نماد آخرین خبر

سرمقاله شرق/ روزهای سرنوشت‌ساز انتخابات آمریکا

منبع
شرق
بروزرسانی
سرمقاله شرق/ روزهای سرنوشت‌ساز انتخابات آمریکا
شرق/ « روزهاي سرنوشت‌ساز انتخابات آمريکا » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد عظيمي بلوريان است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد: انتخابات در يک کشور از ۱۹۵ کشور جهان قاعدتا نبايد سروصدا و جنجالي در مقياس جهاني ايجاد کند، اما ايالات متحده آمريکا به چند دليل يک حالت استثنائي به وجود آورده است؛ نخست اينکه کشور مورد اشاره به‌لحاظ اقتصادي تا همين چند ماه پيش قوي‌ترين کشور جهان بود. به دليل وابستگي اقتصاد جهاني و قدرت وتوکردن تصميمات کشورهاي ديگر ازسوي ايالات‌متحده، نظام سياسي آمريکا و تغييرات دروني آن مورد توجه و پايش کشورهاي ديگر است؛ به ويژه اينکه رهبري کنوني اين کشور مي‌خواهد با ايفاي نقش رهبري به قوي‌ترين شکل ممکن جهان را زير نفوذ خود درآورد؛ نقشي که بريتانياي کبير تا پيش از جنگ جهاني دوم در جهان ايفا مي‌کرد. از آن تاريخ تا پيش از زمامداري دونالد ترامپ، قدرت آمريکا يک سير صعودي را طي کرد، اما هيچ‌کدام از رؤساي جمهور دوره مورد اشاره جاه‌طلبي و امپرياليسم‌‌خواهي ترامپ را نداشتند. ترامپ عاشق ايفاي نقش يک امپراتور در بالاترين سطح ممکن در جهان است. اما شرايط و ويژگي‌هاي دروني جامعه آمريکا، ظهور قدرت‌هاي تازه‌نفس مانند چين و روسيه و نيز رويدادهاي غيرمنتظره‌اي مانند همه‌گيري کرونا -به‌لحاظ شکل ويروس که به تاج امپراتوري يا پادشاهي مي‌ماند- محاسبات ترامپ را به هم زده است. قدرت تخريبي ويروس کرونا که نه ثروت مي‌شناسد و نه قدرت نظامي دارد، نه‌تنها همه محاسبات ترامپ و ساير رهبران جهان را کاملا به هم زده، بلکه به اختلافات دروني قدرت‌هاي جهاني نيز دامن زده است. اين وضعيت را مي‌توان در سخنراني ترامپ در سالگرد استقلال آمريکا در روز چهارم جولاي به‌خوبي مشاهده کرد. آمريکاي امروز يک امپراتوري يکپارچه نيست بلکه اتحاديه‌اي از 50 ايالت با ارزش‌هاي متفاوت است که توافق کرده‌اند زير يک پرچم با هم زندگي کنند. به همين دليل، مردم آمريکا در دامنه گسترده‌اي از آرا و عقايد پراکنده‌اند. مردم آمريکا يک «ملت» به مفهوم سنتي آن را تشکيل نمي‌دهند. امکان تجزيه اين کشور همواره وجود دارد، کما اينکه بارها از جدايي برخي از ايالات آمريکا مانند تگزاس يا کاليفرنيا از جمع «ايالات متحده» سخن به ميان آمده است. اين وضعيت ما را به ياد «اتحاد جماهير شوروي» مي‌اندازد که تا جنگ جهاني دوم يکپارچه بود و مو لاي درز مرزهاي قومي آن نمي‌رفت. اين مجموعه قدرتمند ناگهان در زمان زمام‌داري ميخائيل گورباچف به‌دليل اختلافات دروني از هم پاشيد. کشورهاي کنوني اطراف درياي خزر مانند آذربايجان و ارمنستان و گرجستان در غرب خزر و قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان و تاجيکستان در شرق آن دريا نمونه روشني از پاشيدگي «اتحاد جمهوري‌هاي متحد» شوروي سابق هستند. ايرانياني که در دوران اقتدار شوروي عاشق استالين بودند و او را «رهبر خردمند» جهان سوسياليستي لقب داده بودند، حتي تصور نمي‌کردند که روزي که کشورهاي استثمارشده ازسوي شوروي به استقلال برسند، اما عمدتا ازسوي رهبراني اداره شوند که از رجال همان «اتحاد جماهير شوروي» باشند و فساد و رشوه‌خواري را در زمام‌داري خود گسترش دهند. من شخصا رشوه‌گيري علني را در پايتخت