اعتماد/ « سين جيم انتخاباتي » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته سيدعلي ميرفتاح است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
س- آيا شما در انتخابات شرکت ميکنيد و روز جمعه پاي صندوق راي حاضر ميشويد؟
ج- بله. حتما.
س- آيا راي دادن شما به اين دليل است که از عملکرد مسوولان راضي هستيد و به روش و منش ايشان انتقاد نداريد؟
ج- خير. نه تنها نسبت به عملکرد بعضي از مسوولان منتقدم بلکه در بعضي موارد به «نظام» هم نقد دارم.
س- کانديداهاي تاييد صلاحيت شده از فيلتر شوراي نگهبان گذشتهاند. اگر شما به تعدادي از ايشان راي دهيد معنياش اين است که شيوه و منش شوراي نگهبان را پذيرفتهايد.
ج- به هيچ عنوان. من به عملکرد و سليقه شوراي نگهبان و هيات نظارت بر انتخابات انتقاد دارم. اتفاقا بيشتر کانديداهايي که من ميخواستم آنها را به نمايندگي مجلس انتخاب کنم و آنها را به عنوان وکيل سياسي خودم برگزينم رد صلاحيت شدهاند و از دور انتخابات بيرون افتادهاند. براي همين مجبورم با معيارهايي پايينتر و با عقبنشيني از سليقه سياسيام کانديداهاي ديگري برگزينم.
س- ميگوييد مجبوريد؛ چرا مجبوريد؟ چه کسي شما را مجبور کرده؟
ج- کسي مجبورم نکرده. منظورم اين است که به قول شاعر «چو عنقا را بلند است آشيانه/ قناعت کن به تخم مرغ خانه» وقتي نميتوانم افراد دلخواهم را انتخاب کنم ناچار به افرادي پايينتر از معيارهايم قناعت ميکنم.
س- من معني «ناچار بودن» شما را نميفهمم. اين همه آدم راي نميدهند. با همين استدلال که کانديدايي متناسب با سليقه و معيارهاي سياسيشان نميشناسند.
ج- ولي «سياست» معني ديگري دارد. ما که قرار نيست در فعاليتهاي سياسي، احساسي عمل کنيم و از روي عاطفه و هيجان راي بدهيم. سياست يعني شناخت مقدورات و عمل کردن به بهترين نحو در دايره امکانات.
س- اين تعريف از سياست باعث نميشود که شما مداوما از مواضع سياسي خود عقب بنشينيد؟ اتفاقي که در عمل ميافتد همين است که روزبهروز دايره مقدورات و امکانات تنگتر ميشود و به همان نسبت دايره انتخاب شما محدودتر و تنگتر. اگر در دوره قبل به علي مطهري ميتوانستيد راي بدهيد، حالا با اين عقبنشينيهاي مداوم به او هم نميتوانيد.
ج- منظور شما اين است که ما روزبهروز از مواضعمان عقب رفتهايم و کار را بر خود و مردم سختتر کردهايم؟
س- قرار بود من سوال کنم و شما جواب بدهيد؟
ج- من سوال نميکنم بلکه ميخواهم شما سوالتان را با ايضاح بيشتري بيان کنيد.
س- بله. دقيقا. اين عقبنشينيها که شما و همفکرانتان به اسم «سياست» مرتکب شدهايد کار را به اينجا رساندهايد که ما امروز حسرت مجلس اول را بخوريم و دريغگوي شيوههاي دهه شصت باشيم.
ج- آيا واقعا وضع و حال امروز بدتر از اواخر دهه پنجاه و دهه شصت است؟
س- تاکيد ميکنم که جاي س، جيم را عوض نکنيد .
ج- پس بگذاريد خودم جواب سوال خودم را بدهم. ما امروز به مراتب در موقعيت و وضع حال بهتري - از هر جنبه که فکر کنيد - نسبت به دهههاي قبل قرار داريم. ممکن است در مناسبات سياسي گاهي پيش افتاده باشيم و گاهي پس، اما در مجموع اگر واقعبينانه به دور و برمان نگاه کنيم امروز به مراتب در موقعيت و وضع و حال بهتري نسبت به گذشته قرار داريم. هر طوري و با هر متر و معيار که بسنجيد - حتي از نظر آزاديهاي اجتماعي - امروزمان با ديروز قابل مقايسه نيست. من هنوز از ياد نبردهام که دوستان سختگير و متعصب ما تحمل نميکردند رانندهاي در ماشينش ترانه غيرمجاز بشنود يا با آستين کوتاه به خيابان بيايد. حافظه تاريخي را نبايد لابهلاي جملات رمانتيک يا قطعههاي ادبي مملو از يأس پنهان کرد.
ما روزگاري مردم را باب بحثهاي خانوادگي - سياسي، در ادارهشان توبيح و بازخواست ميکرديم. ما از آنجا، بيخودي و اللهبختکي که به اينجا نرسيدهايم. با عمل صحيح در دايره مقدورات و ممکنات خود را به اينجا رساندهايم.
س- اين يک مغالطه است. مردم در همه جا رشد ميکنند و اين رشد را نبايد به پاي فعاليت سياسي اين گروه و آن گروه گذاشت.
ج- مردم البته که رشد ميکنند، اما به اين سوالم خوب گوش بدهيد. اگر جواب نميدهيد دربارهاش تامل کنيد. مردم وقتي به صحنه آمدند و حماسه دوم خرداد آفريدند بيشتر رشد کردند، يا وقتي که از انتخابات مجلس هفتم قهر کردند و به کسي راي ندادند؟ مردم رشد ميکنند. سلمنا. اما اين رشد در قهر انتخاباتي سال 84 بيشتر اتفاق افتاد يا آشتي 92 ؟
س- اتفاقا قهر انتخاباتي يک فعاليت سياسي است. قبول نداريد؟
ج- يک بار، يک نمونه، نه فقط در ايران بلکه در جهان به من نشان دهيد که حرف شما را ثابت کند و بگويد مردم به فلان دستاورد رسيدند وقتي که در انتخابات شرکت نکردند. ما وقتي در 84 با صندوق راي قهر کرديم چه چيزي به دست آورديم؟ معني فعاليت سياسيمان چه بود؟ همينطور در مجلس هفتم و نهم؟
س- وقتي در مجلس دهم شرکت کرديم چه به دست آورديم؟ مگر مردم به نداي تکرار سران اصلاحات گوش نکردند و پاي صندوق نيامدند؟ چه به دست آوردند؟
ج- مراقب باشيد که بعضي از گزارههاي رقيب از فرط تکرار تبديل به بديهيات نشوند و در ذهنتان جاگير نشوند. سه، چهار سال بيشتر است که مدام ميگويند اين مجلس دستاوردي نداشته و کاري نکرده. مدام ميگويند دولت روحاني بدون کارنامه است و هيچ موفقيتي نداشته. اين حرفها از فرط تکرار تبديل به بديهيات شده. اما هر جمله بديهي، واقعي نيست. واقعيت اين است که هم مجلس و هم دولت در حد توان خود کارهاي مهم و به نفع مردم اقداماتي کردهاند. حرفم به اين معنا نيست که از آنها راضي هستيم و هيچ نقدي را به ايشان وارد نميدانيم. نه. اتفاقا اشتباه زياد کردهاند و من به عنوان روزنامهنگار به سهم خودم تا آنجا که زورم رسيده و صدايم شنيده شده انتقاد کردهام و عيبشان را گفتهام. اما انصاف نيست که همه زحمات و تلاششان را ناديده بگيريم. يکي از مهمترين اقدامات دولت اين بود که نسبت مردم و مسوولان را تغيير داد و مردم را بر مسند مطالبهگري نشاند؛ مسندي که ديگر کسي نميتواند ما را از آن پايين بياورد.
س- ولي اين دستاورد چيزي نيست که بشود مردم را به حضور پاي صندوق ترغيب کرد.
ج- قبول دارم. اتفاقا مشکل جدي دولت و مجلس همين است که توان داکيومنتسازي ندارند و نميتوانند کارنامه خود را به استحضار مردم برسانند. مشکل رسانهاي دولت مشکل مجلس هم هست. اما من روزنامهنگار مبتني بر خبرها و دادهها حرف ميزنم و حرفم غيرواقعي نيست. اين مجلس و دولت با همه ضعفها و فتورشان درجهت رشد مردم و ارتقاي سطح عمومي اقدامات قابل تحسيني کردهاند. شما را ارجاع ميدهم به پروندههايي که در همين «اعتماد» فراهم آورديم. البته حواسم هست که مردم اين روزها حوصله مطالعه ندارند و جز ديدن و باور کردن پستهاي اينترنتي و کامنتهاي احساسي کار ديگري نميکنند.
س- کار ديگرشان اين است که آگاهانه در انتخابات شرکت نميکنند.
ج- بازي با کلمات کمکي به ما نميکند. شرکت نکردن نيازي به آگاهي ندارد بلکه ريشه در تنبلي و يأس يا سرخوردگي دارد. متاسفانه بحث سرخوردگي جدي است و من زورم نميرسد با آن مقابله کنم. فقط به کسي که حرفم را ميشنود برادرانه و متواضعانه توصيه ميکنم که در اين جمله درنگ کند: ما با شرکت نکردن در انتخابات چه چيزي را به دست ميآوريم؟
س- با شرکت کردن چه چيزي را؟
ج- دموکراسي راهي است که بايد قدم قدم آن را پيمود. من معتقدم که اصل انتخابات يک دستاورد مهم است که فقط از همين طريق راي دادن ميشود حفظ و حراستش کرد. با راي ندادن مخالفان انتخابات قدرت ميگيرند.
س- با راي دادن هم مخالفان انتخابات قدرت ميگيرند.
ج- ما فقط نبايد به اين دوره و به خودمان و به امروز و فردا نگاه کنيم. مردمسالاري و آزادي راهي است به نسبت طولاني. بايد به اصل انتخابات توجه کنيم و چراغ آن را نگذاريم که خاموش شود. شرکت نکردن در انتخابات باعث بيرونق شدن اين دستاورد دموکراتيک ميشود.
ج- اينها شعار است. براي اينکه شرکت کردن هم دردي دوا نميکند.
س- اختلاف ما در همين جاست. من همه ترسم آن است که شرکت نکردن مردم، زير دندان مخالفان مردمسالاري مزه کند؛ رفته رفته مقدمات خاموش شدن اين چراغ را فراهم آورند. به تجربههاي تاريخي نگاه کنيد. به سابقه پارلمان و انتخابات در ايران نگاه کنيد؛ تنها چيزي که ميتواند از اين دستاورد مهم حراست کند حضور مردم است.
س- حاضر شوند که به چه کسي راي دهند؟
ج- مهمتر از چه کسي، اصل انتخابات است. اصل جمهوري اسلامي. اصل راي مردم. اصل پارلمان...
بازار