ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
مصطفي مطهري/ امارات متحده عربي بازيگر فعال و نوظهور در عرصه منطقه اي، در اين سال ها با سياستگذاري هاي پلکاني، در عمده تحولات و ناآرامي ها در خاورميانه و شاخ آفريقا حضور فعال داشته و به ايفاي نقش پرداخته است؛ سوداي کسب جايگاه منطقه اي و تلاش در جهت معرفي خود به عنوان يکي از بازيگران در عرصه موجود از يکسو و اجراي برنامه ها و اهدف طراحي شده با غايت حصول به موقعيت هژموني از سوي ديگر، ابوظبي را در مسير بلند پروازي برند سازي از خود در سطح فعاليت هاي منطقه اي قرار داده است. از جمله نکات قابل توجه در اين باره استفاده از ابزارهاي مختلف از سوي ابوظبي در جهت کسب اعتبار و پرستيژ سياسي – نظامي – امنيتي در سطح منطقه اي است؛ به عبارت بهتر تعريف پروژه محور از فعاليت ها در قالب روندهاي مکاني در زمانِ شکل گيري اتفاق، سياست استفاده از هرگونه ابزار را براي ابوظبي آسان تر کرده است. بدان معنا که اهداف نمايه شدهِ ابوظبي براي پذيرش نقش هاي منطقه اي در کنار موفقيت هاي نسبيِ که در اين سال ها براي آنها حاصل شده است، ابوظبي را در يک موقعيت ترغيبي از ادامه و استمرار رفتارهاي خود در حوزه فرا ملي قرار داده است. به طوريکه ماحصل و ما به ازاي بيروني اين نوع نگرش در کنش ورزي براي امارات متحده عربي در عرصه منطقه اي، آن چيزي است که اکنون در قالب رفتارهاي جسورانه و بي پرواي ابوظبي مشاهده مي کنيم.
1- واقعيت اين است که سياست خروج از لاک اقتصادي در سال هاي گذشته و تلاش براي پررنگ سازي نقش سياسي – نظامي در مناسبات منطقه اي از طريق فعال کردن حوزه سياست، خبر شروع تازه اي را براي امارات به عرصه منطقه اي مخابره کرده است. در واقع هم تراز سازي حوزه سياست با اقتصاد و رساندن آن به حد و اندازه معيارهاي موفق اقتصادي که محصول چندين دهه سياستگذاري اقتصادي و سرمايه گذاري هاي بي وقفه در اين باره بود، امارات را در اين عرصه (فعاليت منطقه اي) به آينده اميدوارتر کرده و دورنماي موفقيت را براي آنها ترسيم مي کند. در واقع کاتاليزور موفقيت اقتصادي شاه کليدي انگيزه ساز بوده است که امارات را در مسير انجام ايده هاي بر زمين مانده سياسي در عرصه فعاليت هاي منطقه اي جدي تر و مصم تر کرده است.
2- از طرف ديگر بايد خاطر نشان کرد که از آنجايي که دوبي با هدايت آل مکتوم توانسته است خود را به پايتخت اقتصادي امارات تبديل کند، ابوظبي را به عنوان پايتخت سياسي مجاب کرده تا تراز فعاليت هايش را از عرصه داخلي به خارج از مرزهاي خود بگستراند؛ به عبارت جامع اينکه رقابت پنهان ابوظبي با دوبي در مسير حفظ جايگاه تصميم گيري ملي از جمله عواملي است که در اين باره نقش تاثيرگذاري داشته است. بدان معنا که ابوظبي در راستاي حفظ سيطره سياسي بر امارات از مخاطراتي که در آينده ممکن از جانب دوبي شکل بگيرد و آنها را تهديد کند، تقويت و ارتقاء نقش سياسي در حوزه منطقه اي را هدف گذاري کرده است. به طوريکه اگرچه با نام امارات در سطح منطقه اي فعاليت هايي از سوي ابوظبي انجام مي شود، اما در عمل نمي توان سياست تثبيت تفوق تاريخي ابوظبي بر دوبي و اهدافي که از اين طريق درصدد کسب آن در عرصه داخلي هستند، را ناديده گرفت.
3- مضافاً اينکه در راستاي آنچه در سطور بالا در ذيل رقابت ميان ابوظبي و دوبي به آنها اشاره شد بايد تاکيد کرد که نقش وليعهد امارات در اين باره نقشي انکار نشدني است؛ در واقع با به قدرت رسيدن محمد بن زايد آل نهيان به مقام وليعهدي امارات، تغييراتي راهبردي در حوزه سياست خارجي و فعاليت هاي اين کشور در جهت حضور فعال در حوزه هاي منطقه اي بارگذاري شده است که هر روز بر گستره و دامنه آن نيز افزوده مي شود.
4- ابوظبي در ابتداي پياه سازي برنامه حضور در سطوح منطقه اي، از سياست راهبردي اتحاد و ائتلاف بهره گرفت؛ از اين رو توانست از رياض و فوبياي امنيتي آن به سود خود استفاده کند. در واقع قرار گرفتن ابوظبي در درون پازل هاي سياسي – امنيتي رياض در قالب اتحاد و ائتلاف، به ابوظبي اين قدرت را داد تا در لواي تاکتيک اتحاد و ائتلاف به اجراي راهبرد کنش پوياي منطقه اي در جهت دستيابي به موقعيت بازي در ميدانهاي منطقه اي و منافع ملي اش دست بزند.
5- از جمله نکاتي که در ذيل سياست حضور در اتحاد و ائتلاف براي ابوظبي مورد توجه است اجراي گام به گام اهداف و برنامه ها از اين طريق است؛ بطوريکه همزمان با فعاليت در قالب ائتلاف و اتحاد در مناطق آشوب و تنش، ابوظبي به سمت تشکيل نيروهاي وابسته به خود در جهت ادامه فعاليت در روندي وراي ائتلاف يا اتحاد در مناطق مورد نظر در زمان همراهي با ائتلاف و متحدان از يکسو و آينده بدون ائتلاف و متحد از سوي ديگر گام برداشته و بر مي دارد؛ در واقع اين شيوه بيانگر سياست عملي آنها در اين باره است، که نمونه جنوب يمن و ليبي، مثال کاملي در اين باره هستند.
6- علاوه بر آنچه به عنوان مکمل هاي راهبرد حضور فعال منطقه اي ابوظبي به آن ها اشاره شد، يکي از ستون هاي مکملي و ويژه ابوظبي در اين عرصه، اولويت گذاري درجه بندي شده از ميزان شدت يا خفيف بودن چالش هاي منطقه اي است که عمدتاً ماهيتي ديني – هويتي دارند؛ در واقع ابوظبي با بررسي زواياي اين چالش ها و ميزان تاثيرگذاري موفقيت آميز آن ها در روند سياست هاي منطقه اي، مراتب فرآيندهاي امکاني از تنش زدايي و عادي سازي روابط با تعدادي از کشورها را به عنوان بخشي از سياست خارجي خود در پيش گرفته است که تا پيش از اين يک تابو و امري ممنوعه به شمار مي آمد. بطوريکه ابوظبي با تعريف منافع ايجابي و تحصيلي حاصل از سه گانه تنش زدايي، عادي سازي و برقراري روابط با معدود دولت – ملت هايي که داراي دامنه تاثير گذاري منطقه اي و جهاني هستند، تلاش دارد از وزنه ژئوپليتيکي آنها به عنوان يک مؤلفه راهبردي در پيشبرد منافع خود از يکسو و برقراري تعادل در مسابقه نقش آفريني منطقه اي در رقابت با ديگر قدرت منطقه اي از سوي ديگر استفاده کند. تل آويو و موقعيت انزواي تاريخي - ژئوپليتيکي آن در ميان کشورهاي اسلامي خاورميانه، گزينه مناسبي به شمار مي آيد که ابوظبي از آن به عنوان بخشي از نقشه فعاليت هايش در عرصه منطقه اي استفاده کرده است. اگرچه برقراري مناسبات ميان ابوظبي و تل آويو، يک بازي با حاصل جمع مضاعف (برد – برد) است و طرفين از اين معادله ساده سود و منعفتي در خور خواهند برد، اما آنچه در اين باره اشاره کردن به آن مهم مي باشد نقشي است که تل آويو مي تواند براي ابوظبي ايفا کند. در واقع تل آويو اسلحه پنهان و اسب تراواي ابوظبي در مسير تبديل ابوظبي به يک بازيگر توانمند در خاورميانه است. بطوريکه هر آنچه در روابط ميان دو طرف اتفاق بيفتد بي شک مي تواند در روند تحولات منطقه اي تاثيراتي داشته باشد. به عبارت روشن تر اينکه دو طرف در منطقه خاورميانه به شدت درصدد يافتن نقش هاي فعال منطقه اي هستند که هر دو به دلايلي چون ضعف و نقص اقليمي، تاريخي و ... نتوانسته اند آنگونه که بايسته است وارد ميدان بازي و رقابت گردند؛ از همين رو دو طرف مي توانند به مثابه مکانيسمي در جهت پوشاندن ضعف ديگري در اين حوزه باشند و در جهت تقويت يکديگر عمل کنند.
7- سياست راهبردي نفوذ در مناطق آشوب زده خاورميانه و شاخ آفريقا براي ابوظبي، که عمدتاً در قالب مداخله جويي است، تلاشي در جهت ايجاد يک نظم جديد عربي مطابق با الگوي تدويني از سوي ابوظبي است. به عبارت جامع تر سياست راهبردي ابوظبي براي نقش آفريني منطقه اي بر پايه تعريف نو در سياست عربي و ايجاد نظم جديد در جغرافياي عربي است؛ از اين رو است که ابوظبي در مسير پياده سازي اهداف و برنامه هاي خود از هرگونه نا آرامي و تنش استقبال کرده و آن را مقدمه براي فعاليت خود مي داند.
8- و بالاخره اينکه بايد خاطر نشان کرد که در مجموع آنچه براي ابوظبي در عرصه ورود به مسائل منطقه اي امري مهم تلقي شده است به خدمت گرفتن هر گونه گزينه در اين راستا در قالب سياست صبر و انعطاف بوده است. از اين رو خروجي اين رفتار براي ابوظبي افزايش روز افزون دامنه کنش ورزي و بازيگري آن بوده است؛ به طوريکه نه تنها توانسته است در ميدان هاي فعاليت منطقه اي براي ديگر بازيگران چالش آفرين باشد، بلکه اين توانمندي را کسب کرده است تا در صفحه شطرنج بازي در ميدان هاي منطقه اي به يک مهره خبرساز تبديل شود. از سوي ديگر نيز دامنه و گستره فعاليت هاي ابوظبي در عرصه منطقه اي آنچنان موفق بوده است که دوبي و اقتصاد پول زاي آن را تحت الشعاع خود قرار داده است و در بازي قدرت توانسته است سياست را بر اقتصاد چيره کند و سايه ابوظبي بعنوان کانون سياست را بر کانون اقتصاد امارات يعني دوبي به طرز ويژه اي بگستراند؛ که اين به نوبه خود يک موفقيت براي محمد بن زايد و ابوظبي به شمار مي آيد.
بازار