عملیات مهندسی منافقین، الگویی برای داعش

صبح نو/ متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
محمدرضا سرابندي - پژوهشگر بنياد هابيليان / گروههاي تروريستي که در تاريخ معاصر ايران بيشتر وامدار تفکرات چپ و مارکسيستي هستند، به دليل ماهيت وجودي خود و الزاماتي که براي حفظ تشکيلات دارند، نوعاً خشونت افراطي را در برابر مخالفان و حتي اعضاي خود تجويز ميکنند. سازمان مجاهدين خلق (منافقين) نيز در اين مسير فجايع زيادي را مرتکب شده که قابل باور نيست. اين خشونتها از درگيري فيزيکي در راهپيماييها شروع ميشد و به تهديد و ترور و شکنجه نيز ميرسيد.
گروهک تروريستي منافقين با ناکامي از حضور در فرايند مردمسالاري کشور، در خرداد سال 1360 دست به اسلحه برده و با صدور اطلاعيهاي سياسي نظامي رودرروي مردم و نظام اسلامي ايران قرار گرفت. منافقين که تا آن زمان براي جذب هوادار و حفظ چهره منافقانه، بروز هرگونه خشونتي را از جانب خود کتمان ميکردند، ماهيت خشونتطلبانه خود را آشکار کرده و با اقدامات تروريستي، تابستان سال 60 را براي ملت ايران بسيار ناگوار و تاسفبار رقم زدند. ترور رويهاي طبيعي و هماهنگ با ساختار دروني منافقين بود که به فراخور موقعيتي که برايشان پيش ميآمد، وسعت و شدت مييافت. با حاکم شدن نيروهاي امنيتي بر تشکيلات تروريستي منافقين، بسياري از خانههاي تيمي و همچنين افراد رده اول آنها ضربه ديده و معدوم شدند. انهدام خانه تيمي موسي خياباني، فرد دوم منافقين در بهمن 60 و در ادامه ضربات ارديبهشت و مرداد سال 61، منافقين را که مستاصل از شکستهاي پي در پي کرده بود، به سمت انجام اقدامات دهشتناکي سوق داد که شايد تاکنون تاريخ بشريت کمتر نمونه آن را به خود ديده باشد. «عمليات مهندسي» نامي که منافقين به اقدامات شکنجهگرانه خود دادند، به گونهاي وحشيانه و غير قابل باور بود که حتي خود سازمان سعي کرد با خودسرانه خواندن اين اقدامات و انتساب آن به چند نفر از هواداران، از زير بار مسووليت آن شانه خالي کند، در حالي که مرور اقدامات خشونتطلبانه و تروريستي منافقين در قبل و بعد از «عمليات مهندسي» و اعترافات افراد دخيل در آن، اجازه سلب مسووليت از اين اقدام ددمنشانه را به تشکيلات نفاق نميدهد.
ضدتروريسم
منافقين پس از ضربات مهيبي که در نيمه اول سال 1361 از نيروهاي امنيتي دريافت داشتند، به اين نتيجه رسيدند که مشکل آنها بيشتر در حوزه اطلاعاتي است و علت آسيب بالا، ناتوان بودن سازمان در جنگ اطلاعاتي عليه نيروهاي عملکننده است؛ بنابراين به منظور مقابله با اشراف اطلاعاتي نيروهاي امنيتي، طرحي در تشکيلات منافقين به مورد اجرا گذاشته شد که از آن به عنوان «عمليات مهندسي» ياد ميشود. براساس اين طرح، تمامي افرادي که در ارتباط با خانههاي تيمي منافقين و درگيريهاي انجامشده مورد سوءظن بودند، بايد دستگير، بازجويي و تخليه اطلاعاتي ميشدند. اين دستگيريها محدود به افراد نظامي نبود و افراد غيرنظامي و حتي بعضي اعضاي خود تشکيلات نفاق را نيز -به ظن همکاري با نظام حاکم- در برميگرفت.
