ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
محمدجواد ظريف مجموعهاي از «ترينها»ست. او به اذعان دوست و دشمن، متخصصترين وزير امور خارجه ايران بعد از انقلاب است. او مسئول پرمناقشهترين، طولانيترين و جهانيترين مذاکرات ديپلماتيک تاريخ جمهوري اسلامي ايران هم هست، و اوصافي از اميرکبير و مصدق تا خائن را هم به خود ديده است. او به گمانم در سخنراني روز پانزده تير 1399 خود در مجلس، تلخترين سخنراني علني دوران وزارتش را نيز ايراد کرد.
تلخي اول. ظريف سپس از درک نشدن شرايط گذار در نظام روابط بينالملل در گذشته پيش از انقلاب ميگويد و ضمن آنکه متذکر ميشود و تذکر ميدهد که هر کس در تاريخ در فهم شرايط گذار اشتباه کرده، دچار مشکلات اساسي شده است. او ميگويد متأسفانه نخبگان ما تدبير و شجاعت کافي نداشتهاند که به گونهاي مديريت کنند تا در شرايط گذار اوضاع به نفع کشور تمام شود.
ظريف ميداند دو قطب اقتصادي بزرگ جهان در شرق آسيا و غرب جهان (اروپا و آمريکا) قرار دارند اما کشورش عليرغم موقعيت جغرافيايي بينظير، هيچ بندر اقتصادي، فرودگاه عظيم يا خط ريلي و جادهاي مهمي ندارد که رابط دو سوي عالم باشد. هيچ خط لوله گاز بينالمللي يا نفتي مهمي از ايران نميگذرد. چينيها حتي گذر هيچ بخش مهمي از «يک جاده يک کمربند» يا راه ابريشم دنياي نو را براي عبور از ايران در نظر نگرفتهاند. نفت ما هم از بازارهاي جهان حذف شده و هيچ اتفاقي در بازار جهان نيفتاده است. ايران در هيچ طرح «همکاري فناورانه» مهمي شريک نيست. جهان در جريان گذارش به دنيايي متفاوت، بهواقع به هيچ کالا، فناوري، دانش و حتي جغرافياي ما (غير از تنگه هرمز) وابسته نيست.
تلخي دوم. ظريف در فرازي ديگر از سخنراني ميگويد «اگر الآن سفر ديپلماتيک نميروم به خاطر اين است که کشورها آمادگي پذيرش ندارند.» نفس اينکه کشورها آمادگي پذيرش وزير امور خارجه ايران با هشتاد و چهار ميليون جمعيت، بازاري بزرگ، واقع در نقطهاي حساس از جهان با انواع ظرفيتها را ندارند، تلخ است. راه سفر او به همه کشورها جز معدودي قبل از تضعيف برجام باز بود و به قول خودش بخش خصوصي و فعالان اقتصادي را هم همراه ميبرد. تحمل عدم پذيرش کشورها در چنين شرايطي براي يک ديپلمات نظير ظريف تلخ است.
تلخي سوم. ظريف در ادامه ميگويد: «من به سوريه رفتم، من به ترکيه رفتم، من به روسيه رفتم، من به عراق خواهم رفت، همکاران من به افغانستان رفتند، روابط بين دولت افغانستان را اصلاح کردند، صلح افغانستان را پيگيري کردند، ما در همسايگي بيشترين تلاش را انجام ميدهيم و انشاءالله موفق ميشويم، ... همکاران من هر روز با کشورهاي همسايه صحبت ميکنند» و بعد از برشمردن تلاش براي باز کردن مرزها با کشورهاي همسايه و موفقيت در آنها ميگويد «هيچ کدام اينها با دعا انجام نشده است.»
اينکه وزير امور خارجهاي چون ظريف در جايي غير از سوريه، ترکيه، روسيه، افغانستان و عراق پذيرش نشود يا کاري براي انجام دادن نداشته باشد، به اندازه کافي تلخ هست؛ اما اينکه تلاشهايش در همين شرايط سخت ناديده گرفته شده و مجبور شود تذکر دهد که اين کارها با «دعا انجام نشده» تلختر است.
تلخي چهارم. تلخي ديگر سخنان ظريف آنجاست که از خائن و دروغگو خواندن خود، خيلي سوزناک شکايت ميکند. تلخ است آدمي براي کاري که در هر لحظه آن مأمور پيشبرد اراده کل نظام سياسي بوده است، توسط بخشي از همان نظام سياسي، به خيانت و دروغگويي متهم شود.
تلخي پنجم. تلخي بزرگتر آنکه گروهي به نام گفتمان، گفتار و کردار سردار شهيد قاسم سليماني بر ظريف ميتازند، انگار نه انگار که او در همه ساليان گذشته بيش از همه تندزبانها با سردار همکاري کرده و با يکديگر دو بال ديپلماتيک و نظامي را پيش برده بودند. گروهي کاتوليکتر از پاپ شدهاند.
تلخي ششم. ظريف آگاهتر از آن است که نداند کشورهاي ديگر با وزير امور خارجهاي که در مجلس کشورش اين چنين از او استقبال ميشود چقدر سرد رفتار خواهد کرد. تلختر، آگاهي بر خسارت اين وضعيت براي منافع ملي است.
تاريخ درباره ظريف، قوتها و کاستيهايش، همچون همه ديگر سياستمداران قضاوت خواهد کرد. آدمي معصوم و مبرا از خطا نيست، اما در کشوري که با کارگزاران نظام سياسي براي آنچه تصميم کل سيستم بوده است، چنين کنند، هيچ نخبهاي را رمق و انگيزه خطر کردن براي خدمت باقي نميماند. آدمها، تلخکام فروميپاشند.
بازار