خود يعني استفاده از نيروي بسيج يک نيروي مردمي است. البته ارتش هم در طول دفاع مقدس تعداد زيادي سرباز در سازمان رزم خود داشت، تا جايي که 5/2 ميليون سرباز در طول دفاع مقدس در ارتش آموزش ديدند و جنگيدند. سپاه نيز به همين ميزان و شايد بيشتر نيروي بسيج را به کار گرفت. با وجود اين، ارتباط سپاه با بدنه مردم به مراتب بيشتر از ارتش است و همين است که سپاه در رسانه‌ها و در نگاه مردم جايگاه نزديک تري دارد. بحمدالله در سال‌‌‌هاي اخير با حضور فرماندهان نسل انقلاب اين ارتباط با مردم به مراتب گسترده‌‌‌تر و نمايان‌‌‌تر شده و نمونه‌‌‌هاي بارز آن را مي‌‌‌توان در امدادرساني‌‌‌هاي مختلف در سيل ، زلزله، بازسازي‌‌‌ها و ... مشاهده کرد. ارتش نيروي سياسي و مؤثر در سياست داخلي نيست، پس چرا همچنان از عبارت «عقيدتي سياسي» براي اين نهاد درون ارتش استفاده مي‌شود؟ جهت‌‌‌گيري و عملکرد ارتش در راستاي مأموريت‌‌‌هاي واگذاري است. ورود نکردن ارتش به مسائل سياسي تدبير امامين انقلاب است، يعني هم تدبير حضرت امام(ره) بود و هم تدبير رهبر معظم انقلاب است که نيروهاي مسلح نبايد در احزاب، گروه‌ها و دسته‌هاي سياسي ورود کنند. ضمن اينکه قانون هم تصريح دارد که ارتش نبايد وارد مسائل سياسي شود. اما اين امر به آن معنا نيست که ارتش از سياست بي اطلاع باشد. سياسيون و نظاميون دو جزء لاينفک هستند. در علوم راهبردي گفته مي‌شود که جنگ ادامه سياست است، اما به زبان ديگر يعني در مناسبات بين‌‌‌المللي وقتي سياسيون به نتيجه نرسيدند، نظامي‌ها هستند که بايد وارد کار شوند و در مرحله بعد، نظامي‌ها بايد در جايي توقف کنند و سياسيون وارد شوند و کار را دنبال کنند. سياسيون و نظاميون در حوزه راهبردي در کنار هم هستند، اما در جمهوري اسلامي اين دو حوزه سياسي و نظامي گري، هيچ گاه نبايد در هم ادغام شوند. اين چيزي است که تصريح قانون و تصريح فرمانده معظم کل قوا است، اما به آن معنا نيست که نظامي‌ها از سياست بي اطلاع باشند، بلکه بايد سياست را در حد خود بدانند. اين مسأله رتبه‌بندي هم دارد، يعني هرکسي در حد و حوزه مسئوليت خود، بايد به مسائل سياسي اشراف داشته باشد تا بصيرت لازم را در بزنگاه‌هاي لازم داشته و بتواند تصميم درست بگيرد. يکي از وظايف عقيدتي سياسي در حوزه سياسي براي همين معناست، يعني هم سياست و پيچيدگي‌‌‌ها و زواياي آن را براي کارکنان تعريف کند و هم مرزها را مشخص گرداند و هم تدابير و سياست‌‌‌هاي کلي نظام را در اين حوزه شفاف‌‌‌سازي کند تا کارها در مسير و مجراي خود جريان پيدا کند. تفاوت جايگاه عقيدتي سياسي در ارتش با نمايندگي ولي فقيه در سپاه چيست، ضمن اينکه هر دو روحاني و هر دو منصوب فرمانده کل قوا هستند. هر دو سازمان، نماينده و منصوب مقام معظم فرمانده کل قوا هستند و جهت‌گيري‌ها، رويکردها، مأموريت‌ها و وظايف آن‌ها هم يکي است؛ يعني تعميق بنيه‌‌‌هاي اعتقادي و ايماني و توسعه فرهنگ ديني در ارتش و سپاه، اما راهبردهاي اين دو با هم تفاوت دارد. تفاوت اين راهبردها در تفاوت سازمان ارتش و سپاه است. اساساً راهبرد پس از تحليل محيط، ترسيم مي‌شود. راهبردي که نمايندگي ولي فقيه در سپاه دنبال مي‌کند، ممکن است با راهبردي که سازمان عقيدتي سياسي ارتش دارد با هم تفاوت داشته باشد، اما دکترين اين دو يکي است. دکتريني که از ارکان جهت‌‌‌ساز (قانون اساسي، تدابير رهبري، سياست‌‌‌هاي کلي و...) گرفته شده است. چهره‌هايي که به‌عنوان رؤساي عقيدتي سياسي ارتش فعال بودند، عموماً چهره‌هاي غيرسياسي هستند، يا چهره‌هايي که در سياست داخلي معتدل محسوب مي‌شوند. آقاي آل‌هاشم يا آقاي علوي که اکنون وزير اطلاعات هستند، از جمله اين افراد هستند، از ابتداي شکل‌گيري عقيدتي سياسي، مشخص‌ترين ويژگي اين چهره‌ها و رابطه آنان با فرماندهان و سران ارتش چطور بود؟ من در موقعيتي نيستم که اين عزيزان را قضاوت کنم، اما همه اين بزرگاني که به‌عنوان رئيس سازمان عقيدتي سياسي ارتش منصوب شدند، انسان‌هاي با تجارب بسيار بودند و هستند. يعني از خاکريزهاي زيادي عبور کردند تا اين مسئوليت را بر عهده گرفتند. افراد جهانديده، دوره ديده، کارآزموده و ملايي بودند، هم به لحاظ علم حوزوي سطح قابل قبولي داشتند و هم به لحاظ علمي توانمندي خاصي داشتند. به لحاظ مقبوليت، قاطبه ارتش همه اين عزيزان را با جان و دل مي‌پذيرفتند. به‌عنوان عضوي از مجموعه ارتش وقتي که به اين کارنامه‌ها نگاه مي‌کنم، آن را موفق ارزيابي مي‌کنم. ببينيم که ارتش در سال 57 کجا بود و الان کجا است؟ اين نشان مي‌دهد که رؤساي عقيدتي سياسي ارتش در دوره‌هاي مختلف تلاش‌هاي زيادي داشتند. امروز ارتش در سطح کشور در زمينه حفظ و آموزش قرآن، در توسعه کلاس‌هاي قرآني و در اعتکاف رتبه‌هاي اول و دوم در کشور را به خود اختصاص مي‌دهد. اين امر نشانه انجام يک کار عظيم فرهنگي در ارتش است. يا آمار معتکفين در ارتش، از مجموع معتکفين در بسياري از سازمان‌ها بيشتر است. اين نشان دهنده توفيق عزيزاني است که توانستند به مأموريت‌هاي خود در عقيدتي سياسي ارتش عمل بکنند. اما در بين اين عزيزان نمي‌‌‌توان از زحمات و تلاش‌‌‌هاي مؤسس اين سازمان يعني حجت‌الاسلام صفايي يادي نکرد. ايجاد، شکل‌‌‌دهي، توسعه و گسترش سازماني که وجود نداشته، آن هم با مضيقه‌‌‌ها و مشکلات و برخي مخالفت‌‌‌ها کار بزرگ و طاقت‌‌‌فرسايي بود که اين برادر عزيز انجام داد. بنابراين ارتباط ارتش با روحانيت، يک ارتباط اجتماعي است و نه يک ارتباط سياسي؟ بله، ارتباط اجتماعي است. يعني همان خطوط قرمز و مرزهايي که قانون براي نيروهاي مسلح مشخص کرده کاملاً رعايت مي‌‌‌شود، حضور روحانيون در يگان‌‌‌هاي ارتش بحمدالله تأثير عميقي در تقويت بنيه‌‌‌هاي ايماني و بصيرت ديني و سياسي کارکنان داشته و سبب شده که ارتش با گام‌‌‌هاي بلندتري در جهت تبديل شدن به يک ارتش معنويت‌‌‌محور حرکت کند و بتواند به‌‌‌دور از بازي‌‌‌هاي حزبي و جناحي و سياسي، به رسالت و مأموريت اصلي خود که پاسداري از استقلال و تماميت ارضي و نظام جمهوري اسلامي ايران است بپردازد. آقاي محمدحسني، رئيس عقيدتي سياسي ارتش، به تازگي اشاره کرد که ارتش هيچ گاه درباره چرايي صدور فرمان از سوي رهبر انقلاب، صحبت نمي‌کنند، بلکه درباره چگونگي اجراي آن صحبت مي‌کنند. در سال‌هاي اخير بسيار شنيده شد که تبعيت ارتش نسبت به فرمانده کل قوا، فوق‌العاده است. آيا نگرش مکتبي شما ايجاب نمي‌کند که گاهي چون و چرا کنيد؟ يکي از مسائلي که در نيروهاي مسلح بر آن تأکيد مي‌شود، تبعيت از فرامين و تدابير فرمانده معظم کل قوا است. آنچه فرمانده کل قوا مي‌فرمايند، براي ما لازم‌الاجرا است. ما چرا نمي‌آوريم، فقط مي‌پرسيم چطور بايد انجام وظيفه کنيم. اين رويکرد به باورها و اعتقادات ديني ما باز مي‌گردد. آنچه ولي امر مي‌گويند، براي ما حجت است و ما ديگر درباره آن چون و چرا نمي‌کنيم، فقط دنبال اين مي‌گرديم که چطور آن فرمان را بهتر انجام دهيم. اين مسأله در ارتش هجي شده است، يعني همه سلسله مراتب فرماندهي اين واقعيت را با جان و دل پذيرفته اند. يعني وقتي فرماني از شخص رهبر معظم انقلاب مي‌آيد، مثلاً اينکه نيروي دريايي ارتش از خليج فارس به سواحل درياي عمان برود، همه به دنبال آن هستند که چطور به بهترين نحو انجام شود. يکي از رموز موفقيت ارتش جمهوري اسلامي اين است که در مسير تدابير رهبر معظم انقلاب حرکت مي‌‌‌کند. ارتش، اين حرکت در مسير تدابير رهبري را نه يک وظيفه بلکه يک تکليف شرعي مي‌‌‌داند. در حکم رهبري براي آقاي محمدحسني بر افزايش صميميت ميان نيروهاي ارتش با ساير نيروهاي مسلح تأکيد شده است. وقتي مأموريت عقيدتي سياسي درون ساختار ارتش است، چطور مي‌تواند به نزديک‌تر شدن يا همدلي بيشتر شما با ساير نيروهاي مسلح کمک کند؟ ارتباطات بين بخشي و بين سازمان‌ها وجود دارد. کما اينکه به مناسبت روز ارتش، ديديم که فرمانده کل سپاه به همراه فرماندهان به ديدار فرمانده کل ارتش مي‌آيند. يا روز پاسدار، فرمانده ارتش و ساير فرماندهان خدمت فرمانده سپاه مي‌روند. بنابراين اين ارتباط در همه رده‌ها وجود دارد. اما فارغ از اين ارتباط، ارتش و سپاه مانند دو برادر هستند که ممکن است در برخي جاها احساس رقابت کنند يا اينکه دوست دارند خود را بهتر و آماده‌تر نشان دهند، مانند دو رزمنده که مي‌خواهند در ميدان جنگ خود را براي فرمانده آماده تر نشان دهند. اين رقابت‌ها سازنده است، اما اگر اين رقابت‌ها توسعه يابد، ممکن است برخي دلخوري‌ها و ناهماهنگي‌ها نيز ايجاد شود. يکي از مأموريت‌‌‌هاي آقاي محمدحسني همين تعاملات بين بخشي است تا اين ارتباطات هرچه بيشتر شده و تفاهم و همدلي ميان ارتش و سپاه بيشتر شود و علاوه بر اين عقيدتي سياسي از طريق برگزاري مراسم‌‌‌ مشترک و ديدارها، اين کار را انجام مي‌دهد. بحمدالله با حضور آقاي محمد حسني و مجاهدت‌‌‌هاي ايشان و همکاران شان در سازمان عقيدتي سياسي ارتباطات بسيار خوبي در حوزه روحانيون، مراسم‌‌‌ ديني و مذهبي، کلاس‌‌‌هاي آموزشي و آگاه‌‌‌سازي و غيره بين سپاه و ارتش برقرار شده است. البته اقدامات گسترده ديگري هم هست که در حوصله بحث نيست. وقتي صحبت از ارتش مکتبي مي‌شود، آيا به اين معني است که عقيدتي سياسي در حوزه رزم ميداني هم دخالت دارد؟ وظايف کاملاً مشخص و تعريف شده است، عقيدتي سياسي در تعيين سازمان رزم نقشي ندارد، بلکه يکي از اجزاي سازمان رزم است که وظايف اصلي و تصميم نهايي با فرمانده است. ستاد فرمانده، تصميم سازي مي‌کند. يکي از اجزاي اين ستاد، عقيدتي سياسي است. در جنگ هم همينطور بود، فرمانده سازمان رزم را شکل مي‌داد که يک بخش آن هم عقيدتي سياسي بود که درست مانند يک نيروي رزمنده مي‌جنگيدند، تفنگ به دست مي‌گرفتند در زمان‌هاي خود، برگزاري نماز و دعا و توسل را هم عهده‌‌‌دار بودند. سازمان رزم مسئوليت تصريحي فرمانده است، اما عقيدتي سياسي قبل از آن است، که مأموريت تعميق و گسترش فرهنگ و باورهاي ديني را به عهده دارد. يعني اينکه عقيدتي سياسي مسئوليت تقويت پايه‌‌‌هاي ايماني و اعتقادي کارکنان، پاسخگويي به شبهات ديني، رفع ابهامات، توسعه باورهاي مکتبي، ايجاد انگيزه‌‌‌هاي ديني و برافروختن شور و حماسه مذهبي کارکنان را عهده‌‌‌دار است و لکن در صحنه رزم اين فرمانده است که تصميم مي‌‌‌گيرد چگونه بايد از اين نيروهاي تربيت‌‌‌شده و آماده استفاده کند.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد