صبح نو/ متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
از اميرالمومنين علي عليه السلام نقل است که فرمود: «حسنالتدبير ينمي قليلالمال و سوءالتدبير يفني کثيرالمال» يعني «تدبير و مديريت خوب سرمايه اندک را افزون، اما تدبير و مديريت سوء، سرمايه انبوه را نابود ميکند». با استناد به اين فرمايش امير کلام، ارزش و اهميت اتخاذ تدبير مناسب عيان ميشود. معالاسف در کشور ما طي چند سال اخير، بيتدبيريهاي اجرايي در برهههايي سبب زايلشدن سرمايههاي مادي و معنوي شده و اتفاقاتي بعضا تلخ و ناگواري رخ داده است که با يک تصميم ساده و يک تدبير بجا ميتوانست هرگز در عالم واقع پديدار نشود و در حد روياها و آرزوهاي عناصر ضدانقلاب باقي بماند.
در آبان 98 يکي از همان بيتدبيريهاي اجرايي رخنمايي کرد و در شرايطي که دشمنان ما و در رأس آنها آمريکا از همه زاد و توشههاي ناشي از تروريسم اقتصادي و اردوکشيهاي خياباني مزدورانشان نااميد شده بودند، يک سوءتدبير، مجددا آمريکاي تروريسم و اذنابش را براي پيشبرد اغراض شومشان عليه مردم ايران اميدوار کرد. ماجرا از آنجايي شروع شد که کالاي استراتژيکي به نام «بنزين» يکشبه
200 درصد گران شد و مردم را در شوک فروبرد؛ اين افزايش بالمرّه قيمت بنزين در شرايطي بود که مقامات دولتي از جمله رييسجمهور و وزير نفت بارها اعلام کرده بودند برنامهاي براي افزايش قيمت بنزين ندارند!
اگرچه در راستاي مديريت مصرف سوخت و تحقق بيشتر عدالت اجتماعي و اقتصادي با توزيع مطلوبتر يارانههاي پنهان، اصلاح قيمت بنزين در کشور ضروري بود اما آنچه مردم را مکدّر کرد، اين افزايش يکباره و لجامگسيخته و شبانه قيمت بنزين در شرايط جنگ اقتصادي تحميلشده از جانب آمريکا بود. دولتمرداني که در ابتداي روي کارآمدنشان در سال 92، «سهميهبندي بنزين» و اصلاح تدريجي قيمت اين کالاي استراتژيک را همچون بسياري از طرحهاي موفق دولتهاي نهم و دهم نظير «مسکن مهر»، «طرح شبنم»، «ايران کد» هيچ يا مزخرف ميپنداشتند، بعد از چند سال مجددا به همان طرحها بازگشتند؛ با اين تفاوت که اين بازگشت و رجعت براي مردم و کشور هزينهساز شد. مردمي که در اين وانفساي فشارهاي ناشي از تروريسم اقتصادي آمريکا ، معيشتشان زخمخورده بود، صبح جمعه، 24 آبان را با خبر افزايش 200 درصدي قيمت بنزين آغاز کردند و اعتراضاتي را ترتيب دادند اما عدهاي از اشرار به بهانه اعتراضات اندک مردم در برخي نقاط کشور، دست به اقدامات مخربانه و ضدامنيت مردم زدند و تلاش خود را متمرکز بر سوءاستفاده و بهرهبرداري ضدامنيتي از تجمعات اعتراضآميز اندک مردمي کردند.
بيتدبيري دولت و دولتمردان در آبان 98 آنجايي بود که بعد از چند سال، شبانه قيمت بنزين را 200 درصد افزايش دادند و بستر اعتراضات مردمي و موج سواري اشرار وابسته به منافقين و آمريکا را از اين اعتراضات فراهم کردند. در همان مقطع آبانماه، اين سوال بارها از دولتمردان پرسيده شد که چرا طرح سهميهبندي بنزين و کارت سوخت خودروها را حذف کردند و بعد يکشبه و 200 درصدي به آن بازگشتند و مردم را در شوک فروبردند؟ مگر غير از اين بود که طرح مزبور که از تير 86 آغاز شده بود، روند فزاينده مصرف بنزين و قاچاق اين فراورده نفتي را متوقف کرده بود. مگر غيراز اين بود که مصرف روزانه بنزين در سال 86 با کليد خوردن طرح کارت سوخت، از حدود 73 ميليون ليتر در سال 85 به حدود 66 ميليون ليتر در سال 86 رسيده بود و اين روند کاهشي مثبت طي سالهاي بعد از آن نيز استمرار داشت.
آنچه در آبان 98 و قضيه افزايش شبانه و 200 درصدي قيمت بنزين مردم را بيشتر مکدر کرد، اظهارات رييسجمهور بود که گفت «من هم در صبح جمعه مطلع شدم»! آيا شخص اول دولت نبايد براي التيام زخم معيشت مردم هم که شده، به اقناع آنها در زمينه افزايش قيمت بنزين ميپرداخت؟! مردم ما فهيم و بصير هستند و طي 41 سال اخير به آشکارترين شکل ممکن اين فهم و بصيرت مردم ما اثبات شده است؛ آنها مکدر بودند چون از بالاترين مقام اجرايي دولت انتظار داشتند، مسووليتپذير باشد و به اقناعسازي افکار عمومي بپردازد.
هر تصميم و طرحي که زندگي مردم و مناسبات اقتصادي و معيشتي آنها را تحتتاثير قرار ميدهد بايد به پيوستهاي مرتبط با اقناعسازي افکار عمومي ضميمه شود. اقلام و کالاهايي نظير «بنزين» و «نان» جزو موارد استراتژيک محسوب ميشوند که سهم عمدهاي در سبد معيشتي مردم و خانوارها دارند؛ لذا هر نوع اتخاذ تصميم و اجراي طرحي در رابطه با اين اقلام استراتژيک بايد همراه با قانعکردن مردم باشد. متاسفانه دولت در طرح مديريت مصرف سوخت و افزايش قيمت بنزين، موضوع مهم اقناعسازي افکار عمومي و توجيهکردن مردم را مغفول گذاشت و بدسليقگي به خرج داد و مردم را غافلگير کرد.
در قضيه ويروس منحوس کرونا نيز که زندگي مردم را تحتالشعاع قرار داده است، باز هم ردپاي بيتدبيري دولت و دولتمردان و بيمسووليتي ناشي از آن آشکار است. گويي اين بيتدبيري و مسووليتگريزي در ميان مقامات دولتي نهادينه شده است. اظهر منالشمس است که در رأس ستاد ملي مبارزه با کرونا، بايد شخص رييسجمهور قرار گيرد و دستورات فوري و قاطع را صادر کند. به تعبير سردار جلالي، رييس سازمان پدافند غيرعامل، کسي عادت ندارد از يک پزشگاه يا يک رييس دانشگاه فرمان بپذيرد؛ اين تنها رييسجمهور است که در برهه حساس کنوني از نفوذ کلام و فرمان برخوردار است؛ حال اين سوال مطرح است چرا رييسجمهور شخصا در صدر ستاد مقابله با کرونا نمينشيند؟
همان نامههايي که وزير بهداشت به رييسجمهور و وزير صمت نوشت و رونوشتهاي آن را به چند تن از مقامات ارسال کرد، گواه توان و اختيارات ناکافي او در مقابله با ويروس منحوس کرونا و شرايط شبهجنگي فعلي کشور است. اينکه آقاي نمکي در نامهها و اظهاراتش به «خواهش» از فلان دستگاه و فلان شخص متوسل ميشود، عمق فاجعه بيتدبيري و مسووليتگريزي نهادينهشده در دولت را که معالاسف در حال سوخت سرمايههاي کشور است، آشکار ميکند. در شرايط فعلي و شبهجنگي کنوني، اين خواهش و لابه نيست که جوابگوي پيشبرد منافع عمومي در ستيز با کرونا باشد؛ کرونايي که بنا بر قرائن موجود احتمالا ابزار يک تهاجم بيولوژيک از ناحيه دشمن است.
شرايط کنوني کشور، مرد رزم ميخواهد، نه مرد بزم و سخنراني. اين شرايط، تفکر و منش «حاجقاسم» را ميطلبد که با تدبير و شجاعت و مسووليتپذيري به دل خطر ميزد و سرافراز خارج ميشد؛ در گوشه نشستن و توصيهکردن و اين بايد بشود و آن بايد نشود، کار اصلي امروز کشور که همان مقابله با کروناست، پيش نميرود.
ضمنا طرفداران دولت نيز نبايد مسووليتگريزي دولتمردان و رييسجمهور را در قضيه کرونا توجيه کنند و از اختيارات ناکافي رييسجمهور براي مقابله با اين ويروس منحوس سخن گويند، چرا که اين قبيل بهانهتراشيها ديگر براي مردم و افکار عمومي مسموع نيست.
البته بليه سوءتدبير دولت در مقابله با بحرانهايي نظير کرونا داد طرفداران دوآتشه دولت را هم درآورده است. محمدعلي ابطحي در اينستاگرامش نوشت: «بيشترين بلاها و بحرانهاي تاريخي عدل افتاده دوران بيحالترين و اعليحضرتترين رييسجمهور. آقاي روحاني کوشي؟ جلسات کرونا در همه دنيا مرتب باحضور رييسجمهورها برگزار ميشود؛ نکند قرنطينهاي؟»
بازار