يکي از اين کشورهاي تازه‌استقلال‌يافته در بالاترين سطح شاهد بوده‌ام. امکان ازهم‌پاشيدگي در ايالات‌متحده آمريکا هم در آينده وجود دارد. دليل عمده آن همين رفتار پرسش‌برانگيز رهبري کنوني ايالات متحده است. ترامپ عاشق آمريکا و سرافرازي آن در جهان است. رفتار او کاملا ناسيوناليستي، ملت‌دوستي تا ملت‌پرستي در کشوري است که اساسا مردم آن فاقد ويژگي‌هاي سنتي يک «ملت» هستند. خانواده خود ترامپ نسل اول و دوم مهاجر و تولد در آمريکا را با خود به يدک مي‌کشند. پدربزرگ ترامپ از آلمان به آمريکا مهاجرت کرده بود. دو نفر از سه همسر ترامپ مهاجران اروپاي شرقي‌اند. عمر مهاجرت اروپاييان به قاره آمريکا از ۵۰۰ سال تجاوز نمي‌کند و همساني زيادي مانند مهاجرت يا يورش مغول‌ها به سرزمين ايران دارد. آيا چنگيزخان مغول مي‌توانست خود را نماينده و برگزيده «ملت» ايران بداند؟ آيا چنگيزخان مي‌توانست در رهبري ايران احساسات «ناسيوناليستي» از خود بروز دهد؟ ‌بازي سرنوشت همراه با رويدادهاي پيش‌بيني‌نشده مانند بروز و همه‌گيري ويروس کرونا باعث شده که ترامپ از دستپاچگي به تبليغ قدرت چين پرداخته و به زبان بي‌زباني به قدرت‌گيري شرق در برابر غرب اذعان کند. چه کسي تصور مي‌کرد که چين و همسايه آن يعني هندوستان -که در زماني نه چندان دور يا مستعمره «بريتانياي کبير» بودند و يا مردم آن در فقر مطلق و اعتياد به ترياک روز را به شب مي‌رساندند- امروز به ابرقدرت‌هاي جهان تبديل شوند.تا بتوانند، به گفته ترامپ، ويروس صادراتي خود را در توانمندترين ايالات آمريکا پخش کنند؟ اما تأثيرگذاري رويدادهاي اخير بر انتخابات آمريکا روزبه‌روز روشن‌تر مي‌شود. اشاره کرده بودم که سياست و انتخابات آمريکا ملغمه‌اي مرکب از عقايد و آراي متفاوت برخاسته از مردم آمريکا با طيف گسترده‌اي از فرهنگ‌هاي گوناگون است که از زمان کريستف کلمب به اميد يک زندگي پربارتر تاکنون به اين سرزمين مهاجرت کرده‌اند. مردم يا ملت اصيل آمريکا همان مردماني بودند که مهاجران اروپايي آنها را «سرخپوست» مي‌ناميدند. اين مردم از همان سال‌هاي نخستين مهاجرت اروپاييان مورد تهاجم و ظلم قرار گرفتند و به‌تدريج عملا نابود شدند؛ شبيه چيزي که پس از يورش مغول‌ها در ايران بر سر شهري مانند نيشابور آمد. بنابراين اگر قرار بود «ناسيوناليسم» در آمريکا قدرت بگيرد و به‌صورت ابزار مقاومت در برابر رقابت خارجي عرض اندام کند، بايد ازسوي همان سرخپوستان اشاعه مي‌يافت نه توسط «مغول‌هاي» اروپايي. در آمريکاي امروز هر کسي که امتياز شهروندي دارد مي‌تواند در انتخابات سراسري يا محلي شرکت کند. در انتخابات اخير دونالد ترامپ به‌دليل داشتن حق نامزدي براي بار دوم، نماينده دست راست‌ترين مردم آمريکا است. جو بايدن، منتخب حزب دموکرات، براي همين سمت است. هر دو نامزد از يک حداقل رأي برخوردارند که براي هر يک ميان ۲۵ تا ۳۵ درصد آرا را تشکيل مي‌دهد. اين حداقل‌ها در هر دو حزب تصميم خود را گرفته‌ و ثابت‌قدم‌اند. حتي شمار قابل توجهي از آمريکايي‌هاي ايراني‌تبار عاشق چشم و ابروي ترامپ هستند و اصلا وارد هيچ گفت‌وگويي دراين‌باره نمي‌شوند. اين وزنه کف ترازوي انتخابات است. آنچه رأي نهايي را شکل مي‌دهد، آراي کساني است که هر يک از اين دو را زير ذره‌بين خود دارند و با تحليل خود از گفتار و رفتار دو نامزد رأي خود را به صندوق مي‌ريزند. به عبارت ديگر، آراي تعيين‌کننده در انتخابات همين «آراي تغييرپذير» است. تصميم رأي‌دهنده در يک دامنه گسترده شکل مي‌گيرد؛ از انتخاب نامزد خوب‌تر از نامزد خوب‌ تا گزينش بد از بدتر. رفتار ترامپ در سخنراني‌ها و مصاحبه‌هاي اخير او به‌ويژه در دوره شيوع سريع ويروس کرونا و گفتارهاي ناسيوناليستي‌اش شمار قابل ‌توجهي از گروه تصميم‌نگرفته را از حمايت از خود پشيمان کرده است و چون گزينه ديگري به‌جز بايدن وجود ندارد، بخشي از آراي ترامپ نصيب بايدن مي‌شود. واکنش‌هاي سريع ترامپ و قلدرمآبي و دلبستگي او به گروه‌هاي دست‌راستي و ثروتمند آمريکا شانس پيروزي او را روزبه‌روز کمتر کرده است و به احتمال قوي اين ريزش آرا ادامه خواهد داشت. مردمي که زورشان به ترامپ نمي‌رسيد، با سرنگون‌کردن مجسمه رهبران نژادپرست پيشين آمريکا منظور خود را به‌روشني بيان کردند. به گمان نگارنده اين تازه نخستين گام در شست‌وشوي بدنه زنگارگرفته تاريخ آمريکاست. اين حرکت قاعدتا بايد ادامه يابد تا ارزش‌هاي متفاوت در جامعه امروزي آمريکا به روشنايي نمايان شوند. روزي که هندوستان در چنگال انگليسي‌ها به فقر مطلق کشيده شده بود، هيچ‌کس تصور نمي‌کرد که يک وکيل ساده‌پوش هندي با دست خالي نخستين کلنگ فروپاشي امپراتوري انگليس را به زمين بزند. در آن تاريخ بدنه اصلي نيروهاي پياده‌نظام انگليس را سربازان تهيدست هندي تشکيل مي‌دادند که در لشکرکشي آنها به ايران نيز به‌خوبي ديده مي‌شد. امروز نه‌تنها مجسمه مهاتما گاندي در يک‌کيلومتري کاخ سفيد در واشنگتن نصب است بلکه معترضان به ترامپ پيکره‌هاي نژادپرستان سرشناس تاريخ آمريکا را يکي پس از ديگري تخريب مي‌کنند. آيا ترامپ اين پيام را درک مي‌کند؟ از سوي ديگر بايد توجه داشت که جو بايدن هم به دليل نداشتن صراحت لهجه آن‌قدرها که بايد قدرت بسيج نيروهاي چپ و جذب آرا را ندارد، اما چون تنها گزينه حزب دموکرات است، مخالفان ترامپ را راضي مي‌کند. نظرسنجي‌ها به روشني زياد پيش‌افتادن جو بايدن را در انتخابات پيش‌بيني مي‌کنند و اين حرکت ادامه دارد. البته به‌طور سنتي، جمهوري‌خواهان که ترامپ گزينه آنها است، در تأمين هزينه‌هاي انتخاباتي با دست بازتري عمل مي‌کنند چون ثروتمند هستند. شمار دموکرات‌هايي که هزينه انتخابات را تأمين مي‌کنند بيشتر است اما در مقياس مالي کوچک‌تر عمل مي‌کنند. اما موضوع از مبارزه انتخاباتي گذشته و جاي خود را کم‌کم به پرسش‌هاي اساسي درباره آينده آمريکا داده است. دموکرات‌ها در انتخابات دروني خودشان اين‌بار به بدترين شکل عمل کردند و به‌جاي مقاومت در برابر جمهوري‌خواهان، انرژي خود را صرف رقابت درون‌حزبي کردند. اما به‌هرحال در ماه‌هاي گذشته شانس آنها در انتخابات افزايش يافته است. اگر ترامپ به حرکت خود در جانبداري از نژادپرستي و زوردستي و عدم همکاري با جهان ادامه دهد، نه‌تنها بازنده انتخابات خواهد بود بلکه تبعات بعدي آن در کاهش توانايي آمريکا در مديريت اوضاع در سطح جهاني نمايان خواهد شد. ترامپ نخستين رهبر آمريکاست که همه بافته‌هاي همکاري‌هاي بين‌المللي را با شعار «آمريکا بالاتر از همه» درهم ريخته است. ادامه اين حرکت نه‌تنها موجب شکست حزب جمهوري‌خواه در انتخاب رياست‌جمهوري خواهد شد بلکه به افزايش شمار سناتورهاي دموکرات در انتخابات بعدي کنگره آمريکا خواهد انجاميد. به‌عبارت‌ديگر، اگر کار به جايي برسد که جمهوري‌خواهان کسي را از بابت شکست خود ملامت کنند، کسي جز ترامپ نخواهد بود.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره