نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

حسین مرعشی: 99 سال پایانی تحریم های سنگین علیه ایران است

منبع
همشهري
بروزرسانی
حسین مرعشی: 99 سال پایانی تحریم های سنگین علیه ایران است

همشهري/متن پيش رو در همشهري منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

فرزانه آئيني/ محور مصاحبه حال و روز اصلاحات بود و اينکه چشم‌انداز جريان اصلاحات در آينده سياسي کشور چگونه خواهد بود. بدون هيچ تعارفي و به صراحت گفت: اصلاحات سياسي و فرهنگي در شرايط فعلي کشور راه به جايي نمي‌برد. بايد به سمت اصلاحات اقتصادي و اجتماعي گام برداشت که بر سر آن مي‌توان با نظام مفاهمه کرد.
سپس در تأييد ضرورت گام‌برداشتن به سمت اصلاحات اقتصادي از دوگانه افغانستان و چين سخن گفت و اينکه در شرايط منطقه‌اي-خاورميانه - سوداي دمکراسي غربي داشتن بيراهه است.
از او پرسيدم طي 23سالي که از عمر اصلاحات مي‌گذرد، چه چيزي باعث شد شعارهايي بدهيد که مطالبه عمومي را بالا ببرد و حالا در اجرايي‌‌کردنش ناکام مانده‌ايد؟ بي‌درنگ و با خنده تأکيد کرد که: «خدا کند‌ آدم را سگ بگيرد، جو نگيرد» و در جاي ديگري از مصاحبه حرفش را اينگونه تکميل کرد که: «ما بايد بدانيم که وقت حرف‌هاي قشنگ گذشته است.»
باز از او پرسيدم يعني فعالان و چهره‌هاي پر‌اقبال‌ترين جريان سياسي همه اين سال‌ها جوگير بودند؟ گفت: «به گذشته کاري ندارم، الان بايد آينده را ساخت، در عرصه سياسي و فرهنگي کار ما بسيار سخت و نشدني است، چون نمي‌توانيم در اين مسائل با قدرت اصلي نظام به‌نظر مشترک برسيم، چون مشترکات‌مان کم است.» 
گفتم بازگشت اصلاحات به شعارهاي اقتصادي يعني بازگشتن و عقب‌نشيني به سال68، بي‌ترديد سر تکان داد و تأييد کرد: «بله، بايد به سال68 برگرديم و کشور را به حرکت در‌آوريم.» مشروح مصاحبه همشهري با حسين مرعشي، سخنگوي حزب کارگزاران سازندگي درپي مي‌آيد.

 اخيرا پيشنهاد شما درباره فروش پته‌هاي نفتي خبرساز شده است؛ پيشنهادي که در آن به صراحت عنوان مي‌کنيد دولت دلار و سکه‌هاي مردم را بگيرد و در ازاي آن پته نفتي واگذار کند تا بتواند سال پاياني را بدون دغدغه پشت سر بگذارد. در اين پيشنهاد، سود دولت عيان است، اما چه چيزي عايد مردم مي‌شود؟
 به‌طور کلي در بازار نفت دنيا اگر يک بشکه نفت توليد شود، حدود 3بشکه نفت خريد و فروش مي‌شود؛ يعني معاملات کاغذي نفت 3برابر معاملات واقعي نفت است. در ايران هم چون انحصار توليد و صادرات نفت در اختيار دولت بوده، هيچ‌وقت در بازار انرژي ايران نفت از سوي مردم خريد و فروش نشده است؛ درحالي‌که اين معاملات همچون اوراق قرضه دولتي و بورس است.
 در ايران در شرايطي که براي تامين نيازهاي ضروري کشور با کمبود منابع ارزي مواجه هستيم،  چيزي بين 40تا 50ميليارد دلار به‌صورت سکه طلا يا ارز مثل دلار و يورو دست مردم است و به تعبيري از چرخه اقتصاد ملي خارج شده. از آنجا که مردم از اين پول‌ها و سکه‌ها صرفا براي حفظ ارزش پولشان که کم نشود، نگهداري مي‌کنند، اين کاغذهاي نفتي دقيقا جايگزين مناسبي براي سکه‌ها و اسکناس‌هاي ارز خارجي دست مردم است و پول را هم به چرخه اقتصاد ملي بازمي‌گرداند.
پيش‌بيني من اين است که امسال سال پاياني تحريم‌هاي سنگين عليه ايران است و تا قبل از اينکه تحريم‌ها بشکنند، نبايد کشور بشکند و دچار بحران‌هاي اقتصادي حاد شود و ما به‌راحتي با ذخاير موجود در ايران مي‌توانيم کشور را يکي، دو سال ديگر اداره کنيم تا فشاري بر مردم وارد نشود. وقتي ما بتوانيم 10تا 20ميليارد دلاري که دست مردم است را به چرخه اقتصاد ملي وارد کنيم، معني‌اش اين است که قيمت دلار افزايش نمي‌يابد و کالاهاي مورد نياز مردم گران نمي‌شود و کشور در شرايط نرمال اداره مي‌شود تا ان‌شاءالله تحريم‌ها رفع شود.

 مي‌شود گفت يکي، دو سالي کشور را با پول مردم اداره کنيم تا ببينيم رفع تحريم‌ها چه مي‌شود؟
 طبيعي است، مردم که طلا را مصرف نمي‌کنند، خوراکشان که نيست، مردم طلا و ارز را به‌خاطر اينکه ارزشش حفظ شود، نگهداري مي‌کنند. ارزش کاغذي که 100بشکه نفت است، حفظ مي‌شود؛ همانطور که طلا ارزشش را حفظ مي‌کند. اين پيشنهاد را من زماني که قيمت هر بشکه نفت 25دلار بود، مطرح کردم. الان قيمت هر بشکه 40دلار است و بعد از کرونا حداقل قيمت هر بشکه 60دلار مي‌شود و اين يعني مردم سود مي‌کنند.

 شما اشاره کرديد که تحريم‌ها نهايتا 2سال ديگر ادامه مي‌يابند. اگر تحريم‌ها باقي ماندند و شرايط به همين منوال و حتي دشوار‌تر شد، مردم ضرر نمي‌کنند؟
 فکر مي‌کنم پايان امسال ما از تحريم‌ها عبور مي‌کنيم. مردم هم ضرر نمي‌کنند؛ چون دولت حداقل کفي را براي سود تضمين مي‌کند و مثل اوراق مشارکت حداقل سود را براي مردم درنظر مي‌گيرد.

شما مؤسس شرکت هواپيمايي ماهان هستيد. زمستان گذشته با اعلام رسمي مشاهده ويروس کرونا در کشور، فعاليت هواپيمايي ماهان به‌شدت محل نقد مردم قرار گرفت و در فضاي مجازي به خاطر عدم‌قطع پروازهايش به چين از سوي مردم تقبيح شد، چرا اين پرواز‌ها انجام مي‌شد و چرا توجهي به خواسته جامعه نشد؟
من هم‌اکنون سمتي در ماهان ندارم. اما بايد بگويم ماهان که درمورد تصميمات ملي تصميم‌گير نيست؛ ماهان  مسافر و بار جابه‌جا مي‌کند و دولت است که سياستگذاري مي‌کند و تصميم مي‌گيرد که پرواز‌هاي پکن انجام بشود يا نه! حرف بي‌خود که نمي‌شود زد؛ مثلا در مورد آلوده شدن آمريکا و اروپا هم ماهان پرواز داشت يا تصميم‌گير بود؟

نقد ماهان به اين دليل بود که در اوج شيوع کرونا ودرحالي‌که پرواز‌هاي خارجي ديگر کشور‌ها متوقف شده بود مکررا در مسير تهران- پکن در تردد بود!
از روزي که دولت تصميم گرفت مسافر جابه‌جا نشود، مسافري جابه‌جا نشد، ولي بله پروازهاي ماهان ادامه داشت و بار مي‌­آورد و بخش مهمي از بار انتقال دارو، تجهيزات پزشکي و مواداوليه کارخانه‌ها از سوي ماهان انجام مي شد.

چرا فقط پرواز ماهان برقرار بود؟
به‌خاطر اينکه شرکت‌هاي ديگر، هواپيمايي که بتواند به دوردست پرواز کند، ندارند. ماهان ناوگان پيشرفته‌اي در اختيار دارد و هواپيماهايش مي‌توانند بدون سوختگيري 16ساعت پرواز کنند، هيچ شرکت داخلي ديگري هم اين امکان راندارد.

23سال از بروز و ظهور جريان اصلاحات مي گذرد. هنوز اين جريان بر سر تحقق شعارهاي اوليه در بحث جامعه مدني، مانده است؛ همين توقف و عدم‌پيشرفت، هم منجر به دلسردي مردم از اين جريان شده و هم چهره‌هاي اين جريان را به نقد درون گروهي واداشته؛ آنچنان که جمعي از آن تعبير به‌خودزني مي‌کنند، به‌نظر شما گره کار اصلاحات درپيشبرد آرمان‌هايش چه بود؟
من در اين‌باره نظراتم متفاوت است که تاکنون درباره آن سخن نگفته‌ام؛ اساسا در جمهوري اسلامي در کلان نظام و در رهبري نظام سيستمي به نام ولايت فقيه مستقر است. پيش از هر چيزي بايد بگويم که دوستان اصلاح طلب امروزي ما در دوران امام اين سيستم را مستقر کردند و دوستان اصولگرايمان نيز در اين 30 سال اخير بعد از رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي اين سيستم را تقويت کردند. با اين نوع سازماندهي و تقسيم کاري که در جمهوري اسلامي وجود دارد اساسا خيلي از چيزي‌هايي که دوستان روشنفکر ما و يا نخبگان و طبقه متوسط کشور در اين سال‌ها شعارش را داده‌اند و دنبالش بوده‌اند محقق نمي‌شود.
يکي از مهم‌ترين دستاوردهاي استقرار ولايت فقيه در کشور امنيت ايران است، يعني واقعا اگر قدرتي به نام ولايت فقيه و هدايت‌هاي ولايت فقيه نبود ما نمي‌توانسيم در منطقه‌اي که بسيار متشنج است، به حفظ تماميت ارزي و امنيت ايران اميدوار و مطمئن باشيم. يک دستاورد ديگر، در حوزه سياست‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي ايران حفظ استقلال ايران است؛ يعني از نقطه‌اي که روزگاري سران پيروز جنگ جهاني دوم مي‌آمدند در کنفرانس ايران مي‌نشستند، پادشاه ايران را تبعيد مي‌کردند و بايد سياستمداري مثل فروغي پيدا مي‌شد تا رايزني کند و محمد رضا را به جاي پدر بنشاند - آن هم با خفت بي‌سابقه‌اي که کف ماشين پنهانش مي‌کردند تا به دور از چشم مأموران انگليسي براي سوگند به مجلس برود- به نقطه‌اي رسيده‌ايم که رئيس‌جمهور آمريکا مي‌گويد ايران مي‌خواهد در انتخابات آمريکا دخالت کند! اين استقلال ايران مرهون يک قدرت مرکزي به نام ولايت فقيه است.
البته در حوزه‌هايي هم دستاورد‌هاي کمي داشته‌ايم. هر گروهي که بخواهند به آينده ايران فکر کنند اگر بتوانند با آن گروه مرکزي مسائل‌شان را حل کنند حتما پيشرفت خواهند کرد؛ مثلا در دوران اصلاحات 3 پروژه سياسي توسعه احزاب، توسعه مطبوعات و استقرار شوراهاي شهري مطرح بود، در 2 پروژه اول دولت ناموفق بود چون وارد اختلافات دولت با قدرت مرکزي شد، اما در بحث شوراها موفق شدند و خيلي هم پيشرفت خوبي بود.
 يادم هست همان ايام با آيت‌الله هاشمي صحبت مي‌شد مي‌گفتند «مگر مي‌شود که ما سنندج، چابهار، زاهدان و ايرانشهر را دست منتخبان خود مردم بدهيم و انتظار داشته باشيم اين واگرايي‌هاي داخلي حل شود؟» خب ديديم اتفاقي نيفتاد و مباحث حل شد. 
مهم‌ترين مسئله‌اي که ما بايد به‌دنبالش باشيم اين است که آيا مي‌توانيم مسائلمان را با بالاترين سطح رهبري نظام هماهنگ کنيم؟ اگر هماهنگ کنيم مي‌توانيم موفق باشيم، من تصور مي‌کنم با تجربه‌هاي تلخ و شيريني که ما از 76 تا‌کنون داشته‌ايم عجالتا در بحث توسعه سياسي و توسعه فرهنگي نمي‌توانيم به يک تفاهم ملي برسيم که همه قبول داشته باشند و جلو برويم. 

 دليلش چيست؟
 جواب خيلي ساده است، شما به منطقه‌اي که در آن زندگي مي‌کنيد، نگاه کنيد، ما که در يک کشور اروپايي زندگي نمي‌کنيم! ايران يک کشور آسيايي در منطقه خاورميانه است.
شمال کشور را نگاه کنيد، مي‌بينيد که پوتين به‌دنبال حکمراني دائمي خود است تا به يک تزار جديد بدل شود. ترکيه را که بيشتر سابقه دمکراسي دارد، در منطقه ‌ببينيد، اردوغان جوري قوانين را اصلاح مي‌کند که انگار درصدد بازسازي سلاطين عثماني است. جنوب ايران هم که تکليفش مشخص است. ما در منطقه‌اي نيستيم که به‌سادگي جوانه‌هاي دمکراسي و حقوق بشر از دلش بيرون بيايد، اگر بخواهم امروز حرف مهمي به شما بزنم، آن اين است که از نظر من شايد بهتر اين است که اصلاح‌طلبان و نظام به يک جمع‌بندي جديدي برسند. ما يک حداقلي براي اصلاحات تعريف کنيم و اين حداقل را در بحث توسعه اقتصادي و اجتماعي‌اي که مي‌توانيم بر سر آن با نظام تفاهم کنيم، جلو ببريم. مثل تجربه چين، مگر در چين دمکراسي هست؟ مگر آزادي در چين به مفهوم غرب وجود دارد؟ خير، يک سيستم بسته کمونيستي چين را اداره مي‌کند اما 40سال مکرر است که رشد اقتصادي 8درصد را تجربه مي‌کند.

 يعني نظرتان اين است که اصلاحات بعد از 24سال فرازونشيب بر سر شعارهاي سياسي به نقطه احياي اقتصاد بازگردد؟
 صبر کنيد، حالا من از شما به‌عنوان يک روزنامه‌نگار مي‌پرسم، شما ترجيح مي‌دهيد که کشور و مردم در اين دعواها و کشمکش‌ها فقير بشوند و ايران کشوري مثل افغانستان بشود، يا اينکه ترجيح مي‌دهيد حتي در نظامي که حقوق شهروندي را به‌معناي غربي‌اش قبول نمي‌کند، کشور دچار عقب ماندگي اقتصادي نباشد؟

 شما دو‌قطبي جديد  «چين - افغانستان» را مطرح مي‌کنيد؟
 من واقعيت را مي‌گويم، اگر اصلاح‌طلبان بتوانند با نظام به تفاهم برسند و توسعه اقتصادي و اجتماعي را پيش ببرند...
 شما بهتر مي‌دانيد که اصلاح‌طلبان بيشتر از هر زماني رانده شده‌اند، در انزوايي که به آن دچار شده‌اند چگونه با قدرت به تفاهم برسند؟
 همه رانده شده‌اند! مگر اصولگرا‌ها رانده نشده‌اند. آقايان علي‌اکبر ناطق‌نوري، علي لاريجاني، ‌محمدرضا باهنر، مرتضي نبوي و بادامچيان کجا هستند؟ آقاي ميرسليم با 5رأي گوشه مجلس نشسته است. اين يعني همه رانده شده‌اند.

 آنهايي که قدرت گرفته‌اند چه کساني‌اند؟
 آنها کساني هستند که صرفا براساس شاخص‌هاي قدرت برنامه‌ريزي کرده‌اند و کارشان را پيش برده‌اند. 

 تنظيمات آنها قدرت را از شما گرفت؟
 ببينيد، اشکال از زماني شروع شد که ما نتوانستيم خودمان را با قدرت تنظيم کنيم، ما همان گروهي هستيم که توانستيم دو تا 20ميليون براي آقاي خاتمي از مردم رأي بگيريم و توانستيم در نظام او را به‌عنوان يک رئيس‌جمهور موفق جا بيندازيم، ما همان گروهي هستيم که مي‌توانستيم دو‌سوم مجلس ششم را بگيريم، چرا وقتي که ما مي‌توانستيم همه اين کارها را انجام دهيم، امروز به نقطه‌اي رسيده‌ايم که يک فراکسيون 10نفره هم در مجلس يازدهم نداريم؟ اين نقص کار ماست، ‌حتي نقص کار آقاي ناطق و امثالهم است.

 اين نقص کار شماست يا نيروي قهريه شما را از ميدان به در کرد؟
مگر اين نيروي قهريه قبل‌تر هم نبود؟ چرا نتوانست ما را کنار بزند؟ من براي پاسخ به اين سؤال کمي به عقب برمي‌گردم، شما فکر مي‌کنيد اينکه مرحوم اميرکبير که صدراعظم هم بود، از امير نظامي بيفتد و در حمام فين به قتل برسد به نفع مردم بود؟ اينکه آقاي اميرکبير را شاه جوان برکنار کرده، بله، برکنار کرده است اما چرا بايد اميرکبير به سلام نوروزي شاه نرود تا از امير نظامي هم عزل شود و بعد تبعيد و کشته شود؟ اگر اميرکبير مي‌توانست خودش را در قدرت حفظ کند، حتما مي‌توانست دو، سه سال بعد از آن دوباره در معرض خدمات بالاتري قرار گيرد. ما بايد کاملا واقع‌گرا باشيم. بله، حتما کساني بوده‌اند و هستند که دوست نداشته‌اند و دلشان نمي‌خواسته که آقاي ناطق نوري درصحنه سياسي کشور باقي بماند و يا محمد خاتمي در عرصه سياسي کشور بدرخشد، اما ما هم با اشتباهاتمان و نشناختن روابط قدرت و نشناختن شرايط کشور و شرايط خودمان در اين مسير تأثير‌گذار بوده‌ايم و همه کشور ضرر کرده است.

از مثال شما مي‌توان اين برداشت را کرد که چهره‌هايي که به حاشيه رانده شده‌اند، خودشان را از رعايت عرف تعاملات قدرت کنار کشيده‌اند؟
من مي‌گويم يک جريان سياسي - اجتماعي بايد متناسب با واقعيت‌ها و آن مقدار که امکان حرکت دارد، حرکت کند؛ نمي‌تواند آن مقداري که برايش ايده‌آل است را ملاک قرار دهد. ممکن است ما ايده‌آل‌هايي داشته باشيم اما واقعيت‌ها ما را به امور ديگر رهنمون مي‌کند.

شما از واقع‌گرايي مي‌گوييد اما کارگزاران سازندگي همواره همپاي ديگر احزاب اصلاح‌طلب در بزنگاه‌هاي سياسي شعارهاي جامعه مدني را مطرح مي‌کرد و همان بحث حقوق شهروندي که شما اشاره کرديد، که شدني نيست، مکررا محل مانور سياسي‌- انتخاباتي اين جريان بوده است. سؤالم اين است که چرا و چه چيزي باعث شد که شعاري بدهيد که مطالبه عمومي را بالا ببرد و حالا در اجرايي‌‌کردنش ناکام مانده‌ايد؟
(با خنده) يک ضرب‌المثل قديمي است که مي‌گويد «خدا کند که آدم را سگ بگيرد، جو نگيرد.»

يعني اين همه سال شما جو‌گير بوديد؟
کلي مي‌گويم، من به گذشته کاري ندارم، الان بايد آينده را ساخت، اما اگر بپرسيد اصلاحات در شرايط فعلي در چه عرصه‌هايي مي‌تواند موفق باشد، من پاسخ مي‌دهم عرصه اقتصادي و اجتماعي! در عرصه سياسي و فرهنگي کار ما بسيار سخت و نشدني است، چون نمي‌توانيم در اين مسائل با قدرت اصلي نظام به ‌نظر مشترک برسيم، چون مشترکات‌مان کم است.

اين را از چه زماني فهميديد؟
خيلي وقت است، من در مجلس پنجم در خدمت شيخ عبدالله نوري و بعد هم آقاي انصاري يک فراکسيون اقليت را اداره مي‌کرديم، اقليتي بوديم که اکثريت را زمينگير مي‌کرديم، اما من که عضوي از اين اقليت بودم، در مجلس ششم کاملا کنارنشستم. نه نطق پيش از دستور داشتم، نه مصاحبه کردم و برخلاف اينکه در مجلس پنجم رئيس کميسيون بودم، نه عضو هيأت‌رئيسه شدم و نه رئيس کميسيوني، کاملا کنار ايستادم و فقط يک جمله گفتم: «چراغ گوشه‌نشينان مدام مي‌سوزد.» چون ديدم با اين دوستان جديد نه مي‌توانم همراهي کنم و نه رقابت، چون آنها مي‌خواستند همه مسائل ايران را ظرف 6‌ماه اصلاح کنند. نشستم کنار و 5 تا طرح اقتصادي مهم را هماهنگ کردم و کارهايش را پيش بردم.
ما به‌عنوان عناصر سياسي و کساني که بالاخره جمعي از مردم ممکن است به آنها اعتماد داشته باشند بايد متناسب با واقعيت‌ها حرکت کنيم. توصيه امروز من اين است که در بحث اصلاحات اقتصادي و اصلاحات اجتماعي که مي‌توانيم با مجموعه نظام به يک مفاهمه برسيم، وارد ميدان شويم.

در بحث خودانتقادي اصلاحات برخي مدعي‌اند که کارگزاران، اصلاح‌طلب نيستند و در ائتلافي با اصلاحات همراه و هم‌مسير شده‌اند. کارگزاران سازندگي اصلاح‌طلبند؟
ما خودمان را بنيانگذار اصلاح‌طلبان مي‌دانيم. خيلي هم شرح آن ساده است. ما در دوره آقاي هاشمي توانستيم مملکت را از مجلس چهارم به مجلس پنجم منتقل کنيم و رياست‌جمهوري ششم را رقم بزنيم، ‌اين کار ما بوده است. کار دوستان ديگر ما که خيلي دوستشان داريم و خيلي خيلي اصلاح‌طلبند، اما نتيجه کارشان اين شده که مجلس ششم را داده‌ و مجلس هفتم را تحويل گرفته‌اند و رياست‌جمهوري آقاي خاتمي را هم واگذار کرده‌ و به احمدي‌نژاد تحويل داده‌اند.

منتقدان شما معتقدند شما کندرو بوديد و در بزنگاه‌هاي سياسي آنچنان که بايد، ظاهر نشديد؟
ما مدعي نيستيم، اما به عمل کار بر‌آيد به سخنداني نيست. حتما ما نمي‌توانيم مانند دوستان نطق‌هاي پرشور کنيم، ما ميانه‌رو بوديم؛ چراکه رهرو آن است که آهسته و پيوسته رود. ما بايد بدانيم که وقت حرف‌هاي قشنگ گذشته است.

در شرايط فعلي به‌نظر نمي‌رسد پيوسته رفتن شامل حال شما هم بشود؟
بله. در شرايط فعلي کارمان خيلي سخت شده، اما بسيار به آينده اميدواريم.

شعارهاي شما براي آينده شايد مفيد باشد، اما بحث من کنکاش گذشته است. آيا مي‌دانستيد مسير افزايش مطالبات عمومي - که فکت‌هايش را برشمرديد که در ايران و در منطقه شدني هم نيست- اشتباهي است و بر اين روند اصرار داشتيد؟
زمان برد تا اينکه به اين نتيجه برسيم. مگر در خود انقلاب اسلامي و در آغاز پيروزي حرف‌ها و شعارهايي زده نشد که بعد فهميديم اشتباه است و مسير را اصلاح کرديم، مگر صنايع و بانک‌ها را ملي نکرديم؟ آيا همه اينها منجر به رشد اقتصاد شد؟

ريشه همه اينها کجاست؟
عموما پايه انقلاب اصلاح است. وقتي مردم را با شعارهاي چپ بياوريد، نمي‌توانيد عملکرد راست داشته باشيد و دچار تضاد مي‌شويد. حالا اينکه شما مي‌گوييد اصلاح اصلاحات؛ روندي را که در اين مسير طي شده، بايد ديد.

اصلا از اصلاحات چيزي باقي مانده است؟
اصلاحات يک ضرورت تاريخي کشور است؛ اينکه چه بخش‌هايش شدني است يا کدام بخش‌ها نشدني است، اينها قابل ‌بحثند که بايد با اهداف ملي و مهم کشور مورد بررسي قرار گيرد. اما آنچه امروز به‌نظر من ضروري است اين است که اصلاحات را به‌صورت جدي در 2حوزه اقتصادي - اجتماعي ببينيم و کشور را از فقير و ضعيف شدن نجات دهيم.

يعني مي‌گوييد جريان اصلاحات به‌لحاظ بروز و ظهور سطح شعار به سال68 برگردد؟
بله به سال68 برگرديم؛ چون اگر آمار و ارقام را در سال68 بررسي کنيم، هر ايراني 50درصد يک ايراني در سال56 ثروت داشته است. ما در آن ايام، تصميم گرفتيم و کشور را به حرکت درآورديم.

شما از اصلاح شعار جريان اصلاحات مي‌گوييد اما به‌نظر مي‌رسد از نظر اقبال عمومي شانسي براي تصاحب رياست‌جمهوري در 1400 نداريد چرا که در اسفند‌ماه گذشته خود شما مدعي شديد که 50درصد کرسي‌هاي تهران در مجلس را ليست کارگزاران خواهد گرفت اما حتي يک کانديداي اين ليست هم وارد مجلس نشد؟
درست است. اما در مورد انتخابات آينده تمام ظرفيت‌هايمان را به ميدان خواهيم آورد هرچند نمي‌دانيم از مشارکت ما در انتخابات توسط نظام استقبال خواهد شد يا نه؟ ما هنوز پالس مثبت دريافت نکرده‌ايم. به هر حال سناريوهاي مختلفي روي ميز هست؛ يکي اينکه تعدد ثبت نام داشته باشيم تا ببينيم که چه‌کسي تأييد مي‌شود. همه اتفاق‌نظر داريم که اگر کانديداي اصلاح‌طلبي به ميدان آمد از آن حمايت کنيم.

براساس الگوي احراز صلاحيت‌هاي انتخابات‌هاي اخير، کانديداي اصلاح‌طلبي که مورد اقبال باشد احتمال رد صلاحيتش زياد است. ‌فکر نمي‌کنيد اصلاحات از فقدان کانديداي مؤثر رنج مي‌برد؟
فعلا که عشق به خدمت در جريان اصلاحات موج مي‌زند و ما از تعدد کانديداها رنج مي‌بريم و خيلي‌ها رد صلاحيت نشده‌اند. اسحاق جهانگيري، محمدرضا عارف، محسن هاشمي، ‌حسين دهقان، رضا اردکانيان و عباس آخوندي ازجمله کساني هستند که ابراز علاقه به کانديداتوري کرده‌اند اما بايد از بين اينها به يک گزينه برسند.

آقاي ظريف چطور؟
نشنيدم اظهار علاقه کرده باشد که بيايد چون او واقعيت‌ها را بهتر مي‌شناسد.

اصلاحات زماني توانسته تأثير‌گذار باشد و نتيجه انتخابات را به سود خود تمام کند که مشارکت مردم از انتخابات گسترده باشد، در شرايط فعلي که دلسردي از اين جريان ديده مي‌شود و شرايط اقتصادي هم مردم را از بهبود اوضاع نااميد کرده چطور مي‌شود نتيجه انتخابات1400 به سود اين جريان باشد؟
براي انتخابات پيش‌رو 2 فرض مطرح است؛ فرض اول اينکه گردانندگان انتخابات مايل به برگزاري انتخابات با ديد مشارکت متوسط مثل انتخابات مجلس يازدهم باشند که دراين شرايط تعداد کانديداهاي احراز صلاحيت شده محدود خواهد بود.
فرض ديگر اين است که به‌خاطر شرايط منطقه‌اي و بين‌المللي نياز باشد که استقبال حداکثري به صندوق‌هاي رأي صورت گيرد و مردم ترغيب به رأي دادن و مشارکت انتخاباتي شوند که در اين فرض بايد کانديداهايي وارد ميدان شوند که مردم را تحت‌تأثير قرار دهند. دراين ميدان در هيچ‌يک از کانديداهاي احتمالي که من از آنها نام بردم اين پتانسيل وجود ندارد که مردم را به حضور در پاي صندوق‌هاي رأي ترغيب کنند. در اين فرض فردي که داراي رزومه روشن  و قابل دفاع باشد بايد ميدان‌دار انتخابات شود. ضمن اينکه تأکيد مي‌کنم حتما بايد بتواند با رهبري هماهنگ باشد. به عقيده من رئيس‌جمهور آينده بايد داراي دو ظرفيت باشد. او هم بايد بتواند قدرت رهبري را پشت دولت بياورد. از سوي ديگر بايد بتواند کارشناسان و مديران دولتي و خصوصي را براي بهبود شرايط پاي کار بياورد.

عزمي در دفاع از رزومه آيت‌الله هاشمي از جانب کارگزاران ديده مي‌شود که گويا سعي دارند به او قداست بدهند، چرا کارگزاراني‌ها نقد آيت‌الله هاشمي را بر نمي‌تابند؟
من چنين حسي را ندارم. هيچ‌کس نبوده که نتوان نقدي به او وارد کرد. آيت‌الله هاشمي کارکردهاي مثبت فراواني داشته است اما حتما اشتباهات خاصي هم در عرصه سياسي داشته‌اند و در اين ترديد ي نيست.
اما من بر اين باورم که مهم‌ترين ضرري که کشور در دوران بعد از جنگ متحمل شد، فاصله‌اي بود که ميان آيت‌الله هاشمي با مقام معظم رهبري افتاد. من اين را بزرگ‌ترين ضربه به کشور تلقي مي‌کنم. اگر به هر تدبيري آن اتحاد سال‌هاي اوليه حفظ مي‌شد امروز رقم توليد ناخالص ملي اقتصاد ايران به‌جاي 400ميليارد دلار، 2500ميليارد
دلار بود.

اصلاحات يک ضرورت تاريخي کشور است؛ اينکه چه بخش‌هايش شدني است يا کدام بخش‌ها نشدني است، اينها قابل ‌بحث هستند که بايد با اهداف ملي و مهم کشور مورد بررسي قرار گيرد. اما آنچه امروز به‌نظر من ضروري است اين است که اصلاحات را به‌صورت جدي در 2حوزه اقتصادي - اجتماعي ببينيم و کشور را از فقير و ضعيف شدن نجات دهيم

ما همان گروهي هستيم که توانستيم دو تا 20ميليون براي آقاي خاتمي از مردم رأي بگيريم و توانستيم در نظام او را به‌عنوان يک رئيس‌جمهور موفق جا بيندازيم، ما همان گروهي هستيم که مي‌توانستيم دو‌سوم مجلس ششم را بگيريم، چرا وقتي که ما مي‌توانستيم همه اين کارها را انجام دهيم، امروز به نقطه‌اي رسيده‌ايم که يک فراکسيون 10نفره هم در مجلس يازدهم نداريم؟ اين نقص کار ماست

پيش‌بيني من اين است که امسال سال پاياني تحريم‌هاي سنگين عليه ايران است و تا قبل از اينکه تحريم‌ها بشکنند، نبايد کشور بشکند و دچار بحران‌هاي اقتصادي حاد شود و ما به‌راحتي با ذخاير موجود در ايران مي‌توانيم کشور را يکي، دو سال ديگر اداره کنيم تا فشاري بر مردم وارد نشود
 
 

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar