وطن امروز/ متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
يونس مولايي/ حرکت گام به گام اصلاحطلبان براي عبور از هويت اعتدالگرايانهاي که از آغاز دهه90 براي خود ساخته بودند و بازگشت به جايگاه ضدحاکميتي که در اواخر دهه80 به بالاترين سطح خود رسيده بود، بيش از همه در قالب واکنشهايشان به مواضع موسويخوئينيها خود را نمايان ميسازد. نامه چندي پيش موسويخوئينيها به رهبر حکيم انقلاب و تلاش وي براي مسؤوليتزدايي از دولت و اصلاحطلبان را ميتوان بهمثابه آغاز يک گام عملي براي بازگشت به راديکاليسم سياسي و احياي رويکرد حاکميتستيز اصلاحطلبان دانست. در همين زمينه سعيد حجاريان که ماه گذشته در مصاحبهاي با روزنامه همشهري به تمجيد از تندروي اصلاحطلبان در دهه70 پرداخته بود و در بخشي از گفتوگوي خود به اصلاحطلباني که نسبت به آن عملکرد نقد وارد ميکنند تاخته و تهديد کرده بود که اين نقد باعث بياعتباري خودشان خواهد شد، روز گذشته در يادداشتي با دفاع تمام قد از نامه اخير موسويخوئينيها، تهديد خود را عملي کرد و با توصيف اصلاحطلباني که با اين نامه همراهي نکرده بودند به «مشتي سفله»، مواضع آنان را فاقد اعتبار خواند. حجاريان در بخشي از اين يادداشت با اشاره به مواضع مجيد انصاري و محمد هاشمي نوشت: «نخست از نزديکترين آنها يعني آقاي مجيد انصاري که عضو مجمع روحانيون مبارز و البته عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام هستند. ايشان تشخيص دادهاند تا پيش از تشکيل جلسه شوراي مرکزي تشکلشان با خبرگزاري تسنيم گفتوگو کنند و سخن آقاي خوئينيها را شخصي و غيرتشکيلاتي بخوانند. ما نيز سخن آقاي انصاري را سخن شخص ايشان ميدانيم! دوم آقاي محمد هاشمي. ايشان با ادبياتي زننده در مقام پاسخگويي ظاهر شدند که گمان دارم بنا داشتند جبران مافات کنند؛ آقاي هاشمي چندي پيش به عنوان وکيل ميت ادعا کردند امام خميني به مرحوم آيتالله رفسنجاني پيشنهاد قائممقامي رهبري داده بودند و با اين سخن بناي جبران داشتند. ديگراني نيز بودند که از داخل و خارج، هر چه خواستند، گفتند و نوشتند و عقدهگشايي کردند که اگر بخواهم به آنها نيز بپردازم، باعث تصديع خوانندگان ميشوم پس بهناچار به همين ۲ مورد اکتفا ميکنم. فقط بد نيست بگويم آقاي موسويخوئينيها شبيه به جدش شده است؛ يوم علي صدرالمصطفي و يوم علي وجه الثري. اکنون، کار به جايي رسيده است که مشتي سفله هر چه ميخواهند به زبان ميآورند و هر چه کينه دارند نثار ايشان ميکنند. به قول خود آقاي خوئينيها، اف بر تو اي روزگار سفلهپرور!»
حمايتهاي زنجيرهاي از موضع اخير موسويخوئينيها و تبديل کردن آن به خطي براي پيگيري پروژه حاکميتستيزي و قرار دادن رهبر انقلاب در جايگاه عامل وضع موجود براي تبرئه خود از عملکرد اجراييشان که باعث رقم خوردن وضعيت موجود شده است، محدود به حجاريان نماند و ديگر چهرههاي اصلاحطلب نيز به آن پرداختند. محسن آرمين با حمله به منتقدان مواضع مطرحشده در اين نامه، نوشت: «در جمله جمله اين نامه ميتوان منطق ناب اصلاحات را مشاهده کرد که نه تحمل سالها مشقت و مرارت آن را از نفس انداخته و به تسليم و استحاله و دريوزگي کشانده و نه گرفتار افراط و شعارزدگي بيحاصل کرده است». تاجزاده نيز که در سالهاي گذشته همواره در تلاش بوده است تا با مسؤوليتزدايي از دولت منتخب اصلاحات و بحرانهاي گستردهاي که در سايه ايدههاي اجرايي اين دولت به وجود آمده است، عامليت اين وضع را به رهبر انقلاب منتسب کند، در توئيتي به حمايت از نامه موسويخوئينيها پرداخت.
* اصلاحات اصيل نجفي!
تلاش هدفمند با نيت جدا کردن اصلاحات از عملکرد دولت و صدور حکم برائت براي اين جريان، در شرايطي طي ماههاي اخير پيگيري ميشود که اشخاصي همانند محمدرضا خاتمي در جريان تبليغات انتخاباتي سال96، اصلاحطلبان را «تضمين» روحاني خوانده بودند. در چنين شرايطي که با سقوط آشکار سرمايه اجتماعي، عدم اقبال عمومي به گزينههاي اصلاحطلب در جريان انتخابات تبديل به امري انکارناپذير شده است، احياي ادبيات حاکميتستيزي و عبور از وجهه اعتدالگرايانه، مهمترين خطي است که توسط چهرههاي اصلاحطلب پيگيري ميشود و آنها سعي ميکنند با حمله به بخشي از اين جريان همانند نيروهاي نزديک به حزب کارگزاران که کماکان از همراهي با دولت و مشي آن حمايت ميکنند، وجهه اجتماعي خود را تمايز بخشيده و هزينههاي ناشي از عملکرد دولت را به آنان حواله دهند. بر اين مبنا عبدالله ناصري از مشاوران نزديک محمد خاتمي در گفتوگويي با خبرگزاري فارس، ضمن تکرار ايده عبور از حاکميت در قالب «اصلاحات جامعهمحور»، خطمشي جديد اصلاحطلبان را به عنوان نقشه راه اصلاحطلبان در شرايط فعلي توصيف کرد. اين فعال اصلاحطلب در بخشي از گفتوگوي خود علت ناکامي نهادهايي را که در دستان اصلاحطلبان بوده است، عدم همراهي با چهرههايي همانند محمدعلي نجفي دانست و گفت: «هر جا اصلاحطلبي شکست خورده، ضداصلاحات درون قدرت براي آن مانع ايجاد کرده است. يک مثال ساده، شما اقتدارگرايان ارزيابيتان اين است که شوراي شهر تهران که يکپارچه اصلاحطلب بود چندان موفق نبود. من از شما سوال ميکنم علت چه بود؟ پاکدستي اعضاي شورا برخلاف شوراهاي قبلي (جز شوراي اول) براي همه محرز بود. اين شوراي منتخب، مدير منتخب خود را براي مديريت پايتخت معرفي کرد، توان اجرايي و سلامت آقاي نجفي بر همه روشن بود. اما کانونهاي قدرتمند ضد انتخابات و انتصابگرا از اول در برابر او و شوراي منتخب ايستادند. اگر ۱۰ درصد امکاناتي که براي آقايان قاليباف و احمدينژاد در ۱۴ سال فراهم بود، بسياري از مشکلات پايتخت را آقاي نجفي با اين شورا ميتوانست حل کند». ناصري در بخش ديگري از اين گفتوگو به طرح ادعاي عجيبتري پرداخت و حضور همقطاران خود در انتخابات را مشروط به رفع تحريمها دانست و گفت: «قبل از اينکه اصلاحطلبان معيارهايي را براي نامزد ۱۴۰۰ خود تعيين کنند، بايد بتوانند با استدلال قوي و جامعهپسند شرکت در انتخابات را توجيه کنند. اين هم زماني امکان خواهد داشت که در ماههاي آينده اتفاق مهمي مثل رفع تحريمها و رابطه دوستانه با دنيا يا تغيير موازنه معيشت مردم با مثلا تکرقمي شدن تورم و... رخ دهد و چون چنين احتمالي را صفر ميدانم، معتقدم اصلاحطلبان هيچ توجيهي براي شرکت در انتخابات ۱۴۰۰ نخواهند داشت». اين موضع عجيب در شرايطي است که تمام عوامل مذکور در سايه مديريت چهرههاي اصلاحطلب به کشور تحميل شده است و رفع آنها نميتواند پيششرطي براي حضور آنان محسوب شود.
نهايتا با در کنار هم قرار دادن مواضع اين روزهاي چهرههاي شناختهشده اصلاحات، ميتوان از خط حاکميتستيزي براي فرار از پاسخگويي و مسؤوليتزدايي نسبت به ايدههاي شکستخورده مورد حمايت اين جريان سياسي پردهبرداري کرد؛ پروژهاي که با نامه موسويخوئينيها به شکل جديتري آغاز شده است و تلاش دارد با تغيير عنوان عاملان اصلي وضعيت موجود، فقدان اعتبار اين روزهاي اصلاحطلبان در سايه شکست طرحهاي اقتصادي و بويژه سياست خارجي دولت روحاني را کمرنگ کند.
بازار