واحد اطلاعات سپاه پاسداران با همکاري ساير نهادها به ويژه کميته انقلاب و هماهنگي قضايي کارشناسان دو شعبه ويژه دادستاني انقلاب مرکز (تهران)، توانستند ضربات سنگيني را ابتدا بر بخش نظامي منافقين در تهران و سپس بر نهادهاي کارمندي و کارگري بخش اجتماعي در جنوب کشور وارد کنند. تمرکز دو سيستم هماهنگ الکترونيک و انساني توسط اطلاعات سپاه و نهادهاي امنيتي نخستوزيري، با همکاري دادستاني انقلاب اسلامي و ارتش، تحت دو رمز «عبدالله پيام» و «گشتي» تا مدتها کابوس هولناکي براي سازمان و ديگر گروههايي که امکان شنود بيسيمهاي اين دو سيستم را داشتند، پديد آورد. با استفاده از تجربه اقداماتي که انجام شده و ساير اطلاعاتي که به دست آمده بود، يک جريان جديد از تعقيب و مراقبت ايجاد شد. در ادامه تعداد قابل توجهي از خانههاي تيمي کاملاً استتار شده و داراي محملي که متعلق به نيروها و کادرهاي فعال سازمان و بخشي از مرکزيت بخشها و نهادها بود، توسط اين جريان کشف شد. (سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام (1384-1344)، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1385، ص692)
الگويي براي داعش
علياکبر راستگو از اعضاي سابق منافقين در کتاب خود در ارتباط با نحوه شکلگيري عمليات مهندسي مينويسد: «در پي ضربات شديد در اوايل سال 61 و لو رفتن بسياري از خانههاي تيمي، سازمان دستور داد افراد مشکوکي را که در حوالي خانههاي تيمي مشاهده ميکردند، ربوده و سپس آنها را براي کسب اطلاعات مورد شکنجه قرار دهند. اين عمليات نوظهور توسط سازمان «عمليات مهندسي» نام گرفت. ...تحليل در مورد عمليات مهندسي نيز اين بود که کار مهندسي خيلي پيچيدهتر از کار عملياتي است و احتمال بريدن هست، ما شکنجه ميکنيم چون مجبوريم ولي وقتي که حاکم بشويم، نميکنيم. ...جنگ ما با رژيم، جنگ دو سازمان مهندسي است؛ هر کدام بيشتر شکنجه کند، برنده است. (راستگو ، مجاهدين خلق در آئينه تاريخ ، ص 60)
بهرام (مهران اصدقي) از عوامل اصلي ربايش و شکنجه «عمليات مهندسي» که از سوي تشکيلات منافقين عنوان فرمانده اول نظامي تهران را نيز داشت، در ارتباط با علت شکل گرفتن عمليات مهندسي ميگويد: در ضربه 12 ارديبهشت تعداد زيادي از خانههاي تيمي ما ضربه خورده بود و افراد زيادي از مرکزيت سازمان در اين درگيريها کشته شده بودند. ما نميدانستيم از کجا ضربه ميخوريم! سازمان به ما ابلاغ کرد که از اين پس هر فرد مشکوک که در اطراف خانهها ديديد از افراد دشمن به حساب ميآيد. بايد آنها را دستگير کنيد و تحت بازجويي و شکنجه قرار دهيد تا نحوه کشف روابط ما و اطلاعاتي که در مورد ما دارند، مشخص شود. سازمان در حرکتي ديوانهوار به ما گفت به کليه خانههاي تيمي اين خط را بدهيد که اگر در اطراف خانه افراد مشکوکي را ديديد، آنها را بگيريد و سريع اقدام کنيد. آنها را بدزديد و به خانه تيمي ببريد، شکنجه کنيد و اطلاعات بگيريد. نام اين کار يعني «شکنجه»، عمليات مهندسي گذاشته شد. (تارنماي خبرگزاري تسنيم، ضربه دو مرحلهاي اطلاعات سپاه به بخش اجتماعي سازمان و افول قدرت مجاهدين خلق، ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹)
به دنبال اين نتيجهگيري، سازمان تصميم گرفت به صورت «عمليات معکوس» به مقابله با اقدامات اطلاعاتي جديد نظام بپردازد و مسووليت آن بر دوش دو بخش ويژه نظامي تشکيلات منافقين گذاشته شد. سازمان به اين نتيجه رسيد که يک سيستم اطلاعاتي قوي پشت سر نظام است که آن را با نام عبدالله پيام ميشناختند. عبدالله پيام رمز بيسيمي نيروهاي کميته انقلاب اسلامي بود.
جنايات هولناک
در جريان اجراي عمليات مهندسي منافقين که حدود 10 روز به طول انجاميد، 6 نفر توسط منافقين ربوده و شکنجه شدند که سه نفر آنها از نيروهاي کميته انقلاب اسلامي بوده؛ دو نفر غيرنظامي که يکي معلم و ديگري کفاش بود و همچنين يک نفر از اعضاي خود سازمان که به وي مشکوک شده بودند.
عباس عفتروش، کفاش محل به ظن همکاري با نيروهاي حزباللهي در تاريخ 17/5/61 از جلوي مغازهاش ربوده و به خانه امن منافقين در خيابان بهار که براي شکنجه آماده شده بود، منتقل شد. پس از شکنجه بسيار، منافقين در همان روز اول متوجه شدند که وي از همهچيز بياطلاع است اما چند روز تحت شکنجه قرار داشت تا به شهادت رسيد.
خسرو رياحينظري، معلمي که به دليل مشکوک بودن! توسط منافقين در تاريخ 19/5/61 ربوده شده و پس از انتقال به خانه تيمي منافقين در خيابان بهار، پس از دو روز شکنجه به شهادت ميرسد.
حبيب روستا از هواداران تشکيلاتي منافقين نيز مورد سوءظن افراد تيم ويژه تروريستي منافقين قرار گرفت و به همين منظور ربوده و شکنجه ميشود. او نيز به خانه خيابان بهار برده شده و پس از چندين روز شکنجه سرانجام در تاريخ 10/5/1361 توسط منافقين به قتل ميرسد.
شاهرخ طهماسبي، عضو کميته مرکزي انقلاب اسلامي نيز از ديگر افرادي بود که توسط منافقين ربوده و پس از 10 روز شکنجه سخت، به شهادت رسيد. وي ابتدا به خانه تيمي خيابان سهروردي برده شد اما با لو رفتن اين خانه، منافقين او را براي شکنجه به خانه تيمي خيابان خواجهنظام برده و در همانجا او را به شهادت رساندند.
طالب طاهري، 16ساله و محسن ميرجليلي، 25ساله عضو کميته انقلاب اسلامي دو پاسداري بودند که منافقين به آنها مشکوک شده و اقدام به ربايش و شکنجه آنها ميکنند و سرانجام نيز آن دو را به شهادت ميرسانند. نيروهاي کميته خانهاي در خيابان کارون تهران که مربوط به توزيع مواد مخدر بود را زير نظر داشتند. خانه تيمي مرکزيت بخش ويژه منافقين نيز در خيابان کارون بود. مهدي کتيرايي و حسين ابريشمچي در آنجا بودند و جواد محمدي (طاهر) مسوول حفاظت خانه با مشاهده آن دو پاسدار، مشکوک شده و آنها را به خانه خيابان بهار که از قبل براي شکنجه آماده شده بود، ميبرند. با شروع شکنجه مشخص شد طاهري و ميرجليلي خانه مرکزي سازمان را تحت نظر نداشتند؛ اما آنها در نظر منافقين جرم بزرگتري داشتند و آن عضويت در سپاه پاسداران بود. در نتيجه گرفتن انتقام، جايگزين گرفتن اطلاعات شد. اين دو نفر نيز پس از چند روز شکنجه در تاريخ 17/5/61 به شهادت رسيده و توسط منافقين دفن ميشوند.
تمامي افرادي که به ظن و گمان منافقين ربوده، شکنجه و به شهادت رسيدند، هيچگونه ارتباط يا اطلاعي از نحوه ضربات واردشده بر منافقين نداشتند و افراد مرتبطي در اين موضوع نبودند، اما منافقين براي پنهان ماندن راز جنايات خود، همه آنها را به قتل رساندند. مهران اصدقي از شکنجهگران عمليات مهندسي در اينباره ميگويد: «از آنجا که خط شکنجه نبايد لو ميرفت، هر کس را که ما ميربوديم در نهايت چه اطلاعات ميداد و چه نميداد، بايد ميکشتيم و از قبل نيز چالهاي براي دفن افراد کنده شده بود.» (پيدايي تا فرجام، پيشين، ص 703)
جعبه سياه جنايت
با وجود اينکه بخش ويژه نظامي سازمان تمام تلاش خود را کرد تا عمليات مهندسي از نظرگاهها پنهان بماند و حتي اعضا و مسوولان ساير بخشها نيز از آن مطلع نشوند، با اين حال رمزگشايي از خط شکنجه و افشا شدن عمليات مهندسي به سه روز نکشيد. در روز ۲۲ مرداد ۱۳۶۱ به دنبال سرقت موتور يک فرد عادي و تيراندازي به وي، مردم عبوري موفق شدند خسرو زندي را دستگير کنند و مانع خودکشي او با قرص سيانور شوند. خسرو زندي را ميتوان شاهکليد عميات مهندسي دانست، چرا که در روز اول پس از دستگيري، خط شکنجه سازمان و جنايات بخش ويژه را افشا کرد. وي در روزهاي اول، شکنجهگاه خيابان بهار و محل دفن دو پاسدار و کفاش را لو داد.
در پي کشف اجساد متلاشيشده قربانيان عمليات مهندسي، موج وسيع انزجار از سازمان مجاهدين خلق به راه افتاد. به فاصله چند ماه، دومين جعبه سياه عمليات مهندسي يعني مهران اصدقي نيز دستگير شد. وي اعترافات زيادي را درباره جنايات و ترورهاي بخش ويژه نظامي اظهار داشت. (عمليات مهندسي، انتقامگيري به جاي اطلاعاتگيري، تارنماي بنياد هابيليان، 03/02/1397)
در ادامه اسناد شکنجههاي منافقين (از جمله شکنجه پاسداران کميته در عمليات مهندسي) از خانه تيمي سازمان در گلشهر کرج کشف شد. نيروهاي سازمان شکنجههايي را که انجام ميدادند، يادداشت ميکردند تا از آن بهعنوان جزوهاي براي نحوه شکنجه دادن و اطلاعات گرفتن درست و در بازجوييهايشان استفاده کنند. محسن رضايي، اولين فرمانده اطلاعات سپاه معتقد است که «منافقين حرکت ضداطلاعاتي را شروع کرده بودند که در نطفه خفه شد. اگر اطلاعات سپاه چند ماه ديرتر سراغ اين شبکه ميرفت، دهها و صدها نفر را گرفته و شکنجه کرده بودند. داشتند يک سيستم درست ميکردند، به طوري که انواع وسايل شکنجه را روي سه بنده خدا تست کرده بودند. وقتي دوستان ما شنيدند که چنين جرياني در حال شکلگيري است، آموزشهايي را به بچههاي اطلاعات دادند که مراقبت بيشتري بکنند.» (اولين اقدام ضداطلاعاتي عليه اطلاعات سپاه؛ «عمليات مهندسي» يا «عمليات کور»؟، تارنماي تسنيم، 21/05/1398)
بدينترتيب اولين اقدام ضداطلاعاتي منافقين عليه نيروهاي امنيتي که عمليات مهندسي نام گرفت، ناکام ماند. منافقين قصد داشتند با دستگيري و شکنجه نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي کشور و در کل هر شخصي که هوادار نظام اسلامي بود يا حتي ظاهري انقلابي داشت، به زعم باطل خود به شبکه اطلاعاتي تشکيلات امنيتي دست يابند.