نماد آخرین خبر

چرا تهران مقصد سفرهای دیپلماتیک دوحه، اسلام آباد و دمشق بود؟

منبع
ديپلماسي ايراني
بروزرسانی
چرا تهران مقصد سفرهای دیپلماتیک دوحه، اسلام آباد و دمشق بود؟
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست عبدالرحمن فتح الهي/  طي روزهاي اخير شاهد بوديم که تهران مقصد سفر تميم بن حمد آل ثاني، امير قطر، محمود قريشي، وزير امور خارجه پاکستان و عماد خميس، نخسست وزير سوريه بوديم. در اين راستا برخي معتقدند که اين بازيگر آن به منظور ميانجي‌گري در تنش ايران و ايالات متحده آمريکا بعد از اقدام واشنگتن ترور سردار سليماني و حمله موشکي متقابل تهران به پايگاه هاي آمريکا در عراق راهي تهران شده اند. اما برخي معتقدند که دوحه و اسلام‌آباد بيش از آنکه به دنبال ميانجيگري بوده باشند با حضور در تهران، سعي کردند به دنبال جستجوي راهکاري براي کاهش تنش و مبرا کردن خود از تحولات اخير در منطقه باشند. ديپلماسي ايراني براي بررسي بيشتر اين مسئله، گفت وگويي را با اصغر زارعي، کارشناس و پژوهشگر مسائل خاورميانه صورت داده است که در ادامه مي‌خوانيد: در روزهاي ابتدايي هفته جاري شاهد شکل‌گيري يک ترافيک ديپلماتيک با سفر تميم بن حمد آل ثاني، امير قطر، شاه محمود قريشي، وزير امور خارجه پاکستان و عماد خميس، نخست‌وزير سوريه به همراه وزيران امور خارجه و دفاع اين کشور به تهران بوديم. در سايه نگراني ها، حساسيت ها کشورهاي منطقه و فرامنطقه به واسطه افزايش تنش و ناامني در روابط ايران و ايالات متحده آمريکا بعد از اقدام کاخ سفيد در ترور سردار سليماني، فرمانده نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و متعاقباً پاسخ موشکي تهران، آيا اين سفرهاي ديپلماتيک و ترافيک به وجود آمده نشان از تلاش اين بازيگران براي ميانجيگري در تنش شکل گرفته دارد و يا اينکه اين کشورها به خصوص دوحه و اسلام‌آباد با هدف جستجوي راهکاري براي حفظ ثبات در منطقه راهي تهران شده اند؟ من معتقدم که در يک نگاه کلي و واقع بينانه هر دو سناريو مي‌تواند به عنوان دليل و هدف سفر اين کشورها به خصوص امير قطر، و شاه محمود قريشي، وزير امور خارجه پاکستان به ايران مطرح باشد. يعني لزوماً هيچ کدام از اين دو دليل به معناي نفي ديگري نيست. اگر شما به شرايط حساس منطقه بعد از اقدام دونالد ترامپ در ترور سردار سليماني، فرمانده نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و به دنبال آن پاسخ قاطع و کوبنده جمهوري اسلامي ايران در حمله موشکي به پايگاه نيروهاي نظامي آمريکا در عين الاسد نگاه کنيد، خواهيد ديد که ميزان نگراني کشورهاي منطقه اي و حتي فرامنطقه اي نسبت به افزايش ناامني ها و حتي شکل‌گيري يک جنگ نظامي، ولو به صورت مقطعي، به قدري شدت پيدا کرد که اين کشورها سعي کردند با اين سفرهاي ديپلماتيک چند هدف را به صورت هم زمان دنبال کنند. البته همان گونه که اشاره کردم همه اين اهداف مي‌تواند در راستاي همديگر قرار گيرند. پيرو اين مسئله يکي از اين اهداف اين سفرها يقيناً به نکته مهم شما در خصوص جستجوي راهکار، طرح و برنامه اي براي حفظ ثبات در منطقه بوده است. کشورهايي مانند قطر و پاکستان اکنون از افزايش نگراني به واسطه تشديد تنش در روابط ايران و آمريکا به قدري نگرانند که سعي کرده‌اند با رايزني هاي ديپلماتيک در قالب حضور در تهران، راهکاري را پيدا کنند که يا از شکل گيري جنگ و تنش احتمالي جلوگيري کنند و يا اگر وقوع آن حتمي است، تبعات آن متوجه اسلام‌آباد و دوحه نشود. خصوصاً اينکه مقامات پاکستاني صراحتا عنوان کرده‌اند که از خاک اين کشور هيچ‌گونه تهديدي متوجه جمهوري اسلامي ايران نخواهد بود. اين دست مواضع نشان مي دهد که قطري ها و پاکستاني ها سعي کردند در اين سفر اين تضمين را به جمهوري اسلامي ايران بدهند که در تنش تهران – واشنگتن به دنبال حمايت از برنامه‌ها و اهداف ايالات متحده آمريکا با در اختيار قرار دادن پايگاه ها و سرزمين خود به نيروهاي نظامي آمريکايي نيستند. در اين خصوص من معتقدم که سفر تميم بن حمد آل ثاني، امير قطر به ايران با يک اراده مستقل قطري صورت نگرفته است. البته اين تحليل و برآورد من از سفر امير قطر به ايران است. به خصوص آنکه اخباري دال بر اين وجود دارد که عمليات ترور ناجوانمردانه سردارسليماني که توسط پهپاد امريکايي انجام گرفته، از پايگاه قطري برخاسته است. لذا امير قطر با اين سفر سعي کرده است که يک نوع اعتماد سازي را در روابط خود با تهران ايجاد کند. خصوصا آنکه در شرايط کنوني قطر بيش از هر زمان ديگري به روابط خود با جمهوري اسلامي ايران نيازمند است. البته در کنار اين مسئله من معتقدم که بايد اين احتمال را هم داد که مقامات ايالات متحده آمريکا نيز دستور کار مشخصي براي تميم بن حمد آل ثاني به منظور واداشتن ايران از دست زدن به اقدامات تقابلي جدي‌تر ضد ايالات متحده آمريکا را داشته اند تا از تصاعد تنش در منطقه و در خطر افتادن اهداف و منافع ايالات متحده در منطقه غرب آسيا جلوگيري کنند. در اين راستا هدف ديگر سفرهاي ديپلماتيک اخير به نظر من در قالب تلاش‌هاي سياسي امير قطر و وزير امور خارجه براي کاهش تنش بوده است، نه ميانجيگري. چرا که معتقد هستم شرايط حساس و راديکال کنوني اجازه نمي دهد که برخي بازيگران به دنبال ميانجيگري سياسي و ديپلماتيک باشند. چون در وضعيت حال حاضر هر گونه تلاش سياسي به منظور ميانجيگري عملاً با شکست مواجه خواهد شد. لذا اين بازيگران با علم به اين واقعيت، سعي کردند به جاي ميانجيگري سياسي و ديپلماتيک در اين سفرها به دنبال تلاشي باشند که حداقل طرفين (تهران و واشنگتن) در کوتاه مدت از تشديد تنش و دست زدن به اقدامات متقابل که مي تواند به شکل گيري جنگ نظامي بينجامد، خودداري کنند. اگر در راستاي نکات شما امير قطر به واسطه احتمال مشارکت در ترور سردار سليماني نگران ايجاد گسل در روابط دوحه با تهران، آن هم در شرايطي است که در تحريم عربستان سعودي، امارات متحده عربي، بحرين و مصر به سر مي‌برد. آيا اين تلاش ديپلماتيک و سفير امير قطر توانسته است به جلب اعتماد ايران بعد از ترور سردار سليماني کمک کند؟ نکته بسيار مهمي که در اين ميان نبايد فراموش کرد اين است که نبايد به گونه اي مسئله مطرح شود که گويا دوحه با آگاهي قبلي و يا از روي عمد سعي کرده است پايگاه‌هاي خود را در اختيار ايالات متحده آمريکا به منظور ترور سردار سليماني قرار دهد. يعني قطر اختياري در استفاده سرزميني ايالات متحده آمريکا از پايگاه هاي کشور خودش در ترور سردار سليماني نداشته است. چون به نظر مي رسد که هيچ گونه هماهنگي، آگاهي و اطلاع قبلي از اين اقدام دونالد ترامپ با مقامات قطري وجود نداشته است. لذا چون پهپاد آمريکايي که ترور ناجوانمردانه سردارسليماني را انجام داده است، بدون هماهنگي و اطلاع قبلي مقامات قطري از خاک اين کشور برخواسته است به معني همکاري دوحهه در ان ترور نيست. بنابراين امير قطر در يک سفر ناگهاني به تهران سعي کرد با روشنگري، تبيين و تشريح مواضع و ديدگاه‌هاي خود، ذيل مذاکرات پشت درهاي بسته با رئيس‌جمهور اسلامي ايران، مانع از ايجاد گسل احتمالي شود. کما اينکه مواضع مقامات پاکستاني که قبلاً به آن اشاره کردم پيرامون حصول اين اطمينان که از خاک اين کشور هيچ گونه عملياتي عليه مواضع و اهداف جمهوري اسلامي ايران صورت نخواهد گرفت، به واسطه همين اخبار پيرامون مشارکت ناخواسته قطر در ترور سردار سليماني بوده است. يعني دوحه و اسلام آباد با اين سفر ديپلماتيک سعي کرده اند اين مسئله را براي جمهوري اسلامي ايران جا بيندازند که هرگونه اقدام ايالات متحده آمريکا عليه ايران از خاک اين کشور ها صورت نخواهد گرفت و يا بدون هماهنگي با آنها صورت خواهد گرفت. به موازات اين تحولات شاهد تبعات و حاشيه هاي ناشي از ساقط شدن هواپيماي مسافربري اوکرايني و پنهان کاري تهران در اين رابطه هستيم. در کنار آن اقدام سه کشور اروپايي آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضاي اروپايي حاضر در برجام در فعال کردن مکانيسم حل و فصل اختلاف نيز اقتضائات جديدي به وضعيت منطقه و جهان بخشيده است. باتوجه به اين مسائل آيا مي‌توان منتظر بود که سفر هاي ديپلماتيک ديگري در آينده صورت گيرد؟ جمهوري اسلامي ايران با برداشتن گام پنجم و نهايي خود در کاهش تعهدات برجامي ديگر هيچ گونه محدوديتي را ذيل توافق هسته‌اي براي پيگيري فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي خود قائل نيست. اين يک واکنش درست و منطقي در قبال سياست فشار حداکثري و تحريم هاي ظالمانه و يکجانبه ايالات متحده آمريکا و نيز تعلل و بدعهدي اروپاست. در اين راستا به نظر من برلين، پاريس و لندن با فعال کردن مکانيسم حل و فصل اختلافات برجامي سعي کرده اند در مسير ايالات متحده آمريکا گام بردارند. يعني همان ظن تقسيم وظيفه ميان اروپا و آمريکا براي فشار بر ايران اکنون با اقدام اروپايي ها نمود بيشتري پيدا کرده است. در اين راستا از يک سو دونالد ترامپ با خروج از برجام سعي کرده است تحريم ها را ضد جمهوري اسلامي ايران احيا کند و در آن سو اروپا نيز طي همين مدت در تلاش بود تا با يک ژست خيرخواهانه وپيگيري مذاکرات و اتلاف وقت جمهوري اسلامي ايران در قالب طرح هاي مانند اينستکس، تهران را در خصوص احياي توان هسته اي متوقف کند. اکنون که جمهوري اسلامي ايران با سياست کاهش تعهدات هسته‌اي دوباره به دنبال احياي توان هسته‌اي قبل از مذاکرات برجام بوده است، اروپا در يک تغغير فاز سعي کردند با فعال کردن مکانيسم حل و فصل اختلافات و در راستاي تقسيم وظايفي که با آمريکايي‌ها انجام داده‌اند دوباره ايران را از احياي توان هسته‌اي خود باز دارند تا در عين حالي که ايران به واسطه تحريم هاي ظالمانه و يکجانبه ايالات متحده آمريکا در قالب سياست فشار حداکثري رنج مي برد، از هر گونه تلاشي براي برخورداري از توان هسته اي هم باز توسط اقدامات اروپايي ها باز بماند. اين مسائل نشان مي‌دهد که يک تقسيم وظيفه آشکار ميان اروپا و آمريکا وجود دارد که ايران، هم تحريم را تحمل کند و هم توان هسته اي نداشته باشد تا بتوان مذاکرات جديدي را براي گرفتن امتيازات بيشتر در حوزه توان دفاعي و نفوذ منطقه اي از ايران گرفت. پس طبيعي است که کشورهاي ديگري از منطقه و حتي اروپا براي ميانجيگري و يا واداشتن ايران به مذاکره با اروپايي ها در راستاي اين تقسيم وظايف اروپا و آمريکا گام بردارند. از اين رو احتمالاً طي هفته ها و ماه هاي آتي باشد شاهد حضور مقامات ديگري در تهران باشيم. اما قطعاً جمهوري اسلامي ايران با اشراف و علم به اين مسئله تمام اهداف و طرح هاي اروپا را و آمريکا را نقش بر آب خواهد کرد، کما اينکه گام پنجم و نهايي ايران گوياي همين واقعيت است. البته در اين ميان قطعاً حاشيه و تبعات حادثه تلخ و دلخراش سقوط هواپيماي مسافربري اوکرايني نيز مي تواند محل سوءاستفاده برخي بازيگران اروپايي و دست آمريکا براي فشار بر ايران در شرايط کنوني باشد. يعني اين مسئله و پرونده مي‌تواند به دستاويزي براي برخي حاشيه سازي ها و موج سواري عليه ايران بدل شود. براي تاييد اين نکته کافي است که تحولات چند روز اخير پيرامون اين حادثه تلخ و دلخراش بعد از بيانيه رسمي ايران در قبول کردن مسئوليت اين سقوط نگاه کنيم.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره