روزنامه جوان/ « نقطه مقابل صبارين و شاکرين چه کساني هستند؟ » عنوان سرمقاله مدير مسئول روزنامه جوان، دکتر عبدالله گنجي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
بازکردن دريچهاي نو از سوي مقام معظم رهبري براي توصيف حال ملت ايران آن هم با مباني و ادبيات درون ديني، رهاورد جديدي در تکميل منظومه شناختي ملت مسلمان ايران است؛ شناختي که آبشخور آن مستقل از مفاهيم عرفي و استانداردهاي تحميلي غرب برجهان است. شاخص اصلي و ميداني براي درک اين مهم، استقامت ملت ايران در زير فشارهاي ۴۰ ساله و مأيوس کردن همه دشمنان است. صبوري در مشکلات در عين ناکام گذاشتن دشمن، مدخل عينيت يافتن تحليل مقام معظم رهبري است. تاکنون اکثريت ملت چنين بودهاند و پيشکسوتان جهاد و شهادت و خانواده آنان به علاوه خانواده معظم شهدا پرچمدار اين دو خصلتند. آنان هستند که در فقدان فرزندان و پدران خود، خدا را شاکر بودند و هيچ موهبت دنيوي راضيشان نميکرد و نميکند. شاکرين کساني هستند که مانند امام و رهبر و امثال سردار شهيد سليماني و هزاران نفر ديگر زندگي را بر خود حرام کردند. ماهها و هفتهها فرزندان خردسال خود را در بيداري نميديدند تا بتوانند سپر حوادث کشور و پرچمداران عزت مسلمين شوند. مشکلات را با شکرگزاري رسوا ميکردند و شکر و گمنامي و صبوري از آنان الگوهاي مثالزدني ساخت که تا قرنها مانند ذخيرهاي پايانناپذير مورد توجه جوانان خواهند بود، اما در اين ۴۰ سال کساني بوده و هستند که به قول امام هيچ هنري جز حرف و ادعا نداشتند و در مشکلات کاسههاي صبر و مقاومت را يکباره ميشکستند و به جاي اينکه بگويند ما کجا هستيم، مرتب کجا ايستادن ديگران را به رخ ميکشيدند. اين جماعت داراي خصلتهاي متعددي بوده و هستند، اما مهمترين شاخص درک و قضاوت نسبت به آنان، از بين رفتن عزت الهيشان است.
اولين دستهاي که مقابل صبارين و شاکرين هويدا شدند، ايستادگان مقابل امام بودند. اين جماعت ۴۰ سال است جمهوري اسلامي را تمام شده ميدانند و ملت را يکپارچه مخالف نظام و عمر جمهوري اسلامي را سه ماه و شش ماه تمديد ميکنند. اساس قضاوت و تحليلشان دشمني است، نه مطالعه پديدهها و اتفاقات. دسته دوم کساني بودند که براي ثروتمند شدن عجله داشتند مسئوليت را به مثابه طعمه يافتند و ماحصل عمل آنان افول عزت خويش و ارائه تصويري ناهمتراز و مشوش و متضاد از نظام اسلامي بود. البته دشمني که در اين تصوير با ضريب هزاران برابري ميدمد، باعث نشد که صبارين و شاکرين از ميدان حمايت و فداکاري براي ملت و نظام به در روند.
دسته سوم کساني بودند که باور اعتقادي به پديداري به نام امام خميني نداشتند، گوششان از عدم کارآمدي دين در عرصه سياسي و اجتماعي پر بود و تلاش کردند امام و اهداف و انديشه ايشان را به سطح عرفيگرايي تقليل دهند. به اشخاصي عيبجو يا طعنهزننده نسبت به مشروعيت نظام تبديل شدند يا جلاي وطن کردند يا در نقطه مقابل معرکه گرفتند و اکنون نيز دلخوش به چند صد نفر فالوور يا لايککنندهاند.
دسته چهارم کساني بودند که با از دست دادن جايگاه – حتي به روش مردمسالاري – بيتاب شدند و مصداق ديگي که براي من نميجوشد، گشتند. فتنهها به پا کردند، اتهامات باورنکردني به نظام زدند و خود نيز در حيران بين خسر الدنيا و الآخره قرار گرفتند. قيصريه را به آتش کشيدند و سوژههاي ناب براي دشمنان قسم خورده توليد کردند.
دسته پنجم کساني بودند که آدمهاي بدي نبودند، اما شرايط و خصايص مديريتي در نظام و حکومت را نداشتند.
پيامبر نيز از اين افراد مانند ابوذر داشت، اما ابوذر مردود نشد، پيامبر به او ميگفت صلاح نيست شما مسئوليت داشته باشيد، اما او مانند برخي همراهان امام ما راه را گم نکرد. در انقلاب اسلامي بودند کساني که به خاطر نداشتن مسئوليت يا رد صلاحيت با صراحت گفتند «آقاي خامنهاي! هر آنچه تو خواندهاي من هم خواندهام، چرا بايد من از شما اطاعت کنم؟»
دسته ششم کساني بودند که آدرس را اشتباه آمده بودند؛ شاخص ارزشگذاريشان بر نظام جمهوري اسلامي همان توسعه اروپامحوري بود که بايد به شکم و پيرامون آن ختم ميشد، بنابراين پشت معيشت مردم مخفي شدند تا بتوانند نقزني خود را موجه کنند. اين جماعت هيچ آورده مثبتي در اين کشور نميبينند و حاضرند براي رفاه ظاهري هم که شدهاست، هر ذلتي را بپذيرند و همه شاخصهاي عزتآفرين ملي و ديني را چوب حراج بزنند و بعضاً حديث و آيه هم تحويل ميدهند که بايد سيادت دشمن را پذيرفت، چون ايمان بدون معيشت نميشود.
نگاه عرفي به قدرت، اساس همه مشکلات است که اگر غير از اين بود، فردي که رد صلاحيت ميشد، سجده شکر به جاي ميآورد که مسئوليت را از دوش وي برداشتند و ابوذر اينگونه بود. حال آنکه بعضاً براي اتصال به قدرت و مواهب، آنان حاضرند چهره نظام و اصل آن را نابود سازند. اگر شاخص اين بود که عزت بعد از خدا و رسولش انحصاراً در حيطه مؤمنين است الگوي امام الگوي همگان ميشد و بسياري از مشکلات حل ميشد. فهم التقاطي و دوري از اسلام ناب نيز ويژه ناشکيبايان و ناشکران است که در اين ۴۰ سال مردود شدند.
صبوري و شکوري جزو جوهره اعتقادي مؤمنين است که در فهم درون ديني به آن آزمايش الهي ميگويند. اين جماعت پس از آزمايشهاي فراوان در صورت قبولي در آزمون صبر و شکر، وارثان زمين ميشوند و اين سنت حتمي خداوند است.
بازار